۱۳۸۶ مهر ۲۷, جمعه

رابطه ي رجوي زعيم «مجاهدين خلق» با مقامات شوروي :: خسرو شاكري

نشريه مجاهد سا ل اول دوشنبه اول مرداد شماره 1









رابطه ي رجوي زعيم «مجاهدين خلق» با مقامات شوروي و طلب قرضه ي چند صد ميليوني از گورباچف



داستان همكاري مجاهدين مسعود رجوي با قدرت هاي غير ايراني پس از طردشان توسط خميني (يعني پس از مداهنه هاي بسيار كه خميني را فريب نداد) بس دانسته است و آنچه در پرده ي اسرار مانده است كوشش رجوي براي كسب حمايت و بودجه اي عظيم از اتحاد شوروي به هنگام رهبري ميخاييل گورباچف است. نوشته ي زير كه متن آن نقل قول هاي مقصل و تقريبا كاملي است از نامه ي سري رجوي (سند از آرشيو دولت شوروي به شماره ي (15/24/89) به گورباچف است افشاگر ماهيت متقلبانه ي اين گروه تروريستي-فاشيستي است كه همه چيز،– اسلام، سوسياليسم، و مهمتر از همه، منافع ملي ايران، را وثيقه ي قدرت شخصي او قرار داده است. متن نامه ي زير كه تحت عنوان « بنام خدا» شروع مي شود نشان مي دهد كه رجوي به هيچ چيزي پايبند نيست مگر استبدا فردي و همه باي وسيله اي باشند تا او بتوان به حكومت برسد. ما در آتيه واكنش شوروي ار نسبت به درخواست منتشر خواهيم كرد


كمتر از دو هفته پس از ارسال اين نامه يكي از همكاران رجوي به نام فرها الفت (عضو فتر سياسي و نماينده ي مجاهدي،) در نامه أي به كميته ي مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي تقاضاي «سيصد ميليون دلار وا/م» از آن دولت مي كند! عن اين نامه در اين جا متشر مي شود.



رجوي پس از تعارفي «بنام دوستی و مبارزات ضد امپرياليستی و ضد استثماری خلقهای ايران و شوروي» به "رهبر کشور بزرگ همسايه ما ، دبير کل کميته ً مرکزی حزب کمونيست اتحاد شوروی !، رفيق گرامی ، ميخائيل سرگئويچ گرباچف ! “ « بمناسبت آغاز سال نو و در آستانه برگزاری [كذا] بيست و هفتمين کنگره حزب کمونيست اتحاد شوروی» ، صميمانه ترين درود ها و تبريکات مقاومت انقلابی و سراسری مردم ايران و سازمان مجاهدين خلق ايران را» تقديم او مي كند. او سپس متملقانه مي افزايد «آنچنانکه درپيام تلويزيونی ـ که در اول اکتبر گذشته در فرانسه پخش شد ـ گفتيد، بيلان حزب کمونيست اتحاد شوروی در اداره و پيشرفت کشورتان طی سالهای گذشته بسيار درخشان بوده است . بنحوی که امروز شما در کشورتان بيش از يک ميليون طبيب ، 6 ميليون مهندس ، و يک و نيم ميليون دانشمند داريد و کرايه خانه بطور متوسط تنها 3 در صد بودجه ً خانوادگی را تشکيل می دهد . از سوی ديگر در 20 سال گذشته، درآمد واقعی هر فرد 10 برابر [كذا] شده، اما قيمت کالاهای مصرفی در شوروی افزايش نيافته و از 50 سال پيش شما با پديده ای بنام بيکاری مواجه نيستيد . يک سيستم آموزش و پروزش و بيمه های اجتماعی مجانی داريد و اتحاد شما شامل بيش از يکصد مليت است ... با اين همه شما افزوديد که برنامه ای برای پانزده سال آينده در نظر داريد که طی آن بايستی بهمان ميزان که در 20 سال گذشته در اتحاد شوروی کار شده است، باز هم کار انجام گيرد.»


آنگاه رجوي به نقش شوروي «در صحنهً بين المللی» مي پردازد و مداحانه مي نويسد كه« نيز سياست اعلام شده ً شما در دفاع از صلح پايدار جهانی و مخالفت قاطعانه تان با مسابقه تسليحاتی و ابتکارات شما در زمينه خلع سلاح بمنظور بقاء بشريت و مقابله با تشنج آفرينی های امپرياليستی، بسيار عادلانه و تحسين آميز است ».


تملقات هدفمند رجوي در آستانه ي سقوط شوروي حدي نمي شناسد: « يک چنين بيلان ارزشمندی مبين اين است که دستاورد های بيست و هفتمين کنگره حزب کمونيست اتحاد شوروی ني، بيگمان در تحکيم مبانی صلح و سوسياليسم و در برنامه ريزی برای پيشرفتهای اقتصادی ـ اجتماعی کشورتان ، نقش بسزائی خواهد داشت و ارتقاء هر چه بيشتر زندگی کارگران و زحمتکشان و همچنين کليه ملل اتحاد شوروی را باعث خواهد گرديد. همچنين بديهی است که توجهات همهً خلق های تحت ستم و جنبش های رهائی بخش و توجهات کليه ملل و نيروهای طرفدار صلح در جهان امروز، در چارچوب منافع مشترک صلح جويانه و ضد امپرياليستی، به دستاورد های اين کنگره معطوف می باشد، از جمله سازمان مجاهدين خلق ايران ـ سازمان رهبری کننده مقاومت سراسری مردم ايران [كذا] برای صلح و آزادی که اينک همزمان با اعتلای مقاومت مردمی در داخل ايران ، بيش از پيش، تحت انواع فشار ها و هدف تيزترين حملات مقامات رسمی ايالات متحده آمريکا قرار دارد ( برخی از اسناد ضميمه است *[رجوي اسناد همكاري با ارتجاعي ترين سناتور ها و نمايدگان كنگره آمريكا را ضميمه نمي كند!] و عليهذا از طريق شما همدردی و همبستگی حزب کمونيست و خلقهای کبير اتحاد شوروی را با مردم و مقاومت ايران ، خواستار می شود» .


او باز « رفيق ميخائيل گرباچف» مخاطب قرار مي دهد و متذكر مي شود كه:
« در اکتبر گذشته همچنين از رفتار غير منطقی دولت خمينی و مشکل بودن گفتگو با اين دولت، بحق ابراز تعجب کرده بوديد. بنام مقاومت سراسری و بنام انقلاب نوين مردم ايران عليه ارتجاع ضد تاريخی و ضد منطقی خمينی که تمايلات ديکتاتوريهای مذهبی ماقبل سرمايه داری را نمايندگی می کند»
رجوي كه نمي گويد كه حكومت اسلامي او با چه تفاوتي با رژيم كنوني خواهد داشت، «فرصت را مغتنم شمرده ، با بيان شمه ای از اوضاع ايران،» او را در جريان امور قرار می دهد :

«1 ـ رژيم خمينی غرق در بحرانهای مختلف اقتصادی ، اجتماعی و سياسی و قطعا ً محکوم به سقوط است . مقامات رژيم اذعان می کنند که از زمان بحکومت رسيدن ملايان توان توليدی کشور 83 درصد و درآمد ملی 25 درصد کاهش داشته و قيمت کالاهای اساسی 10 الی 15 برابر افزايش يافته است . 10 ميليون نفر فاقد مسکن هستند . 25 در صد از مرغوب ترين زمين های کشاورزی به خشک زار تبديل شده و سطح زير کشت 60 درصد کاهش يافته است . واردات کشور در سال گذشته از 20 ميليارد دلار متجاوز بوده و تماماً از درآمد نفت ( که بيش از 90 درصد بودجه دولت را تشکيل می دهد ) تامين گرديده است . هم اکنون در ايران 6 ميليون نفر بيکار، 3 ميليون آواره جنگی و بيش از يک ميليون و ششصد هزار معتاد وجود دارد . از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی هيچ خبری نيست و رژيم با منتهای توان خود در ادامه ً دو جنگ ضد مردمی اصرار می ورزد :

الف : جنگ خارجی با عراق ـ که تا کنون بيش از يک ميليون کشته و زخمی در طرف ايران برجای گذاشته و 50 شهر ايران را بطور کامل از بين برده و توسعه اقتصادی ايران را لااقل 20 سال بعقب کشانده است . اکنون چند سال است که فقط خمينی خواهان ادامه ً اين جنگ است ، تا سرپوشی باشد بر يک جنگ مهم تر استراتژيکی که همانا جنگ داخلی برعليه مردم و مقاومت ايران است . اگر چه ما مسئوليت طرف عراقی را در ابتدای شروع اين جنگ از نظر دور نداشته و آنرا به غايت محکوم کرده ايم .

ب : جنگ داخلی عليه مردم و مقاومت ايران ؛
با بيش از 50 هزار [كذا] اعدام شده و بيش از يکصد و چهل هزار[كذا] زندانی سياسی ( فهرست اسامی و مشخصات بخشی از شهدا ضميمه است ) جنگی که رژيم خمينی ـ که ماموريت تاريخی آن به آتش کشيدن انقلاب شکوهمند دموکراتيک ـ ضد امپرياليستی 1979 ايران بوده است ـ هم اکنون دو سوم تمامی قوای سرکوبگر خود را صرف آن می سازد . حال اينکه تنها يک سوم قوای اين رژيم صرف جنگ خارجی با عراق می گردد.[رجوي از اعمال ننگين خود در افشاي مراكز نظامي ايران بر دشمن عراق و نيز كمك هاي بي شائبه ي شوروي ها و حكومت هاي غرب در تجاوز با ايران سخني نمي گويد. چرا؟ در زير خواهيم ديد!]

او جاهلانه مي افزايد: «متقابلاً رژيم خمينی با از دست دادن بيش از 10 هزار تن از مهمترين مهره ها و کادر ها و ايادی سرکوبگر خود در روياروئی با قوای مقاومت ، ثبات و آينده خود را از دست داده و همچنين به اثبات رسيده است که به هيچ وجه قادر به از بين بردن سازمان مردمی ، سراسری و مسلح ما و مقاومت رو به اعتلای آن و آلترناتيو دموکراتيک ـ ضد امپرياليستی که ما معرفی نموده ايم و شورای ملی مقاومت ايران ناميده می شود ، نيست.»
او ساده لوحانه مدعي مي شود كه: « در اين اوضاع تضاد های درونی رژيم نيز بشدت افزايش يافته و مساله جانشينی شخص خمينی را در دستور قرار داده است . اگر ما چه به دلايل متعدد تاريخی و اقتصادی و اجتماعی و در تعادل قوای بين مقاومت مردمی و رژيم نامشروع خمينی قوياً مطمئنيم که اين رژيم نه رفرم پذير است و نه آلترناتيوی در درون آن وجود دارد. ( درباره ً تضادهای داخل رژيم نامهً عده ای از نمايندگان مجلس خمينی به رئيس جمهور اين رژيم بعنوان نمونه ضميمه است . *)


«2ـ امپرياليستها ـ بويژه محافل فوق ارتجاعی و جنگ افروز آنان ـ از سياستهای جنگ طلبانه خمينی و تروريسم صادراتی او در خاورميانه بغايت سود برده اند[مگر شوروي!] . سياست های خمينی ( که از ماهيت مادون سرمايه داری رژيم او نشات می گيرد) برغم آب و رنگ باصطلاح ضد امپرياليستی آن ، عملا در سطح منطقه خاورميانه و همچنين در سطح جهانی پيوسته دست راستی ترين جناحهای امپرياليستی و صيهونيستی و تهاجمات نظامی آنها را تقويت نموده و بطور غير مستقيم در خدمت اهداف هژمونی طلبانه آنها بوده است» رجوي فكر مي كند كه كا جي بي ازهمكاري مجاهدين با همان محافل بيخير است!

با اشاره به «سياست حراج نفت ارزان خمينی [كه] نيز چپاول هر چه بيشتر منابع نفتی ملل زير سلطه را باعث گرديده است،» اين مسلمان خار ترس به «كافري» استناد مي كند: « به. بی جهت نبود که لنين مبارزه جوئی طبقات ارتجاعی عليه امپرياليسم را ( بخاطر فقدان محتوای ترقيخواهانه آن ) افشا می نمود وهر گونه حمايت از آنرا منع می کرد . متقابلاً جای تعجب ندارد که امپرياليستها از ترس استقرار يک آلترناتيو انقلابی ـ دموکراتيک ، بطرق مختلف به ادامهً حکومت خمينی ياری می رسانند و در همان حال مجاهدين را تحت حمله و فشار قرار می دهند [اعضاهاي محافل ارجايي اروپا و آمريكا فراموش مي شوند!] .


« با اين همه از آنجا که در اثر افشاگريهای جهانی مقاومت ، رژيم خمينی را فاقد مشروعيت و ثبات و عاری از هر آيندهً روشنی يافته اند ؛ برآنند تا بطرق مختلف در مقابل ما آلترناتيوی پوشالی از بيرون و از درون رژيم خمينی ( از طريق تقويت بقايای رژيم شاه [يعني همان كساني كه مخاطب جبهه واحد رجوي هستند!] و از طريق سرمايه گذاری بر روی محافل وابسته گرای ليبرال [لابد ملي مذهبي ها!] در داخل رژيم خمينی ) عَلَم کنند» رجوي كه دستگاهاي اطلاعاتي و متخصصان شوروي را احمق مي پندارد،به دروغ مي افزايد:

«اگر چه بوضوح و بر اساس بسياری شواهد عينی به يقين می دانند که مشروعيت اجتماعی ، پايگاه مردمی و سازمان نظامی و سياسی آلترناتيو ارائه شده از جانب ما در سطح داخلی و بين المللی کاملاً تثبيت شده و بلامعارض است و بهيچ وجه نه در حال و نه در آينده نمی توان آنرا ناديده گرفت» .او مدعيانه ادامه مي دهد:

«3 ـ سازمان مجاهدين خلق ايران ، شورای ملی مقاومت ايران را به مثابه ً جانشين دموکراتيک ـ انقلابی برای ديکتاتوری ارتجاعی و قرون وسطائی خمينی تاسيس نموده و در سطح داخلی و بين المللی وسيعاً به معرفی آن مبادرت ورزيده است . پشتوانه مردمی و دستاورد های سياسی و نظامی اين مقاومت در داخل ايران ، مضافا بر طرح صلح اين شورا در رابطه با جنگ ايران و عراق و تبليغات افشاگرانه ً ما بر عليه رژيم خمينی ، آنچنان وزن و اعتباری به اين آلترناتيو دموکراتيک ـ انقلابی بخشيده است که تا کنون نزديک به 17 هزار [دروغ هر چه بزگتر، بهتر!] حزب و سازمان سياسی [از جمله دست راستي هاي اروپا و آمريكا!] و سنديکا و اتحاديه کارگری و شورای صنفی و سازمانهای دانشگاهی و مذهبی و شخصيت های مختلف سياسی و پارلمانی و علمی و اجتماعی و فرهنگی ، شورای ملی مقاومت ايران را طی بيانيه ها و موضع گيريهای رسمی خود بعنوان نماينده مقاومت مردم ايران [كذا] و جانشين دموکراتيک برای رژيم خمينی برسميت شناخته اند ( برخی اسناد ضميمه است *[گويي ك جي بي خود اطلاعي نداشت!]).


او همچنان به لافزني در غربت ادامه مي دهد: « در اين ميان بيش از 2000 مورد از اين «موضع گيريها که بعضاً متعلق به برخی مجامع بين المللی از قبيل پارلمان اروپا و شورای اروپا می باشد، معطوف به حمايت از طرح صلح شورای ملی مقاومت در رابطه با جنگ ايران و عراق می باشد.»


در همين مورد او از ذكر همكاري اش با متجاوزان عراق شرمي ندارد:
«طرح صلحی که دولت عراق نيز بدنبال ملاقات نايب نخست وزير اين کشور با اينجانب در پاريس و صدور بيانيه مشترک ( ژانويه 83 ) آنرا بعنوان مبنای قابل قبول برای آغار مذاکرات صلح پذيرفته است ( مارس 1983 ) . بهمين مناسبت با تقديم اسناد مربوطه (**) تقاضای بررسی اين طرح صلح و حمايت از آنرا توسط بيست و هفتمين کنگره حزب کمونيست اتحاد شوروی دارم . بديهی است که يک چنين حمايت فوق العاده ارزشمندی يک اقدام تاريخی و فراموشی ناپذير در تاريخ دوستی ميان خلقهای شوروی با مردم ايران و همچنين مردم عراق و کليه ملل عرب خواهد بود .


« مطابق برنامهً شورای ملی مقاومت و دولت موقت جمهوری دموکراتيک اسلامی ايران . ما دست در دست عموم طبقات و اقشار مردم ايران برای « صلح و آزادی » و برای « قطع همهً روابط اسارت بار امپرياليستی » در راستای يک انقلاب نوين « دموکراتيک و ضد امپرياليستی » مبارزه می کنيم که چشم انداز آيندهً آن با تاکيد بر « جهت گيری و رشد ضد استثماری » به اتکاء « کارگران و دهقانان محروم ايران » مشخص می شود . ما خواستار يک ايران « دموکراتيک » و « غير متعهد » و بدور از « پيمانهای سياسی و نظامی استعماری » هستيم . ( برنامه و مصوبات شورای ملی مقاومت و دولت موقت ضميمه است * . )

در عين فراموشي روابط مجاهدين با ارتجاعي ترين محافل آمريكا، رجوع به اظهارات رسمي دولت آمريكا استناد مي جويد:

« در 24 ژوئيه گذشته ، ريچارد مورفی معاون وزارت خارجه ً آمريکا طی موضع گيری رسمی خود در کنگره آمريکا ، مجاهدين خلق ايران را سازمانی « ضد دموکراتيک » ، « ضد آمريکا ئی » ، «کلکتيويست » و « تروريست » خواند که « با شاه محمد رضا پهلوی مخالفت نموده و بخصوص با «روابط شاه با امپرياليسم آمريکا » مبارزه می کرده ... و در سالهای 1970 در خط اول جبهه مبارزه بر عليه شاه و اصلی ترين نيروی درگير تروريسم ضد آمريکائی و ضد غربی بوده است ... » و ما البته در توضيح مواضع عادلانه گذشته و حال خود ـ عاری از هر گونه سوء تفاهم و تحريف حقايق ـ برای تمام جهانيان و همهً ملتها و دولتها بسيار کوشيده ايم و باز هم بغايت تلاش خواهيم نمود ، تا موجوديت و مشروعيت يک خلق در زنجير دربرابر ديکتاتوريهای تروريستی شاه و خمينی مخدوش نشده و در عرصهً بين المللی هر چه وسيع تر برسميت شناخته شود . سياست انقلابی ما در اين زمينه نه مبتنی بر « تحريک » ضديت هائی که در تعادل قوای کنونی دقيقاً بسود رژيم خمينی است ، بلکه مبتنی بر مهار کردن و خنثی نمودن تشنجاتی است که قبل از هر کس دشمن اصلی کنونی و رودرروی خلق و ميهنمان ، يعنی ديکتاتوری ويرانگر و ضد بشری خمينی از تشديد آنها بر عليه ما استقبال می کند. واضح است که رژيم خمينی از برانگيختن هر گونه ضديت بين المللی عليه ما ، بنفع خود و برای طولانی کردن عمر رژيمش استفاده می کند ، تا خود را از انزوای بين المللی خارج نموده و متقابلاً ما را منزوی کند . به اين ترتيب خمينی خواهد توانست با دست باز تر سرکوب افسار گسيخته در داخل کشور را افزايش دهد.»


او بدون كوچكترين اشاره أي به زندان ها و شكنجه گاه ها (گولاك هاي "وطني" مجاهدين در عراق) مي افزايد: « لذا ما در عين استواری بر سر اصول ضد استبدادی ، ضد استعماری و ضد استثماری مبارزاتی مان تلاش خواهيم کرد.» او سپس به قول رهبر تازه يافته ي خود « لنين بنيانگذار کبير اتحاد شوروی و حزب شما» استند مب كند: « "از هر شکافی در ميان دشمنان هر اندازه که کوچک باشد" » و « "از هر تضاد منافع" » و نيز « "از هر امکانی هر اندازه هم که کوچک باشد" » البته « "با نهايت دقت ، مواظبت ، احتياط و مهارت" » [يعني هم شوروي و هم رقباي امپرياليست شان!] استفاده نمائيم تا انقلاب نوين مردم ايران به نتيجه برسد .

« برای پيروزی بر دشمن مان رژيم خمينی ، ما از استراتژی قيام مسلحانه مردمی و سازمان يافته پيروی می کنيم و هم اکنون در دوران تدارک قيام هستيم و قوياً بر آنيم که در سالهای گذشته بخش اعظم جادهً پيروزی را در نورديده ايم .

«هدف مرحله ای استراتژی ما در مقطع فعلی گسترش کمی و کيفی پراتيک هسته های مقاومت سراسری برای ايجاد منافذی در ديوار اختناق خمينی است . بدين وسيله راه تنفس تودهً مردم قدری هموار می شود و قدم به قدم به حل معادلهً ارتباطات فرماندهی و تمرکز نيرو نزديک می شويم . منافذ فوق الذکر درمسير رشد کمی و کيفی خود به پنجره هائی تبديل می شوند که بالمآل طلسم اختناق ديکتاتوری نظامی ـ پليسی خمينی را در هم شکسته و دروازهً آزادی را نويد می دهد . دقيقاً برخلاف جنبش های چريکی شهری ، ما از موضع يک آلترناتيو سراسری و مقاومت فراگير مردمی ، طی دو سال گذشته بيش از 10 پراتيک از پيش اعلام شدهً سراسری داشته ايم که طی آنها هسته های مقاومت و واحد های نظامی و سياسی بطور همزمان با اعلام قبلی به صحنه آمده و قدرت و توان مجاهدين را به نمايش گذاشته اند . ( برخی از اسناد ضميمه است * )»
او سپس مي افزايد: «آخرين نمونه پراتيک دو هفته ای مربوط به تحريم انتخابات فرمايشی رياست جمهوری خمينی بود که بمدت دو هفته سراپای رژيم خمينی را لرزاند [!] . بنحوی که مقامات درجه اول اين رژيم در موضع گيريهای رسمی و شداد و غلاظ خود با اذعان به قدرت مجاهدين ، پياپی عليه ما هشدار می دادند (اسناد ضميمه است * ) و تمام قوای سرکوبگر رژيم را بحال آماده باش کامل در آورده بودند . در خاتمه اين پراتيک ، ری شهری ، وزير اطلاعات رژيم خمينی برای تقويت روحيه مزدوران رژيم ناگزير به ميدان آمد و در سپتامبر گذشته طی مصاحبه مطبوعاتی که در روزنامه های رژيم ( بتاريخ 7 / شهريور/ 1364 ) منعکس شد ، به " 652 مورد ترور و حمله به مراکز حساس وحياتی ... که قبل از انجام کشف و خنثی شده " اقرار نمود و از دستگيری 352 هسته مقاومت و 39 تيم نظامی و بيش از 1500 عدد کوکتل و بيست موشک و خمپاره و بيش از 1200 قبضه سلاحهای ديگر و 260 کيلو گرم TNT " سخن گفت . **»
اما او به «بيلان واقعی عمليات مجاهدين از سپتامبر 84 تا سپتامبر 85 که اسناد آن جزء به جزء منتشر شده بقرار زير» اقرار مي كند:

« 320 رشته عمليات موفق در تهران ، شهرستانها و کردستان .
ـ 1500 تن کشته و زخمی از مزدوران رژيم .
ـ انهدام يا وارد کردن خسارت جدی به 1440 مرکز سرکوب و شکنجه يا مراکز تبليغاتی و اداری دشمن .
ـ انفجار 250بمب قدرتمند تبليغاتی در روز انتخابات فرمايشی جمهوری .
ـ پخش علنی 4 ميليون تراکت و اعلاميه .
ـ نفوذ و تبليغات و سابوتاژ و اجرای عمليات ضد جنگ در 200 مرکز نظامی و انتظامی .
ـ پخش 600 هزار تراکت و اعلاميه در پادگانهای ارتش .
ـ از کار انداختن 20 فروند جنگندهً فانتوم و 540 دستگاه نظامی ديگر در راستای مقاومت عليه جنگ افروزی ضد ميهن خمينی .
طی اين مدت نيروهای مقاومت 400 در صد رشد نموده و رژيم نيز متقابلاً 5000 تن را اعدام کرده است . طی پراتيک های فوق الذکر که بالمآل به شکستن طلسم اختناق راه می برد وجادهً تمرکز نيرو و قيام خلق را هموار می کند ، ما به جذب نيروی جديد ، سازماندهی واحد های تازه نفس ، تبليغات سياسی و اجتماعی ، اجرای مانورهای مختلف و آمادگيهای نظامی و دريافت حمايت های مادی از توده های مردم می پردازيم .


ارگانهای تبليغاتب دائمی ما علاوه بر انتشارات واطلاعيه های ضروری ، نشريه هفتگی « مجاهد » و راديو « صدای مجاهد » است که با پوشش سراسری خود روزانه بيش از 16 ساعت به پخش برنامه های مختلف اشتغال دارد که نياز های آموزشی نيروهای گسترده اجتماعی سازمان مجاهدين را نيز تامين می کند .
مجاهدين خلق ايران از حضور نظامی فعال و کاملاً چشم گيری در کوهستانهای کردستان ايران برخوردارند که مکمل خطوط مبارزاتی ما در داخل شهرهاست . در اکتبر گذشته چند واحد از نيروهای مجاهدين در منطقه کردستان که بيش از 2000 تن بودند ، در ناحيه ً مرزی به مانور نظامی مبادرت ورزيدند ( تصاوير مربوطه و يک فيلم چند دقيقه ای ضميمه است * )».

او مداحانه خيانات دسته ي خود را نزد شوروي ها بمثابه خدمت جلوه مي دهد:
«4 ـ ملاحظه می شود که مبارزهً ما يک مبارزهً عادلانه و مردمی در سراسر ايران است که بيش از 90 درصد تمامی شهدا و زندانيان خلق را تقديم نموده و به همين مناسبت سازمان مجاهدين خلق ايران از محبوبيت فوق العاده ای در ميان توده های مردم برخوردار است .


مبارزه ً ما يک مبارزهً تمام خلقی است که تمام اقشار و طبقات مردم ايران را در بر می گيرد ؛ از کارگر و دهقان گرفته تا استاد و دانشجو وکارمند و بازاری و روحانيون جوان و پرسنل مردمی ارتش و زنان خانه دار و دانش آموزان دبيرستان ها هر يک صفحات مبسوطی را در فهرست شهدای مقاومت بخود اختصاص داده اند . ( فهرست اسامی بيش از 12000 تن از اعدام شدگان با مشخصات کامل ضميمه است . )


ازآنجا که رژيم خمينی ـ بمراتب جنايتکارتر از رژيم شاه ـ دارای هيچ مشروعيت اجتماعی و سياسی در داخل ايران نيست ...

ازآنجا که در سطح بين المللی نيز اکثر ملل و دول برعدم مشروعيت اين رژيم از جمله در قطعنامه اخير مجمع عمومی ملل متحد درباره ً جنايات ضد بشری رژيم خمينی در ايران، که خوشبختانه رای مثبت اتحاد شوروی در کميسيون سوم مجمع عمومی را نيز در برداشت ؛ گواهی داده اند ...

از آنجا که اين رژيم بهيچ وجه رفرم پذير نبوده و هيج آلترناتيوی در درون آن وجود ندارد ...


ازآنجا که بازگشت به رژيم سلطنتی پيشين نيز مطلقاً محال است.[ و ما اكنون بايد همكاري پيشنهادي را ناديده بگيريم!]. ؛ بنابراين آلترناتيو رژيم خمينی :

اولاً : از درون نيروهای انقلاب ضد سلطنتی ايران ؛

ثانياً : از بيرون رژيم خمينی ؛

ثالثاً : دارای مشروعيت مبارزه با هر دو ديکتاتوری شاه و خمينی ؛

رابعاً : مجهز به سلاح و سازمان کارآمد نظامی و سياسی ؛

خامساً : دارای پايه گسترده اجتماعی ؛

سادساً : بايستی دارای برنامه مشخص سياسی و برنامه مشخص توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و دارای قدرت تضمين صلح ( در جنگ خارجی با عراق ) و تضمين حقوق اقليت های ملی و مذهبی بوده و باشد . ( لطفاً به طرحهای شورای ملی مقاومت دربارهً خود مختاری کردستان ايران و دربارهً رابطهً دولت موقت با دين و مذهب که ضميمه است توجه کنيد * . )

سابعاً : با توجه به فرهنگ ويژه ً جامعهً ايران و با توجه به سوء استفادهً گسترده ً رژيم خمينی از چتر اسلام ، آلترناتيو اين رژيم می بايستی برای عامهً مسلمانان مورد احترام بوده و دارای خصيصهً اسلامی ( همچون مجاهدين ) باشد . اما دقيقاً برخلاف خمينی يک اسلام ترقيخواه ومردمی که مبشر صلح و دوستی و عدم دخالت در امور ديگران باشد.» او سپس نتيجه مي گيرد كه:
«ملاحظه می شود که خصايص هفتگانه فوق که نه به تصادف ، بلکه دقيقاً بر اساس قانونمنديهای [كذا] متقن تاريخی و اجتماعی استخراج شده و ويژگيهای خاص تجربهً ايران را منعکس می کند همانا قابليت ها و سيمای ويژهً تاريخی سازمان مجاهدين خلق ايران وآلترناتيو مورد نظر آن را تداعی می کند.»


بالاخره در پايان او خطاب به «رفيق گرباچف» هم در مورد آينده ي شوروي و هم ايرا پيامبرانه اطمينان مي دهد:

«ديکتاتوری مذهبی و قرون وسطائی خمينی، رژيم ماقبل سرمايه داری که تنها به جنگ سرکوب و درآمد نفت متکی است ، محققاً همچون ديکتاتوری کمپرادور شاه ، محکوم به سرنگونی است بنحوی که با اطمينان می توان گفت در کنگره بعدی حزب کمونيست اتحاد شوروی ( کنگره بيست و هشتم ) هيچ اثری از اين رژيم در ايران نخواهيم يافت. ما به پيروزی مقاومت عادلانه مردم ايران در برابر رژيم ضد بشری خمينی همچون پيروزی شما در قبال فاشيسم هيتلری و در قبال ديکتاتوری تزاری يقين داريم.


اگر چه مردم ما هم اکنون روز های بسيار تيره و تاری را ـ که يکی از سياه ترين ادوار کل تاريخ آنهاست ـ سپری می کنند . اجازه می خواهم ضمن ابراز مجدد درود ها و تبريکات خود بمناسبت سال جديد و بمناسبت برگزاری بيست و هفتمين کنگره ًحزب کمونيست اتحاد شوروی و ضمن آرزوی موفقيت و سلامت برای شما و آرزوی خوشبختی و رفاه برای مردم شوروی ، يکبار ديگر بر اهميت و ضرورت همدردی و همبستگی فراموشی ناپذير شما و حزب و ميهن کبيرتان با مقاومت مردم ايران ، تاکيد کنم .


با ايقان به پيروزی مقاومت کبير مردم ايران برای صلح و آزادی
و با تاکيد بر دوستی و همبستگی خلقهای شوروی و ايران
مسعود رجوی

هیچ نظری موجود نیست: