مسعود ابراهيم نژاد |
ریشه های اعتراض مردمی! نظامها و نیروهایی که به نحوی از انحاء در مقابل سیر تکاملی جامعه میایستند و سد راه رشد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن میشوند دیر یا زود محکوم به نابودی هستند. این اراده و جبر تاریخ است و گریزی از آن نیست. جنبش توده ایی که هم اکنون در ایران جریان دارد و به جنبش سبز معروف شده است را بدون شک نباید یک جنبش آنی و ابتدا به ساکن پنداشت. این جنبش که ما امروز شاهد آن هستیم تبلور بغض فرو خورده ملتی است که 30 سال زیر بار انواع تبعیضها و ستمهای اقتصادی، ملی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی بوده است. قیام اعتراضی امروز ایران نتیجه طبیعی رشد تضادهای تاریخی و آشتی ناپذیر فی مابین یک نظام دینی و توده مردم جویای آزادی و دمکراسی در کشوری اسلام زده میباشد. پیدایش و رشد جمهوری اسلامی در ایران را میتوان به چند دلیل عمده منجمله 1. نا آگاهی مردم از محتوا و عملکرد حکومت دینی 2. نامطمئن بودن و نداشتن آلترناتیو دمکراتیک و قوی بجای حکومت شاهنشاهی 3. نقش رسانه های جمعی امپریالیستی در تهیه و تدوین و عرضه رهبری کاریسماتیکی خمینی به مردم و ... ربط داد. در نتیجه میتوان این رژیم را بیشتر به یک اختلال در روند تکاملی جامعه ایران تشبیه کرد تا یک پاسخ به نیازمندیهای وقت. اما این پیدایش نامیمون با تمام معایبی که بهمراه داشت بر حسب تصادف موجبات تصفیه حساب تاریخی آزاد اندیشی با مطلق گرایی دینی را نیز فراهم آورد که از این خصیصه میشود چنین استنباط نمود که حداقل در یک مورد به یکی از نیازهای مسیر رسیدن به دمکراسی واقعی پاسخ داد، و آن این که باور به سکولاریسم هر چند با تجربه ای تلخ و گران، به باوری همگانی تبدیل شده است. هر چند که حامیان کلیت رژیم و فرصت طلبان نان به نرخ روز خور( همچون نگهدار، گنجی، مخملباف و...) که جلو تر از نوک بینی شان را در ارائه تحلیلهایشان نمیبینند ، آشکارا به شعور سیاسی مردم توهین میکنند که انگار مردم شریف و آزاده ایران جان پاکشان را فدا میکنند که احیانا موسوی ( نخست وزیر دهه اعدامهای دسته جمعی و خیابانی) به جای احمدی نژاد تیر خلاص زن بر مسند ریاست جمهوری اسلامی ایران تکیه زند. میتوان با نگاهی عمیقتر به شکل گیری و رشد این جنبش مردمی و ترکیب شرکت کنندگان در این حرکت و سیر رادیکالیزه شدن شعارها و مطالبات مردمی، به وضوح در یافت که ریشه های عمیق این جنبش در درد و رنجی سی ساله، بلکه از آن هم فراتر، هزار و سیصد ساله قرار دارد. فرصت طلبان نیز با تمام توان( همچون همیشه) سعی در مهار این جنبش مردمی و انحراف و تنزل آن به سطح اصلاحاتی جزئی در چهارچوبه همین نظام دارند، اما این جنبش به یمن همت و پشتکار نیروهای آگاه و مردم زجر کشیده ایران مسیر واقعی خود را از ابتدا یافته بود و همچنان در این مسیر به نقطه حساس نهایی خود یعنی در هم ریختن بساط جهل و جنایت رژیم جمهوری اسلامی به پیش میرود. وظایف نیروهای سرنگونی طلب! برای ارائه هر گونه تحلیل و راه حلی در مورد یک پدیده باید ابتدا تمام فاکتها را بر روی میز گذاشت و آنگاه آنها را تجزیه و تحلیل نمود. انکار واقعیات و یا اغراق و بزرگ نمایی حرکتها، نه تنها به ما کمکی در ارائه تحلیل درست نمیکند بلکه ما را به واکنشهای سکتاریستی و امیدارد. ماهیت حکومت اسلامی و وحشیگری و شقاوت دستاندرکاران این رژیم در تمام سطوح آن امروز بر کمتر کسی پوشیده نمانده است. به یمن تکنولوژی ارتباطی مدرن و عصر ارتباطات و اینترنت ، امروز در اقصی نقاط جها ن و حتی نقاط دور افتاده ایران به آنچنان سطح بالایی از اطلاع رسانی رسیده ایم که حتی کوچکترین تعرضات این رژیم به جان و مال مردم بر صفحه منیتورهای جهان به نمایش در میاید. نیروهای پیگیر و انقلابی با تلاشی بی وقفه در عرصه اطلاع رسانی به خوبی توانستند از این مهم یعنی آگاهی دادن به جوانان و مردم ایران بر بیایند. اما نکته ای که در اینجا قابل تامل و حتی باعث تاسف میباشد این استکه خلاء عنصر پویا و انقلابی در سطح رهبری و هدایت جنبش مردمی بوضوح قابل لمس هست. البته یکی از ویژگیها و برتری های جنبش مردمی سال 88 در مقایسه با جنبش سال 1357 این استکه توده ها و جوانان امروز از معلومات و آگاهی بیشتری برخوردارند و همچنین تجربیات نیروهای انقلابی منجمله مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق و سایرین، موجود و براحتی در دسترس همگان میباشد. بدین منوال جوانان امروز راهتتر میتوانند از میان رهنمود های پیشکسوتان مبارزه درسهای مفید و راهگشا بیاموزند. ولی با همه این تفاصیل باید اذعان کرد که یک نیروی منسجم رهبری کننده لازمه بقاء و تکامل هر جنبشی در مسیر عالی بوده و هست. اما چگونه میتوان رهبری و هدایت جنبش را بدست گرفت؟ 1.اولین شرط لازمه اینستکه واقعیات را انکار نکنیم و تحلیل درست را بر اساس واقعیات موجود ارائه بنماییم نه بر اساس آنچه که به ذائقه ما خوش میاید. اگر میبینیم که تود ه ها بصورت انبوه از انتخابات رژیم به عنوان وسیله ای بر علیه خود رژیم استفاده میکنند،آ نرا نادیده نگیریم. انکار شرکت مردم نه تنها دردی را دوا نمینماید بلکه تنها فاصله ما و توده ها را بیشتر میکند. 2. برای هدایت یک قطار در حال حرکت ابتدا باید سوار بر قطار شد و آنگاه کنترل آنرا بدست گرفت. با دوری جستن از کاروان در حال حرکت به هیچوجه قادر به کنترل و اداره آن نخواهیم بود. باید به خواست مردم احترام گذاشت و به مسائلی پرداخت که مردم روزانه با آن دست بگریبان هستند. 3. عرصه را برای فرصت طلبان و مزدوران رنگارنگ حکومتی و اپوزسیون دست ساخته وزارت اطلاعات خالی ننماییم و به این بهانه که فلان کس یا به همان کسک دراین جریان فعال هست ما خودمان را کنار نکشیم. 4. از شیوه هایی که بیشتر در نزد توده مردم مقبولیت و جاذبه دارد استفاده نماییم( به عنوان مثال اگر تصویر یا شعاری ، در بین مردم دافعه دارد آنرا به شکل بهتری به مردم عرضه نماییم). 5. غالبا حرکتها و جنبشهای مردمی با خواسته های صنفی و مختصر آغاز میشود و در نهایت به سیل خروشانی تبدیل میگردد که اساس حکومتگران را بر باد میدهد. در این مسیر باید بکوشیم. 6. برای پیوستن به جنبش و حرکت مردمی هیچگاه دیر نیست. اگر تا به امروز دچار تحلیلهای اشتباه و احیانا سکتاریستی و یا آنارشیستی بودیم، از همین الان میتوانیم در مسیر حرکتهای مردمی قرار گیریم و از فرصتهای طلایی در حد اعلاء بهره برداری کنیم. ضمن طرد و افشاء خائنان و جانیان که دستشان به خون جوانان و مردم ما آغشته است از اشخاصی که از بدنه رژیم جدا میشوند حمایت کنیم تا این ریزش روز بروز بیشتر شود. باید ضمن یاد آوری و افشاء گذشته ننگین افرادی چون موسوی و سایرین که دستشان همچون احمدی نژاد و خامنه ای به خون این مردم آلوده است، این باور همگانی را که جز با نابودی تام و تمام حکومت جمهوری اسلامی رسیدن به آزادی میسر نمیباشد را گسترش دهیم. |
۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه
جنبش سبز و وظایف نیروهای سرنگونی طلب
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر