یک تقلب برای منحرف کردن افکار عمومی از یک اقدام بیشرمانه شورا
ایرج شكری
ایرج شكری
مهدی سامع سخنگوی سازمان چریکهای فدایی خلق، عضوشورای ملی
مقاومت، در مطلب بلندی با عنوان «یک استعفا و چند توضیح»* که تاریخ 22
خرداد( سه روز بعد از صدور اطلاعیه اجلاس میان دوره یی شورای ملی مقاومت که
در اتهام زنی به دکتر قصیم و روحانی و ترور شخصیت آنان نوشته شده بود)،
به ظاهر به نقد و بررسی استعفا نامه آن دو، و در اصل به دفاع از برچسب و
اتهامات زده شده، و سناریو بیشرمانه تدوین شده در اطلاعیه اجلاس میان دوره
ای شورای ملی مقاومت، ضمن برخی جمله پردازی های قانونمدارانه و ضابطه
گرایانه، در کنار تفسیر و تحریف هایی که در مورد متن استعفای این دو کرده
است، بر این اتهام که استعفای آن دو نفر در خدمت اهداف رژیم است، تاکید
کرده است. اما یک مساله بسیار مهم که خود افشاگر چهره واقعی اتهام زنندگان،
و روش غیرشرفتمدانه در خدمت جبّاریت دستگاه رهبری مجاهدین است، این که
آقای سامع در آغاز مقاله خود- حتما برای آماده سازی ذهن خواننده، برای
پذیرش تحریفات و آنچه را که می خواهد به خورد او بدهد- جمله یی را از آغاز
استعفای کریم قصیم و روحانی نقل کرده است که این در استغفا ی آنها نیست. و
آن جمله این است: « متن استعفا جهت درج در رسانه هاي فارسي ...». و با تکیه
بر همین جمله «کلیدی» که در استعفانامه آنها نبوده است، مهدی سامع در
ابتدای نوشته بلند خود دست به مانور زده است. مهدی سامع نوشته است:« با
انتشار متن استعفای آقایان محمد رضا روحانی و کریم قصیم که اینجانب هم
اولین بار از طریق رسانه ها از آن اطلاع پیدا کردم، کوشش کردم تا از متن
منتشر شده دریابم که انتقاد اصلی و یا مساله گرهی این جدایی کدام موضوع است
و بنابراین وقتی برای بار دوم شروع به خواندن متن استعفا کردم، تیتر نامه
برایم سوال برانگیز شد. در بار اول اساساً به تیتر توجهی نکرده بودم و
بیشتر به دنبال علت این اقدام بودم» و بعد ادامه می دهد که:« آقایان با
تیتر "متن استعفا جهت درج در رسانه های فارسی، توسط دبیرخانه شورای ملی
مقاومت ایران تقدیم می شود، 15 خرداد 1392"، متن مزبور را به رسانه ها
"تقدیم" کردند. این در حالی بود که دبیرخانه شورا حتی این فرصت را پیدا
نکرد تا در مورد واقعی یا غیر واقعی بودن ای میل دریافتی یک تحقیق اولیه
انجام دهد». مهدی سامع با زمینه سازی برای «مشکوک» نشان دادن استعفا بر
مبنای جلمه ای که ایشان مدعی شده در تیتر استعفا وجود داشته است، سایر
تحریفات دیگر از متن استعفا و تفسیرهای خود را تلاش می کند به عنوان حقیقت
در ذهن خواننده بنشاند.
کسانی چون نگارنده که با مساله و اخبار مربوط به مجاهدین
توجه نشان می دهند و آن را دنبال می کنند، اولین بار از طریق سایت دیدگاه و
پژواک ایران ازاین استعفا مطلع شدند. در متن مندرج و منتشر شده از استعفا
در این دو رسانه، جمله یی که مورد استناد مهدی سامع قرار گرفته است، در
تیتر اطلاعیه وجود ندارد و جمله «توسط دبیرخانه شورای ملی مقاومت تقدیم
میشود»، مربوط است به تقدیم استعفا به خانم و آقای و رجوی و نه رسانه های
فارسی، در جمله یی که به نظر می رسد فقط آقای سامع دیده است. البته ایشان
عین متن استعفا همراه با آن جمله را در زیر مقاله خود آورده است، اما نگفته
است رسانه مورد بازدید ایشان کدام بوده و آن را از کجا آورده است. قاعدتا
باید آقای سامع نیز، به عنوان محتمل ترین رسانه برای دستیابی به استعفای
اقای قصیم و روحانی، سایت دیدگاه یا پژواک ایران به فکرش می رسیده و به
اینها مراجعه می کرده که همان طور که اشاره شد، چنین جمله یی در آن نیست و
همه می توانند سری به متن استغفا در این دو رسانه بزنند و ببینند.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-52475.html
این سناریو سازی آقای سامع از نظر من به طور کلی غیر قابل
قبول است. چرا باید دکتر قصیم جمله یی در بالای استعفا می گذاشته که
وانمود کند که آن را دبیرخانه به رسانه ها ارسال کرده در حالی که ایشان به
خوبی می دانست که قبلا طبق «حکم حکومتی» مصوبه شورا تحت عنوان ماده واحده
برای تحریم«مراوده» با رسانه های منتقد که آنهار ضد مجاهدین مستقر در اشرف
معرفی می کرد، - از قضا مشخصا برای تحریم سایت دیدگاه و پژواک ایران بود-،
رابطه دیبرخانه تحت اداره مجاهدین با رسانه های غیر زائده مجاهدین، رابطه
مسلمان با کافر حربی است. ثانیا آقای قصیم و روحانی هم لابد این را می
دانند که دریافت کننده هم ایمیل شان که رسانه است حتما مبدا ارسال و
فرستنده را چک می کند و آقایان قصیم و روحانی کسانی نیستند که چنان تبحری
در امر دنیای مجازی داشته باشند که ایمیل دبیرخانه را جعل کنند و اصلا چه
نفعی این کار برای آنها می تواند داشته باشد و چرا باید دست به چنین تقلبی
بزنند. بالاخره این که اگر هم چنین جمله ای با همان ترتیب که تنها آقای
سامع دیده است در استعفا نامه وجود می داشت، تنها می توانست ناشی از اشتباه
در بالا و پایین قرار دادند در صفحه یا اشتباه فنی در انتقال الکترونیک
صورت گرفته باشد و سناریو سازی برای آن تنها گل کردن آب برای ماهی گرفتن
است که البته ایشان قورباغه صید کرده است.
من نمی دانم آقای سامع برای دستیابی و اطلاع از متن
استعفا، به کدام رسانه مراجعه کرده است. در هر حال تردیدی نیست که متن
استعفا به شکلی که آقای سامع ارائه کرده است، در دیدگاه و پژواک درج نشده
است دلیلی نمی بینم که فکر کنیم که آن جمله وجود داشته و دیدگاه وپژواک،
هردو با هم ، تصمیم به حذف آن گرفته اند! بنا بر این، از دو حال خارج نیست.
یا همانطور که آقای سامع گفته اطلاعیه استعفا را به همان شکل دیده است که
در این صورت ایشان باید روشن کند که در کدام رسانه بوده(ترجیحا همراه با
لینک به مطلب)، تا در مورد مساله تحقیق شود. یا این که خودش آن را به متن
اضافه کرده است تا بهره بردی مورد نظر را که چیزی جز چسب قوی تر زدن به
اتهامات وارده به دکتر قصیم و روحانی است و از این طریق، تناقضات ناشی از
آن ترورشخصیت ناجوانمرادنه در مورد قصیم و روحانی را در ذهن هواداران
مجاهدین و نیز انزجار هموطنان را نسبت به این اقدام شورای ملی مقاومتِ تحت
ریاست «مهرتابان آزادی» در شرایط حاضر، کم کند. بنابر این، تا این مساله
روشن نشود و آقای سامع به این سوال پاسخ ندهد که از کجا متن آن استفعای
مورد نظر را که در زیر مقاله خود آورده، کپی کرده است، خود ایشان مبتکر این
تقلب شناخته می شود و سکوت ایشان در این زمنیه تاییدی خواهد بود بر ارتکاب
آن. در صورتی هم که ثابت شود آقای سامع در افزودن آن جمله نقشی نداشته است
و منبع آن تقلب جای دیگری است، باز هم ایشان به خاطر اتهامی که در این
مورد به آقایان قصیم و روحانی زده است، یک معذرت خواهی به آنان بدهکار است.
هموطنان و نیروهای آزادیخواه و مبارز، پیگیر اقدام و واکنش ایشان خواهند
بود و در این مورد داوری خواهند کرد. همچنان که خود آقای دکتر قصیم نیز با
خواندن این مطلب، اگر لازم دید با ارسال یادداشتی می تواند به روشن شدن
مساله کمک بکند.
از جمله تحریفات دیگری هم که ایشان بنا بر نقش و «تعهد»ی
که در ارتباط با مسعود رجوی مسئول شورا برای خود پذیرفته است، انجام داده
است، در مورد چگونکی اعلام جبهه همبستگی ملی است. او در این زمینه نوشته
است:« اما در مورد جبهه همبستگی ملی. موضوع همبستگی ملی از کنسرت پاریس
شروع و پس از برخی بحثها و پیشنهادات، طرح جبهه همبستگی توسط مسئول شورا
ارایه و سرانجام در یک اجلاس طولانی در سه ماده و یک تبصره در تاریخ ۱۳
آبان ۱۳۸۱ در شورای ملی مقاومت ایران بهتصویب رسید». این در حالی است که
کنسرت پاریس به مناسبت سالگرد 30 تیر در سال ۱۳۷۳ برگزار شد. بنا بر این
ادعای این که با مطرح شدن «موضوع همبستگی» با کنسرت پاریس، طرح همبستگی ملی
«پس از برخی بحثها و پیشنهادات» در تاریخ 13 آبان 81 به تصویب رسید!، خلاف
واقعیت است. یعنی این برخی بحثها و پیشنهادات گویی چند هفته یا چند ماه
بعد از کنسرت پاریس صورت گرفته و بعد در تاریخ 13 آبان 81 به تصویب رسیده
است و این در حالی است از آن کنسرت تا تصویب این طرح 8 سال فاصله است.
همچنان که من قبلا هم یاد آور شدم، آن طرح در پی مقاله یی که من برای شماره
تیر ماه 1381 نبرد خلق نوشته بودم و اما بنابر ضوابط نشریه (عدم ورود به
بحثها و اختلافات درونی گروهها) در آن درج نشدو بعد بحث و جدلی که بین من و
مجاهدین بر سر ان پیش آمد از جمله بحث تلفنی مسئول شورا از بغداد با من
(که در اینجا وارد آن نمی شوم)، ایشان گفت که خودش چنین طرحی را در نظر
داشته است و... به هرحال طرح جبهه همبستگی را بعدا در آبان همان سال در
اجلاسی که در آن از ارتباطات تلفنی(کال کنفرانس) استفاده شد، مسعود رجوی
مطرح کرد که البته «قبض روح» شده پیشنهاد و نظری بود که من داشتم. چون من
به صراحت خواهان حذف صفت اسلامی از دولت موقت درگام اول شده بودم و یاد
آور شده بودم وقتی دیدگاه مقاومت این است که:«اصلاح طلب واقعی کسی است که
نفی حکومت مذهبی کند»، بنابر این« اصرا برای حفظ صفت مذهبی برای دولت موقت
چیزی جز "یک بام و دو هوا" نیست». در حالی که در طرح تصویب شده، اسم و
برنامه دولت موقت دست نخورده باقی مانده است.
آقای سامع هم مثل اطلاعیه «سبزها»به تحریف انتقادات مطرح
شده در استعفا در مورد حمایت مجاهدین از اپوزیسیون سوریه به صورت یک کاسه
پرداخته و تلاش مذبوحانه کرده است که آن را به شایعاتی که از سوی رژیم در
مورد شرکت مجاهدین در کنار القاعده در سوریه منتشر شده، وصل کند. از نکات
«برجسته» دیگر مطلب سامع، دفاع از دهن دریدگی محمد اقبال علیه خواهرش، و
مقایسه آن با نوشته های سابق آقایان روحانی و قصیم(مندرج در نشریه شورا و
ایران زمین) است، با لحنی که آنها نسبت به سوژه های مورد حمله خود، بکار
گرفته اند. البته می دانیم که بد دهنی محمد اقبال همراه بود با اتهام از
اساس دروغ و رذیلانه و غیر شرافتمدانه به خواهرش در مورد «افتادن روی پای
حاج داود رحمانی»، و این دفاع سامع از او در عین حال دفاع از آن اتهام زنی
هم هست.
نکته پایان برای یاد آوری این که به نظر من آقایان دکتر
قصیم و روحانی کار درستی کردند که به همین شکل استعفا دادند و اندکی بعد هم
هموطنان را در جریان قرار دادند، چون راه دیگری نداشتند. چون اولا بعد از
سالها بحث و یاد آوری روی نکات مورد نظرشان، همراه با تلاش برای پیشبرد
اهداف شورا و دفاع از مجاهدین، وقتی هیچ نتیجه یی بدست نیاوردند، قرار نبود
که انتظار معجزه ای در مورد تغییر روش رهبری مجاهدین در درآوردن پنیه از
گوش و پایین آورد درجه خودشیفتگی و خود محور بینی و خود دولت بینی، از سوی
آنان را داشته باشند. دیگر این که اگر استعفای خود را مطرح می کردند، طبعا
با روش مافیایی که دستگاه رهبری مجاهدین در مورد منتقدان و نارضایان بکار
می گیرد، یا باید بی سرو صدا می رفتند، چنان که گویی اصلا وجود نداشته اند و
گویی اصلا سالهای طولانی از عمر خود را به امید رسیدن به دریای آزادی سپری
نکرده اند و حالا که خود را در گنداب یافته اند، نباید چیزی در باره آن با
هموطنان بگویند، هم چنان که موارد چندی از این نوع رفتنهای بی سرو صدا
بوده است. البته در مورد بعضی از همین ها هم که بی صدا رفته اند، دستگاه
مجاهدین شایعاتی هم در بین هواداران و دور و اطراف خود علیه آن رواج داده
اند. دیگر این که اگر می گفتند که ما می خواهیم دلایل استعفای خود را به
اطلاع هموطنان برسانیم، آن وقت مهر و برچسب در خدمت وزارت اطلاعات و
«مزدور» و خیلی «الطاف» دیگر را در یک همسرایی با ارکستر و کُر ارعاب در
فضایی بسیار وحشت آور، باید تحمل می کردند. بنا بر این گذشته از توضیحی که
آقای دکتر قصیم در مورد چگونگی تصمیم گیری برای استعفا داده ، بود، من با
شناختی که از رفتار و روش عالیجنابان تحت رهبری مهرتابان و رهبر عقیدتی، در
جلسات دور از نگاه رسانه ها و اطلاع مردم دارم، متعقدم که کار بسیار درستی
کرده اند که به همین شکل استعفای خود را به اطلاع هم میهنان رسانده اند
بعد از نگارش: دلیل نبودن آن جمله در متن درج شده در
دیدگاه و پژواک ایران، که موقع نوشتن مقاله به نظرم نرسید، این است که
مساله اینطور بوده است آن جمله « متن استعفا جهت درج در رسانه هاي فارسي »
مربوط به ایمیل ارسالی بوده که متن استعفا ضمیمه آن بوده است و لازم نبود
که آن جمله بالای متن درج شود. حالا این که چرا در متنی که آقای سامع دیده
است این جمله رفته زیر «توسط دبیرخانه...» این معماست.
۲۴ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۴ ژوئن ۲۰۱۳
http://iradj-shokri.blogspot.fr
******************************************************************************
متن استعفا نامه محمدرضا روحانی و کریم قصیم از شورای ملی مقاومت ملی ایران
منبع:پژواک ایران
/
******************************************************************************
متن استعفا نامه محمدرضا روحانی و کریم قصیم از شورای ملی مقاومت ملی ایران
15 خرداد 1392 , توسط دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران تقديم مي شود
حضور محترم خانم مريم رجوي و آقاي مسعود رجوي,
با سلام و به نام آزادي
استعفاي خود را از عضويّت در شوراي ملي مقاومت و مسئوليتهاي محوله اعلام مي داريم.
توضيحي كوتاه براي عموم
بيش از نيم قرن در داخل و خارج ايران , درسفر و حضر , و
روزگار تبعيد با آزاديخواهان و كوشندگان راه آزادي ايران , از خانواده
هاي سياسي گوناگون , افتخار همراهي و همرزمي داشته ايم.
نزديكي ما با سازمان مجاهدين خلق ايران از بيش از 34 سال پيش(
14 اسفند 1357 ) بر مزار دكتر مصدق آغاز شد. بعدها , از نيمه سال 60 با
عضويّت در رزمنده ترين اتئلاف سياسي و لائيك تاريخ ميهنمان , همكاري و
اتحاد عمل سياسي تا امروز ادامه يافت .
طيّ اين سه دهه پر فراز و نشيب و بسيار دشوار , پيوسته وظائف و
الزاماتي را كه طبق مقررّات پذيرفته بوديم , وجداناً در حدّ امكان انجام
داديم و به دستاوردهاي مشترك افتخار مي كنيم. از جمله اينها : افشاي جنگ
طلبي خميني , تدوين و تصويب و تبليغ طرحهاي« صلح» , « جدايي دين از دولت» ,
« آزاديها و حقوق زنان» , « خودمختاري كردستان...» , همچنين افشاي پروژه
اتمي پنهاني رژيم توسط سازمان مجاهدين خلق و شورا , مشاركت مداوم در انواع
آكسيونها و رسانه هاي مقاومت براي پيشبرد جنگ سياسي عليه دشمن ضد بشري ,
مشاركت در تلاش عظيم براي حصول قريب 60 قطعنامه ملل متحد در محكوميّت رژيم
به خاطر نقض حقوق بشر مردم ايران , تأسيس كميسيون محيط زيست شورا (1372) و
بيست سال ادامه فعاليّت آن ,كه در نوع خود بين احزاب سياسي و اپوزيسيون
هاي ممالك همتراز بي مانند بوده و..... و..... و سرانجام تصويب «طرح جبهه
همبستگي ملي», كه دريغا تا كنون كامياب نشده است...
در واقع حتي فهرست كردن فعاليتهاي شورا طي اين سه دهه – كه
ما دو رهروي كاروانش بوده ايم - از امكان و حوصله اين مختصر خارج است.
دوست و دشمن اذعان داشته اند كه اين ائتلاف, برغم همه ترورهاي فيزيكي و
انواع توطئه هاي رژيم و قدرتهاي بزرگ ... , و وجود دايمي فشارهاي گوناگون
كه بر همه كوشندگانش از جمله بر ما رفته, با همه ي افت و خيزهاي سياسي,
اشتباهات و كم و كاستيها, آري جدّيترين و قدرتمندترين ائتلاف فعال عليه
ارتجاع و استبداد مذهبي حاكم بر ايران بوده است.
در عين حال ما هميشه , به خصوص طيّ دهه اخير و بيشتر در چهارسال گذشته,
در مورد تنظيم روابط دروني, روشهاي برخورد به اشتباهات, فقدان پاسخگويي
مناسب, نوع واكنش به انتقاد و منتقدان درون و بيرون شورا , شيوه تصميم
گيري, همچنين چگونگي طرح و بحث تحليلهاي اساسي و رويكردهاي مبرم پيشنهادي و
..... با دشواريهاي گوناگون و فزاينده مواجه بوده ايم. طي ساليان دراز به
سبب لاينحل ماندن تناقضات و افزايش و تراكم مشكلات جديد صبر و حوصله ما هم
تحليل رفته است.
ما برحسب وظيفه ملي و مبارزاتي به طور مداوم و در محورهاي
گوناگون پيشنهاد گشايش ديدگاهها, دگرگوني و شفافيّت سياستها و كاربرد
روشهاي علمي و كارآمد ارائه كردهايم كه به اختصار اشاره میكنيم:
اجتماعي
گشايش ارتباطات و تماس معطوف به محيط زندگي سياسي, فرهنگي,
هنري, رسانه اي, مدارس فارسي و.... حوزه جمعيّت 5 ميليوني ايرانيان خارج
كشور, توجه بيش از پيش در برنامه ريزي سياسي و تبليغاتي بر فعاليّتهاي
اقشار و طبقات و گروههاي تحت ستم در داخل و كوشش مستمر جهت رساندن صداي
آنها به سازمانها و نهادهاي بين المللي (سنديكاها, نهادهاي حقوق بشري,
و....) و جلب پشتيباني جهاني براي حمايت از پيكار آنان با سمتگيري در جهت
قيام و سرنگوني رژيم جبار حاكم. تماس گسترده با انجمنهاي زندانيان سياسي,
پناهندگي و كمپها
رسانه ها و تبليغات
بحث و ايجاد تحوّل در سياستگذاري رسانه اي برحسب ميزانهاي
علمي و تخصصي, تغيير در محتوا و شكل رسانه هاي مقاومت برپايه معيارهاي
حقوق بشري و لاييك( في المثل برابري حضور زن و مرد در برنامه هاي ورزشي
تلويزيوني), پيش گرفتن سياست حضور و ارائه مواضع مقاومت در كليه رسانه هاي
فارسي زبان – اعم از ايراني (غيررژيمي) و بين المللي ( كه روزانه رويهم
دهها ميليون شنونده و بيننده ايراني دارند), دعوت از شخصيتهاي سياسي و
فرهنگي و هنري و ژورناليستي نامدار سرنگوني طلب به رسانه ها و برنامه هاي
مقاومت, فراهم آوردن فرصت چالش فكري و تبادل نظر , مباحثه و تعاطي بين
گفتمانهاي گوناكون سرنگوني طلب .......
رويكرد سياسي و فرهنگي نسبت به ديگران (ايراني و منطقه اي)
كوشش به همزيستي فعال و ايجاد حسن تفاهم و تقويت ارتباطات
مبارزاتي با كليه سازمانها و احزاب مترقي و انقلابي ضد رژيم( درهراندازه و
حدّي كه هستند), به ويژه تجديد ارتباط با سازمانها و احزاب كردستان ايران,
توجه به شخصيتهاي فرهنگي, هنري و مفاخر ادبي ايران و دعوت از آنان به
نشستها و ميهمانيها ( نوروز و...) و البته به آكسيونهاي سياسي و غيره. با
استمرار در چنين رويكردي است كه در غربت احساس تعلق به جمع تقويت و فضاي
حيات سياسي مشترك سرنگوني طلبان شادابتر مي شود. ديوار كشيدن به دور خود,
سخن نگفتن با ديگر ايرانيان و رويگرداندن از « عروسي و عزا»ي هموطنان
راهكار انقباضي است و بس. به دوران انقلاب بهمن بنگريد, به تحولات
دگرگونساز سه دهه اخير مراجعه كنيد: در «سال سرنگوني» رويكرد انبساطي در
دستور قرار مي گيرد. اين يك قاعده قديمي جنبشها و سازمانهاي مردمي به ويژه
در عصر انترنت و گسترش عمومي آگاهيهاست.
اما در مورد ايجاد رابطه و رايزني , دعوت و همنشيني با
سازمانها , گروهها و نيروهاي ايدئولوژيك و نظامي- سياسي فعال در منطقه,
يعني انواع « اپوزيسيون» ديكتاتوريهاي منطقه, ما بارها به دقت و احتياط
توصيه كرده ايم. لزوم شناخت و انتخاب شريك مناسب درسي است كه طي دهسال اخير
به دفعات در عراق و انبوه گروهها و اشخاصي كه به اشرف آمدند و رفتند تجربه
شده است. ما بارها و به موقع هشدار داده ايم. تجربه «خميني در پاريس»
يادمان نرود. مصر كنوني كه جلوي چشم همه است. بارها به مجاهدين گفتهايم كه
در صحنه سوريه نيز «اپوزيسيونهايي» به غايت ارتجاعي و ... كنار ديگران
عليه ديكتاتور خونريز دمشق فعالند. بايد احتياط كرد و متمايز موضع گرفت.
آنهايي كه به صراحت خواهان دموكراسي و جدايي دين از دولت نباشند به يقين
صرفاً مصرف كننده دوستي آزاديخواهان خواهند بود!
................................
باري, ما در چهارسال گذشته نه تنها در هيچيك از محورهاي فوق
گشايش و اصلاحي نديديم بلكه دردمندانه شاهد انقباض و تكرار اشتباهات نيز
بوده ايم....
ادامه مطالبات اصلاحي فوق گاه حتي موجب خشم دوستان مجاهد و
طبعاً عذاب ما بوده است. به ويژه كه همزمان به پرسشهاي مصرّانه افكار عمومي
و مسائل مطروحه نيز پاسخ شايسته داده نمي شد.
لازم به يادآوري است كه ما, درست يا نادرست, بحث و بررسي
مشكلات را به خارج شورا نمي كشانديم. مي كوشيديم سربسته و درخود, هنگام
جلسات بزرگ, بيشتر در نشستهاي محدود ولي رسمي, پيشنهادهاي مشخصي براي
موضوعات مورد اختلاف عرضه كنيم. به عنوان مثال در باره سياست تبليغاتي سيما
و سايت... يا به تكرار در باب پشتيباني از پيكار اقشار گوناگون اجتماعي,
فرهنگي و اقليتهاي مذهبي ايران.... خلاصه, لزوم پيروي از رويكردي اجتماعي
در خدمت چشم انداز قيام و ...... ما هميشه طرفدار جدّي اقدام در جهت حفظ و
اعتلاي جنبش مردم بوده ايم و تشكيلات شورا را اساساً براي پيشبرد اين مهم
لازم مي دانيم. از ديدگاه ما برانگيختن و اعتلاي جنبش الويّت داشته است....
از ميان مسائل بيشمار و موضوعات مورد اختلاف, «جبهه همبستگي
ملي» براي ما اهميّت خاصي داشته و بارها به جدّي گرفتن الزامات تحقق اين
طرح توجه داده ايم: مدنظرقرار دادن جامعه ايراني خارج, درانداختن طرحي نو و
تدبيري براي رفع موانع تماس, احياء و ارتقاء اعتماد و سپس اقدام به دعوت
جدّي از واحدهاي گوناگون و پرشمار فرهنگي, هنري, اجتماعي. كلاً تلاش براي
تدارك مقدماتي و الزامات اوليّه جبهه همبستگي .... چرا كه رژيم حاكم دشمن
سياسي و فرهنگي مشتركمان بوده و هست..... ولي افسوس. در اين مورد حتي يك
قدم مثبت كه توفيقي به حساب آيد و اميدي براي ادامه كار و كوشش ما شود ديده
نشد.
بدون ترديد دفع توطئه هاي مداوم رژيم و ضربات پي درپي سياست
مماشات توسط «ارباب بي مروت دنيا», همچنان كه گرفتاريهاي چهارساله اخير
ناشي از وضعيت بحراني ساكنان اشرف و بعد هم ”ليبرتي”, خواهي نخواهي بخش
اعظم انرژي مسئولان و به ويژه وقت خانم رجوي را به خود اختصاص داده اند. ما
هم پيوسته به همين دليل دندان به جگر گذاشته و صبر پيشه مي كرديم بدون
اين كه مأيوس شويم. اما آشكارا تعارضي هم وجود داشته است: مسئولان شورا
طرح جبهه همبستگي ملي را منتفي اعلام نكرده اند, گاه حتي خود آقاي رجوي به
آن توجه مي دهند, اما عمل و اقدام مشخص؟ در واقع نه تنها به پرسشهاي مربوط
به جنبه هاي تبليغي و رويكردهاي لازم عملي روي خوش نشان نداده اند, برعكس,
....حتي حاضر نشده اند بين نام و شكل/ محتواي سايت «همبستگي ملي» دستكم
تناسبي منطقي برقرار كنند. همين تعارض ديرينه در مورد عنوان «سيماي آزادي -
تلويزيون ملي ايران» نيز سئوالي بي جواب مانده است! .....
اينها نمونه هايي از انبوه مشكلات سالهاي اخيرمان بوده
اند.... در ماههاي اخير كه انواع معضلات جديد به دشواريهاي پيشين افزوده
شده است:
-افشاي مسائل شخصي و تعرض غيرقابل دفاع و علني چند ماه پيش به موضوعي كه درحوزه حقوق بشر افراد قرار دارد.
-پيامهاي (نصيحت و انذار !) آقاي رجوي خطاب به سران غالب و مغلوب رژيم ولايت فقيه!
-مداخله دادن مكرر و بي وجه كميسيونها و
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت در مسائل , و بعضاً مشاجراتي , كه آشكارا به
ايدئولوژي و تشكيلات و .... سازمان مجاهدين خلق مربوط بوده اند....
ما نمي توانيم با اين كارها و رويكردها موافق باشيم. مي رويم
, چون ديگر نارضايتي و نداي اعتراضِ شأن و وجدانمان بر سكوت و صبرمان
چيره شده. نمي توانيم در پيشگاه ملت ايران و افكار عمومي و تاريخ / به
عبارت ديگر نزد وجدان خويش پاسخگوي سياستها, رويكردها, كنش و واكنشهايي
باشيم كه در بحث, تصميم و اجراي آنها مشاركتي نداشتهايم.
در پايان بر نكات زير تآكيد داريم:
-ما درحدّ توان خويش از حق حيات و آزاديهاي
اساسي هموطنانمان در خانه خود ساخته شان اشرف و همچنين ”ليبرتي” (كه آشكارا
در بازداشت غيرقانوني و بي سلاح درمعرض كشتار قراردارند) قاطعانه دفاع
ميكنيم.
-همچنان خواستار و كوشنده راه سرنگوني تماميّت
رژيم و برچيدن بساط جبارّيت حاكم بر ايران هستيم. و براي ايجاد شرايطي كه
اعمال اراده ي آزاد ملت ايران را هموار سازد تا آخر ايستادهايم .
-در برابر خاطره شكوهمند دهها هزار جانباختة راه
آزادي و رنج و شكنج همه زندانيان سياسي سر تعظيم فرود ميآوريم و در
پيشگاه ملت ايران با آنان تجديد عهد ميكنيم.
در اين جا از خانم رجوي و دبيرخانه شورا محترمانه خداحافظي
ميكنيم. از دور روي ديگر همراهان ديرينه را میبوسيم و با مهر و دوستي
بدرود ميگوئيم.
زنده باد آزادي نابود باد رژيم ولايت مطلقه فقيه برقرار باد جمهوري ايراني
( بر پايه دموكراسي پارلماني, لائيسيته و حقوق بشر)
محمد رضا روحاني
كريم قصيم
/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر