۱۳۹۰ اسفند ۱۴, یکشنبه

ترجمه ی ف. انزلی:ساعات خوش بشار الاسد

ترجمه ی ف. انزلی:ساعات خوش بشار الاسد


کشورهای جهان نباید بیش از این سکوت کرده و نظاره گر لشگر کشی رهبر سوریه علیه مردم آن کشور بمانند

مجله ی اشپیگل شماره ی 7 سال 2012*                                  

"انسانیت، به ما حکم می کند که با جنایتکاران به مقابله بپردازیم ولی سیاست، مارا مجبور می کند که تماشاگر بمانیم. این انسانیت بی معنی می تواند وحشیانه تر از منطق غیر انسانی ما باشد."
این سخنان ژان بابتیست کلوتس - که 221 سال پیش از این گفته شده است- روایت دلنشین تری است در مقایسه با اعلام همبستگی نیم بند دولتهای غربی با قیام کنندگان سوری.
ژان بابتیست کلوتس، بارونی از ناحیه ی نیدر راین (منطقه ای در کشور آلمان فعلی- م.) بود که برای پیوستن به انقلابیون فرانسه به آن کشور مهاجرت کرد.
سخنان فوق الذکر بشکل منکوب کننده ای زبان حال (مردم سوریه- م.) است. چرا که در سال 1791 میلادی نیز مردم شهر لیژ (شهری در بلژیک- م.) – که برای الحاق به کشور فرانسه بر علیه حکومت خود سربلند کرده بودند- در انتظار کمکی بودند که هرگز از راه نرسید. امروزه این جامعه ی بین المللی است که عاجزانه ناظر کشتار وحشیانه ی مردم سوریه است.
رژیم بشار الاسد روزهای متوالی شهر به شهر با توپخانه محلات مسکونی را بمباران می کند. رژیمی که با موشک انداز، گلوله های شراپنل، تک تیراندازان و حتی همانند شهر حمس با تبر و چاقو به قتل و عام قیام کنندگان دست میزند.
گناه این مردم ستمدیده چیست؟ آنها از ماه مارس سال گذشته چندین ماه متوالی به شکل مسالمت آمیز خواستار رفرم و آزادیهای دمکراتیک شدند. بعدها آنها خواهان سرنگونی دیکتاتوری شدند که مشروعیت خود را نه فقط از کودتای سال 1970 میلادی، بلکه حاکمیت ترور، ترس و وحشت کسب کرده است. انگار که حس همدردی جامعه ی بین المللی بعد از مداخله در امور کشور لیبی بسیار ضعیف شده است. انگار که قطع نامه ی سال 2005 مجمع عمومی سازمان ملل- “ responsibility to protect „ که حمایت از انسانها در مقابل قتل عام و جنایت علیه بشریت را در بر می گیرد- پرچمکی است در مقابل نسیم منافع متغیر.
علیرغم اینکه در پیش نویس قطع نامه علیه رژیم سوریه نه صحبت از تحریم، نه جلوگیری از صدور اسلحه و نه همانند مورد لیبی صحبت از یک حمله ی نظامی بود، ولی در چهارم فوریه حتی این طرح ملایم نیز در شورای امنیت سازمان ملل از طرف روسیه و چین رد شد.
مگر این گونه قطع نامه ها در برابر ارتشی که دست به کشتار میزند و به قصد شکستن مقاومت مردم در حضور پدران به فرزندانشان تجاوز میکند، چه تأثیری میتواند داشته باشد؟ ارتشی که فرمانده کل اش در مقابل کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد با لحنی تحقیرآمیز پاسخ میدهد که فقط با تروریستها و عوامل شرور مسلح به مقابله میپردازد. ارتشی که سازمان امنیت آن به طرف ابواب جمعی خود – که حاضر به کشتار مردم نیستند- آتش می گشاید، دست به تخریب زده و با کشتن نیروهای خودی این کارها را به گردن «تروریستها» می اندازد.
احتمالا هیچ تأثیری.
این رژیم آنقدر از خود مطمئن میباشد که شب قبل از رأی گیری شورای امنیت سازمان ملل متحد، حمله ی وسیع خود را به شهر حمس و سایر شهرهای بزرگ آغاز نمود. روز بعد یعنی چهارم فوریه در حالی که هر دقیقه گلوله های تانک و راکتها منفجر میشدند، خبرگزاری دولتی زانا در برنامه ی تقویم روز از تفریح در بار " مود لانژ" دمشق سخن میگفت که: دو نوشیدنی بخورید ولی فقط پول یکی شان را بپردازید.
بلی ساعات سعد بشارالاسد. در این روزها اسد تنها کسی نیست که از وتوی روسیه و چین ممنون می باشد. گیریم که آلمان، آمریکا و سایر کشورهای غربی با لحنی غیر معمول نارضایتی  و انزجار خود را از "نیت" (در زبان روسی به معنای نه- م.) روسیه نشان دادند. این همدستی مسکو و دمشق غیر قابل تحمل است. در عین حال مقصری پیدا شده که می توان با محکوم کردن آن بیچارگی خود را پنهان نمود.
اتحادیه ی عرب که چندی پیش گروهی را برای نظارت به سوریه فرستاده بود، بدون آن هم شانسی برای موفقیت نمی توانست داشته باشد. این 165 نفر ناظر اعزام شده که جلیقه های نارنجی بر تن داشتند، بدون دارا بودن وسایل نقلیه ی مخصوص و هلیکوپتر– همانند آنهائی که بازرسان سازمان ملل در عراق دارا بودند- در رفت و آمد های خودشان وابسته به نظامیان سوری بودند. رانندگان این وسایط نقلیه، نظامیانی بودند که ظاهرا می بایستی این ناظران اعمال آنها را کنترل می کردند.
«دائره ی امورات خارجی اروپا» که چیزی همانند وزارت امور خارجه ی کشورهای اروپا باید بشود، به گفته ی یکی از دیپلماتهای مربوطه "سالها زمان لازم دارد تا بتواند به صورت واقعی  مثمر ثمر واقع بشود." پول در اختیار هست. اما اهداف این سازمان، یعنی پرنسیب های مورد قبول  هنوز مشخص نشده اند. در گفتگویی پشت پرده، یکی از سیاستمداران برجسته ی آلمانی  همانند یک عکس العمل طبیعی روی  این مسئله تأکید نمود که در درجه ی اول باید به امور پناهندگان رسیدگی نمود. ولی مردم سوریه نمی خواهند از کشورشان خارج شوند. آنها خواهان سرنگونی دیکتاتوری و زندگی در آزادی میباشند. درحالی که فقط حدود بیست هزار نفر به کشورهای اردن، لبنان و ترکیه فرار کرده اند، صدها هزار نفر جان خود را در داخل کشور به مخاطره می اندازند.
جمعه ی گذشته در حد فاصل انفجارها، از طریق اسکایپ به عنوان آخرین امکان ارتباطی پیامی دریافت شد. مضمون این پیام که به علت خش خش و پارازیت به سختی قابل فهم بود، و از یکی از مناطق شهر حمس که از پاییز سال قبل در دست انقلابیون می باشد، فرستاده می شد، چنین بود: " باب امر صحبت میکند. ما تنها کسانی هستیم که هنوز با خارج در تماس هستیم." عمر شاکر به عنوان یکی از نمایندگان محل، در حالی که بخاطر سرما صورت خود را پوشانده بود ـ زیرا آخرین قطرات دیزل برای به کار انداختن ژنراتوری مصرف میشد که ارتباط ماهواره ای از طریق آن تامین می شد ـ گفت: "هفت روز است که آب، برق و ارتباط تلفنی قطع می باشد. ما نمی دانیم که تا کی دوام می آوریم. تانکها از حومه ی شهر بطور مداوم این محله را گلوله باران می کنند. برای دو روز نان داریم ولی داروها و وسائل پانسمان زخمیان تمام شده است. چهارشنبه ی گذشته مهمترین بیمارستان زیرزمینی کاملاً هدفمند مورد اصابت قرار گرفت. زخمیها فقط برای جان دادن به مساجد  منتقل میشوند."
هفته ی گذشته از خالدیه واقع در شمال شهر حمس - جائی که خبرنگاران اشپیگل در ماههای اوت و دسامبر همراه با یک دانشجوی مهندسی که خود را عمر آستاویستا می نامید، مشغول تهیه ی خبر بودند- پس از چندین روز سکوت و بیخبری ایمیلی با این محتوا رسید: " عمر کشته شد. عمر در حال فیلمبرداری ترکش خورد. من دوستش هستم. ما قرار گذاشته بودیم که اگر یکی از ما کشته شد، دیگری جای او را بگیرد." عمر کسی بود که خبرگزاریها را مرتب در جریان تحولات قرار میداد.
حمس فقط شروع کار می باشد. واحدهای زرهی در حال حرکت به طرف شهر ایدلیب در شمال کشور می باشند. نیروهای اسد از مرکز شهر دارا واقع در جنوب خارج شده اند. عین همین جریان قبل از بمباران حمس رخ داد. این برنامه ها مسلماً در ابعاد وسیعی طرحریزی شده اند. فرماندهی می خواهد قبل از شروع حملات نیروهای خود را در مناطق امنی مستقر سازد.
هیچکدام از این وقایع پنهانی صورت نمی گیرد. در سوریه اولین جنگ «یوتوپی» تاریخ بشریت در حال رخ دادن است.
از بهار سال گذشته تا به امروز  می توان به وسیله ی هزاران فیلم کوتاه ویدیویی – با تصاویر لرزان- شاهد پروسه ی اوج گرفتن قیام در شهرها و دهات بود. در ویدیوهای هفته های گذشته تصاویر اشخاصی که توسط تانکها زیر گرفته شده اند و افرادی که با اعضای قطع شده ی بدن در حال احتضار می باشند، دیده می شوند. انبوه جنازه ها چنان وحشتناک می باشد که دیدن آنها فقط با ثبت نام قبلی در یوتوپ مقدور می باشد.
ولی هر چیزی در دسترس عموم قرار دارد. اگر شخصی تمایل داشته باشد، می تواند هر روز تقریبا از اوضاع همه ی شهرهای بزرگ باخبر شود. تا به حال هم صرف نظر از یک ویدیوی قدیمی مربوط به شکنجه در عراق زمان صدام، دلیلی وجود نداشته است که واقعیت این  تصاویر را زیر سوأل ببرد. فقط: معدود کسانی هستند که مایل به تماشای اینها هستند.
در حالیکه وضعیت بدتر از آنست که به نظر میرسد. سازمان ملل، عفو بین الملل و سازمانهای دیگر که از نعداد کشته شدگان آمار گیری میکنند، در هفته ی گذشته تعداد آنان را نزدیک به شش هزاز نفر اعلام نمودند. این آمار فقط بر مبنای اسامی کشته شدگانیست که توسط افراد خانواده، پزشکان و یا امامان جماعت که مراسم دفن را تدارک می بینند، اعلام شده است. حتی یک سیاستمدار بین المللی اعتراف کرد که: " به احتمال زیاد تعداد کشته شدگان بیش از اینها است. فقط ما از آن بی خبریم." همچنین آمارگران سوری وابسته به "کمیته های هماهنگی محلی" که ستون فقرات قیام در محلات و دهات محسوب می شوند، تأکیددارند که: " آمار کشته شدگان شامل کسانی است که جسدشان پیدا شده است. ولی تعداد "مفقودین" که ماهها از آنها خبری نیست، هر روز در حال افزایش است. در وضعیت وحشتناک حاکم بر زندانهای سوریه، زندانیان به دو دسته تقسیم میشوند: دسته ی اول آنهایی که از ماه مارس  سال 2011 دستگیر، شکنجه و آزاد شده اند. و یا حداقل محل بازداشتشان مشخص است. و دسته ی دوم شامل کسانی است که اغلب بعد از دستگیریهای جمعی ناپدید شده اند. علیرغم اینکه فعالین شهرهای مختلف همه ی امکانات خود را به کار گرفته اند، ولی نه عوامل مخفی وابسته به قیام در داخل رژیم و نه زندانیان آزاد شده از سرنوشت آنها اطلاعی ندارند. حتی سازمان امنیت برای آزادکردن این گروگانها پولی درخواست نکرده است. انقلابیون احتمال میدهند که: " آنها همگی کشته شده اند. فقط ما نمی توانیم آنرا ثابت  بکنیم".
آنها تعداد گمشده گان را دهها هزار نفر حدس می زنند. حتی گزارش محتاطانه ی سازمان ملل در ماه نوامبر سال گذشته در باره ی وضعیت حقوق بشر در سوریه صحبت از هزاران گمشده ی بی هیچ اثر و علامت می کند.
اما قیام کنندگان که هر روز بر تعداد آنها افزوده می شود، گروگان بازی مرگباری (در اصل بازی Mikado – م. ) هستند: تا زمانی که این رژیم در دمشق پابرجاست – و البته هنوز هم پابرجاست- حتی مخالفان اسد نیز از دخالت خارجی ها هراس دارند. اپوزیسیون مستقر در خارج هنوز با هم اختلاف دارند. آنها به آمریکائیها اطمینان ندارند. چرا که به نظر آنها هدف آمریکا از کوبیدن سوریه به زانو در آوردن ایران می باشد. حکومت ترکیه نیز در داخل کشور توسط ترکها مورد سرزنش قرار می گیرد. چرا که به نظر آنها حکومت مستقر در آنکارا با انتقاد از رژیم سوریه، انتقاد از اسرائیل را از یاد برده است. و همه از این مسئله در هراسند که موزائیک دینی و قومی سوریه می تواند همانند لبنان سالهای دور و عراق سال 2004 میلادی، آغاز یک جنگ داخلی را اجتناب ناپذیر بکند.
چه تضمینی وجود دارد که بعد از سقوط اسد یک دمکراسی مسالمت جوی رشد یافته بوجود آید؟ هیچ. و روز به روز چشم انداز یک گذار مسالمت آمیز بعد از سقوط دیکتاتوری تاریکتر می شود.
اسد، برادر حیله کارش و ژنرالها نمی خواهند به تنهائی نابود شوند. و شاید هنوز هم بر این باورند که با جنایات بیشتر می توانند ملت را به فرمانبرداری وادارند.
با همه اینها بازگشتی در کار نیست. آن دیکتاتوری بی دردسری که تا ماه مارس سال 2011 وجودداشت، بازگشت ناپذیر است. حافظ اسد در سال 1982 میلادی در شهر حما گفتنی ها را گفته بود. او برای اثبات این امر نشان داد که حتی در ویران کردن کامل یک شهر نیز لحظه ای درنگ نخواهد نمود. مهم نیست که پسر و جانشین او – که بعضاً گیج و جهت گیری لازم را دارا نمی باشد- چند تا شهر دیگر را به خاک و خون بکشد.
برای اینکه چهار پنجم مملکت را توسط یک پنجم باقی مانده کنترل بکنند، وسایل لازم در اختیار رژیم قرار ندارد. قزافی میتوانست مزدورانی را از کشورهای چاد و نیجریه بخرد. ولی ذخایر ارزی سوریه هم اکنون نیز ته کشیده اند.
حاکمین دمشق ادعای حمایت از اقلیت های علوی، مسیحی (که سعی میکنند هنوز بی طرف بمانند)، دروزی و اسماعیلی (که با تاخیر به اعتراضات می پیوندند) می کنند. ولی در واقع با بر افراختن احساس نفرت، اقلیت طرفدار خود را به گروگان می گیرند. اکثر علویان نیز نفع زیادی از دیکتاتوری اسد علوی نبرده اند. آنها همانند همسایگان سنی خود در دهات شمال کشور در فقر بسر میبرند. اما در عین حال بخاطر جنایات اسد از انتقام آنهای دیگر در هراس هستند.
«منطق غیر انسانی» که بارون کلوتس روزگاری از آن سخن می گفت، امروزه در مورد سوریه منطقی است ضد بشری، همراه با بی تفاوتی و بی عملی.
ترس از بروز جنگ داخلی توجیهی برای بی عملی می باشد. در حالیکه هر روزی که به تماشا می گذرد، احتمال آغاز آن بیشتر و بیشتر می شود.
البته باید به این مسئله اعتراف نمود که قرار دادن اسلحه در اختیار شورشیان و ایجاد  مناطق امن در نزدیکی مرزهای ترکیه، بخودی خود ریسک یک انفجار بزرگ در منطقه را دارا می باشد. ولی بی عملی، احتمال بروز آنرا حتمی تر می نماید.
____________________________________________________________________
ویسنده ی این مطلب، همکار مجله ی اشپیگل است. او بارها در مورد شورش مردم سوریه  بر علیه بشارالاسد گزارش تهیه نموده است. آوردن نام این شخص باعث خواهد شد که در آینده کارهای این چنینی در سوریه ناممکن شده و رابطین مربوطه به مخاطره بیفتند.

هیچ نظری موجود نیست: