معارضه خيانت به امام و انقلاب است؛ تصميم به بازگشت بگيريد خبرگزاري فارس احمد توكلي در نامه سرگشاده اي خطاب به موسوي و خاتمي اعلام كرد: گويا ميخواهيد حاكميت را به برخورد با خود بكشانيد. ترديدي نيست كه معارضه چيزي جز خيانت به امام، انقلاب، اسلام، مردم و ايران نيست. تصميم به بازگشت بگيريد. به گزارش خبرگزاري فارس، متن كامل نامه رئيس مركز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي به شرح ذيل است: بسمه تعالي برادر محترم جناب آقاي ميرحسين موسوي برادر محترم جناب آقاي سيد محمد خاتمي سلام عليكم در دو سه ماه گذشته، حوادثي گزنده و تلخ بر كشور،انقلاب و مردم رفت كه حرفهاي شنيدني و لابد گفتني بسياري پيرامون آنها وجود دارد كه بحث از آنها در حوصله اين مقال نيست. قصد نامه نوشتن به شما را نداشتم؛ چرا كه از مكاتبه با جناب آقاي كروبي اثر چنداني حاصل نشده است. ولي در روز قدس حوادثي رخ داد و به نام طرفداري از شما شعارهاي داده شد كه خود را ناچار از اين كار ديدم تا وجدانتان را در معرض سؤالاتي قرار دهم كه نه به من، بلكه به مردم توضيح دهيد. شما كه همواره بهدرستي گفتهايد پرسشگري ازصاحبان و طالبان قدرت امرمقدسي است، طبعا نبايد رنجشي پيدا كنيد؛ بلكه " فان الذكري تنفع المؤمنين " اما نكات قابل عرض: 1. در روز قدس كسانيكه به حمايت شما اجتماع و راهپيمايي داشتند، و كم هم نبودند، شعار ميدادند: * استقلال، آزادي ، جمهوري ايراني * نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران * مرگ بر... * ما اهل كوفه نيستيم، پشت يزيد بايستيم اين شعارها حاكي از استراتژي به ظاهر تازهاي است كه در سالهاي اول انقلاب هم به ميدان آمد و با مقاومت امام راحل و مردم ميدان را خالي كرد.اين استراتژي به وضوح با سه محور اعتقادي و استراتژيك امام در تضاد است. آن بزرگوار حتي در وصيتنامهشان نيز بر اين محورها تاكيد دارند. آيا امام نفرمود جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد؟ و اين را اساس سياست داخلي نمي شمرد؟ آيا امام نفرمود روز قدس روز اسلام است و حمايت از فلسطين را يكي از اركان سياست خارجي قرار نداد؟ آيا امام مكررا نفرمود پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد؟ آيا پردازنده نظريه ولايت فقيه و پايهگذار آن نبود؟ پاسخ اين پرسشها آنقدر روشن است كه كسي را ياراي انكار نيست. حالا شما بايد جواب دهيد كه وقتي با ادعاي احياي ارزشهاي فراموششده خط امام، معترضان را علمداري ميفرماييد، آيا از اين شعارها و سردهندگانشان برائت ميجوييد يا با ادامه سكوتتان آنها را تاييد ميكنيد؟ در اين صورت جواب امام را چه ميدهيد؟ 2. تا اينجا، حوادث نشان داد كه جريان موسوم به سبز لااقل چها ويژگي زير را دارد: * با مباني انقلاب اسلامي ناسازگار است. * از پشتباني بيگانگان مخالف اسلام، استقلال ايران و مسلمانان جهان برخوردار است. * رفتار وظاهر كثيري از افراد آن حاكي از عدم تقيد به شرع و ارزشهاي انقلابي است. * قصد معارضه با نظام قانوني و مردمي حاكم را دارد و به اعتراض در شكل قانوني راضي نميشود. آيا اگر امام زنده بود چنين جرياني را خيانتبار نميخواند؟ 3. در ميان معترضان، طرفداران نظام و دينداران ناراضي از اوضاع كم نيستند. بعضي از اعتراضات اينان و حتي معارضان بياعتقاد به دين و نظام نيز درست است و بايد زمينههاي اعتراض برانگيز را رفع كرد؛ ولي آيا شما فكر ميكنيد اكثريت معترضاني كه راه معارضه را برگزيدهاند و شعار جانم فداي ايران سردادهاند، وقتي خطري متوجه ايران شود روي حرفشان ميايستند؟ جان كه هيچ، يك گام هم اكثرشان براي استقلال و آزادي ايران عزيز بر نخواهند داشت. مينشينند و منتظر ميمانند تا همان اكثريت مستضعفي كه به پيروي از امام و مراجع و روحانيت انقلابي، ايران را حفظ كردند بازهم جانفشاني كنند و بعد هم غرولند و ملامت تحمل كنند. شما پشتيباني چه كساني را بهدست آوردهايد و حمايت چه اقشاري را از دست دادهايد؟ مؤكدا ميگويم كه اين نگاه بههيچوجه نافي حقوقي كه بر عهده حكومت حتي در قبال معارضان قرار دارد نيست و نبايد باشد، چه رسد به مخالفان و معترضان. حق هركس محترم است و بايد اداء شود. 4. جناب آقاي موسوي! يادتان هست كه يكبار امام در پاسخ اعتراض برخي روحانيان صاحبنام نسبت به دولت جنابعالي، خطاب به آنان فرمود نه شما از اميرمؤمنان برتريد و نه نخستوزير از خلفا بدتر؛ همانطور كه علي عليهالسلام با خلفا در برابر خطر خارجي همكاري كرد، شما هم با دولت مدارا كنيد( نقل به مضمون). درحاليكه به شهادت صحيفه نور امام همانند آن معترضان، با سياستهاي اقتصادي دولتسالارانه جنابعالي مخالف بود ولي بهخاطر وجود خطر دشمن خارجي از شما به شدت حمايت ميكرد و مخالفانتان را به همكاري فراميخواند. حالا چه شده است كه آن استدلال امام را فراموش كردهايد؟ خطر بيگانه كم شده يا معارضه مجاز گشته است؟ حتي اگر حق كاملا با شما ميبود- كه حتما چنين نيست- باز اجازه معارضه نداشتيد. 5. برادران محترم! شما در ايام مسؤليتتان موضوع فلسطين را بهدرستي، موضوع همه ما ميدانستيد حالا چرا در برابر شعار انحرافي نه غزه نه لبنان سكوت كردهايد؟ نظرتان عوض شده يا صهيونيستها تغيير ماهيت دادهاند؟ آيا قدرت آنقدر شيرين است كه براي رسيدن به آن بايد پا روي اعتقادات امام گذاشت؟ شما كه ميگوييد خط امامي هستيد. 6. جناب آقاي خاتمي! شما و يا اطرافيانتان، زماني نفرينِ "مرگ بر آمريكا " را كه شعار برحق ملت ستمديده ايران بوده است، خشونتبار خوانديد. حالا نظرتان در باره شعارِ "مرگ بر ... " چيست؟ آيا امام بر اصالت امر ولايت فقيه در اسلام تاكيد نميكرد و نفرمود : " پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد " ؟ فكر نميكنيد كه شما هرچه داريد از حكومت ولايت فقيه است؟ فكر ميكنيد اگر كساني كه امروز شعار جمهوري ايراني ميدهند، سركار بيايند، شما را خلع لباس و منزوي نخواهند كرد؟ البته اگر زندهتان بگذارند. 7. روش شما در اين ايام چنان است كه گويا ميخواهيد حاكميت را به برخورد با خود بكشا نيد. داريد سلاح كساني را تيز ميكنيد كه اعتقاد چنداني به مدارا با مردم و مردمسالاري ديني و لوازمش ندارند. ترديدي نيست كه معارضه به ظاهر جديد، با شعارها و استراتژيهاي شمرده شده، چيزي جز خيانت به امام، انقلاب، اسلام، مردم و ايران نيست. اگرچه خيانت فاعلي بر همه افراد اين جريان صدق نميكند، ولي قطعا خيانت فعلي هست. فكر ميكنيد حكومت تا كجا مدارا خواهد كرد؟ اگر تصور شود اجازه داده ميشود نظامي كه با خوندادنها و خون دل خوردنهاي بسيار برپا شده و تنها حكومت ديني جهان، ولو پر عيب و نقص، است، به اين راحتي عوض ميشود؛ يا تصور كنيد همه آناني كه امروز زير علم شما سينه ميزنند، به شما وفادار خواهند ماند، هردو تصور اشتباه است. سه نتيجه ناگوار ديگرنيز بر اوضاع فعلي مترتب است: 8.. دولت فعلي برخاسته از راي مردم و قانوني است. ولي در كنار خدماتش، خودراييها، ندانمكاريها و جهتگيريهاي نادرستي نيز دارد كه رفتار و روش شما، كار برخورد با اين كژيها را(كه در دولتهاي پيشين هم بيسابقه نيست) دشوار ميكند و ميدان نقادي حاكميت تنگ ميگردد. 9. علاوه بر اين، طبيعي است كه وقتي حضور جريان حامي شما، با اغتشاش و خسارتهاي اجتماعي همراه ميگردد، حضور نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي به ضرورت بيشتر ميشود، از اين حيث نيز آزاديها محدود ميگردد. در اين محدوديتي كه براي نقادي و آزاديخواهي بهوجود ميآيد شما چقدر مسؤليت داريد؟ 10. نكات فوق، به اضافه فضاي نامطمئن سياسي ناشي از معارضه جريان به اصطلاح سبزبا نظام، نااطميناني را به دنبال دارد، نتيجهاش كاهش سرمايهگذاري است كه توليد و اشتغال را كاهش و قيمتها را افزايش ميدهد. يعني فشار بر مردم بيشتر ميشود. در واقع بازنده اصلي مردماند. آيا ميارزد؟ برادران محترم! همه ما كموبيش، و امروز شما آقايان به ويژه، مخاطب اين آيه قران هستيم: يا ايهاالذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون، اي مؤمنان! چرا سخني ميگوييد كه بدان عمل نميكنيد؛ اينكه چيزي را كه بدان عمل نميكنيد مدعي باشيد، در نزد خداوند بسيار خشمبرانگيز است. شما با ادعاي احياء ارزشهاي فراموششده حضرت امام رضوان الله عليه به ميدان آمدهايد، بايد با صراحت تكليف خود را مشخص بفرماييد تا گرفتار خشم خدا نشويد. اين نصيحت مرا با ذكر عيوب مخالفان خود پاسخ ندهيد. سعي نفرماييد با فهرست كردن اقوال بيعمل آنان يا تعارضات قول و فعلشان خود را مبرا بنماييد. و لا تزر وازرة وزر اخري، كسي بار ديگري را بهدوش نميكشد. تعدادي از نيروهاي وفادار به انقلاب و ولي فقيه مظلوم و مردم شريف، از جمله بنده، در اين ايام همواره خواستهايم كه شما در عرصه سياست با احترام، و البته با رعايت تكاليف قانوني خودتان، فعال بمانيد تا در فرايندي مردمسالارانه به رقابت بپردازيد و ضمن آنكه به تصحيح مسير و كاركرد حكومت مدد ميرسانيد، خطر تحجر را كاهش دهيد، اميد و مشاركت مردم در سرنوشت خويش را بالا ببريد و فرصت جولان در عرصه آزمايش عملي برايتان باقي بماند. آيا شما نميخواهيد امكان دهيد تا اين خيرخواهي مؤثر شود؟ مقصود من اين نيست كه همه تقصيرها، صددرصد بر عهده شماست و ما و ديگران بيقصور و تقصيريم؛ اما آنكه بايد اول تصميم به بازگشت بگيرد، شماييد نه مخالفان شما. من آنچه شرط بلاغ است با تو ميگويم تو خواه از سخنم پند گير خواه ملال برادر شما - احمد توكلي 29/6/1388 ا |
۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه
نامه سرگشاده احمدتوكلي به موسوي و خاتمي:
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر