شرف خلق!
چه بهتر! که دست پروردگان
" حوزه " بديدنت نيامدند !
چه باک!
تو در قلب همه ما هستي!
در طی این یکماه و بخصوص در طول دید و بازدید های نوروزی آزاد شدگان از زندان مسائلی مشاهده کردم که در میان گذاشتن آنها را برای آگاهی بیشتر ضروری میدانم چراکه خالی از موضوعیت با شرایط پیش آمده در جامعه ایران به خصوص در طی 9 ماه گذشته نیست . حدود یکماه از آزادی دکتر محمد ملکی اولین و تنها رئیس انتخابی دانشگاه تهران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، پس از تحمل 192 روز زندان و ایراد اتهامات واهی به ایشان می گذرد . قبل و بعد از آزادی او نیز عزیزانی در پی تحمل مدت های متفاوت و شرایط نوعا یکسان با ایشان از زندان آزاد گردیده اند .همانطور که بارها توسط خود دکتر ملکی در تمامی نوشته ها و مقالات و گفتار هایشان تاکید گردیده ایشان به هیچ گروه ، دسته ، فرقه ، حزب و یا تشکیلات سازمان یافته و یا سازمان نیافته ای وابسته نیست و به گفته خودش هرگز در طول زندگی و فعالیت اجتماعی و سیاسی خود در هیچ قالبی قرار نگرفته است . در عین اینکه نظرات تمامی گروههای سیاسی و مدنی و اجتماعی را بررسی می کند انتقادات و ایرادات خود را با صراحت کامل به تمامی آنها گفته و نظرات خود را شفاف و روشن اعلام نموده است .
اما آنچه دلیل نگارش این سطور گردید، رفت و آمد ها و دید و بازدید های سیاسی و موضع گیری های گروههای سیاسی و افراد در خصوص بازداشتهای اخیر و سپس آزادی های بعد از آن می باشد . متاسفانه علی رغم اینکه تمام کسانی که در طی 9 ماه گذشته به نحوی در اسارت گرفتار بوده اند از وضعیت جسمی یک پیرمرد 76 ساله و بیمار با مشخصات دکتر ملکی که به صرف ابراز عقیده خود دچار زندان و گرفتاری های ناشی از آن گردیده است آگاهند نه به عنوان یک هم اندیش سیاسی بلکه حتی به عنوان یک منتقد اجتماعی که بسیاری از مسائل و مشکلات امروز را سالها قبل پیشبینی کرده و راه حل هایی که امروز در جنبش سبز مطرح است را قبلا ارائه کرده بود، حاضربه مخاطره انداختن موقعیت های خودشان نگردیدند تا دقایقی حداقل برای گفتن خسته نباشید تحمل رنج 192 روزه ای که شاید اگر مسائل مطرح شده آنها نبود این پیر مرد دچار این مشکلات نمی گردید ، به دیدنش بیایند . البته شک ندارم که دکتر ملکی هرگز چنین توقعی از هیچ فرد و یا گروه و یا تشکلی نداشته و ندارد حتی در طول دوران بازداشت ایشان نیز خانواده اش هرگز چنین توقعی نداشتند زیرا او اندیشه های خود را در مورد تمامی مسائل اخیر بارها قبل از انتخابات مطرح نموده و تکلیف خود را روشن نموده است . اما آنچه باعث شد این مسئله را بعنوان یک ناظر مطرح کنم برخورد سران و رهبران جنبش سبز با غیرخودیها و خانواده های زندانیان اخیر می باشد .
از سوی دیگر علی رغم آزادی افراد سر شناس و ناشناس طی هفته های اخیر که مورد استقبال گردانندگان جنبش سبز با هم فکران سیاسی خودشان بوده است ، متاسفانه هنوز تعداد زیادی زندانی که دربین آنها افراد سرشناسی چون احمد زیدآبادی و عماد الدین باقی و ... و افراد ناشناس بسیاری هستند در بند میباشند و هیچ عکس العمل در خوری برای آزادی و یا حداقل مرخصی ایام عید این عزیزان از سوی رهبران سبز صورت نپذیرفت و انگار جنبش سبز فراموش کرد که تنها افراد اسم و رسم دار در طیف احزاب اصلاح طلب نبودند که گرفتار گردیدند بلکه اشخاص بیشمار دیگری نیز هستند که در انتظار رهائی میباشند . متاسفانه در طول ماههای گذشته و در طی دوران بازداشت افراد خارج از این طیف پیگیری چندانی در مورد مسائل و مصائب بازداشت شدگان و خانواده هایشان صورت نپذیرفت .
احساس میشود که تفکر خودی و غیرخودی در بند بند وجود افراد و گروههای متصل به نظام جمهوری اسلامی چه آنها که روزگاری برقدرت بودند و امروز طرد شده اند و چه آنهایی که هنوز بر قدرتند رخنه کرده است و به این زودی ها قصد دور ریختن این تفکر در سیاستمداری جمهوری اسلامی وجود ندارد .
جالب این است که رهبران جنبش دائم تاکید بر تشکیل هسته های اجتماعی می نمایند حال آنکه مگر قرار نیست سایر اندیشه ها و اعتقادات در چهارچوب این تشکل های اجتماعی به فعالیت ادامه دهند . مگر زندانیان نامدار و گمنامی که در طی ماههای گذشته با هر اندیشه ای برای گرفتن حق خود اسیر گشته و هنوز در اسارت هستند بخشی از این مردم به پا خواسته نیستند . بهتر نیست قبل از پرداختن به فعالیت های سیاسی در جامعه ابتدا به وظایف انسانی و اجتماعی خود آشنا شویم و رعایت حقوق اجتماعی کلیه افراد چه موافق اندیشه سیاسی خود و چه مخالف اندیشه هایمان را به عنوان یک هموطن به انجام برسانیم تا در سایه رشد و تکامل حقوق اجتماعی همه افراد کشور و فارغ از تفکر خودی و غیرخودی بتوانیم به تحولات ارزشمند اجتماعی رسیده و در کنار این تحولات اجتماعی که لازمه ایجاد فعالیت های سیاسی موثر می باشد تا رسیدن به مقصود ، به مبارزه ادامه دهیم .
مناسب بود که رهبران جنبش سبز و گردانندگان آن با توجه به این اصل که به هرحال اسیران ماههای گذشته با هر اندیشه و منشی در راستای تشکیل و ادامه راه جنبش سبز راهی زندان گردیده اند اقدامی مناسب و شایسته انجام میدادند تا شاید دیگر افراد در بند که تک تک آنها افرادی از تشکل های اجتماعی این جنبش می باشند امروز در کنار خانواده میبودند و شاید قسمتی از مطالبات به حق این جنبش که آزادی زندانیان سیاسی است به شکلی کامل تر به نتیجه میرسید که افسوس چنین نشد تا این ذهنیت که جنبش سبز نیز دچار معضل خودی و غیر خودی شده است بوجود نمی آمد .
امضاء محفوظ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر