۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سه‌شنبه


درباره سوریه؛ آلن گرش، ترجمه بهروز عارفی

پادشاه عربستان سعودی در یک مکالمه تلفنی به رئیس جمهوری روسیه گفته که هر گفتگوئی در مورد سوریه، «اکنون، بیهوده» است. (خبرگزاری سعودی، 22 فوریه 2012). منظور او چیست؟ که تنها راه ممکن، مداخله نظامی است؟ که باید مخالفان را مسلح کرد؟  ظاهرا، نشست دوستان سوریه  که قرار است روز جمعه 24 فوریه در تونس برگزار شود، در این مسیر قدم بر می دارد.
شورش در سوریه (1) که به زودی وارد دومین سال می شود، پرسش های حادی مطرح می کند که پاسخ  ساده ای ندارند، مگر این که بدترین سیاست را برگزینند. بد نیست یادآوری شود که سرنگونی صدام حسین به دست ایالات متحده آمریکا  برای عراقی ها بهای سنگینی به همراه داشت و در دهه های آینده نیزخواهد داشت. (2)
ریشه های شورش
ریشه های شورش در سوریه نیز همان سه عاملی است که  از مراکش تا عراق به جنبش های اعتراضی  منتهی شد:
-  رد رژیم مستبد، استبداد کامل دولت و سرویس های سرکوبگر آن و رواج شکنجه؛
- گسترش فساد – گشایش اقتصادی (با تشویق وسیع غرب که به ا نحصار ثروت های ملی در دست مافیائی حول رئیس دولت منجر شد) – ثروت  فخر فروشانه دسته ای کوچک در مقابل فقری که حاصل سیاست رفع مسئولیت از خود دولت  است (که البته آن هم خواسته مشاوران غربی بود)؛
- وزنه نسل جوان. پر جمعیت ترین  نسل جوان در تاریخ کشورهای عربی که به سن بلوغ می رسند. اینان که تحصیلات بهتری دارند به هیچ وسیله  جذب شدن در جامعه (کار  و نه فقط بلکه همچنین کسب مسئولیت در سطح آمال شان) دسترسی ندارند؛
این سه عامل موجب پیروزی سریع در تونس و مصر شد ولی در یمن با مشکلاتی روبروگردید. برای به زانو در آوردن سرهنگ معمر قذافی، مداخله نیروهای نظامی ناتو لازم بود که بسیار فراتر از مصوبات قطع نامه 1973 شورای امنیت سازمان ملل عمل کردند. در بحرین، هر چند، مداخله تانک های سعودی جلو پیشرفت جنبش را گرفته ولی هنوز هنوز به قوت ادامه دارد. در نقاط دیگر، با مخلوطی از مصالحه سیاسی (مراکش) و دست و دلبازی مالی (الجزایر و عربستان سعودی) فعلا جلو اعتراضات را گرفته اند، ولی تا چه زمانی؟
اما وضع در سوریه از چه قرارست؟ بشار اسد که در گذشته  تا حدی محبوبیت داشت، گمان برد که سیاست منطقه ای  کشورش (مخالفت با اسرائیل و سیاست های آمریکا) او را در امان خواهد گذاشت (3) او که کاملا در اشتباه بود، در طی چند ماه، تلاش کرد  اعتراضات آرام مردم را مسلحانه قلمداد  و دست نشانده خارج معرفی کند که هدفش نابودی رژیمی است که با اسرائیل و ایالات متحده مخالفت می کند. اسد با امتناع از اقدام به اصلاحات جدی و گفتگو با اپوزیسیون، با استفاده لگام گسیخته ازخشونت علیه تظاهرکنندگان که عمدتا مسالمت آمیزند و با شکنجه رایج به رشد خشونت کمک کرده و در این رهگذر، بخشی از مردم را به سوی مبارزه مسلحانه سوق داده است؛ او با همان حرکت، مداخله ای را تقویت میکند که ادعای مبازره با آن را دارد (4)
ازین رو، او با نیت کسانی که هدف شان اصلاحات ( و صد البته، استقرار رژیمی دموکراتیک) نیست، بلکه حمله به ایران را تدارک می بینند و امیدوارند متحد اصلی عرب او را ساقط کنند،همراهی می کند.
واقعا، چه کسی می تواند یک لحظه گمان کند که رژیم سعودی درپی استقرار دموکراسی در سوریه است در حالی که عربستان هیچ مجلس منتخبی را به رسمیت نمی شناسد؟ رژیمی که وزارت کشورش  اعلام کرده که تظاهرات مردم در شرق عربستان «نوع جدیدی از تروریسم است» !(5)
چه کسی تصور می کند که ریشه  اظهارات ایالات متحده  آزادی است در حالی که «تروریست» هائی را که این کشوردستگیر می کرد برای بازجوئی به سوریه می فرستاد (که به آن نام انگلیسی rendition [برگردان] داده اند) چرا که در این کشور شکنجه رایج بود؟
چه کسی باور می کند که دموکراسی مشغله ذهنی نیکولا سارکوزی است، رئیس جمهوری که از بشار اسد در پاریس در ژوئیه 2008 استقبال کرده و در سپتامبر همان سال دیدار او را پس داد و از دیکتاتورهای تونس و مصر حمایت کرده، حتی کلمه ای در مورد کشتار غزه هنگام تهاجم اسرائیل در دسامبر 2008  بر زبان نیاورد؟ طنز تلخی است که یادآوری کنیم که روزنامه نگاران فیگارو در آن  زمان رهنمودی دریافت کرده بودند که  در مقاله های خود به زندانیان سیاسی سوریه اشاره نکنند.
برای کشورهای یادشده و نیز اسرائیل (7)، هدف، سرنگونی رژیم متحد ایران در چارچوب تدارک حمله نظامی به این کشور است.
بدیهی است که شماری از قدرت ها و از جمله در درون شورای ملی سوریه، با تکیه به یک کارزار رسانه ای، مداخله نظامی را تشویق می کنند.
برای سوریه نیز، نبرد یک نبرد تبلیغاتی است. مدت ها ست که رژیم  این نبرد را باخته است . تاکیدات  رژیم اغلب مسخره و عجیب و غریب است و دروغ هایش آشکار و عملکردش وحشیانه. با وجود این ، آیا اخباری که شبانه روز در همه رادیو و تلویزیون ها می چرخند و اغلب تنها منبع آن ها اپوزیسیون خارج از کشور سوریه است، واقعیت دارند؟ مدت زیادی، رسانه ها خبرهای مربوط به مرگ افسران و ماموران پلیس را رد کردند، اکنون درستی آن ها معلوم شده است؛ از یک سال پیش، رسانه ها مرتبا اعلام می کنند که اعتراضات به دمشق رسیده است. طبیعی است که مرگ دو روزنامه نگار در حمص مایه تاسف  است و یادآوری باید کرد که رژیم سوریه، اغلب با ممنوع کردن سفر خبرنگاران و آزادی رفت و آمد آنان،  خود به رواج آن چه می خواهد افشا کند، کمک می کند.
گزارشی در دسترس است با عنوان «لبنانی شدن ساختگی سوریه» که گر چه می توان با برخی نکات آن موافق نبود ولی گزارشی است بر آن چه در محل می گذرد. شایسته است که توجه بیشتری به محتوای آن بشود (8)
نظامی کردن
 
در حمص، رفتار نیروهای نظامی رژیم غیر قابل قبول است. هدف این نیروها نه نابودی همه شهر بلکه محلات سنی است که شورش کرده اند. زیرا  ارتش با مبارزانی روبرو است که بیشترشان با از خود گذشتگی آماده اند با حمایت بخشی از اهالی تا پایان به مبارزه ادامه دهند. اگر این وضع، خشونت نبردها را توضیح می دهد، ولی روشن است که شرایط موجود، زیاده روی های خشونت بار رژیم را توجیه نمی کند.
 
با ابن همه، بد نیست یادآوری کنیم که از استدلالاتی  که علیه حماس در دسامبر 2008 ژانویه 2009  به کار برده شد («که گویا آنان اهالی را با مخفی شدن در میان شان به گروگان می گیرند») ،  در مورد سوریه استفاده نکرده اند؛ امیدواریم که در صورت حمله اسرائیل در آینده، همین طور رفتار کنند.
 
یکی از ابعاد بسیار خطرناک این مناقشه این است که به یک درگیری «مذهبی» تغییر شکل یابد. نادرست است که گفته شود ریشه همه چیز در تعلقات مذهبی یا فرقه ای است: از میان علوی ها، بخشی از اپوزیسیون پشتیبانی می کنند و نیز سنی هائی هستند که رژیم را به شورشیان ترجیح می دهند. اما، حکومت با تکیه بر پایگاه علوی اش، بدون تردید  بر تنش ها افزوده است. از سوئی، اپوزیسیون یا بخشی از اجزای آن، از جمله شورای ملی سوریه وضع بهتری ندارد و از دادن تضمینی برای آینده ناتوان است. بعید است که کسی متوجه  نشده باشد که چرا مثلا کردها که از نخستین تظاهرکنندگان بودند (ازجمله برای دریافت کارت شناسائی ملی)، از این پس خود را عقب کشیده اند. کردها از عدم
شناسائی حقوق شان توسط شورای ملی سوریه تکان خورده اند (9). رژیم به نوبه خود، گویا تمایل دارد تا پ کا کا (حزب کارگران کردستان) را که در سال های دهه 1990 از آن علیه ترکیه استفاده کرده بود و هنوز در میان کردان سوریه بسیار محبوب است، دوباره فعال کند.
 
از سوی دیگر، شورای ملی سوریه، با اعتراض شماری از مخالفان روبروست. آنان شورا را متهم می کنند که زیر سلطه اسلام گرایان قرار داشته و چند چهره هوادار غرب را هم برای صحبت با رسانه ها برگزیده است.  از همین رو، اخیرا با رهبری  دکتر عمر قرابی، رئیس پیشین سازمان دفاع از حقوق انسانی سوریه، جبهه ملی برای تغییر تاسیس شده است (10)، (دیلی نیوز، 21 فوریه 2012). این جنبش به شورای ملی سوریه خرده می گیرد که چرا علوی ها و ترکمن را به عضویت نمی پذیرد.
 
گروه های دیگر، از جمله جامعه مسیحی و همچنین دروز ها (11) نه از روی علاقه به رژیم بلکه از ترس هرج و مرجی که ممکن است سقوط رژیم  به وجود آورد، تردید دارند.
زیرا، نظامی شدن کشمکش در راه است و در بطن خود، جوانه های جنگ داخلی (شاید تنها راه خروج از مخمصه برای رژیم) را حمل می کند. روزنامه لبنانی دیلی استار (23 فوریه) در گزارشی درباره ارتش آزاد سوریه بر دو عامل  که اغلب مطبوعات درباره آن سکوت می کنند، انگشت گذاشت: این ارتش دارای پایگاه در لبنان است (و همین طور در ترکیه)؛ ارتش آزاد سوریه در انتقام گیری مذهبی تردید به خود راه نداده و علوی ها را به قتل می رساند. (12) همچنین، جنگجویان عراقی  و از جمله اعضای القاعده به صفوف شورشیان سوری پیوسته اند (13) و وزارت خارجه امریکا نیز آن را تایید می کند.
ما در بن بست به سر می بریم. اپوزیسیون (یا مجموعه اپوزیسیون ها) از سرنگونی رژیم ناتوان بوده و رژیم نیز از نابود کردن اپوزیسیون ناتوان است. حتی می توان گفت که کار رژیم سوریه ساخته است و بیشتر از چندماه دوام نخواهد آورد. پس، پرسش این است که آیا کشور در جنگ داخلی غرق خواهد شد یا شکلی از دگرگونی سیاسی خواهد یافت که  چه بخواهند یا نه، به گفتگو نیاز دارد.
در چنین چارچوبی است که می بایست وتوی رهبران روس و چینی به قطع نامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در 4 فوریه را تفسیر کرد. متن قطع نامه (14) با ملاحظاتی همراه بود  که برخی از ایرادات روسیه و چین را دربر داشته باشد، اما در آن عقب نشینی نیروهای حکومتی از شهرها پیش بینی شده بود، بدون این که صحبتی از اپوزیسیون مسلح به میان آید و به طرح اتحادیه عرب که عربستان تحمیل کرده بود و کناره گیری بشار اسد را درخواست می کرد، استناد می شد.  آیا این قطع نامه می توانست پوششی برای مداخله نظامی باشد؟ شواهد حاکی از هراس مسکو و پکن  از این بابت است، بویژه که قبلا قطع نامه 1973 در مورد لیبی، آنان را دچار دردسر کرده بود.  میشود ظن آن ها را درک کرد، چرا که می شد پیش بینی کرد که اظهارات فرانسه و دیگر دولت ها راه را به سوی  عملیات نظامی به بهانه حفاظت از غیرنظامیان باز می کند.
راه مذاکره
پس در این صورت، نباید هیچ اقدامی کرد؟  نه. اما، تنها امکان، راه حل نظامی نیست. از سوئی، فشار بر سوریه و از جمله در زمینه اقتصادی اعمال می شود (می شود بر این فشار ها افزود به شرط این که رژیم را هدف قرار دهد و نه اهالی را) و بخشی از بورژوازی سوریه  را که از رژیم حمایت می کند، به فکر واداشت. از سوی دیگر، اولین ماموریت اتحادیه عرب،  به رغم مشکلات، امکان داد تا خشونت ها محدود شود؛ عربستان سعودی موفق به خروج آن ها شد (باید گزارش آن هیئت را خواند؛ گزارش با آن چه در رسانه ها بازتاب یافت تفاوت دارد، بصورتی که مدت ها این گزارش را مخفی کردند)؛  برعکس، می بایست این ماموریت ها از سر گرفته شود  و گسترش یابد. سرانجام، برخلاف  نوشته ها، نه روسیه و نه چین به اسد چراغ سبزی نداده و تلاش می کنند بر او فشار وارد کنند. همان طوری که یک روزنامه نگار لبنانی آگاه گزارش می دهد، مقامات سوری در زیر فشار روس ها از استفاده از هواپیماهای جنگی و سلاح های سنگین  در سرکوب اخیر خودداری کردند. از این نظر، با شرایط حما در سال 1982 تفاوت وجود دارد (الاخبار، 22 فوریه 2012).
 
راه مذاکرات باریک است و به زمان نیاز دارد. تا آن موقع، مردم کشته می شوند... اما، یک مداخله نظامی قربانیان بیشتری خواهد داد.
 
علاوه بر آن، باید یادآور شد که افرائیم هالوی، رئیس پیشین موساد و مشاور سابق امنیت ملی در روزنامه اینترناشنال هرالد تریبون (7 فوریه 2012) در مقاله جالبی با عنوان  «پاشنه آشیل ایران» توضیح می دهد که سرنگونی رژیم دمشق  امکان می دهد تا از بدیل ویرانگر جلوگیری شود: بمباران ایران یا تشدید تحریم ها که می تواند بهای نفت را به میزان غیرقابل تحملی افزایش دهد. بر عکس، با حذف متحد سوری تهران، این رژیم فوق العاده تضعیف می شود.
----
عنوان مقاله:  A propos de la Syrie, Alain GRESH 
Le Monde-Diplomatique, 23 février 2012 : http://blog.mondediplo.net/2012-02-23-A-propos-de-la-Syrie
پاورقی ها:
1 – به مقاله بن بسبت در سوریه لوموند دیپلماتیک ژانویه 2012 مراجعه کنید:
2 -  به مقاله جنگ عراق، یک جنایت، نوشته آلن گرش لوموند دیپلماتیک، 31اوت 2010 مراجعه کنید:
3 – به مقاله شورش در سوریه، لوموند دیپلماتیک،  آوریل 2012 مراجعه کنید:
4 -  به مقاله «روزهای پرآشوب در سوریه»، لوموند دیپلماتیک، اوت 2011 مراجعه کنید:
6 – مقاله نیکلا سارکوزی و سوری، 4 سپتامبر 2008، نوشته آلن گرش
7 – به مقاله «اسرائیل کی به ایران حمله می کند، 2 سال پیش...م لوموند دیپلماتیک، ژانویه 2012 مراجعه کنید:
Iran’s Achilles’ Heel - By EFRAIM HALEVY
 
 
 

منبع: لوموند دیپلماتیک، 23 فوریه 2012

هیچ نظری موجود نیست: