۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

ناصر پاکدامن : دربارهء "اشك تمساح"
( مقاله ای ناشناخته از صادق هدایت )

 اشك تمساح مقاله ای است از صادق هدایت كه با امضای ك. ز. در شمارهء نخست روزنامهء رهبر، ارگان مركزی حزب تودهء ایران، منتشر شده است. این شماره در دهم بهمن 1321 انتشار یافته است. در صفحهء اول روزنامه می خوانیم كه اعلان شده است : "اشك تمساح را در صفحهء 3 بخوانید".
نخستین بار دوستم حسین ملك بود كه ضمن گفتگوىی از گذشته ها، گفت كه صادق هدایت تنها یك مقاله در روزنامهء رهبر نوشت كه آن هم در شمارهءاول روزنامه بود و  عنوان مقاله هم "اشك تمساح" بود.
مقاله را كه یافتم (با تشكر از دوست دیگرم علی شیرازی كه میكروفیلم روزنامه را در اختیارم گذاشت) اینجا و آنجا جست وجوىی كردم و ازین و آن هم جویا شدم كه از انتساب این مقاله به هدایت اطمینان یابم.  خاطرات آرداشس (اردشیر) آوانسیان راكه خواندم دیگر در انتساب این مقاله به هدایت جای شكی نماند. او در شرح كوششهای خود برای نشر افكار ماركسیستی در میان روشنفكران می نویسد كه  در 1321 ازجمله "ما یك محفل بزرگ علمی ماركسیستی نیز دایر كردیم و این موضوع را هم پنهان نمی كنیم كه این كار با من بود و هدف آن هم معلوم. اینجا یك كمی پا فراتر گذاشته] منظور[ بیشتر جمع آوری روشنفكران ماركسیست یا نزدیك به ماركسیسم بود (سمپاتیزان) و در بدو امر من اصرار داشتم این جلسات در منزل صادق هدایت باشد. علت هم پر واضح بود: من خیال می كردم كه در این جلسات باید بیش از بیش عناصری مانند صادق هدایت وارد این محفل شوند و در اینجا بحثهای علمی و ادبی از نظر ماركسیستی به عمل بیاید. اگر ما در منزل هدایت جمع نمی شدیم مشكل بود كه خود هدایت اهل جلسه و اجتماع باشد. این كار را كردیم و هدایت هم آمد. این محفل از همه بزرگتر بود. عدهء زیادی در آنجا جمع می شدند. و شاید این كار در سال 1321 بود. كسانی را كه در این جلسه جمع می شدند می توانیم اسم ببریم. اینان عبارت بودند از نوشین، طبری، ملكی،كیانوری، قاسمی، قریشی، علی عُلٌوی و خیلیهای  دیگر. طبیعی است من قبلاً با رفقا طبری، نوشین، ملكی، كیانوری، قاسمی در این زمینه بحث و مشورت كرده به این تصمیم رسیدیم. با خود صادق هدایت هم صحبت كردم. او رضایت خود را داد ولی كم حرف می زد. آدم نمی دانست افكار درونی اوچه بود؟ خود من مدتها در این جلسات شركت می كردم و مساىل علمی و هنری درآن بحث می شد. یادم هست روزی متقی ترجمهء خود را مطرح كرده بود (گویا او "مساىل لنینیسم" استالین را ترجمه می كرد). در هر صورت تا آنجاىی كه من اطلاع دارم هدف تشكیل این محفل آن بود كه من نوشتم و این طور هم عملی می شد. در این جلسات ابداً مساىل سازمانی حزب توده مطرح نمی شد" (اردشیر آوانسیان، خاطرات سیاسی، تهران، شهاب ثاقب با همكاری انتشارات سخن، 1378، ص. 98-97). با اینهمه آرداشس چند سطری دورتر می نویسد كه در اثر بالاگرفتن اختلافات میان "عناصر سابقه دار با ایمان ولی كم سواد و كم فعال"  و "عناصر تازه ... باسوادتر و فعالتر" در حزب، "این اختلافات به همین محفل هم كشیده شد و من  در تهران نبودم و وقتی آمدم وضع را دگرگون دیدم. خلاصهء كلام، این محفل علمی كم كم نیز محفل بحث در امور جاری حزبی شد و در آن بیشتر دربارهء مساىل ایدىولوژیك و سازمانی بحث می شد. و مساىلی كه در این محفل مطرح می شد عبارت بود از راست روی در رهبری، مساىل همكاری با فاتح، شركت در دولت و اینكه در سازمان حزب ما اپورتونیسم حكمفرماست الی آخر" (پیشین، ص. 99-98).
آرداشس در بخش دیگری از كتاب ضمن بحث از روابط خود با صادق هدایت می نویسد: "نقشهء من آن بود كه صادق را به یك نحوی وارد جریان خودمان بكنم. من از او پرسیدم: "آیا می شوددر اتاق شما ازین نوع جلسات علمی را دعوت كنیم؟" او رضایت داد، شاید هم در رودربایستی گیر كرد و رد هم نكرد. هدف من آن بود كه او اجباراً در این جلسات شركت كند. یادم هست چندین بار از او خواهش كردم كه مقاله ای برای ‘مردم’ بدهد. مقاله ای داد تحت عنوان ‘اشك تمساح’. هر وقت می گفتم: "مقاله ای بده" می پرسید: "شما چاپ خواهید كرد؟" (پیشین، ص. 336).
آرداشس در بازگوىی خاطرات خود تنها در ذكر نام روزنامه نیست كه اشتباهی كرده است و به جای رهبر از مردم سخن می گوید بلكه دربارهء آن جلسات هم سخنش نیاز به تكمیل و تدقیق دارد.
نخست باید یاد آور شد كه انور خامه ای نیز كه خود از فعالان اصلاح طلبان و از نخستین ایشان است به تاءكیداز نقش مهم و مركزی آرداشس در ایجاد و تكوین این فعالیت یاد می كند و با اینكه می نویسد كه "درست خاطرم نیست" كه "چه كسی مبتكر این فكر بود" اما می افزاید كه "شكی نیست كه محور اصلی فعالیت و نقطهء اتكای همهء ما آرداشس بود"(انور خامه ای، خاطرات سیاسی: پنجاه نفر و سه نفر، فرصت بزرگ از دست رفته،از انشعاب تا كودتا، چاپ دوم، تهران، نشر گفتار، 1372، ص. 320).
دیگر اینكه  ازین كلام آرداشس كه می گوید "در تهران نبودم و وقتی آمدم وضع را دگرگون دیدم" چنین مستفاد می شود كه پس از چندی دیگر نمی توانسته است همواره و به صورت مرتب در جلسات شركت داشته باشد. او خود می نویسد كه در آن ایام "من...  یك پا در تبریز و پای دیگر در تهران داشتم" (پیشین، ص. 355). در واقع درآن زمان، آرداشس برای سازماندهی حزبی و سندیكاىی به آذربایجان می رود و از جمله در اردیبهشت 1322 میتینگی به مناسبت اول ماه مه در تبریز برگزار می كند.  در همین سال است كه عمر مجلس سیزدهم به پایان می رسد (اول آذر 1322) و دوران فعالیت انتخاباتی برای مجلس چهاردهم آغاز می شود. از آغاز آذر تا آغاز اسفند،  سراسر كشور را تب انتخابات فراگرفته است و آرداشس هم خود داوطلب نمایندگی ارامنهء شمال است و هم از سوی حزب توده ماءمور سازماندهی و ادارهء فعالیتعای تبلیغاتی كاندیداهای حزب توده در آذربایجان. او كه این ماهها را بیشتر در آذربایجان می گذراند، در این انتخابات، از سوی ارامنهء شمال به نمایندگی انتخاب می شود و پس از افتتاح مجلس چهاردهم (16 اسفند 1322) نیز، همراه دیگر وكیلان عضو حزب توده در فعالیتهای مجلس شركت فعال دارد. بنابراین، در این ماههای سال 1322، آرداشس  بیشتر در تهران نبوده است  و در نتیجه در این "جلسات" هم  نمی توانسته حضور پیوسته ای داشته باشد تا از آنچه می گذرد به دقت آگاهی داشته باشد و از همین روست كه در بازگشت به تهران، از مشاهدهء دگرگونی جو و فضای حاكم بر"جلسات اصلاح طلبان" شگفت زده  می شود (دربارهء فعالیتهای انتخاباتی آرداشس، نگ. به پیشین، ص. 197-169).
اما  آن جلسات  كه به اصطلاح خلیل ملكی (خاطرات سیاسی، چاپ دوم، تهران، انتشار، 1368، ص. 318) در "اطاق صادق هدایت" برگزار می شود، در واقع جلساتی است كه گروهی از روشنفكران و صاحبنظران حزب توده تشكیل می دادند كه با سیاستهای رهبری حزب مخالف بودند و بیشتر حزبی با گرایشهای آشكار چپ و چه بسا كمونیستی را پاسخگوی نیازهای جامعه می دانستند. اینان گردهم میآمدند تا چاره ای بیندیشند و حزب را از نفوذ سیاست بازان و قدرت طلبان و نوكرصفتان رهاىی بخشند.گذشته از ملكی كه ازین جلسات می نویسد (پیشین، ص. 315)  انور خامه ای نیز به تفصیلی بیشتر از فعالیتهای "اصلاح طلبان" صحبت می كند. او می نویسد كه "در اواخر پاىیز 1322 تصمیم گرفتیم شكل سازمانی منظمی به فعالیت اصلاح طلبانه بدهیم.... نخستین كسانی هم كه گرد هم آمدند اینها بودند: آرداشس، نوشین، طبری، متقی، قریشی، كیانوری و قاسمی و من. جلسهء خود رانیز برای آنكه موجب سوءظن رهبران حزب نشود در منزل صادق هدایت تشكیل می دادیم. خود هدایت نیز همیشه در این جلسات حضور داشت. او باطناً علاقمند به موفقیت ما و اصلاح حزب بود، چون امید دیگری برای اصلاح كشور جز این نداشت، اما هیچ وقت در بحثها شركت نمی كرد ومانند مجسمه ای فقط ناظر دیگران بود. می خواست نشان دهد كه فقط میزبان ماست و هیچگونه تعهدی جز این ندارد..." (انور خامه ای، یادشده، ص. 320). "اصلاح طلبان" در نخستین كنگرهء حزب تودهء ایران كه در دهم مرداد 1323 آغاز می شود حضور و نفوذ و نقش تعیین كننده ای دارند و كنگره ایشان را به بسیاری از مقامات پرمسئولیت بر می گزیند. به نوشتهء خامه ای "پس از كنگره فعالیت اصلاح طلبان ادامه و گسترش یافت اما آن تمركز سازمانی پیش از كنگره را نداشت. جلسات خانهء صادق هدایت به تدریج تعطیل شد" (پیشین، ص.31-330). پس اگر بنویسیم كه نیمهء دوم 1323 پایان "جلسات خانهء هدایت" است، از واقعیت نباید چندان دور مانده باشیم.
انور خامه ای كه در "اواخر 1320" با هدایت آشنا شده است، می نویسد: "حدود یك سال ما هفته ای یك شب در خانهء او ] صادق هدایت [ جلسه داشتیم و او گرچه در بحثهای ما شركت نمی كرد ولی میزبانی ما را برعهده داشت. خانهء او در خیابان منوچهری یا كوشك بود. درست به خاطرم نیست. به هرحال در همان  حوالی بود. ما در اتاق كار او جمع می شدیم. اتاقی بود 3 متر در 4 متر با پنجره ای به سوی خیابان. یك طرف آن میز تحریر كوچكی بود با یك یا دو صندلی و یك قفسهء كتاب. طرف دیگر دوتا نیمكت به صورت كاناپه گذاشته شده بود و ما روی این نیمكت ها می نشستیم و صحبت می كردیم. این اتاق بسیار ساده و تقریباً فاقد هرگونه اشیاء تزىینی بود. از اتاقهای دیگر خانهء هدایت و اینكه آیا اصلاً اتاق دیگری داشت یا نه، اطلاعی ندارم" (انور خامه ای، چهار چهره، تهران، كتابسرا، 1368، ص. 166-167).
اما روزنامهء مردم روزنامه ای است كه در 11 بهمن 1320 آغاز به انتشار كرده است و شمارهء دوم آن در روز دوشنبه 13 بهمن 1320 منتشر شده است. روزنامه ده ماهی عمر می كند تا 17 آذر 1321. درین روز، مردم تهران به اعتراض علیه گرانی و قحطی برخاستند و به مجلس شورای ملی ریختند، به نمایندگان حمله بردند و كاخ بهارستان را غارت كردند و در خیابانها هم به غارت مغازه ها و دكاكین پرداختند. دولت با توسل به نیروی نظامی بلوا را خاموش كرد. به دستور احمد قوام، نخست وزیر، همهء روزنامه ها و هفته نامه ها توقیف شدند. چند زمانی این توقیف دسته جمعی به طول انجامید و وقتی  هم كه از همهء روزنامه ها رفع توقیف می شود  مردم دیگر نتواست  منتشر   شود چرا كه در این فاصله صاحب امتیاز آن، صفر نوعی، درگذشته بود: صفر نوعی "یك كارگر قدیمی بود و از زندان مرخص شده بود و بی پول و وضع خیلی بدی داشت". امتیاز را به نام او می گیرند: "قرار شد ماهی صد تومان به او حقوق بدهند كه زندگیش هم تاءمین بشود ...این رفیق را روستا و اردشیر و اینها معرفی كردند و او آدم واقعاً باشرفی بود. اهل آذربایجان بود. خیلی معتقد و بسیار ساده بود." (ایرج اسكندری، خاطرات سیاسی، پاریس، حزب دموكراتیك مردم ایران، بخش دوم، 1367، ص. 41-40).پس از مرگ صفر نوعی، ایرج اسكندری و رفقایش قرار می گذارند كه دكتر "رادمنش رفته و امتیاز بگیرد". وزارت فرهنگ استدلال می كند كه نمی تواند امتیازی با عنوان ‘مردم’ به كسی بدهد چرا كه این عنوان به صفر نوعی تعلق دارد. از همین رو رادمنش "مجبور شد اسم روزنامه را ‘نامهء مردم’ بگذارد" (ایرج اسكندری، یاد شده، ص. 41). و همین روزنامه  است كه از دی 1325 به عنوان روزنامهء ارگان حزب تودهء ایران منتشر می شود (تا آنجا كه می دانیم هدایت در نامهء مردم نوشته ای جاپ نكرده است).
روزنامهء مردم صفر نوعی شایستهء آن است كه موضوع تك نگاری دقیق و جامعی قرار گیرد كه این كار را به فرصتی دیگر می گذاریم.
 "اشك تمساح" نشانه ای از میزان همكاری صادق هدایت با حزب تودهء ایران در آن ایام نخستین تاءسیس و فعالیت این حزب است. در آن زمان تشكیل و فعالیت حزب توده، امیدهای فراوانی در میان روشنفكران برانگیخته بود و از جملهء ایشان بسیار بودند كسانی كه یا به عضویت این حزب درآمده بودند و یا به همراهی و همگامی با آن پرداخته بودند. و هدایت ازین جمله بود.
اهمیت دیگر "اشك تمساح" درین است كه از احساسات "ناسیونالیستی” صادق هدایت روایت دیگری به دست می دهد. اوست كه اینجا می نویسد ما هیچ تافتهء جدابافنه ای نیستیم و ملتی هستیم مثل همهء ملتهای دیگر جهان. و بعد هم در صحنهء امروز جهان "‘داشتم داشتم’ حساب نیست، ‘دارم دارم’ حساب است. باید دید امروز چه داریم و چه می خواهیم بكنیم!".
نقد "عصر طلائی" رضا شاهی از مضامین اصلی نوشته های هدایت در این سالهاست. "حاجی آقا" و "توپ مرواری" و این و آن قضیهء "ولنگاری" بر حول و حوش تصویر طنزآمیز تندی از رفتار و گفتار حاكمان و گردانندگان آن "عصر" تدوین یافته است. "اشك تمساح"  كارنامهء  بی پرده وصریحی ازدوران ییست ساله و بازیكنانش به دست می دهد و بر نقش تحمیلی و تخدیری مضامین فرهنگی در گفتار سیاسی آن سالها تكیه می كند.
تجدید چاپ "اشك تمساح" را باید با یكی دو سه توضیح دیگر همراه كرد.
نخست اینكه در این متن هدایت ایران رضاشاهی را به "جزیرهء دكتر مورو" تشبیه می كند. و این عنوان یكی از رمانهای نویسندهء انگلیسی هربرت جرج ولز است كه در 1896 انتشار یافته است. دكتر مورو جراحی چیره دست است و به یاری دستیارش در جزیره ای نامسكون از جزایر دورافتادهء اقیانوس آرام سكنی گزیده است و در این جزیره با جراحی بر روی مغز و بدن حیوانات وحشی و درنده ، اینان را به هیئت انسانی در می آوردو به ایشان قدرت فهم  و دركی می  بخشد تا به تكلم كلماتی چند قادر شوند. این حیوانات انسان نما كوركورانه از دكتر مورو اطاعت دارند و شب و روز به خواندن ادعیه و اوراد در ستایش او مشغولند. داستان این "مدینهء فاضله" از آنجا آغاز می شود كه تنها بازمانده از سرنشینان كشتی غرق شده ای، از بد حادثه به این جزیره می رسد و با دكتر مورو و دستیار او و "آفریدگان" او آشنا می شود و...
توضیح دیگر اینكه "كاملئون" نام  یكی از حیوانات خزنده از انواع سوسمار است كه به فارسی "حرباء" نامیده می شود. و ازآنجا كه كاملئون می تواند رنگ پوست خود را با رنگ محیط اطراف مطابقت دهد و همرنگ محیط شود در زبان فرانسه، این كلمه را به معنای "ابن الوقت" و "بوقلمون صفت"  نیز به  كار می برند كه همین معنی هم درینجا مراد هدایت است..
توضیح آخر اینكه آن شماره از رهبر كه ما این مقاله را از روی آن بازنویسی كردیم كهنه و پاره و فرسوده است. یك كلمهء ناخوانا بود و گوشهء صفحه هم پاره شده بود و یكی دو كلمه از دو جمله را با خود برده بود. كوشش این نگارنده برای دستیابی به نسخهء دیگری از رهبر  در كتابخانه های خارج از كشور نیز موفقیت آمیز نبود. و همین علت یكی دو افتادگی است كه در متن بهچشم می خورد.
شاید هم این نقصان از مشیت الهی باشد تا مسائلی هم لاینحل بماند برای دیگران از پژوهندگان و خاصه آیندگان ایشان..
كه "بنی آدم اعضای یكدیگرند" و حتی "كه جان دارد و جان شیرین خوش است".
 تمت " به نام آنكه او نامی ندارد / به هر نامی كه خوانی سر بر آرد".                                                                       
(دفتر كانون نویسندگان ایران در تبعید, دفتر  14, مارس 2002 / فروردین 1381, ص. 195 – 176 )

یکی دو نکته دیگر دربارۀ "اشک تمساح".

اکنون که "اشک تمساح"، نوش. شمارۀ نخست رهبر در 10 بهمن 1321 منتشر شده است و آخرین شمارۀ آن در 25 دی 1325 انت
ته صادق هدایت بار دیگر در سايت "خلوت"  انتشار می یابد  افزودن یکی دو توضیح به یادداشتی که در معرفی این مقاله نوشته شده بود لازم آمد.
1) رهبر دومین روزنامه ای است که به عنوان ارگان یومیۀ حزب تودۀ ایران انتشار می یابد. صاحب امتیاز آن ایرج اسکندری است
شار یافته است.
از آن پس نامۀ مردم است که به عنوان روزنامۀ ارگان حزب توده منتشر می شود (صاحب امتیاز: دکتر رادمنش) و دیگر همچنان ناشر رسمی افکار حزب توده می ماند، چه به هنگام فعالیت علنی حزب (یعنی تا 15 بهمن 1327) و چه در دوران فعالیت مخفی حزب در ایران (تا ماههای پس از 28 مرداد 1332) و چه در دوران تجدید فعالیت حزب در خارج از کشور (از اواخر دهۀ 30 تا آغاز انقلاب 1357) و چه البته در زمان فعالیت در دوران جمهوری اسلامی(1361-1357).
نامۀ مردم (صاحب امتیاز: دکتر رادمنش) را نباید با روزنامه ای که با عنوان مردم و به صاحب امتیازی صفر نوعی از 11 بهمن 1320 تا 17 آذر 1321 انتشار یافته است اشتباه کرد. مردم ارتباط سازمانی و تشکیلاتی با حزب توده نداشت هر چند که ایرج اسکندری از گردانندگان اصلی آن بود و از همکاری فعال چند تن دیگر از چهره های شناخته شده حزب توده نیز برخوردار بود. نیروهای متفقین (اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیای کبیر). که در شهریور 1320 ایران را اشغال کردند برای مبارزه با تبلیغات هیتلری و همچنین توضیح و تبلیغ سیاستها و مواضع خود انتشار روزنامه ای را لازم دیدند. مردم حاصل این همکاری است (نگ. از همین قلم: "نوشته ها و ننوشته های هدایت در روزنامه مردم "، باران، 3، تابستان 1382، ص.16-5).
  نحستین روزنامه ای که به عنوان ناشر افکار حزب توده ایران انتشار یافت سیاست (صاحب امتیاز و مدیر مسئول : عباس اسکندری) بود. سیاست نخستین شماره دورۀ جدید خود را به عنوان "ارگان حزب تودۀ ایران" در 4 اسفند 1320 انتشار داد. آخرین شمارۀ سیاست، شمارۀ 159، در 12 شهریور 1321 انتشار یافته است. در 10 مرداد 1321، احمد قوام به نخست وزیری انتخاب می شود. در میان رهبران حزب توده نظر و موضع واحدی نسبت به دولت جدید وجود ندارد. برخی همکاری با او را روا می‌دانند و پس پذیرا هستند و برخی دیگر چنین کاری را سخت نادرست می دانند. عباس اسکندری از جملۀ آن گروه نخست است و نزدیکی خود راهم با قوام پنهان نمی دارد. در همین ایام است که سیاست توقیف می شود و در 17 مهر ماه هم که کنفراننس ایالتی تهران تشکیل می شود به عضویت عباس اسکندری در حزب پایان می دهد. و به این ترتیب روزگار نخستین روزنامۀ " ارگان هیئت مرکزی حزب تودۀ ایران " به پایان می رسد. و اکنون دیگر تا انتشار رهبر (10بهمن 1321)، می بایست چندماهی در انتظار نشست.
2) به نقل از دوستی در متن آن توضیح آمده است که "اشک تمساح" تنها مقالۀ هدایت در رهبر است؛ باید اضافه کرد که اگر تنها مقالۀ اوست اما تنها نوشتۀ او نیست. "آب زندگی" هم نخست در رهبر انتشار یافته است.. در شمارۀ 27 رهبر (11 اسفند 1321)، این آگهی را می خوانیم که "آب زندگی به قلم نویسندۀ اشک تمساح را به زودی در پاورقی رهبر ملاحظه خواهید فرمود".
رهبر "آب زندگی" را از شمارۀ 29 (13 اسفند 1321) تا شمارۀ 36 (24 اسفند 1321) خود چاپ می‌کند. در شمارۀ 36، این عنوان را هم آن کنار افزوده‌اند: "داستان بکر".
بقول آن مرحوم کتابهای درسیمان: "زها زه
!"
ن.پ.

هیچ نظری موجود نیست: