۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه

باور کنید اعضا و هواداران مجاهدین گوسفند نیستند 
اسماعیل وفا یغمایی
نازنین «موجود راست قامت ناطقی» که مقاله هم مینویسد در سایت وزین آفتابکاران  مقاله ای قلمی نموده است تحت عنوان «همه بریده خائن ها » که پیشنهاد میکنم بخوانید. ایشان بجزفتواهای مستدل و آهنین فقهی و حقوقی!و اظهار لطفها و تلاشهای صمیمانه ای که در شکل و محتوای برای اثبات خیانت من و مصداقی نموده، عکسی را نیز مونتاژ کرده است که در آن من و مصداقی و شاهسوندی وخدابنده را به هم چسبانده و خیال خودش و دیگران را راحت نموده است که مسئله خیانت به صورت نوشتاری و تصویری حل و فصل شده و احتمالا بعد از پایان مقاله با وجدانی آسوده از دارا بودن این همه احساس مسئولیت توحیدی انقلابی و شرف و صدق و... با آسودگی رفته است و خواب شبانه اش را شروع کرده است.
احتیاجی به پاسخ نیست خود این نوشته پاسخش را در درون خود دارد.اما اگر بخواهم از این جناب و با این بزرگوار  به دلیل «همعکس » کردن من و مصداقی  با خدا بنده و شاهسوندی( که هر دو را در دوران مجاهدتشان خوب میشناختم)  سئوالی و کنکاشی بکنم این خواهد بود که:
این بزرگوارنخست باید کمی تامل و تدبربفرماید که فارغ از هر چیز چرامحافظ اول مقام رهبری که با مسلسل پر،سالها پشت سر او در همه حال، در حال محافظت و مورد اعتماد صد در صد بود،متاسفانه باید به سوی رژیم آخوندی بار سفر بندد و همسرش آن سینگلتون که( قبل از ازدواج)سالها عضو انجمن هواداران مجاهدین در لندن و پیک مخصوص  میان لندن و پاریس بود  در کنار همسر، به دشمن شماره یک مجاهدین تبدیل شود.
همچنین باید پرسید که سعید شاهسوندی که در سال هزار وسیصد وشصت چهار در حالیکه اعضای قدیمی و ارجمندی مثل محمد سیدی کاشانی و مهدی فیروزیان و... در موضع معاون مرکزیت قرار گرفتند چرا باید با تائید شخص رهبران در موضع مرکزیت کامل قرار گیرد و بعدها با عبور از ماجرائی که بارها مجاهدین در باره آن نوشته اند چنین سرنوشتی پیدا کند.
پنهان نمی کنم که من از پیوستن هر مجاهد و مبارز سابقی به حکومت خونریز وضد ایرانی حاکم بر ایران متاسف و غمگینم. آرزو میکنم هیچکس سر در توبره خونین حکومت آخوندی فرو نبرد و شاد میشوم اگر بشنوم کسی از این دامگاه خیانتبار گریخته وآرزو میکنم که مانند «فاوست» قهرمان اثر جاودانه «گوته»، همه سقوط کردگان خود خواسته، یا به اجبار،از دامگاه ابلیسی جمهوری اسلامی گریخته وبه عرصه زندگی شرافتمندانه بازگردند .  ولی از این گذشته  با نگاهی به اوضاع کنونی و مقاله این بزرگوار راست قامت و ناطق درک میکنم که:
همانطور که وجودجلاد برای در مقام شهید قرار گرفتن شهید، ضروری است و شهید بدون جلاد به مقام رفیع شهادت نمیرسد وجودشخصیتهائی چون آقایان خدابنده و شاهسوندی و دهها تن دیگر برای  توجیه بسیاری از رفتار و اعمال بزرگان از نان شب ضروری تر است .از افرادکه بگذرم وجود وزارت اطلاعات برای پیشبرد برخی مقاصد چنان ضروریست که اگر هم نبود بایدایجاد میشد تا بتوان بر سر عضو و هوادار شیره سیاسی مالید وبر سر مخالف و معترض و منتقد باران لوش و لجن فرو بارید.
فرض محال محال نیست.فرض بفرمائید وزارت اطلاعاتی وجود نداشت و آقایان  و خانمهای مورد نظر نویسنده و مرجع ایشان چنین نبودند. در چنین تنگنائی با امثال من و مصداقی و هر معترض دیگر چه میکردند؟.شاید دچار مشکل آن بسیجی رها شده ازبازداشتگاههای صدام حسین  و لطیفه ای که در باره او ساخته شده میشدند.
میگویند  بسیجیی پس از بازداشتگاههای صدام و پایان جنگ به تلویزیون آمد و گفت:
رفتار صدام با ما خیلی خشن بود دو راه بیشتر وجود نداشت. یا ما را مورد تجاوز قرار می دادند و یا شهیدمان میکردند.
در این هنگام متوجه شد که گاف داده است و با عجله ادامه داد البته من از آنهائی بودم که مرا شهید کردند!
حال، امثال من و ما یا باید آن باشیم و یا این. یا باید در منجلاب اتهامات جنسی و اخلاقی قرار گیریم و یا به همکاری با اطلاعات و افرادی که برای لنجنمال شدن افراد ذخیره عظیم تشکیلات هستند متهم شویم و یا در برخی موارد هر دو.
نویسنده محترم راه دوم را انتخاب نموده . مبارک است!. با این همه میخواهم به این بزرگوار یکی دو نکته را گوشزد کنم.
من از سال 1354تا سال1390 بعنوان عضو و یا هوادار در ارتباط تنگاتنگ با اعضا و هواداران مجاهدین بودهام. اعضا و هواداران مجاهدین می توانند به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک و فردی، به مرحله بیزاری از امثال من و مصداقی برسند ولی نویسنده مطمئن باشد اعضا و هواداران مجاهدین گوسفند نیستند که با چسباندین دو سه عکس و اعلام فتوا باور کنند که افرادی پس از سی چهل سال تلاش سیاسی، انگار تیز شیطان بر مغزشان فرود آمده بروند و به مزدوری اطلاعات روی آورند.چرا؟ به چه دلیل؟ با کدام سند و مدرک؟و....
نویسنده چنین چیزی یا باید محو و ذوب در تحلیل مقام معظم ولایت باشد که معتقد است میزان خیر وشرسیاسی منم ونه چیز دیگر و دوری و نزدیکی به من است که نشان میدهد کی رژیمی است و چه کسی نیست. و این ادامه همان تفکری است که در مقابل چند هزار تن اعلام کرد پس از مرگ سئوال و جواب شخصی وجود ندارد. میپرسند رهبرت کیست؟ اگر خامنه ای باشد سریعا به دوزخ و اگر قطب مقابل درجا به بهشت خواهی رفت. در حیطه چنین تفکری من می توانم نویسنده و نظر او را فهم کنم ولی در عین حال میخواهم بگویم متاسفانه هواداران و حتی اعضای مجاهدین گوسفند نیستند و این راباور نخواهند کرد ونویسنده یک عذر خواهی قوی به تمام آنها بدهکار است و البته پس از این عذر خواهی حق دارد که با دلیل و مدرک غیر گوسفند پسند ثابت کند چه کسی مزدور است و چه کسی نیست و من الله توفیق.
اما بگذارید گامی جلوتر نهم.
فرض کنیم روزگاری تیزشیطان بر شعور بنده و مصداقی فرود آمد و ما با چهل سال سابقه و رنج و تلاش،  وپس از نامه نگاری اپورتونیستی ذلیلانه  اصلاح طلبانه به زیر عبای حضرت امام خامنه ای و امام رفسنجانی خزیدیم و یا بدتر از آن رفیق شفیق روسای سازمانهای جاسوسی جهانی شدیم و بختمان رابجای گره زدن به کاکل ملت ایران به بند تنبان اربابان جهان گره زدیم. فرض کنید بنده و مصداقی در یک چرخش امامگونه نه در عکس و تصویر ، بلکه در واقعیت به خدابنده و شاهسوندی چسبیدیم و حتی بنده عمه خود را به ازدواج دائم عموی شاهسوندی در آورده و خاله او را صیغه نود و نه ساله دائی خود نمودم و در مجلس عروسی طرازاسلام و توحید و انقلاب  نیز  در زیر عکس امام راحل با یک چهار مضراب مکتبی بابا کرم رقصیدم! و عکس و فیلم را هم برای نویسنده مقاله «همه بریده خائن ها » ارسال نمودم ،دوستان! آیا مشکل شما حل خواهد شد؟جواب روشن است مطلقاحل نخواهد شد.
شاید دو سه ماهی، سقوط و ادبار فرضی من و ما ،چماق سرکوبی بشود که با نمونه قرار دادن شاعر مزدور شده،در جلسات حضوری و غیر حضوری عده ای تضادها را فرو بخورند و دم در نکشند ولی از آنجا که مشکل اصلی، من و مصداقی و امثالهم نیستیم بلکه ما خود، معلول جبری مشکلاتی واقعی در درون جنبش هستیم، آتش تضادها و تناقضات زبانه خواهد کشید و باز مشکل چنانکه سالهاست ادامه دارد ادامه پیدا خواهد کرد.
هنوز هم تاکید میکنم من مثل شما فکر نمی کنم. من ازشما هنوز نفرت ندارم. من معترض و منتقد و مخالفم ولی مشکل شما من نیستم.واقعیت من وما چیزی نیست که شما تبلیغ میکنید و هرگز نمی توانید. مطلقا نمی توانید .من ازخود تعریف نمیکنم  و تا جائی که به من مربوط است خود را نه نوک پیکان تکامل و با فاصله هزار سال نوری از دیگران ومزخرفاتی ابلهانه و خود محورانه از این قبیل ،بلکه باگربه روی دیوار و پرنده روی درخت همسان میبینم، ولی در مقابل شما میخواهم بگویم صلابت و زیبائی و پاکیزگی و سلامت من و امثال من در پیوند وبه وسعت و نیروی همان ملتی است که تمام عمرناچیز خود را در سودای آزادی اش به پایش فرو ریختیم و امروز در خیابانهای غربتی چهل ساله دور از تمام دلبستگیها و جانبستگیهایمان، شادیم که عمرمان ایم چنین در حال بپایان رسیدن است و چندی دیگر رقصان و شاد چون عاشقی که به میعاد زیباترین معشوق میشتابد با بوسه ای بر لبه گور به خاک خواهیم پیوست و زمزمه خواهیم کرد شادا که در برابر هیچ استبداد و ارتجاعی در نهایت زانو نزدیم و شادا که با حلقه محبت مردم و میهن در گوش، عمر را بپایان بردیم. بلاهت بزرگ این است که کسی فکر کند از حقیقت نیرومند تر است!شما مطمئن باشید با تمام تلاشهایتان در مقابل حقیقت ما چه مرده ما و چه زنده ما، به زانو در خواهید آمد  واین چنین است که با کمال غرور می توانم شعر زیبای شاملو را که روزگاری او را رسما نیز خائن و بدتر ازبسیجی لقب دادند در کوچه های غربت در گوش خود و امثال خودزمزمه کنم
 
من آن غول زيبايم که در استوای شب ايستاده است غريق زلالی همه آب های جهان ٬ و چشم انداز شيطنت اش خاست گاه ستاره  و نیز متاسفانه مطمئن هستیم که کسی که به ماموران اطلاعات و ملایان پلید در محتوای کارو اخلاق سیاسی و اجتماعی وایدئولوژیک شباهت دارد ما نیستیم . اگر میخواهید آنکسانی را که به دنبالشان هستید بیابید کار چندان مشکل نیست. آینه ای جستجو کنید ، وآینه ای جستجو کنید و باز هم آینه ای جستجو کنید که گفته اند نقش را راست مینمایاند.
اگر باور کنید برای تمام شما راه نجات و رستگاری آرزو میکنم و آرزو میکنم به روشنائی صدق و راستی بازگردید.
اسماعیل وفا یغمائی
پنجم اوت ۲۰۱۳

هیچ نظری موجود نیست: