جنگ ایران و عراق؛ ۶+۲
بسم الحق
جنگ هشت ساله نعمت یا نقمت – بخش دوم
اسناد و مدارکی که تاکنون جزیی از
آنها افشا شده نشانگر آن است که نه تنها در داخل عده ای از جمله بعضی
فرماندهان سپاه علاقه ای به پایان جنگ نداشتند، خارجیها نیزاز جمله آمریکا و
اسرائیل با رساندن اسلحه به دو طرف سعی در ادامه جنگ داشتند تا دو قدرت
منطقه یعنی ایران و عراق در برابر اسرائیل روز به روز ضعیف تر شوند.
به دنبال یادداشتهایی که برای آشنایی
بیشتر نسل دوم و سوم انقلاب از حوادث سالهای اوّل انقلاب نوشتم میخواهم با
تحلیل و بررسی تاریخی، حقایقی را در مورد جنگ هشت ساله به اطلاع نسل دوم و
سوم برسانم باید توجه داشت که بسیاری از حقایق این جنگ هنوز روشن نشده امّا
کوشیده ام در حد امکان به این حادثه تاریخی که سرنوشت ملّت ما را تغییر
داد بپردازم. و برای این کار به چهار دوره به طور بسیار فشرده و در حد
توانم اشاره میکنم.
۱- دوره پیش از حمله عراق به ایران
۲- دوره جنگ تا فتح خرمشهر
۳- دوره از فتح خرمشهر تا پایان جنگ و پذیرش آتش بس
۴- دوره پس از جنگ و عوارض آن
دوره ی دوم
حوادث پس از حمله عراق
بالاخره در تاریخ ۳۱/۶/۱۳۵۹ رسماً ایران
مورد حمله عراق قرار گرفت. وقتی عراق به ایران حمله کرد رجزخوانیها شروع
شد. آیت الله منتظری در خاطرات خود مینویسد:
«شنیدم یک بار که همین صحبتها را آقای
ظهیرنژاد پیش امام میکرده، محسن رضایی ـ فرمانده سپاه پاسداران ـ هم در آن
جلسه بوده. آقای محسن رضایی به امام میگفته «انشاالله ما با نیروی ایمان
پیشروی میکنیم و چنین و چنان میکنیم». ظهیرنژاد که دیده بود محسن خیلی دارد
رجزخوانی میکند به امام گفته بود «آقا نه پدر من زرتشتی بوده نه مادرم،
مادرم مسلمان است، پدرم هم مسلمان است خودم هم والله مسلمان هستم زنم هم
مسلمان است، بچه هایم هم مسلمان هستند. امّا سی تانگ در مقابلش ۳۰ تانگ
میخواهد!». این داستان را مرحوم حاج احمد آقا فرزند امام برای من نقل کرد،
بالاخره در آنجا با اینکه وضع جبهه ها خوب نبود نظامیها تلاش داشتند با این
حرفها دل ما را خوش کنند در همان ایام مرحوم آقای محمّدعلی رجایی هم آمد
پایگاه وحدتی. آن وقت ایشان نخست وزیر بود. بعد به اتفاق ایشان با هواپیما
آمدیم تهران. بالاخره من در تهران به اتفاق آقای طاهری رفتیم خدمتِ امام و
جریانات را برای ایشان گفتیم. به ایشان گفتیم اوضاع جبهه ها خیلی ناجور
است، عراقیها دارند پیشروی میکنند. اینها گمرک خرمشهر را تخلیه کرده اند و
هرچه در آن بوده است را برده اند و به سرعت دارند پیشروی میکنند. باید یک
فکری برای این مسأله بشود، ایشان گفتند «شما این مطالب را بروید به آقای
بنی صدر بگوئید». من و آقای طاهری دو نفری رفتیم ستاد مشترک که آقای بنی
صدر آنجا بود. در آنجا نشستیم با ایشان صحبت کردن، هفت هشت تا از افسران
ارتشی هم آنجا بودند. به او گفتیم «آخر این چه وضع است! چرا جلوی عراقیها
را نمیگیرید؟ شما که میدیدید صدام دارد رجز میخواند چرا مرز را سنگربندی
نکردید و آماده نشدید؟» آقای بنی صدر گفت: «همه اینها تقصیر آقای خمینی
است، ایشان میگفت صدام جرأت نمیکند به ایران حمله کند!؟». گفتیم این چه
حرفی است که میزنید امام کجا چنین حرفی گفته اند چرا تقصیر را میخواهی به
گردن ایشان بیاندازی. یک مقدار آقای طاهری عصبانی شد. یک مقدار من عصبانی
شدم. بالاخره به نظر من امکان داشت جلوی جنگ گرفته شود و خوب دیگر این جنگ
پیش آمد.» (خاطرات آیت الله منتظری پیوست شماره ۱۲۲)
جنگ تا فتح خرمشهر
جنگ آغاز شد و عراق که از ماهها قبل در
تدارک این حمله بود، اقدام به بمباران نقاط مختلف ایران و پایگاههای نظامی
از جمله فرودگاه مهرآباد نمود. در پی این حملات خبرگزاریهای انگلستان اعلام
کردند خسارات سنگینی به تأسیسات نظامی و غیرنظامی وارد شده. خبرگزاری عراق
نیز اعلام کرد:
«نیروی هوایی عراق در حدود ساعت ۱۲ ظهر
امروز (۲۳/۹/۱۹۸۰) به وقت محلی چند فرودگاه نظامی و دیگر اهداف نظامی ایران
را مورد حمله قرار داد. جنگنده های عراق شش فرودگاه نظامی در مناطق
آبادان، اصفهان، آغاجاری، و در عربستان (خوزستان ایران) را با موشکهای هوا
به زمین مورد حمله قرار داد. خسارات سنگین وارد آوردند.» (شرق الاوسط ۲۳
سپتامبر ۱۹۸۰ «۱/۷/۵۹»)
یک هفته بعد نشریه نیویورک تایمز نوشت:
«تحلیلگران میگویند که عراق به رغم مقاومت
مداوم ایران به اکثر هدفهای اولیه خود رسیده است. اشغال حدود ۱۲۴ مایل
مربع از سرزمینهای مورد اختلاف و تسلط بر شط العرب، بعلاوه خرمشهر، اهواز و
پالایشگاه عظیم نفت آبادان را نیز در محاصره دارد.» (نیویورک تایمز ۳۰
سپتامبر ۱۹۸۰ «۸/۷/۱۳۵۹»)
خبرگزاری رویتر در مورد مقاومت مردم آبادان گزارش داد:
«نیروهای عراقی تحکیم محاصره شهر نفتی
آبادان ایران را با حلقه ای از فولاد آغاز کردند. امّا ساکنان شهر مقاومت
شدیدی نشان میدهند.» روزنامه الانوار ۱۹ اکتبر ۱۹۸۰ (۲۷/۷/۱۳۵۹)
روزنامه گاردین از قول یک دهقان پیر نوشت:
«ما با چنگ و ناخن به این زمین خواهیم
چسبید. اگر آنها (ارتش عراق) همه چیز را نابود کنند ما در چادرها خواهیم
خوابید، بعد باز خواهیم گشت و همه چیز را چون ویتنام خواهیم ساخت» سپس
گاردین مینویسد: «این مقایسه اتفاقی نیست و همه مردم در این جا میگویند که
امپریالیسم آمریکا پشت صدام حسین است».(گاردین ۱۴ اکتبر ۱۹۸۰ «۲۲/۷/۱۳۵۹»)
آقای خمینی در پیامی گفتند:
«من از ملّت بزرگ ایران خواهانم که در هر
مسئله ای که پیش میآید قوی باشند قدرتمند باشند، متکی به خدای تبارک و
تعالی باشند و از هیچ چیز باک نداشته باشند. ما از آن قدرتهای بزرگ
نترسیدیم این (صدام) که قدرتی ندارد. عراق که چیزی نیست» (صحیفه نور، ج ۱۳،
ص ۲۳۲)
آقای خمینی در جای دیگر گفت:
«هر وقتی که مقتضی بشود من پیامی به ملّت
خواهم داد و به صدام حسین و امثال او ثابت خواهم کرد که اینها، این اذناب،
آمریکا قابل ذکر نیستند.» (صحیفه نور، ص ۲۹۱)
امّا جنگ شروع شده بود و عراقیها مردم را
میکشتند و شهرها را ویران میکردند. در اوایل جنگ از آنجا که به کشور حمله
شده بود همه گروهها وظیفه خود میدانستند از وطن در برابر بیگانه دفاع کنند.
به یاد دارم حتی روزی را که یکی از رهبران مجاهدین، دکتر طباطبایی، شهید
شد و در تهران تشییع جنازه خوبی از او بعمل آمد.
امّا کم کم هرچه سپاه قدرت میگرفت و بر
جبهه ها مسلط میشد به بهانه های مختلف از جمله جاسوسی و گرا دادن به دشمن،
از فعالیت گروههای دیگر در جبهه ها جلوگیری میشد و حتی سپاه به ارتش هم
اجازه برنامه ریزی را کمتر میداد.
تشکیل لشگر بدر
آیت الله منتظری در بخشی از خاطراتش مینویسد:
«من به عراقیها که در ایران بودند گفتم
شما بیائید از این نیروهای عراق که در ایران و خلیج فارس و سایر کشورهای
عربی آواره هستند یک سپاهی را تشکیل بدهید و اگر همه آنها جمع آوری شوند
بیست سی هزار نیرو میشوند. رادیو تلویزیون هم در اختیار داشته باشند و خود
اینها با دولت صدام بجنگند. در عراق هم نیروهای انقلابی و ناراضی بخصوص بین
شیعیان زیاد هستند. و لشکر بدر هم که تشکیل شد در همین رابطه بود. دکتر
محمدباقر حکیم و دیگران خوشحال شدند ولی واقع مطلب این است که بعضی از
افراد سپاه دوست نداشتند این طرح عملی شود چون میدیدند اگر این عملی شود
دیگر قدرت خیلی دست آنها نیست. برخی از اینها میخواستند به عنوان فاتح و
قهرمان جنگ شناخته شوند. و اگر اختیار جنگ دست عراقیها می افتاد برای آنها
خیلی خوشایند نبود.» (خاطرات آیت الله منتظری، ص ۵۷۵ پیوست شماره ۱۲۵)
نویسنده کتاب دفاع مقدس مینویسد:
پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا سپاه جان تازه ای به خود گرفت و چند عملیات صورت گرفت.
الف: عملیات فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا: ۳ کیلومتر از مواضع دشمن در شرق کارون (دارخوین) به تصرف ایرانیها درآمد.
ب: عملیات ثامن الائمه (ع): حصر آبادان شکسته شد
ج: عملیات طریق القدس: آزادسازی شهر بستان
د: عملیات فتح المبین: در منطقه غربی رودخانه کرخه در تاریخ ۱/۱/۶۱. و تصرف ارتفاعات منطقه و آزادسازی بخش وسیعی از جنوب غربی کشور.
هـ: عملیات بیت المقدس در تاریخ ۱۰/۲/۶۱
شروع شد و در ۳ مرحله ۲۵ روز به طول انجامید. از نتایج ارزشمند آن آزادسازی
شهر بندری خرمشهر، شهر هویزه و پادگان حمید و خارج شدن بخش وسیعی از خاک
جنوب غربی کشور اسلامی از تیررس آتش دشمن بود. در تاریخ ۳ خرداد سال ۶۱ با
ورود نظامیان ایران به شهر خرمشهر این شهر آزاد شد.» (کتاب دفاع مقدس صفحات
۱۴۵ تا ۱۵۰)
پس از فتح خرمشهر نشریه اسکاترن نوشت:
«رژیم عراق امروز رسماً تأیید نمود که
نیروهایش بندر ایرانی خرمشهر را که ایران دیروز ادعا نمود بازپس گرفته،
تخلیه نموده است. بغداد در توجیه عقب نشینی که از سلسله عقب نشینیهای او در
ماههای اخیر میباشد اظهار نمود: وظیفه اصلی عراق در جنگ بیست ماهه وارد
آوردن شدیدترین تلفات ممکن بر ایرانیها بوده، که این وظیفه حاصل گردیده
است؛ در حالیکه صدام حسین وقتی معاهده ۱۹۷۵ را پاره نمود و سربازانش را به
عمق استان نفتی خوزستان ایران فرستاد، هدف اصلی را بازگرداندن حقوقش
نامید.» (از کتاب دفاع مقدس ص ۱۵۰ به نقل از نشریه اسکاترن)
دوره ی سوم: از فتح خرمشهر تا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه
با فتح خرمشهر و شهرهای دیگر و شکسته شدن
حصر آبادان و عقب نشینی دشمن از قسمت اعظم مناطق اشغالی، تلاشهای بین
المللی برای پایان مخاصمه آغاز شد که به بخشی از آنها اشاره میکنم.
شورای همکاری خلیج فارس به ریاست شاهزاده
فهد ولیعهد وقت کشور عربستان در تاریخ ۹/۳/۱۳۶۱ تشکیل جلسه داد و خواهان
توقف جنگ شد. ناظران مطلع نیز اظهار کرده اند که مقامات عربستان سعودی در
نظر دارند از فرانسه و مقامات این کشور درخواست نمایند تا برای پایان دادن
به جنگ ایران و عراق اقداماتی را آغاز نمایند. (روزنامه آلمانی دی وِلت
۸/۳/۶۱)
سازمان کنفرانس اسلامی نیز با تشکیل
کمیته میانجیگری درصدد برآمد که جنگ بین ایران و عراق را متوقف کند. حبیب
شطی دبیرکل وقت سازمان کنفرانس اسلامی در این باره گفت:
«در ارتباط با جنگ ایران و عراق چهل و سه
کشور عضو کنفرانس اسلامی تلاش خواهند کرد که این دو کشور، ملّت اسلامی را
که از بیش از یک سال قبل درگیر یک جنگ خانمانسوز هستند با یکدیگر آشتی
دهند.» (نشریه ی لوماتن فرانسه ۴/۵/۶۲)
قبلاً شورای امنیت سازمان ملل که در
تاریخ ۶/۷/۵۹ قطعنامه شماره ۴۷۹ را با درخواست آتش بس صادر کرده بود پس از
۲۲ ماه که جنگ ادامه یافت، بعد از فتح خرمشهر و عقب نشینی عراقیها در تاریخ
۲۱/۴/۱۳۶۱ قطعنامه شماره ۵۱۴ را به اتفاق آراء تصویب کرد. در این قطعنامه
آمده بود:
۱- خواهان آتش بس و خاتمه فوری کلیه عملیات نظامی
۲- عقب نشینی نیروها به مرزهای شناخته شده بین المللی
۳- اعزام گروهی از ناظران برای تأیید عقب نشینی
و …
دولت ایران این قطعنامه را هم نپذیرفت
بدلیل اینکه خواستهای ایران را برآورده نمیکردند. دولت ایران از تیر ماه
۱۳۶۱ تا اسفند ۱۳۶۶ تصمیم به حمله به خاک عراق گرفت. ادامه جنگ و ورود به
خاک عراق وضع جنگ را دگرگون کرد. جنگ دفاعی تبدیل به جنگ تجاوزکارانه شد.
وقتی تصمیم گرفته شد جنگ به داخل عراق کشیده شود، بسیاری از گروهها و
سازمانها و شخصیتها با چنین کاری مخالفت کردند و این عمل را به صلاح ملک و
ملت ندانستند در اینجا چند نمونه از این مخالفتها را متذکر میشوم.
نامه آقای آیت الله منتظری به آیت الله خمینی مورخ ۲/۲/۶۷
«ما متأسفانه در جنگ و در بسیاری از
کارهای دیگر فرصتهای زیادی را از دست دادیم و هر روز دلمان را به گزارشهای
مبالغه آمیز نسبت به خوبی وضع خود و خرابی وضع دشمن و به شعارها و وعده های
بی اساس خوش کردیم و احتمال خلاف دادن را هم ندادیم.
و بالاخره ما پس از فتح خرمشهر هرچه نسبت
به جنگ اقدام کرده ایم، تقریباً باخته ایم و چهره ما در دنیا به عنوان
متجاوز و لجوج و جنگ طلب معرفی شده و متأسفانه روی ملّتها و از جمله ملّت
داخل عراق هم نتوانسته ایم کار فرهنگی مفید انجام دهیم و آنان را توجیه
نمائیم. در شرایط فعلی نه دولت ما چنین پول و امکاناتی دارد و نه ملّت ما و
ارتش ما با تمام وسعتش انگیزه وارد شدن به خاک عراق را ندارد و سپاهیان ما
هم کمتر انگیزه دارند. پیغمبر اکرم (ص) در حدیبیه صلح با مشرکین را با
شرایط ناگوارش پذیرفت و خداوند از آن به فتح المبین نیز فرمود». (کتاب
خاطرات آقای منتظری صفحات ۱۰۴۶ تا ۱۰۴۸)
مهندس بازرگان و ادامه جنگ و ورود به خاک عراق
پس از فتح خرمشهر با بلند شدن زمزمه هایی
که حاکی از ادامه جنگ و ورود به خاک عراق بود، مهندس بازرگان طی یادداشتی
با اینکار مخالفت کرد و با استناد به آیات قرآن و روایات دلایل خود را
ابراز داشت. او معتقد بود که ادامه جنگ نه جنبه شرعی و نه عرفی دارد.
مهمترین دلیل بازرگان بر این امر آیه ۹ از سوره حجرات بود که میفرماید:
اگر دو گروه از مؤمنان با هم درگیر شدند،
میانشان آشتی برقرار کنید و اگر یک گروه بر دیگری تجاوز کرد با گروه متجاوز
بجنگید تا به فرمان خدا باز آید، و اگر بازگشت بینشان صلحی عادلانه برقرار
کنید و به عدالت رفتار کنید؛که خدا عادلان را دوست دارد (و اِن طائفتانِ
منَ المؤمنین اَقتتلوا فاصلحو بینهما فان بغت احدتهما علی الاخری فقتلوا
التی تبقی حتی تفیء الی امرالله فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل، و اقسطو
ان الله یحب المقسطین)
(سوره حجرات، آیه ۹ ترجمه مهندس علی اکبر طاهری قزوینی)
به ضمیمه شماره ۳ (بخش آخر) مراجعه شود.
ضمناً تلاشهایی از سوی مجامع بین المللی و
داخلی برای برقراری صلح بعمل آمد. یکی از تلاشهای صورت گرفته از طرف
شورای موسوم به شورای ملی مقاومت بود که در آن زمان از ائتلافی از گروهها و
اشخاص اپوزوسیون خارج از کشور تشکیل می شد. در آن شورا احزابی مانند حزب
دموکرات کردستان ایران، شورای متحد چپ به نمایندگی خان بابا تهرانی و
سازمان اتحاد برای آزادی و جبهه دمکراتیک ملی به رهبری دکتر متین دفتری و
سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی و افرادی مانند ابوالحسن بنی صدر
اولین رییس جمهور ایران، ناصر پاکدامن، بهمن نیرومند، دکتر منصور فرهنگ،
علی اصغر حاج سید جوادی حضور داشتند. البته بسیاری از این افراد و گروهها
به مرور زمان از شورای ملی مقاومت جدا شدند و بعدها سازمان مجاهدین نقش
غالب را در این شورا یافت. جریان طرح صلح پیشنهادی شورای ملی مقاومت علیرغم
نظرات مختلف پیرامون آن در بعضی اسناد به این شکل آمده است:
«در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۶۱ (حدود ۶ ماه بعد)
آقای طارق عزیز نایب نخست وزیر عراق با آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی
مقاومت ایران در محل اقامت او در «اورسورواز» شمال پاریس دیدار و پیرامون
جنگ ایران و عراق و ضرورت پایان آن تبادل نظر نمودند. ضمناً آقای طارق عزیز
دعوتی از سوی رهبری عراق به آقای مسعود رجوی برای دیدار از عراق به منظور
ایجاد روابط برادرانه بین خلقهای همجوار براساس احترام متقابل و تمایل
صادقانه برای استقرار صلح تقدیم نمود.» (از انتشارات شورای ملی مقاومت
ایران)
متن طرح صلح شورای ملّی مقاومت
به دنبال ملاقات آقای طارق عزیز نایب نخست
وزیر عراق با آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت و صدور بیانیه مشترک
۱۹ دیماه ۱۳۶۱ مبنی بر استقرار صلح عادلانه و حل و فصل مسالمت آمیز
اختلافات دو کشور از طریق مذاکرات مستقیم براساس تمامیت ارضی، استقلال
کامل، عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر، احترام به اراده آزاد دو ملّت ایران
و عراق، روابط حسن همجواری و همکاری متقابل در خدمت آزادی، صلح و ترقی و
ثبات منطقه، شورای ملی مقاومت قرارداد ۱۹۷۵ (الجزیره) و مرزهای زمینی و
رودخانه ای مندرج در این قرارداد را مبنای صلح عادلانه و پایدار اعلام
میکند. لکن بدیهی است این پذیرش ملازم با عدم هرگونه مداخله در امور داخلی
یکدیگر است. بنابراین شورای ملی مقاومت در عین تأکید بر ضرورت مصونیت مرزها
از هرگونه تجاوز، هرگونه مقاوله نامه و یا پروتکل مداخله جویانه و
سرکوبگرانه منظم به قرارداد ۱۹۷۵ را مردود میشناسد اعم از اینکه چنین
مقاوله نامه یا پروتکلی سرّی یا علنی باشد. شورای ملی مقاومت که برای
استقلال و صلح و آزادی در ایران مبارزه میکند در پی ۶ ماه بررسی و پس از
انجام مطالعات و مشورتهای جامع به منظور دستیابی به یک صلح عادلانه، که در
قدم اوّل با ملاقات نایب نخست وزیر عراق با مسؤول شورا و صدور بیانیه مشترک
منجر گردید ـ اکنون پیشنهاد خود درباره طرح کلی صلح را برای اطلاع دولت
عراق، سازمان ملل متحد بخش کشورهای غیرمتعهد، کنفرانس اسلامی و نیز برای
آگاهی دو ملّت ایران و عراق و همه طرفداران صلح در منطقه و جهان به شرح زیر
اعلام مینماید.
۱- اعلان فوری آتش بس بین کلیه نیروهای دو طرف در زمین، هوا و دریا.
۲- تشکیل کمیسیون نظارت بر آتش بس و عقب نشینی تحت نظر یک مرجع مرضی الطرفین یا دبیرکل سازمان ملل.
۳- عقب نشینی نیروهای دو کشور تا پشت
مرزهای مشخص شده در پروتکلهای راجع به علامت گذاری مجدد مرز زمینی ایران و
عراق و پروتکل راجع به تعیین مرز رودخانه ای بین ایران و عراق و صورتجلسات
نقشه ها و عکسبرداریهای هوایی ضمیمه آن دو که به امضای دو طرف رسیده است،
زمان لازم برای عقب نشینی به مرزهای بین المللی مذکور به تشخیص کمیسیون
نظارت بر آتش بس قبل از اعلان آتش بس تعیین میشود.
۴- مبادله کلیه اسرای جنگی حداکثر ظرف ۳ ماه پس از اعلان آتش بس با رعایت مقررات بین المللی تحت نظارت صلیب سرخ بین المللی.
۵- ارجاع مسأله تعیین خسارتهای ناشی از
جنگ به دیوان بین المللی لاهه جهت تعیین خسارتهای ناشی از جنگ و نحوه تأدیه
حقوق ایران، رأی دیوان در این مورد لازم الاجرا خواهد بود.
۶- تعهد طرفین به فراهم نمودن موجبات
بازگشت پناهندگان و راندهشدگان دو کشور به یکدیگر، با اعلام عفو عمومی و
تضمین امنیت مالی و جانی آنها.
۷- تنظیم قرارداد قطعی صلح بین دو کشور بر
مبنای احترام کامل به حاکمیت و استقلال ملی، تمامیت ارضی، عدم مداخله در
امور داخلی یکدیگر، حُسن همجواری و مصونیت مرزها از تجاوز.
طرح حاضر در یک مقدمه و ۷ بند به اتفاق
آراء در شورای ملی مقاومت به تصویب رسیده است. (به نقل از انتشارات شورای
ملی مقاومت ۲۲/۱۲/۱۳۶۱)
پس از فتح خرمشهر و پاکسازی شدن قسمت
اعظم مناطق اشغالی از سوی عراق طرحها و برنامه های دلسوزان وطن از جمله آیت
الله منتظری، مهندس بازرگان و پیشنهاد دیگر گروهها، مثمرثمر واقع نشد و
بلافاصله (تیر ماه ۶۱) به مدّت حدود ۶ سال جنگ ادامه یافت که بیشتر در خاک
عراق بود.
طبق نوشته کتاب «آشنائی با دفاع مقدس» که
از سوی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، پژوهشگاه علوم و معارف
دفاع مقدس نوشته دکتر اسماعیل منصوری منتشر شده و کتاب رسمی است که در
دانشگاهها تدریس میگردد، عملیات برون مرزی به شرح زیر انجام شد:
۱- عملیات رمضان در شرق بصره
۲- عملیات قصر شیرین برای آزاد کردن دو ارتفاع مهم مشرف به قصر شیرین
۳- عملیات مسلم ابن عقیل ـ در غرب مندلی و ارتفاعات مسلط بر شهر مندلی عراق
۴- عملیات محرّم ـ آزادسازی جاده عین خوش، دهلران و تأمین امنیت شهرهای موسیان، دهلران و پادگان عین خوش و دهکدههای اطراف آن
۵- عملیات والفجر مقدماتی ـ در منطقه عملیاتی فکه ـ چزّابه
۶- عملیات والفجر ۱ ـ عملیات شمال غرب فکه
۷- عملیات والفجر ۲ عملیات حاج عمران ـ تصرف پادگان حاج عمران، تنگه دربند و تنگه حاج مصطفی
۸- عملیاتهای والفجر ۳ تا ۶ ـ این عملیات با هدف انهدام نیروها و تجهیزات دشمن انجام شد
۹- عملیات خیبر ـ در منطقه هورالهویزه و جزایر مجنون، آزادسازی جزایر مجنون با ۵۰ حلقه چاه نفت
۱۰- عملیات میمک ـ آزادسازی ارتفاعات مهم منطقه و چندین پاسگاه مرزی
۱۱- عملیات بدر ـ در شرق دجله که منجر به
آزادسازی بخش وسیعی از مناطق مهم و نفتخیز هورالهویزه و چندین روستای منطقه
و دهها پاسگاه دشمن گردید.
۱۲- سلسله عملیات (ایذایی) طفر ۱ تا ۴ ـ این عملیات در جزیره مینو، پنجوین شمال غرب کشور و فکه انجام شد.
۱۳- سلسله عملیات قدس ۱ تا ۵ ـ این عملیات به منظور دفع حملات دشمن و انهدام بخشی از نیروهای دشمن انجام شد.
۱۴- عملیات عاشورای ۱ تا ۳ ـ این عملیات
در تکاب، صائین دژ، در شمال کردستان منطقه چنگوله ـ مهران، شمال فکه و غرب
دریاچه ام التعاج در هورالهویزه انجام گردید به منظور انهدام تجهیزات و
نیروهای دشمن.
۱۵- عملیاتهای والفجر ۸ (معروف به فتح فاو) و والفجر ۹ ـ این عملیات منجر به فتح فاو شد.
۱۶- سلسله عملیات کربلای ۱ تا ۱۰ ـ این
عملیات منجر به آزادی شهر مهران، آزادسازی ارتفاعات حاج عمران ـ تصرف اسکله
الامیه در خلیج فارس، عملیات در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره، در این
عملیات ۸۱ تیپ و گردان مستقل دشمن منهدم شد و مقادیر زیادی اسلحه به غنیمت
گرفته شد.
۱۷- سلسله عملیات (نامنظم) فتح ۱ تا ۱۰ ـ در داخل خاک عراق به منظور انهدام توان نظامی دشمن و تصرف ارتفاعات استراتژیک منطقه.
۱۸- سلسله عملیات نصر ۱ تا ۹ ـ این عملیات
عمدتاً در خاک عراق به منظور انهدام نیروهای دشمن و آزادسازی دامنه ها و
ارتفاعات مهم انجام شد.
۱۹- سلسله عملیات (نامنظم) ظفر ۱ تا ۱۱ ـ در داخل خاک عراق در استانهایی چون سلیمانیه و دهوک و کرکوک به اجرا درآمد.
در این مدت قطعنامه های متعدد از سوی
سازمان ملل صادر میشد که هیچ کدام مورد قبول ایران قرار نمیگرفت. جنگ هوایی
و حمله به شهرها و کاربرد بمب های شیمیایی وضع را روز به روز خطرناکتر
میکرد. شعارهای جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، راه قدس از کربلا میگذرد و
جنگ نعمت است و تا رسیدن به کربلا یک الله اکبر باقی است و از این قبیل
شعارها همراه با تبلیغات وسیع رسانه ها در مورد پیشرفتهای ایران در خاک
عراق و نابود کردن ماشین جنگی دشمن هر روز و هر ساعت از دستگاههای تبلیغاتی
ایران به گوش میرسید
تشویق شرق و غرب به ادامه جنگ
اسناد و مدارکی که تاکنون جزیی از آنها
افشا شده نشانگر آن است که نه تنها در داخل عده ای از جمله بعضی فرماندهان
سپاه علاقه ای به پایان جنگ نداشتند، خارجیها نیزاز جمله آمریکا و اسرائیل
با رساندن اسلحه به دو طرف سعی در ادامه جنگ داشتند تا دو قدرت منطقه یعنی
ایران و عراق در برابر اسرائیل روز به روز ضعیف تر شوند. آیت الله منتظری
در این مورد در جواب سؤالی پیرامون سفر مک فارلین به ایران در بحبوحه جنگ
ایران و عراق میگوید:
«آنچه در جریان سفر مک فارلین به ایران
مرا ناراحت کرده بود، مذاکرات محرمانه آقایان با آمریکاییها به دور از
اطلاع نهادهای رسمی و قانونی و نمایندگان مردم در مجلس و نیز خریدن سلاح از
آمریکا و به میدان آمدن پای اسرائیل بود. من بعد از فتح خرمشهر با ادامه
جنگ موافق نبودم و نظر خود را با دیدارهایی که با مرحوم امام طاب ثراه و
مسؤولان کشور داشتم مطرح میکردم ولی ظاهراً برخی از مسؤولان و فرماندهان
جنگ مرحوم امام را قانع کرده بودند که جنگ در داخل خاک عراق ادامه یابد و
من هم قصد مخالفت علنی با ایشان را نداشتم. علاوه بر این میگفتم که آمریکا و
اسرائیل قطعاً خواهان پیروزی جمهوری اسلامی در جنگ نیستند و به قصد قربت
نیز به ایران سلاح نمیفروشند … مطابق اسناد موجود ریگان رئیس جمهور وقت
آمریکا نیز در رابطه با فروش سلاح به ایران مورد اعتراض کنگره آمریکا قرار
گرفته بود، در پاسخ به آنان که ظاهراً برای آنان قانع کننده بوده است اظهار
داشته بود، سلاحهایی را که ما به ایران میدهیم. صرفاً جنبه دفاعی دارد و
تغییر عمده ای در جبهه های جنگ ایجاد نمیکند.
منظور ریگان این بود که سلاحهای اهدایی ما
موجب پیروزی ایران و عدم تداوم جنگ نمیشود. برداشت من در این مقطع با توجه
به اسناد و شواهدی که بعضاً به آنها اشاره شد این بود که، هدف آمریکا از
دادنِ چراغ سبز به ایران و فرستادن تعدادی موشک تاو از طریق اسرائیل این
بوده که ایران با اتکا به سلاحهای آمریکا جنگ را ادامه دهد تا آنها به هدف
نهایی خود یعنی تضعیف کامل بُنیه انسانی و نظامی دو کشور قوی و عمده در
منطقه یعنی ایران و عراق برسند و از این رو پس از برتری نیروهای عراقی از
نظر تسلیحات مدرن و پیشرفته ـ که در اختیار صدام قرار داده بودند ـ نگران
آن بودند که مبادا ایران بخاطر نداشتن چنین سلاحهایی مجبور به پذیرش آتش بس
و ترک جنگ شود لذا با لطایف الحیل و از جمله سفر مک فارلین سعی میکردند
مقداری سلاح پیشرفته به ایران تحویل دهند تا جنگ تداوم یابد. بطور کلی در
ماجرای سفر مک فارلین به ایران سؤالات و نکات مبهم فراوانی وجود دارد که
باید به آنها توجه شود.»
(کتاب انتقاد از خود (عبرت و وصیت) آیتالله منتظری صفحات ۳۳ تا ۳۶)
در این نوشته آیت الله منتظری به چند
نکته بسیار مهم اشاره میکند. ایشان میگوید: من بعد از فتح خرمشهر با ادامه
جنگ موافق نبودم ولی از آنجا که برخی از مسؤولان و فرماندهان جنگ آقای
خمینی را قانع کرده بودند که جنگ در داخل خاک عراق ادامه یابد، من هم قصد
مخالفت علنی با ایشان نداشتم. دیگر اینکه آمریکا و اسرائیل موافق پایان جنگ
نبودند و مانند آقای خمینی ادامه جنگ را از جهت تضعیف دو کشور ایران و
عراق (نعمت) میدانستند.
قطعنامه های سازمان ملل در مورد جنگ ایران و عراق
۱- اولین قطعنامه شورای امنیت در ششم مهر
ماه ۱۳۵۹ به شماره ۱۷۹ به اتفاق آراء تصویب شد. در این قطعنامه از ایران و
عراق خواسته شده بود، از به کار بردن بیشتر زور خودداری کنند و اختلاف خود
را با وسائل مسالمت آمیز و بر طبق اصول عدالت و حقوق بین الملل حل نمایند.
۲- قطعنامه دوم پس از فتح خرمشهر در تاریخ
۲۱/۴/۱۳۶۱ به شماره ۵۱۴ به اتفاق آراء تصویب شد. در این قطعنامه از
برقراری آتش بس و عقب نشینی نیروها به مرزهای شناخته شده بین المللی و
تشکیل نیروی پاسدار صلح سخن رفته بود. (ضمیمه شماره ی ۲)
۳- در پی حمله عراق به مناطق مسکونی ایران
و جنگ نفت کشها، از طرف شورای امنیت به درخواست ایران گروه تحقیق تشکیل شد
و بالاخره در تاریخ ۹/۸/۶۲ قطعنامه شماره ۵۴۰ که از دو طرف خواسته بود از
نقص حقوق بینالملل بشردوستانه و بویژه نقض مقررات کنوانسیونهای ۱۹۴۹ ژنو
خودداری کنند و نقض این اصول را محکوم کرده بود تصویب شد.
۴- تصویب قطعنامه شماره ۶۱۲ که در آن بدون آنکه از کشور خاصی بعنوان استفاده کننده از سلاح شیمیایی نام ببرد این عمل را محکوم کرد.
بطور کلی قطعنامه های متعددی صادر شد از
جمله قطعنامه ۵۹۸ در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۶۶ از سوی عراق پذیرفته شده بود امّا
ایران تا ۲۶ تیر ماه ۱۳۶۷ از پذیرش آن خودداری کرد.
متن قطعنامه شماره ۵۹۸
قطعنامه ۵۹۸ دارای یک مقدمه و ده بند است
که در جلسه ۲۵۷۰ شورای امنیت به اتفاق آراء به تصویب رسید. بندهای قطعنامه
براساس مواد ۳۹ و ۴۰ منشور سازمان ملل متحد به شرح زیر است.
۱- مطالبه میکند که به عنوان اولین قدم به
سوی یک حل و فصل از طریق مذاکره ایران و عراق به یک آتش بس فوری اقدام
کنند و تمام عملیات نظامی را در زمین، دریا و هوا متوقف کنند و همچنین تمام
نیروها را بیدرنگ تا مرزهای شناخته شده بین المللی بازگردانند.
۲- از دبیرکل درخواست میشود که گروهی از
ناظران سازمان ملل متحد را برای تائید، تحکیم و نظارت بر آتش بس، و عقب
نشینی به مرزها اعزام کنند، به علاوه از دبیرکل درخواست میشود که ترتیبات
ضروری را برای مشاوره با طرفین انجام دهد و گزارش آن را به شورای امنیت
تسلیم کند.
۳- شورا اصرار دارد که پس از توقف مخاصمات
فعال، بیدرنگ اسرای جنگی را براساس کنوانسیون سوم ژنو در ۱۲ اوت ۱۹۴۹ آزاد
کنند و عودت داده شوند.
۴- از ایران و عراق دعوت میشود که با
دبیرکل در خصوص به اجرا درآوردن این قطعنامه و در کوششهای میانجیگرانه برای
کسب یک حل و فصل جامع، عادلانه، شرافتمندانه، و مورد قبول طرفین در مورد
تمام موضوعات مهم براساس اصول مندرج در منشور ملل متحد همکاری کنند.
۵- از تمامی دولتهای دیگر دعوت میشد که
حداکثر خویشتنداری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است به گسترش
بیشتر مخاصمات منجر شود احتراز نمایند و بدینگونه به اجرا درآوردن قطعنامه
حاضر را تسهیل کنند.
۶- از دبیرکل درخواست میشود که ضمن مشورت
با ایران و عراق مسأله تفویض کار تحقیق در باب مسؤولیت مخاصمه به هیأتی
بیطرف را بررسی کنند و در حداقل مدت ممکن به شورا گزارش دهد.
۷- عظمت خسارات وارد شده در خلال مخاصمه و
نیاز به کوشش در جهت نوسازی، با امدادهای بین المللی درخور، زمانی که
مخاصمه خاتمه پذیرد، تصدیق میشود و در همین خصوص از دبیرکل درخواست میشود
که هیأتی از کارشناسان را برای بررسی در باب مسائل نوسازی تعیین کند و به
شورای امنیت گزارش دهد.
۸- به علاوه از دبیرکل درخواست میشود که
با مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه طرق افزایش امنیت و ثبات
منطقه را مورد مداقّه قرار دهد.
۹- از دبیرکل درخواست میشود که شورای امنیت را در مورد به اجرا درآوردن این قطعنامه بطور مداوم مطلع کند.
۱۰- شورای امنیت تصمیم دارد که برای در نظر گرفتن اقدامات بیشتر و تضمین اجرای این قطعنامه، در صورت ضرورت جلساتی تشکیل دهد.
ایران حدود یک سال قطعنامه شماره ۵۹۸ را
نپذیرفت و همان موقع اظهارنظرهایی در این مورد از طرف مقامات ایران شد که
چند مورد از آنها را در اینجا بازگو میکنم.
روز بعد از ارسال رسمی متن قطعنامه ۵۹۸ به ایران وزارت امور خارجه ایران با صدور بیانیه ای اعلام کرد:
شورای امنیت سازمان ملل با عدول از وظایف خود قطعنامه غیرعادلانه ای تصویب کرده که بعضاً مواد آن با یکدیگر در تناقض آشکار است.
آقای هاشمی رفسنجانی جانشین وقت فرماندهی
کل قوا چنین اعلام کرد: «ما خواستار آن هستیم که اوّل متجاوز معرفی، و بعد
راه حل مسائل هموار شود. معلوم است که محاکمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت
غرامت از همین اقدام آغاز خواهد شد، اگر این جابه جایی دربندها انجام گیرد
راه هموار خواهد شد.» (کیهان ۲۱/۹/۶۶)
دکتر ولایتی تصریح کرد که ما دلیلی
نمیبینیم قطعنامه ای را که در تحمیل عقاید ناعادلانه و غیرمنصفانه است
بپذیریم. او صریحاً گفت «قطعنامه شورای امنیت مورد قبول ما نیست.» (روزنامه
رسالت ۳۱/۹/۱۳۶۶)
میرحسین موسوی نخست وزیر وقت گفت: «ما نسبت به این قطعنامه بدبین هستیم»
رجایی خراسانی نماینده ایران در سازمان ملل متحد درخواست کرد که عراق کشور متجاوز معرفی شود و غرامت جنگی را به ایران بپردازد.
حدود ۱۱ ماهی که پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸
از سوی عراق و نپذیرفتن آن از طرف ایران گذشت در جبهه های نبرد تحولات
زیادی روی داد که به قول نویسنده کتاب «آشنایی با دفاع مقدس»:
«از جمله آثار محسوس قطعنامه ۵۹۸ تأثیر
مستقیم بر روند عملیات در جبهه های نبرد بود به طوری که به عقب نشینی
نیروهای رزمنده ایران از بسیاری از مناطق اشغالی در داخل خاک عراق منجر
شد.» (کتاب آشنایی با دفاع مقدس نوشته دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی)
در این ۱۱ ماه عراق با سوء استفاده از
افکار عمومی جهان اعلام کرد که ما قطعنامه را پذیرفته ایم امّا ایران از
پذیرش آن خودداری می کند. نتیجه اش حمله شیمیایی و حمله مجدد به خاک ایران
بود. آیت الله منتظری در کتاب خاطرات خود مینویسد:
«پس از فتح خرمشهر بسیاری از افراد از
جمله خود من مخالف ادامه جنگ بودیم و مطالبه خسارتهای جنگ نیز میسر بود و
این معنا را تذکر میدادیم ولی با ذهنیتی که برای مرحوم امام درست کرده
بودند جنگ ادامه یافت و بیشترین خسارتها مربوط به این قسمت از جنگ است.
البته من شنیدم خود امام هم مخالف جنگ بوده اند ولی دیگران مُصر بر ادامه
آن بوده اند.» (کتاب خاطرات آقای منتظری ص ۵۹۳)
آیت الله منتظری در همین زمینه میگوید:
«ما برای فتح فاو چقدر نیرو مصرف کردیم و چقدر خسارت انسانی و مالی دادیم
ولی بالاخره با یک غفلت از ما گرفتند.»
بالاخره بعد از آن همه خسارت که ناشی از
عدم مدیریت و اغراض شخصی و سوء استفاده از جنگ برای نابودی دگراندیشان در
دهه شصت شد و پس از شکستهای پی در پی در جبهه ها و بدنامی ایران در محافل
بین المللی و از همه مهمتر عدم استقبال مردم از رفتن به جبهه ها و مدیریت
مالی آن و ورشکستگی اقتصادی دولت، در شرایطی بسیار ناگوار از نظر بین
المللی و داخلی، آقای خمینی جام زهر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را نوشید ولی چه دیر
و با هزینهای بسیار سنگین برای ملک و ملّت.
در اینجا با پیام آقای خمینی در پذیرش قطعنامه این دوره را نیز به پایان میرسانم:
«و امّا در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً
مسأله ای بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بوده این است که
من تا چند روز قبل به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ معتقد بودم و
مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم، ولی بواسطه حوادث و
عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن
خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور
که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم با قبول قطعنامه و آتش بس
موافقت کردم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم و خدا
میداند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر
مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز به این عمل راضی نمی بودم و مرگ و
شهادت برایم گواراتر بود، امّا چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی
گردن نهیم.»
پذیرش قطعنامه از سوی آقای خمینی در
زمانی انجام شد که ما برخلاف خرداد سال ۶۱ نه در اوج قدرت که در منتهای ضعف
قرار داشتیم، عراق نیروهای ما را از خاک خود بیرون رانده بود و با کاربرد
سِلاح شیمیایی تعداد کثیری از هموطنان ما شهید یا به بیماریهای لاعلاج
گرفتار شده بودند. ما بعد از فتح خرمشهر و حمله به خاک عراق در این حدود ۶
سال بیشترین خسارتهای مالی و جانی را متحمل شدیم. مجبور به پذیرش قطعنامه
ای شدیم که پس از گذشت ۲۴ سال نه ده شاهی غرامت و نه حقوق از دست رفته مان
را باز پس گرفته ایم. ما ماندهایم و نتایج جنگ هشت ساله که تا امروز آثار و
عواقب آنرا در جای جای میهنمان شاهدیم.
پایان بخش دوم
( ۶+۲ در تیتر بخش دوم اشاره به دو سال اولیه جنگ در دفاع از میهن تا آزاد سازی خرمشهر و شش سال جنگ بی حاصل پس از آن دارد.)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر