۱۳۹۲ اردیبهشت ۵, پنجشنبه


نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران 
کاظم رنجبر
 
. به قلم  گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی آمریکا: . ترجمه عباس مخبر .  انتشارات : نشر مرکز چاپ  پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327 صفحه .
کاظم رنجبر  دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
بخش  پنجم –نسخه امروز
 
مقدمه : در بخش پنجم  کتاب گراهام فولر ، به تحلیل و تفسیر  سیاست «اتحاد جماهیر شوروی سابق» و روسیه فعلی در رابطه با ایران امروز را مورد تحلیل و تفسیر قرار می دهیم . خوانندگان مسلما میدانند ، نظیر این کتاب  یعنی: « قبله عالم  ژئوپولیتیک ایران » نوشته یک پژوهشگر سیاسی مستقل نیست ، بلکه نوشته و تحلیل و تفسیر ، سازمان اطلاعاتی آمریکا ، یعنی سیا آمریکا است . لذا در حقیقت  ما  بابینش سیاست های آمریکا در رابطه با ایران ، و کشورهای همجوار ایران ، چه از منظر منطقه ای و چه از منظر جهانی ، و برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت  این کشور های را مورد مطالعه و تفسیر قرار می دهیم . ایران با روسیه تزاری و بعد با رژیم کمو نیستی  یعنی  اتحاد جماهیر شوروی سابق ، طولانی ترین مرز کشور را داشت . این کشور قلدور و زورگو ، در طول تاریخ  در رقابت با سایر قدرت های استعماری چون امپراطوری عثمانی ،و انگلستان ، و امپریالیزم  آمریکا ، صدمات  بزرگی به کشور و ملت ایران از جنبه سیاسی –اقتصادی – نظامی ، زده  است ، و بخشهائی از ایران را با نیروی قهریه  خود از ایران جدا کرده  و بر امپراطوری خود افزوده است   . مسلما این قدرت های سلطه گر چون دو بازی گر  شطرنج ، در مراحل مختلف بازی خود ، از مهره های بظاهر کم اهمیت ، در پیشبرد اهداف سیاسی خود ، استفاده می کنند. بهترین نمونه آن ،  پایان گذاشتن به نظام سلطنتی  در ایران توسط آمریکا و همپیمانان این کشور در بهمن ماه 1357 ، و تحمیل جنگ یعنی   جنگ اول خلیج  فارس بود . این جنگ  دومین جنگ طولانی قرن بیستم پس از جنگ ویتنام بود . (31 شهریور 1359 – مرداد 1367  با قبول آتش بس از سوی دو طرف وبا بجا  گذاشتن یک ملیون نفر تلفات و 1190 ملیارد دولار خسارت  به دو کشور خاتمه یافت .آری این جنگ را غرب و در راس آن آمریکا ، در راستای سیاست های منطقه خود بر دو ملت ایران و عراق تحمیل کرد . نباید فراموش بکنیم که صدام حسین از سال 1959 ، رسما در خدمت سازمان اطلاعاتی آمریکا  و در خدمت این کشور بود . در پایان نیز همین کشور  او را مثل دزدان گردنه  به دار آوریخت .
                      
گراهام فولر   سه فصل از کتاب خود را با عنوان های :  فصل 8:  ایران  و روسیه  - فصل 9 : ایران و اتحاد جماهیر شوروی  پس از جنگ دوم جهانی –   فصل 10 : ایران و اتحاد شوروی : شکل مناسبات آینده . به رابطه ایران ، با اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه  امروز اختصاص میدهد که این سه  فصل 61 صفحه کتاب 327 صفحه ای گراهام فولر را شامل می شود ، به عبارد دیگر : بیش از 5/ 18درصد کتاب را شامل می شود .
لذا لازم و ضرروی است ، تحلیل و تفسیر  گراهام فولر را که در واقع  تحلیل سازمان اطلاعاتی آمریکا  در رابطه با سیاست روسیه با نظام « جمهوری اسلامی »  می باشد ، مورد مطالعه قرار بدهیم .  برای اینکه بر مبنای این تحلیل ها است که سیاست کوتاه ، میان ، دراز مدت  آینده آمریکا و متحدان آن کشور در رابطه با ایران و خاورمیانه طراحی می شوند .
                                       *                                  *                             *
با ایده آلیسم ، وباور های دینی ، میتوان یک ملت و یک جامعه را برای مدتی فریب داد ،ولی نمیتوان یک ملت و ویک کشور و یک جامعه رابرای همیشه ،  با باورهای ماوراء طبیعی و متافیزیک  اداره کرد .
 
در فصل هشتم ، رابطه دولت ایران در زمان سلطنت رضا شاه ، با اتحاد جماهیر شوروی سابق ، چنین می خوانیم :  محاسبات ایران .
با به قدرت رسیدن رضا شاه پس از جنگ اول جهانی ، ایران برای اولین بار  توانست در برقراری مناسبات دو جانبه با روسیه ، بجای عکس العمل صرف ، دست به عمل بزند . از دیدگاه رضا شاه ، تغیر حکومت در هردو کشور  روسیه و ایران پس از جنگ جهانی اول ، فرصت هائی برای قطع وابستگی ایران به همسایه نیرومند شمالی فراهم آورده بود . رضا شاه در هدف خود  که استقرار حاکمیت ملی ایران بود ، چندین اقدام ضروری را مشخص کرده بود : بیرون راندن نیروهای اتحاد شوروی از خاک ایران ، از بین بردن جمهوری کمونیستی در گیلان ،و نو سازی و جهت دادن دوباره  به داد و ستد  شدیداً مورد نیاز میان ایران و روسیه .
رضا شاه برای آنکه بتواند الگوی سیطره روس را درهم بشکند ، مشتاق بود که در راه بر قراری مناسبات حسنه  با اتحاد شوروی ، دست به توافق هائی بزند . نخستین  توافق ، امضای دوستی سال 1921  بود . که به رغم  عبارت  هولناک مداخله  در مادهً شش آن مناسبات دو  کشور بر مبنای قانونی و صحیح استوار می کرد . خلاصه رضا شاه در پی آن بود  که مناسبات خود با مسکو  را بتدریج  به قاعده در آورد  ورسمی و مشخص کند و به این ترتیب  به رابطه مستقل  تر با روسیه دست یابد – در تقابلی شدید با مناسبات  بدون قاعده ، نابرابر و غیر رسمی ، که وجه مشخصه ً دوران مداخله ًتزاری در ایران عهد قاجار بود .
در فصل هشتم ، رابطه دولت ایران در زمان سلطنت رضا شاه ، با اتحاد جماهیر شوروی سابق ، چنین می خوانیم :  محاسبات ایران .
رضا شاه ، همزمان با این اقدامات ، به سمت بهبود امکانات زیر بنائی ایران نیز گام بر میداشت ، تا بتواند از زنجیر محدویت های اتحاد شوروی را قدری سس کند . تصمیم برجسته رضا شاه به احداث راه آهن سراسری ایران در دهه 1930 ، نخستین گام ایران در جهت احداث یک سیر تجاری جایگزین – از دریای خزر به خلیج فارس –بود . این پروژه ، امکانات لازم برای توزیع داخلی محصولات کشاورزی  ایران را فراهم آورد، و مهمتر از آن ، ورود کالاهای خارجی را از مجاری غیر روسی  ممکن ساخت . دومین اقدام رضا شاه ، توسعه صنایع در ایران ، بخصوص صنایع نساجی  بود که فقدان آن یکی از عوامل عمدهً وابستگی  به وارد کردن منسوجات از روسیه بود . در نتیجه این اقدامات  بود که اتحاد شوروی در حفظ علت اصلی نفوذ خود در ایران  به عنوان یک شریک تجاری  عمده ، با مشکلات  فزاینده روبرو شد، در میانه دههً 1930 آلمان از نظر حجم مناسبات  اقتصادی با ایران ، اتحاد شوروی را پشت سرمی گذاشت . درسال 1938 دادو ستد با اتحاد شوروی  عملا متوقف شده بود ، زیرا ایران دیگر شرایط تجاری  تحمیلی را نمی پذیرفت .این موضوع اتحاد شوروی را عمیقاً آشفته می کرد ، زیرا با افزایش قدرت آلمان در اروپا و خاورمیانه  به طور کلی همراه بود .
اقدامات  رضا شاه در متحول کردن ماهیت مناسبات  میان ایران و شوروی ، در فاصله دهه های 1920 ، تا 1940  موفقیتی چشمگیر و گامی مهم در جهت استقلال بیشتر ایران از وابستگی  و آسیب پذیری  در مقابل  قدرت بیگانه بود . با این همه  رضا شاه سر انجام  در سال 1941  بدست  نیروهای سرکوبکر  امپریالیسم کلاسیک ( به این اصطلاح خوب دقت بکنید : امپریایسم کلاسیک ) –روسیه – و بریتانیا – از سلطنت خلع شد و به این ترتیب  قربانی  بد ترین کابوس های خود شد . ماخذ: صفحات 176- 177.قبله عالم ژئوپولیتیک ایران .
 
گراهام فولر اینبار در فصل 9 - کتاب  ژئوپولیتیک   که با عنوان : ایران و اتحاد جماهیر شوروی  پس از جنگ دوم .
این فصل را مشخص می کند ، به یک نکته بسیار مهم اشاره می کند ، که متاسفانه  یک واقعیت تاریخ یک قرن گذشته ایران است .(دخالت  قدرت های استعماری  در ماهیت نظام حکومتی در ایران در راستای منافع این قدرت ها . محمد علی شاه – احمد شاه – رضاشاه – محمد رضا شاه ، با دخالت مستقیم قدرت های استعماری خارجی از سلطنت  کنار گذاشته شدند و مجبور به ترک ایران گردیدند و هر کدام نیز در خارج از ایران مردند –حتی سخن معروف و تاریخی وینستون چرچیل  در رابطه خلع رضا شاه از سلطنت و تبعید اجباری او از کشور . چرچیل این سخن معروف را اعتراف  می کند : خودمان آورده بودیم و خودمان هم می بریم .
 
پسر رضا شاه ، محمد رضا شاه ، نخستین سالهای خود را (1941) با دو خاطره ًبدشگون و فراموش نشدنی  از مقاصد و توانائی اتحاد شوروی نسبت به ایران آغاز کرد : هجوم به ایران و اشغال این کشور توسط اتحاد شوروی و بریتانیا  در سال 1941 ، و وادار کردن پدرش به استعفا ، و حمایت اتحاد شوروی از دو جمهوری جدائی طلب  کمونیست ، به نام های حکومت شوروی  خود مختار آذربایجان و جمهوری شوروی کردستان  در مهاباد 1945.
ده سال بعد به محمد رضا یاد آوری شد که قدرت مداخله ً خارجی  هنوز در انحصار روس ها نیست و فقط از شمال کشور اعمال نمی شود : خود او در سال 1953 با مداخله مشترک و پنهانی  بریتانیا و ایالات متحده  بار دیگر به قدرت رسید –هنگامی که بی نظمی های ملی گرایانه و بلند مدت ناشی از سیاست های ملی کردن  نفت  توسط نخست وزیر وقت ، محمد مصدق ، موجب فرار شاه از کشور شد ه بود .
بعد گراهام فولر ، این اندیشه ا ستعماری  قدرت امپریالیستی آمریکا را در لفافه جملات بظاهر بی طرفانه ، چنین ادامه میدهد .  (...) در واقع هیچ یک از حکومتگران ایران نمیتوانستند اقدامات بالقوه  قدرت های بزرگ را علیه خود نادیده بگیرند :  آن عواملی که که در مقابل رقابت ابر قدرت ها  تخت و تاج شاه را حفظ می کرد عمیقاً ذهن اورا به خود معطوف می کرد . در ک او از جدی بودن خطر شوروی ، او را وادار کرد که تعهد  عمیقتر ایالات متحده را – تا حد وابستگی به این کشور –جلب کند تا استقلال ایران را در مقابل تهدید شوروی حفظ  نماید . منطق تفکر او بر این باور استوار بود  که ایالات متحده در هر حالت  توانائی آن را دارد که او را از قدرت  براند -  بنا بر این احساس می کرد که چنین پیوندی ، زیان چندانی برای او در بر نخواهد داشت .  همچنین به نظر می رسد شاه بر این باور بود که چنانچه ایالات متحده و اتحاد شوروی به مخا لفت  جدی بر نخیزند ، تاج و تخت او محفوظ  خواهد ماند و مادام که تحت حمایت قدرت های خارجی قرار دارد ، هیچ نیروی داخلی جداً او را تهدید نخواهد کرد .  این منطق که میراث سنت طولانی مداخله امپریالیستی  تا سال 1953 بود ، در ذهنیت سیاسی و پادشاهی کشور نقشی کلیدی ایفا می کرد .
سر انجام ، پس از آنکه شاه متوفی  در نتیجه بی نظمی های ناشی از انقلاب اسلامی  ایران در پایان سال 1978  مجبور شد کشور را ترک کند ، هرگز بر این سوء ظن فائق  نیامد ، که احتمالاً ایا لات متحده آمریکا  با تشویق بی نظمی داخلی ، زمینه سقوط او را فراهم آورده است – درست همانطویکه پدرش را وادار به کناره گیری کرده بودند .  اما شاه به هیچ وجه اسیر ترسی هولناک  از قدرت خارجی نبود . در واقع شاه به موازات تحکیم قدرت خود در کشور و عقد موافقتنامه های امنیتی با قدرت های خارجی ، مرتباً اعتماد به نفس بیشتری بدست می آورد . اتحاد شوروی نیز در مناسبات خود با ایران ، شروع به اتخاذ سیاست های مثبت و تشویقی نمود که سر انجام  به کاهش نفوذ شوروی  در تفکر ایرانی و برقراری رابطهً مبتنی بر برابری  بیشتر میان  ایران و اتحاد شوروی منجر شد . (ماخذ : صفحات 179-180) 
بر کناری محمد رضا شاه ، و استقرار «جمهوری اسلام ناب محمدی خمینی !!»
 
هیچ انسان صاحب وجدان و هیچ ایرانی  انتظار ندارد که یک مامور سیا آمریکا ، در راستای سیاست نو استعماری  امپریالیسم آمریکا ، رابطه آمریکا  با ایران را در راستای وجدان انسانی خود  قرین حقیقت بنویسد . سقوط نظام شاهنشاهی  در ایران و حاکمیت نظام جهل و خرافات  مذهبی و دستگاه آخوندی  و به دنبال آن ، جنگ 8 ساله عراق به پشتیبانی آمریکا علیه ایران ، توسط آمریکا وانگلیس و هم پیمانان منطقه این دوقدرت در منطقه ، یعنی اسرائیل و عربستان  طراحی و به اجرا گذاشته شد .  در راستای تحلیل این واقعیت ها  در رابطه با «انقلاب ا سلامی خمینی – یا به عبارت دیگر ، ضد انقلاب  آخوندی  به رهبری خمینی »  که در حقیقت  در راستای حاکمیت جهل ، استبداد  دینی  در جهان اسلام  است ، چند لحظه به گذشته بر می گردیم .
جنبشهای استقلال طلبانه ملت های استعمار شده توسط قدرت های استعماری ، بعد از جنگ دوم ، با مبارزات سیاسی و حتی نظامی ، بخش بزرگی از مناطق دنیا را در برگرفته بود . خط مشی سیاسی این مبارزات ، بر محور ایدئولوژی ناسیونالیزم ،(ملی گرائی ) استقلال – عدالت اجتماعی ،شکل می گرفت .  در خاورمیانه ، ناسیونالیزم عرب  علیه استعمار انگلیس و پایگاه استعماری آن اسرائیل ، در آسیا ، ملت های ویتنام ، کامبوج ، لائوس ،  با گرایش های ملی و کمونیستی ،  در شمال آفریقا ، بخشی از مستعمرات انگلیس و فرانسه ، این مبارزات  توسط ملی گرایان  ملت های عرب شما ل آفریقا ، علنا در مبارزات سیاسی ،و حتی مسلحانه  علیه استعمارگران ، در حال مبارزه بودند .
 
در قاره آسیا ، در اول اکتبر 1949 ، قدرت بزرگی با نظام کمونیستی ، در چین به حکومت رسید ، و از آن تاریخ ، این قدرت بزرگ در معادلات  روابط قدرت های استعماری  در مستعمرات آسیائی آنان وارد شد . به عبارت دیگر به مرور مستعمرات دولتهای اروپائی  در منطقه شرق آسیا بعد از جنگ های طولانی استقلال طبانه شان ، (چون ویتنام ، کامبوج – لائوس ، .. ) منطقه تحت نفوذ چین کمونیستی در آمد .  در اروپا ، بعد از استقرار نظام کمونیستی  در روسیه  در اکتبر 1917 ، و شرکت روسیه کمونیستی در جنگ دوم جهانی در کنار متحدین خود آمریکا – انگلیس – فرانسه ، شرق اروپا  با پیمان یالتا ، به منطقه تحت نفوذ  روسیه شوروی با نظام های کمو نیستی ، واگذار شد .  بقیه مناطق دینا  چه آمریکای جنوبی ، چه استرالیا ، و چه آفریقا و چه خاورمیانه ،  علاوه بر اینکه باسابقه  حد اقل یک قرن و نیم  استعمار علنی این مناطق توسط انگلستان ، فرانسه ، اسپانیا، پرتقال ، ایتالیا ،بلژیک ، این قدرت های استعماری در این مناطق فرمان روائی میکردند ، بعلاوه ، کشف معادن نفت   درسال 1908  در ایران و بعدها کشف همین ماده انرژی زا ، در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ، که در حقیقت ماده حیاتی صنایع و اقتصاد  جامعه مدرن  قرن بیستم بود ، وارد معادلات ،و معاملات  ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی  قدرت های بزرگ استعمار گر جهان شد .امروز نیز این ماده حیاتی  یعنی نفت و گاز است  که در رابطه قدرت های بزرگ با کشور های تولید کننده آن ، سخن آخر را می زنند .
 
بحران نفتی :
: (ماخذ 1)La crise pétrolier - و در زبان فرانسه :Energy crisis در زبان انگلیسی
در اکتبر  1973 وارد فرهنگ اقتصادی و سیاسی دنیا شد . قبل از بحران نفتی 1973 ، نفت به مقدار کافی ، با قیمت ارزان ، در بازارهای جهانی  به مصرف  کنند گان  عرضه می شد ، اما از اکتبر 1973 ، این رابطه  بهم خورد ، و نه تنها  مقدار عرضه نفت در سطح جهانی پائین آمد ، در مقابل هم  قیمت آن بالا رفت و هم بر مقدار تقاضا  و مصرف آن  اضافه شد .  این بحران در درجه اول ناشی از جنگ اعراب و اسرائیل در اکتبر 1973 بود . که اعراب آنرا در تاریخ خود به جنگ رمضان ،و اسرائیل با نام جنگ « یوم کیپور »  ضبط کرده اند . از آنجائیکه در چنین روزی  سیاست محمد رضا شاه در رابطه با دولت های در حال جنگ ، یک موضع  مستقل نسبت به  آمریکا و غرب بود ، و همین موضع گیری شاه ایران ، در این جنگ  ، با آینده او در نقش شاه ایران و تاریخ ایران و روی کار آمدن نظام «جهل و خرافات ، جمهوری اسلامی  آیت الله خمینی » نقش دارد ، چند لحظه روی آن مکث می کنیم .
جنگ اعراب و اسرائیل در اکتبر 1973.
در 6 اکتبر 1973 ، زندگی روزانه در اسرائیل بخاطر عید مذهبی یوم کیپور ، به تعطیلی شبیه بود . دو دولت عربی ، مصر و سوریه  این ایام عید اسرائیلی را برای حمله غا فگیرانه علیه اسرائیل ، در راستای آزاد کردن آب راه استراتژیک کانال سوئز و تپه های گولان  سوریه را از اشغال اسرائیل دست زدند . اگر چه به مرور اسرائیل  توانست با سازماندهی  ارتش خود از یک شکست حتمی و افتضاح آور نجات بدهد ، ولی این جنگ  دنیا را با یک پدیده  غیر منتظرانه روبرو کرد ، که در اصطلاح علم اقتصاد ، به« اولین شوک  نفتی » مشهور است .قبل از این جنگ  قیمت یک بشکه نفت در سال 1970 ، برابر با :80/1 دولار بود . به عبارت دیگر ، یک بشکه نفت  ارزانتر از یک بشکه  کوکاکولا بود . رابطه قدرت  کشور های تولید کننده نفت ، با کشور های مصرف کننده نفت ، ناشی از این جنگ عوض شد .  کشورهای عربی  تولید کننده نفت  نمی توانستند  از اهمیت نفت خاورمیانه ، در رابطه با کشورهای غربی و پشتیبانان اسرائیل چشم پوشی بکنند . . بعلا وه محمد رضا شاه  در این جنگ برای تامین مایحتاج جنگی ارتش های عربی  از طریق کشور شوروی ، اجازه پرواز هواپیماهای باری شوروی را از طریق فضای هوائی ایران به مقصد مصر را صادر کرد(همین عمل باعث دوستی عمیق انور الاسادات با محمد رضا شاه شد ،و همین عمل هم باعث قتل انورالاسادات توسط تروریست های اسلامی گردید ) . ولو اینکه در این جنگ ، ایران نفت مورد احتیاج ارتش اسرائیل را نیز تامین می کرد ، ولی همین کمک غیر مستقیم  ایران به مصر ، یعنی اجازه  پرواز به هواپیماهای شوروی در راستای کمک به ارتش اعراب ،  در حقیقت  حکم سرنگونی نظام محمد رضا شاه  توسط آمریکا ، و لابی های نفتی و صهینویزم  بین المللی  را صادر کرد . (ماخذ :2)
بعالاوه  فراموش نکنیم  که محمد رضا شاه با « انقلاب سفید » خود ، آزادی زنان ، برابری حقوق فردی و اجتماعی زنان ، تقسیم  اراضی ، سهیم کردن کارگران  در سود کارخانه ،  قشرروحانیون ارتجاعی چون آیت الله خمینی را و دستگاه وا پسگرای روحانیت را ناراضی کرده بود ،  اینبار  لابی های نفتی آمریکا ، که قدرت واقعی حکومت در آمریکا را دردست دارند  ،  همراه با صهیونیزم بین المللی ، در مخالفت با شاه ، همپیمانان   استراتژیک خود ، یعنی : قشر ارتجاعی جامعه ایران ، در راس آن دستگاه روحانیت را  انتخاب کردند . فراموش نکنیم ، که آیت الله خمینی در مخالفت با  انقلاب سفید شاه و تقسیم اراضی وبرابری حقوق فردی و اجتماعی زنان در ایران ،  مجبور به مهاجرت به عراق شده بود .  بعلاوه محمد رضا شاه  در سال 1971  میلادی برابر با سال 1350  هجری شمسی ، جشنهای  شاهنشاهی را  از 20 تا24 مهرماه  با دعوت سران کشور های مهم جهان راه انداخته بود ، و با سوگند بر آرامگاه  کوروش کبیر ، :کوروش آرام بخواب  ما بیدار هستیم  ، در رویاهای بلند پروازی  ها  خود سیر می کرد ، که بحران نفت ،و کمک غیر مستقیم شاه ایران  به انورالاسادات ، و حافظ الاسد ، و بالارفتن قیمت نفت  از بشکه 3 دولار  به 12 دولار ، در عرض 3 ماه آخرسال 1973 ، قدرت های غربی را بر آن داشت که :که کشتیبان را سیاست دگر آمد .
استعمار انگلیس از سال 1883  تا 1956 ،یعنی بعد از انقلاب 1952 مصر و دومین  ریاست جمهوری  مصر  جمال عبدالناصر  رسماً در مصر حضور داشتند . در این مدت  پیر استعمار ، برای نگه داشتن  ملت مسلمان مصر در جهل و خرافات ، توسط علمای الازهر، و شخصیت های وابسته به استعمار انگلیس ولژ فراماسونی  چون سید جمالدین اسد آبادی ،  سید قطب ،  و حسن البنا و داماد او سعید رمضان ، «اسلام سیاسی » را  با سازمان بظاهر سیاسی و مذهبی  بنام : «اخوان المسلمین » ، که شاخه ایرانی آن « فدائیان اسلام » هستند ، را  بنا گذاشته است  و با ایجاد دولت اسرائیل ، یعنی پایگاه نظامی استعمار نوین غرب  ، از این طریق ، بر هستی  مادی و معنوی ملت های  مسلمان همراه با سایر قدرت های استعماری و متحد ان اش  حاکم شده اند .
آوردن  اندیشه های ارتجاعی قرون وسطائی  زیر پوشش : جمهوری اسلامی به رهبری روح الله خمینی  ، و به دنبال آن  8 سال جنگ خانمانسور عراق علیه ایران با دخالت مستقیم آمریکا ،و نابودی زیربنای اقتصادی و نیروی انسانی  تحصیل کرده ، هر  دو کشور نفت خیز ایران و عراق ، در راستای همین سیاست استعماری و امپریالیستی آمریکا و متحدان او بود . امروز همین   سناریو،   با نام : بهار عرب – وطرح خاورمیانه بزرگ ژرژ دبلیو بوش  در حال طراحی است ، که تجزیه ایران  در راستای این این هدف ، بخشی از برنامه های  این قدرت های استعماری هستند . 
کتاب  گراهام فولر  ، یک اثر دسته جمعی  گروه و سازمان اطلاعاتی آمریکا ، بیشتر در راستای به گمراهی کشیدن  قشر تحصیل کرده ، و وطن دوست کشور  ایران است . بزرگترین  همپیمانان قدرت های استعماری در کشور های اسلامی ، دستگاه  دین سیاسی  است ، که در حقیقت ، استعمار  از این طریق با استفاده و سوء استفاده از فقر فرهنگ سیاسی  توده مردم ، سعی بر اجرای سیاست های خود  یعنی غارت  ثروت های مادی و معنوی کشور های مسلمان می کند . برحسب تصادف نیست که از 57 کشور مسلمان در جهان ، با این همه ثروت های طبیعی ، برای نمونه ، یک کشور پیشرفته  از منظر علمی ، اقتصادی ، با نظام دموکراتیک ، نظام برخاسته از رای آزاد ملت ،و نظام سیاسی که در آن جدائی دین از سیاست ، اصل  خلل ناپذیر و حقوق ملت شناخته شود  وجود ندارد . (ادامه  دارد )
 
 
 
ادامه دارد .
پاریس 19 آوریل 2013 .
اقتباس بطور  اختصار ،و یا کامل ، با ذکر نام نویسنده و نام سایت ، کاملا آزاد است .
 
ماخذ :
 

هیچ نظری موجود نیست: