http://www.youtube.com/watch?v=tVaiKE2Fr5A
این مطلب را برای ویکیپدیا نوشتهام.
این
بحث در مورد «لوگوس» Logos است. لوگوس یک واژه ﻣﻬﻢ در ﺗﻤﺎم ﻣﻜﺎﺗﺐ فلسفی
است و از زمانهای دور دور، از دوران هراکلیتوس تا همین الآن به آن اشاره
میشود.
آیا طرح اینگونه مسائل ضرورت دارد؟ البته که آری. نباید برجستهسازی از
مابهتران ما را سر کار بگذارد و سرگرم اخبار و گزارشات روزمره کند که از
چند و چون واقعی آن بیخبریم. باید همچون طبیعت که دم به دم زنده و نو
میشود، به روز باشیم و به دانش و برنایی خویش بیافزاییم و با چراغ، به جنگ
تاریکی برویم.
با اعتقاد به دستاوردهاهای دانش بشری، اصل تکامل انواع و انتخاب اصلح Natural Selection و
اینکه جهان حاصل نیروهای در حال سَیلانی است که بر اساس «بازی» نیروها و
عناصر گوناگون و متکثر به ظهور امکانات تازه و ناشناخته منتهی میشوند،
لوگوس را بشنویم. لوگوس شنیدن است. دیدن نیست.
لوگوس با عقل و شعور مخاطب کار دارد
لوگوس
چیست؟ آنچه تغییرات و دگرگونیهای جهان را وحدت و همآهنگی میبخشد، لوگوس
است. لوگوس آن حقیقتی است که جمال جلوه یک چیز را فراهم میآورد و یا به
بیانی دیگر، تجلی و به ظهور آمدن چیزی را ممکن میسازد. لوگوس، اندیشه، منطق و قانون نهفته در هستی است. لوگوس راز رازهاست.
...
برای
جوانان پرشور و باسواد میهن ما در داخل کشور، اینگونه مباحث آشناست.
سالهاست آشناست. آنان نه تنها از جهل و ستم و عوامفریبی بیزارند، با همه
بدبختی و گرفتاری که دارند، دائم خودشان را نونوار و به روز UpToDate
میکنند.
...
لوگوس
خصیصهای در انسان است که او را به سوی قوهی تمیز، منطق، قضاوت درست،
مرزبندی و ادراک میکشاند و (به جای شور و فتور یعنی شوری که آن روی سکه اش
درجازدن است) با عقل و شعور مخاطب کار دارد.
(شور به معنی واقعی کلمه، نسبتی با فتور ندارد. فتور، سستی آوردن بعدِ درشتی و ازتک و تاافتادن است.)
...
لوگوس
از مهمترین اصطلاحات رایج در مدارس فلسفی یونان است که هفتصد سال قبل از
میلاد مسیح، در خطابهها به کار برده میشد و جای واژههای قدیمیتری مثل
افسانه epos و اسطوره mythos را گرفت...
لوگوس اصل عقلانی حاکم بر جهان
در
فلسفۀ یونان باستان، لوگوس حداقل تا زمان فلسفه افلاطونی میانه و مھمتر از
آن تا دوره فلسفه نوافلاطونی Neoplatonism، حکم «اسم اعظم» را داشت و اصل
اول محسوب میشد.
هراکلیتوس آن را محور نظم کائنات و اصل عقلانی حاکم بر جهان میدانست. نیرویی مادی که چون شعله آتش، چونان «قَبَس»ی، به همه جا گرمی و روشنی میبخشد.
از دید فیلسوفان رواقی (که حوزه درسیشان در یکی از رواقهای آتن منعقد میشد) لوگوس «عقل کل» و علتالعلل نظام آفرینش بود.
رواق=فضای سرپوشیدهٔ نیمهباز و راهرو مانند
...
ﻳﻜﻲ از ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻟﻮﮔﻮس اراﺋﻪ «ﺗﻌﺮﻳﻒ درﺳﺖ» اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺳـﻘﺮاط روی آن اصرار داشت. امثال سقراط از شلختهگویی و سقوط گفتار بیزار بودند.
ارﺳﻄﻮ ﻧﻴﺰ ﻟﻮﮔﻮس را ﻳﻚ ﺑﻴﺎن معنیدار ﻣـیداﻧﺴـﺖ و ﺑﻪ آن ارج مینهاد.
...
ﻣﺘﻜﻠمین ﻳﻬﻮدی و ﺑـﻮﻳﮋه «فیلون اسکندرانی» Philo of Alexandria ﻟﻮﮔـﻮس را طرح خداوندی و قدرت او برای تداوم خلقت میپنداشت و ﻣﻌﺎدل ﺑﺎ پیامبر و رﺳﻮل میدانست.
(فیلسوف یهودی هلنی، «فیلون اسکندرانی» در دوران امپراطوری روم در اسکندریه، مصر، زندگی میکرد)
در
نگاه فیلون انگار لوگوس به نوعی با «مثُل افلاطون» گره خورده بود. نظریهٔ
مُثُل افلاطون، بیان میدارد که مثالهای انتزاعی و غیرمادی، و نه جهان
مادی تغییرپذیر که از طریق حواس پنجگانه بر ما معلوم است، والاترین و
بنیادیترین نوع حقیقت را داراست.
در ﻣﺘﻮن دﻳﻨﻲ ﻳﻬﻮد ﻟﻮﮔﻮس ﺑﺎ ﺧﻠﻘـﺖ و ﺗﻘـﺪﻳﺮ و وحی در ارﺗﺒﺎط اﺳـﺖ.
(پیشینۀ لوگوس در فلسفۀ یونان باستان و یھودیت بیش از این است که از آن میگذرم.)
از ﻧﻈﺮ ﻣﺘﻜلمین ﻣﺴﻴﺤﻲ ﻟﻮﮔﻮس «ﻛﻠﻤﻪ» است.
«کلمنت اسکندریه» Clement
of Alexandria از بزرگترین متفكران مسیحی قرون نخست میلادی برای اینکه نشان
دهد لوگوس همه چیز و همه جا را دربرمیگیرد، گفته بود:
لوگوس آلفا و اُمگا است (حروف اول و آخر الفبای یونانی)
...
در
مقدمه انجیل یوحنا، لوگوس و مسیح یکی میشوند. یعنی لوگوس حالت انتزاعی
ندارد و صرفاً «مظروف» نیست. در «ظرف» هم خودش را نشان میدهد. لوگوس در انجیل یوحنا از معنی عقل به معنی «کلمه» تغییر جهت میدهد.
«در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود...»
از ﻧﻈﺮ ﻣﺘﻜلمان ﻣﺴﻴﺤﻲ ﻟﻮﮔﻮس در ﻛﻠﻤﻪ و ﻣﺴﻴﺢ بارز میشود.
قرآن هم مسیح را «کلمه الله» میخواند. (آل عمران/ ۴۵ و ۴۹ - نساء /۱۷۱)
...
لوگوس تنوع معانی زیادی دارد. معناهای لوگوس در رشتههای گوناگون هرچند با معنای حقیقی یا اصلی آن در یونانی کمی فرق میکنند، با این حال از آن جدا نیستند.
در آثار متفکران یونانی رایجترین معنای لوگوس حکمت و عقل یا بهتر بگویم منطق و کلام است.
از
آنجا که در دوران باستان تفکر و عقل وجهی کلامی داشت امروره لوگوس هم به
معنای عقل و هم به معنای کلام فهمیده میشود. البته مفهوم «کلمه» را هم در
خود دارد و به معنای صحبت کردن و سخن گفتن (نطق) نیز هست.
(یکی از ترجمههای لوگوس منطق است و منطق و نطق با هم رابطه دارند.)
از نظر هایدگر، لوگوس مبنای سخن گفتن و زبان آوری است
واژه لوگوس به لحاظ زبان شناسی، با lego پیوند دارد که به معنای رسیدگی ، محاسبه و شمردن است اما، بنا
بر دیدگاه «هایدگر»، لوگوس، از ریشه لِگِینن (Legein) گرفته شده و مبنای
سخن گفتن و زبان آوری است. لوگوس در عین حال حضور و بن (علت) است. از ﻧﻈﺮ «ﻫﮕﻞ» لوگوس ﻣﻌـﺎدل ﺑـﺎ «روح» و در ﻧﺰد «ژاک دریدا» Jacques Derrida ﻣﻌﺎدل ﺑﺎ «ﻧﻮﺷﺘﺎر» اﺳﺖ.
...
لوگوس
قبل از آن که اصطلاحی فلسفی باشد، به حوزه کاربرد عادی زبان تعلق داشته و
بتدریج در تفکر فلسفی از مفهوم خاصی برخوردار شده است.
اﺻﻞ
و ﻧﺴﺐ واژه لوگوس ﺑﻪ ﻳﻮﻧﺎن ﺑﺎﺳﺘﺎن برمی گردد و ﺑﻨﺪرت ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪه ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ
ﻣﺎﺧﺬ اﻳﻦ اﺻﻄﻼح ﻣﻜﺎﺗﺐ ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ ﺷﺮﻗﻲ و اﻳﺮان ﺑﺎﺳﺘﺎن ﺑﺎﺷﺪ.
...
لوگوس معمولاً با دو واژه «اتوس» Ethos و «پاتوس» Pathos همنشین میشود.
در
گذشته دانشوران به هنر سخنوری قانعکننده یا بهتر بگویم به فصاحت و بلاغت
(رتوریک = Rhetoric) بهای زیادی میدادند و برای بیان سنجیده و متقاعدکردن
مخاطب، از توجیه و تناقض و دره وری، و از جفنگگویی و نادرستی فاصله میگرفتند. بازی با عواطف و احساسات مردم ویژه جباران و رمالان بود.
...
ارسطو فوت و فن سخنوری (رتوریک) را در رسالهی شعر که «فن خطابه» نام گرفت، طرح کرد.
هدف،
تاثیر حداکثر روی مخاطب (نه با یزرگنمایی و دروغگویی) بلکه با روشهای نیکو
بود تا مطلبی را که میخواند و میشنود، به درستی دریابد و در آن انسجام و
راستی ببیند. برای این منظور، راهکار ارسطو بر سه روش استوار بود: اتوس و پاتوس و لوگوس
لوگوس، بیان کلمه حق در برابر جباران است
به
روایت ارسطو و شاگردانش اتوس (Ethos)، تلاش صاحب سخن است تا خردمند و
اخلاقی و عملگرا جلوه کند. اما واقعاً باید اینطور باشد نه آنکه تنها جلوه
کند و بازی درآورد. بابد با دورنگی و دورویی میانه نداشته، صداقت و اعتدال
پیشه کند تا بد را بدتر، و خوب را خوبتر نبیند.
پاتوس
(Pathos)، جلب احساسات یا همدلی با مخاطب است و به شور و شیدایی تکیه
دارد. پاتوس با تکیه بر حس زیبایی شناختی مخاطب به سازماندهی استدلال و
شیوه بیان میپردازد اما نباید با احساسات مخاطب بازی کند و به Loaded language و زبان احساس محور و احساس بنیان و احساس برانگیز متوسل شود.
...
لوگوس
اما بر استدلال و برهان استوار است و باید بتواند عقل و شعور مخاطب را
قانع کند. نه که آن را دست کم بگیرد و به ریش و گیسوی خلق الله بخندد و
پاسخگو هم نباشد.
آن تصمیمی مردمی و درست بود و هست که اخلاق (عرف مورد قبول جامعه) را زیر پا نگذارد (اتوس)
ذهنیت عاطفی مردم را در نظر بگیرد (پاتوس)
و بتوان با استدلال (و نه سفسطه) از آن تصمیم دفاع نمود.(لوگوس)
اتوس با اخلاق، پاتوس با عواطف، و لوگوس با منطق و شعور کار دارد.
لوگوس حلقهی وجود را گرفتن و بر در حق کوفتن است و نتوان گرفت و کوبید مگر آنکه از
صمیم قلب رودرروی ستمگران بایستیم. رودرروی جبارانی که شب و روز ما را به
نماز و نیاز و رکوع و سجود میکِشند تا از خود بیگانه و الینه کنند.
در اینصورت لوگوس توهم و سراب نیست. دستگیره است. شاید هم آتش. آتشی که موسی در پی آن روان شد تا از آن، شعلهای برگیرد...
إِنِّی
آنَسْتُ نَارًا سَآتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُم بِشِهَابٍ
قَبَسٍ...آتشی احساس کردم، به زودی از آن خبری برای شما می آورم، یا شعله
ای برگرفته...
لوگوس شنیدن است. دیدن نیست. نیوشا خِرد است و چیزی که ما را با خِرد مربوط میکند.
...
لوگوس کلمه است و سایه بر سایه ملکوت میساید. نباید معنی غایی نهفته در آن را به لجن کشید و هر تصمیم نابخردانه و نابجایی را توجیه نمود.
تکیه
بر اتوس و پاتوس و لوگوس، با دهنکجی به آداب و اخلاق، با سوار شدن بر
ذهنیت عاطفی و مذهبی مردم و با زیرپاگذاشتن خرد و استدلال میانه ای ندارد.
لوگوس بیان کلمه حق در برابر جباران است.
این مطلب را برای ویکیپدیا نوشتهام.
...
...
سایت همنشین بهار
ایمیل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر