۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

تأ ملی بر مسئله رهبری جنبش سبز در ایران.


سه شنبه ۳ فروردين ۱۳۸۹ - ۲۳ مارس ۲۰۱۰

کاظم رنجبر

[Photo] Kazem.randjbar@yahoo.fr
پیشگفتار : قبل از آنکه به تحلیل و تفسیر مسئله رهبری جنبش سبز در ایران به پردازیم، لازم است ، بطور مختصر ، به دو موضوع ، در رابطه با رهبری یک جنبش مردمی و جنبش سیاسی وفرق آن دو از یک طرف ، ومفهوم وجدان تاریخی اشاره ای بکنیم. درک مسئله رهبری جنبش سبز وگذر آن از جنبش مرد می به جنبش سیاسی با برنامه مدٌون، بدون شرح این دوموضوع ولو بطور مختصر ، مشکل خواهد بود.

الف : فرق بین جنبش توده ای ،و جنبش سیاسی مشخص.
- جنبش سیاسی مشخص .
یک جنبش سیاسی مشخص ،در یک جامعه معین ،با هویت فرهنگی و خصوصیات قومی ، وملی آن جامعه ،وجه مشترک دارند .اختلاف اساسی بین یک جنبش مردمی ، با یک جنبش سیاسی مشخص ، اختلاف در برنامه و اهداف این دو جنبش است.در یک جنبش سیاسی مشخص ، هدف ، گرفتن قدرت و حکومت کردن با برنامه مشخص سیاسی مندرج در حزب سیاسی یا احزاب سیاسی موًتلفه می باشد. به عنوان مثال وقتی که درسال 1981 ،ملت فرانسه ، با ائتلاف احزاب سوسیالیست و کمونیست،ورادیکال چپ فرانسه ، فرانسوا میتران را به عنوان رئیس جمهورانتخاب کردند ،و به دنبال آن پیروزی رئیس جمهور سوسیالیست ، احزاب چپ ، در انتخابات پارلمان همان سال نیز اکثریت پارلمان را بدست گرفتند،و به قدرت رسیدند ، هد فشان اجرای برنامه های سیاسی واقتصادی شان بود،که از چند سال قبل برای رسیدن به این اهداف در چهار چوب قوانین دموکراتیک حاکم در جامعه فرانسه ، مبارزه سیاسی دموکراتیک می کردند.
- در یک جنبش توده این احتما ل وجود دارد که از بطن آن ، احزاب مختلف با اندیشه های مختلف وارد میدان سیاست و قدرت نمائی بشوند، ولی در عین حال، این احتمال نیز وجود دارد ،که یک جنبش توده ای بخاطر نداشتن برنامه های مد وٌن و مشخص ، ضعف رهبری ،و فشار و حتی قتل رهبر یا رهبران جنبش توسط حاکمان مستبد ،و چه بسا کودتا ی نظامی ،جنبش به مرور فرسوده شده به خاموشی منتهی گردد.

ب: وجدان تاریخی یک ملٌت چیست وروند آن چگونه است ؟
در رابطه به این سئوال ، به سراغ اندشه های دو فیلسوف معاصر فرانسه ،یکی بنام : ریمون آرون (Raymond Aron -1905-1983 ) و دیگری امانئول مونیه (Emmanuel Mounier -1905-1950) میرویم.
ریمون آرون در رابطه با وجدان تاریخی جامعه ، چنین می گوید : هر جامعه ای دارای وجدان تاریخی است.به عبارت دیگر ، دارای اندیشه وعقیده ، در باره انسا نیت،تمدن،ملٌت ،گذشته ، آینده ، تغیراتی که در طول زمان ، در جامعه وسرزمین خود رخ داده است ، صاحب نظر است. از نکته نظر نسبتأ گسترده،و مبهم،یونان یان ،چینی ها ، هندی ها ایکه به پیشرفت و ترقی باور نداشتند،نمی خواستند آگاهی های علمی شان را نسبت به گذشته توسعه و گسترش بدهند.آنها نیز، صاحب وجدان تاریخی بودند،منتها با وجدان و آگاهی تاریخی اروپائیان قرن نوزدهم و بیستم، فرق داشت. وجدان تاریخی از منظر ریمون آرون ، بطور خلاصه ، شامل سه عنصر مخصوص می باشد.1- رابطه دیالکتیکی بین سنت و آزادی .2- تلاش برای دست یافتن به واقعیت های جامعه و حقیقت گذشته. 3- داشتن این احساس که سازمان ها اجتماعی وخلاقیت های انسانی ، رابطه با انسان ، و جوهر انسانیت دارند ونسبت به جامعه بی تفاوت نیستند.
اولین عنصر وجدان تاریخی انسان را ، فلاسفه در ذات انسان جستجو می کنند،و می گویند: انسان موجودی است با تاریخیت (Historicité-Historicity).این سخن به سایر سخنان فلاسفه نزدیک است،که شخصیت رفتاری انسان شخصیت اساطیری پرومته است.(1)
به عبارت دیگر ، انسان بصورت انفعالی ، سرنوشت خود را قبول نمی کند.انسان ها به این قناعت نمی کنند که سنٌت ها و آداب و رسوم را که قدرت های حاکم، از طریق تعلیم و تربیت ،وتبلیغ باور های دینی بر آنها تحمیل کرده اند، چشم بسته قبول بکنند.انسان ها از چنین استعدادی بر خوردار هستند،که آن سنت ها را درک بکنند، وچه بسا نیز آنها را به پذیرند،و یا آنها را دور بیاندازند.
امانئول مونیه می گوید :«...» در حقیقت ،وقایع تاریخی ، یک معیاری هستند،که از طریق آن اعمال انسان ها ارزشیابی می شوند.(همچنانیکه امروز ملت ایران ماهیت نظام آخوندی متکی بر جهل و فساد و جنایت ،و دروغ وتزویرو مردم فریبی را زیر سئوال می برند.تاکید از نویسنده ).
مونیه اضافه می کند و می گوید: خواست انسان های صاحب شعور ، در واقع یک عمل ارادی است، و هدف اش،عملی کردن اندیشه های مترقی و مقرون به عقل و منطق است.با این وصف ، اگر تصور ذهنی از واقعه تاریخی را مورد دقت قرار بدهیم ، ولو اینکه زائیده باور هائی هستند،که انسان آن را حقیقت می داند،اماٌ در عمل این وقایع تاریخی هستند،که از این «حقیقت ها » سبقت می گیرند. بدین جهت نیز امانئول مونیه در اثر معروف خود :(Personnalisme): «Personnalisme- اندیشه فلسفی است که بر این عقیده استوار است،که در واقعیت های اجتماعی ، انسان هائی هستند آزاد ، خلاق واستثنا ئی » ، در باره تاریخ چنین می گوید:تاریخ بدون ارادهً انسان ساخته نمی شود.امٌا بخش بزرگ تاریخ ، خارج و حتی مخالف ارادهً انسان ساخته می شود.لذا می توانیم این سئوال را بکنیم :آیا این انسان است که مسیر تاریخ را تعین می کند ؟ دلیل این سئوال متکی بر این است ، که خصوصیات غیر قابل انقیاد تاریخ ، بر خلاف ارادهً انسان پیش می روند. امٌا به مفهوم فلسفی خود تاریخ، باید گفت :این انسانها هستند که تاریخ را می سازند.( 2)
برای درک و خروج از این بحث فلسفی نسبتأ ثقیل برای خوانندگانی گرامی ، که به این ادبیات آشانئی کمتر دارند، در اینجا یک مثال از وجدان تاریخی ملت ایران می آوریم.انقلاب مشروطیت، با امضای فرمان مشروطیت در 14 مرداد 1285، وتشکیل اولین مجلس شورای ملی (نه مجلس شورای اسلامی !!!) در14 مهرماه 1285،و به توپ بستن مجلس توسط کلنل لیاخوف روسی در 2 تیر ماه 1287،و قیام تبریز ، گیلان ، ایل بختیاری ،و فتح تهران در 28 تیر 1288، و پناه بردن محمد علی شاه به سفارت روسیه ( یعنی ارباب اش )، بخشی از وجدان تاریخی ملت ایران هستند. البته آن بخش از ایرانیانی که شاهد این انقلاب بودند و در آن مبارزات چه در جبهه موافق و چه در جبهه مخالف نقش داشتند و ما ایرانیان امروز ، این بخش از تاریخ ایران را از طریق تحصیل و مطالعه تاریخ مشروطیت ایران ،آن را ، وارد وجدان تاریخی خود کرده ایم ولو اینکه در آن زمان به دنیا نیامده بودیم آنرا وجدان تاریخی ملت خود می دانیم. نسلهائیکه ، قبل از انقلاب مشروطیت ، در ایران زندگی کرده و از این دنیا رفته اند، چیزی از آن انقلاب نمی دانستند و نمی توانستند، در وجدان تاریخی جامعه خود ، آن انقلاب را جای بدهند.
همین اصل در رابطه با انقلاب 1357 ملت ایران صادق است. امروز این انقلاب ، چه نکات مثبت و چه نکات منفی آن ، در وجدان تاریخی ملت ایران جای دارند.اگرچه این انقلاب بخاطر فقر فرهنگی و فرهنگ سیاسی ملت ایران در نهایت تبدیل به یک دیکتاتوری دینی شد، امٌا این اصل فلسفی ،که می گوید : این انسانها هستند که تاریخ را می سازند،دررابطه با انقلاب 22 بهمن 1357، حقیقت خودرا حفظ کرده است.این بار اصل سئوال که بعد ملٌی و میهنی دارد ، پیش می آید ،که وظیفه رهبران سیاسی ضد استبداد امروز ، در مقابل این این جنبش توده ای فراگیر مردمی ، که به جنبش سبز مشهور شده است ، چیست ؟
در جواب به این سئوال ، از یک مقاله نشریه: صبح صادق ، ارگان سیاسی سپاه پاسداران شروع می کنیم .نقل از :
شروین امیدوار .
سه شنبه 19 خرداد 1388.
هفته نامه صبح صادق (ارگان دفتر سیاسی .سپاه پاسداران )
«...» در حالیکه بولتن «تحلیل روز»نشریه ای به صورت اختصاصی برای فرماندهان و هادیان سیاسی سپاه ارسال می شود، از پیشی گرفتن میرحسین موسوی بر محمود احمدی نژاد در اغلب استان های کشور به ویژه در تهران بزرگ خبر داد ه است، رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در اظهاراتی تهدید آمیز ، پیشا پیش، احمدی نژاد را برنده انتخابات معرفی کرد و گفت سپاه پاسداران «هر حرکتی برای انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهد کرد.»
ید الله جوانی رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران ، در مصاحبه مفصل شماره دوشنبه 18 خراد (1388)هفته نامه صبح صادق (ارگان دفتر سیاسی .) که تیتر اول این نشریه را به خود اختصاص داد ، به استفاده هواداران میر حسین موسوی از رنگ سبز اشاره کرد و گفت :استفاده از یک رنگ خاص برای اولین بار در انتخابات ، نشانه ای از کلید خوردن پروژه انقلاب مخملی در انتخابات دهم است. (...)رئیس دفتر سیاسی سپاه همچنین ادعا کرد که احزاب سیاسی و گروهها و اشخاصی که «نظام سیاسی با ماهیت دینی و با محوریت ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند» در صدد انقلاب مخملی هستند و افزود که «البته برخی از این احزاب و گروهها دارای سوابق اسلامی و انقلابی بوده و حتی بعضی از چهره ها ی اصلی آن در گذشته در نظام جمهوری اسلامی دارای مسئولیت هم بودند، لکن با گذر زمان به دلایل مختلف از مسیر اصلی انقلاب و اسلام ناب محمدی فاصله گرفتند و اکنون مواضع و دیدگاه هایی متفاوت از قبل دارند»
(ماًخذ:به زبان فارسی ، در پائین مقاله ذکر شده است .)
البته اینجا بخش کوچکی از این مقاله را به عنوان نمونه می آوریم ،که همین چند سطر ماهیت نظام استبداد دینی حاکم در ایران را که عنوان «جمهوری اسلامی » را یدک می کشد، کاملأ نشان می دهد. این کدام نظام حکومتی با عنوان جمهوریت است ،که در بطن آن یک سازمان نظامی تحت فرمان رهبر مطلق نظام ،4 روز قبل از انتخابات کاندیدای رهبر را برنده انتخابات اعلام می دارد ،و علنأ تهدید می کند که هر انقلاب مخملی را درنطفه خفه می کنیم.؟ (منظور از انقلاب مخملی ، گذر مسالمت آمیز از یک رژیم استبداد تک حزبی ، به یک نظام دموکراتیک،که در چکسلواکی به رهبری واکلاو هاول (Vaclav-Havel )28 نوامبر 1989 روی داد ، است .اینجا است که لحظه ای در باره ماهیت نظام از جنبه فلسفه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مکث می کنیم .
قبل از آنکه به خصوصیات نظام توتالیتاریسم( تمامیت خواه ) و با خصوصیات توتالیتاریسم اسلامی - آخوندی بپردازیم، خطوط اصلی این نظام را برگرفته از اندیشه های فیلسوف معروف آلمانی هانا آرنت ( Hannah Arendt-1906-1975) که خود در قرن بیستم اروپا ،شاهد بقدرت رسیدن تو تالیتاریسم با نامهای چون ، کمونیزم،فاشیزم،نازیسم و فرانکیسم بود، بطور خلاصه از منظر خوانندگان می گذرانیم،و بعد به ماهیت فلسفه توتالیتاریسم را دراندیشه های حاکم در جوامع اسلامی را مطالعه خواهیم کرد.

تحلیل و تفسیر توتالیتاریسم از دید فیلسوف آلمانی ،هانا آرنت .
ترکیب زرو زور و تزویر،یکی از ویژگی ها و از ابزار های نظام های توتالیتر برای ادامه قدرت است.«...» آرنت در تحلیل جامعه شناسانه خود، موضوع تمایز و تفاوت «زور»و «اقتدار» و نیز استبدادو توتالیتر را مطرح می نماید.بین ریشه و منشا ء اقتدار که عقلانیت اجتماعی و منشاءو اساس و ریشه زور که مبنای طبیعی و بیولوژیک دارد، تفاوت قائل است.به زعم آرنت ، بین نظام های اجتماعی مبتی بر زور و استبداد و دیکتاتوری سیاسی-اجتماعی ، با نظام های اجتماعی توتالیتاریسم ، تفاورت های عمیق و اساسی و بنیادین وجود دارند. در نظام های اجتماعی مبتنی بر زور و استبداد ، انسان به عنوان یک شهروند ، کماکان یک موجود انسانی باقی می ماند، که قابلیت های انسانی ، مانند آگاهی ، آزادی ، اختیار وانتخاب و خلاقیت و عصیان علیه نظام موجود را بالقوه دارا می باشد .و تحت شرایط مناسب ذهنی با آگاهی می تواند خویشتن را از تحت نظم موجود ، رهائی بخشد.زیرا به تعبیر متفکر فرانسوی ، ژان ژاک روسو ، هنوز حق اندیشیدن ، از او سلب نگردیده است.دیکتاتوری و استبداد بخاطر این مسئله محکوم است ،که در آن نظام ،تنها یک نفر می اندیشد و دیگران حق اندیشیدن ندارند.امٌا در نظام اجتماعی – سیاسی توتالیتاری ، انسان به عنوان یک وجود انسانی و به مثابه موجودی که امکان کسب آگاهی و معرفت را دارد و می تواند آگاهانه و خلاق با محیط پیرامونی تعامل داشته باشد ، بعلت مسخ شخصیت و ماهیت انسانی و استحاله درونی و بیرونی ، این امکان انسانی از وی سلب شده است ، لذا امکان اندیشیدن را ندارد.
آرنت در این زمینه می نویسد :تبدیل انسان به مجموعه ای از واکنش های مانند یک بیمار روانی ، ا ورا از هر چیزی که شخصیت یا خصلت اوست ، عمیقأ جدا می سازد.نظام سیاسی اجتماعی توتالیتر ، یا تمامیت گرا هیچ حوزه ای خصوصی را در حیات و زندگی اجتماعی انسان ، بر نمی تابد.بر اساس مبانی تئوریک و روبنای فرهنگی و نظری ،که خود ممکن است در قالب های متفاوتی داشته باشد (فاشیسم ، نازیسم ، فرانکیسم ، استالینیسم و...) در گام نخست توانی های اخلاقی انسان را مضمحل و نابود می سازد.آرنت می گوید : پس از کشتن شخصیت اخلاقی و نابودی شخصیت حقوقی در انسان ، از بین بردن فردیت او ، دیگر چندان مشکل نیست.
بطور فورموله و به اختصار می توان گفت ، بنیادی ترین پایه های نظم توتالتاری ، عبارت است از ایده ئولوژی واحد،(حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله ، یا سید علی خامنه ای !!!) نظام پلیس مخفی ،تبلیغات ، خشونت گرائی ، سرکوب ، تولید مستمر دشمن خیالی ، سرکوب معترض و منتقد ، بمباران فکری دائمی شهر وندان ، ترویج شخصیت پرستی مطلق گرا یانه افراطی و بیمار گونه ، اتمیزاسیون اجتماعی( تقسیم کردن عمدی جامعه به گروه های کوچک ) ،تسرٌی و تعمیم رفتار های هیجانی و احساساتی ، پوپلیسم عوامفریبانه ، کنترل همه توسط همه ، فقدان هر گونه شخصیت حقوقی ،و مدنی وامنیت سیاسی ،اجتماعی ، شغلی و......که موجبات هراس دائمی را در انسان ها پدید می آورد.
از ویژگی های مهم نظام توتالیتر ، اتحاد «نخبگان و اوباش »است . وحد ت در د ناک نخبگان و و اوباش و فقدان هویت و و کاراکتر انسانی در قالب عدم تشخیص فردیت ر وشنفکرانه ، تاکید بر گروهای اجتماعی ، قومی و ایده ئولوژیک وایجاد بحران های مداوم اجتماعی و معتاد سازی افکار عمومی توده ها به بحران های گوناگون روزانه ، هفتگی وماهانه و عدم آرامش روحی و روانی و ایجاد دغدغه و نگرانی واضطراب مستمر برای شهر وندان ، از مشخصات دیگر اصلی نظامهای توتالیتری است.
هانا آرنت توضیح می دهد ،جنبش های توتالیتر نه تنها برای اوباش ،برای نخبگان جامعه هم سخت جاذبه دارد.این جاذبه جنبش برای نخبگان به همان اندازه بستگی آشکاراوباش به جنبش های توتالیتر، یکی از کلید های مهم فهم این جنبش ها بشمار می آید .رهبران جنبش ها ی توتالیتر صفات مشخص اوباش را دارا هستند،روانشناسی و فلسفه سیاسی آن ها به خوبی شناخته ما است.
ویلفردو پارتو (Vilfredo Pareto -1848-1923 )جامعه شناس معروف ایتالیائی ،تاکید بر نقش غرایز را در توتالیتاریسم ، یک نقش محوری و بنیادی تلقی می کرد ،که اساس وبنیان نظام سرکوب را تحکیم می بخشید، و بازوی توانای نخبگان بود. آرنت می گوید :اتحاد موقتی نخبگان با اوباش مبتنی بر این بود ،که نخبگان با یک شعف راستین ، تماشاگر صحنه نابودی تشٌخص بوسیله اوباش بود.«...»( ماخذ به زبان فارسی در پائین مقاله ذکر شده است )
ترکیب سازمانی عمامه ،سلاح ، و دولار، در راستای استقرارنظام توتالیتاریسم آخوندی در ایران .

(ادامه دارد )
به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
پاریس 23 مارس 2010-
اقتباس با ذکر نام نویسنده و سایت ، کاملأ آزاد است
-------------------------------------------
(1)- پرومته : یکی از اساطیر یونان ،و خدای آتش است .زئوس( خدا) در عصر آفرینش انسان ها ، پرومته را برگزید، تا همه چیز را به انسان بدهد ، بجز آتش را. پرومته مورد احترام خدا ، این کار را کردو بسیار مسائل آد میان را برطرف کرد.او به انسانها عشق می ورزید و نمی توانست ناراحتی و رنج آنها را ببیند.به همین علت به دور از چشم زئوس (خدا )آتش را به انسان داد.وقتی خبر به زئوس رسید ، او را برسر قله قاف در قفقاز برد و بست تا اور را به جزای اعمالش برساند . هر روز عقابی می آمد و جگر اور را می خورد و شب جگر از نو می روئید . همین موقع بود که پرومته به زئوس گفت : روزی خواهد آمد ،که پادشاهی و خدائی تو از میان برودو کسی به تخت تو تکیه نزند. زئوس که از پیش گوئی های او مطمئن بود ، دائم در پی این بود که بپرسد چه کسی ؟ پرومته هرگز پاسخ نمی داد ، تا اینکه این موضوع بوقع پیوست .(ماًخذ :ویکی پدیا )
اگر ریمون آرون فیلسوف و روشنفکر فرانسوی ،شخصیت رفتاری انسان آگاه را، به شخصیت پرومته تشبیه می کند، منظور آن دسته انسانهائی است ، که شعورو آگاهی و خرد گرائی را به جامعه منتقل می کنند، تا توده ًمردم بتوانند ، خدایگان قدرت جهل و خرافات جنایات را هرچه سریعتر از اریکه قدرت پائین بکشند .
(2) – رجوع شود به مقاله این صاحب قلم با عنوان : انسان تاریخ ساز ، یا تاریخ انسان ساز در :

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=4634
- ماًخذ به زبان فارسی :
http://www.alarabiya.net/views/2009/06/10/75552.html
http://www.cibloggers.com/?p=3425
- ماً خذ به زبان فرانسه :
http://www.webphilo.com/textes/voir.php?numero=453061835
http://1libertaire.free.fr/Arendt01.html

هیچ نظری موجود نیست: