موسوي، خاتمی و ديگر اصلاح طلبان که با بهره گيری از اعتراض عمومی به نتايج انتخابات، در راس مبارزات ضد رژيمی توده ها قرار گرفته بودند، سخت کوشيدند که با طرح شعارهای مسالمت آميز و با توسل به شعائر ديني، تظاهرات پر شکوه صدها هزار توده بپاخاسته را به اعتراضات صرفا عليه تقلبات انتخاباتی محدود ساخته و از صلابت و رزمندگی آن، تا حد امکان، بکاهند. در طول چند روزی که هزاران هزار توده بپاخاسته در تهران و شهرستانها، فرياد مرگ بر ديکتاتور، سيد علی پينوشه، ايران شيلی نميشه، مرگ بر خامنه ای سر داده و با عصيان خشم آلود خود، لرزه بر اندام سردمداران رژيم کشتار و شکنجه، انداخته بودند، موسوی توده های بپا خاسته را به سکوت و حفظ آرامش دعوت کرده و از آنها ميخواست در مقابل حملات و حشيانه بسيجی ها و ديگر نيروهای سرکوبگر رژيم، عکس العملی نشان ندهند. عليرغم امر و نهی موسوی و ديگر ,اصلاح طلبان,، در موارد بيشمار، توده های خشمگين بستوه آمده از بيدادگريهای رژيم، به مقابله با وحشگريهای نيروهای سرکوبگر پرداخته و قهر ضد انقلابی ارتجاع را با قهر انقلابي، پاسخ دادند.
سرکوب وحشيانه مبارزات پر شکوه توده ها توسط رژيم آدمکش، عدم وجود رهبری انقلابی در راس اين مبارزات حق طلبلنه پرجوش و خروش، سياست مدارا و مماشات مير حسين موسوی که سخت پايبند بقای رژيم اسلامی است ، سبب شد که به تدريج از شدت و حدت اين مبارزات ميليونی در تهران و شهرهای ديگر، تا حدی کاسته شود. چنانچه در دو هفته گذشته، مبارزات اعتراضی توده ها به پيکارهای موضعی مبدل شده است. با وجود اين، مقاومت و پايداری توده های بپاخاسته همچنان دوام دارد و طوفان خشم عمومی تا رژيم ضد مردمی آبروباخته، به موجوديت ننگين خود، ادامه ميدهد، همچنان خروشان، پيش خواهد رفت.
30 سال است که کارگران، زحمتکشان ، زنان ، دانشجويان و خلقهای تحت ستم ملی ، پيگيرانه و با دادن قربانيهای فراوان، عليه رژيم ضد مردمی جمهوری اسلامی مبارزه ميکنند. 30 سال است که دارودسته های آدمکش حاکم در ايران، بر شئون توده ها، حکومت ميکنند. در طول اين مدت، همه جناحهای رژيم در خصومت با توده های زحمتکش امتحان داده و بمثابه بدترين دشمنان آزادی و دمکراسی شناخته شده اند. آنها به خاطر حفظ سلطه پوشا لی خود، دست به جنايات بيشمار زده و خون هزاران تن از مبارزين و آزاديخواهان را بزمين ريخته اند. با اينهمه، در صفوف اپوزيسيون، در لباس چپ، از مدتها پيش کسانی پيدا شده اند که بين ,اصلاح طلبان, حکومتی و ,اصولگرايان, ، فرق ماهوی قائل شده و با تمام نيرو از يک بخش رژيم عليه بخش ديگر حمايت ميکنند. آنها استدلال ميآورند که با حمايت از بد در مقابل بدتر، به استقرار دمکراسی و ايجاد فضای آزاد در کشور، ياری ميرسانند.
آنها با اين استدلالهای عوامفريبانه، در انتخابات رژيم که همه، در شرايط عدم وجود آزاديهای دمکراتيک برگزار ميشود، شرکت کرده و به کانديد اهای ,اصلاح طلب,، رای ميدهند. و اينرا به حساب ياری رساندن باستقرار دمکراسی در کشور و تامين منافع توده های زحمتکش ميگذارند! با اين دلايل پوچ و در حقيقت امر، بمنظور پيشبرد اعمال سازشکارانه وضد انقلابی خود، اين دارو دسته های مدعی چپ و سوسياليسم، در انتخابات اخير نيزشرکت کرده و به موسوی ويا کروبی رای دادند. بر خلاف انتظار اين , چپهای, دلبسته به جناحی از جناحهای رژيم، بجای موسوی ، احمدی نژاد سر از صندوقهای پر شده از رايهای تقلبی بيرون آورد. در برخی از شهرها، بيشتر از تعداد اهالی شهر، رای به صندوقها ريخته شده بود! اين تقلب آشکار در امر انتخابات، اين 24 ميليون رای قلابي، بار ديگر ماهيت انتخابات را در جمهوری اسلامی آشکار ساخته و بر هر گونه تاييد چنين انتخابات فرمايشي، مهر باطل زد. در جمهوری اسلامي، جمهوری آدمکشان و جنايتکاران، آنچه معنی و مفهومی ندارد ، رعايت اصول دمکراسی و از آنجمله برگزاری انتخابات آزاد و بدون تقلب است . در30 سال گذشته ، چه در زمانی که , اصلاح طلبان, دست بالا داشته اند و چه در سالهائی که , اصول گرايان, در چيرگی بوده اند از دمکراسی و آزادی و انتخابات آزاد و دمکراتيک در ايران نشانه ای وجود ، نداشته است .
اما کمی هم، در باره فضای باز سياسی که ظاهرا قرار است با انتخاب موسوی وديگر ,اصلاح طلبان, بمقامهائی نظير رياست جمهوری رژيم در کشور برقرار شود، تعمق کنيم. محمد خاتمی 8 سال تمام براريکه رياست جمهوری تکيه زده بود. آيا در زمان رياست جمهوری وي، آنطور که چپهای سازشکار استدلال ميکنند در ايران، فضای آزاد سياسی وجود داشت؟ از آزاديهای دمکراتيک در اينکشور تحت ستم ، خبری بود؟ در حقيقت امر، در دوران رياست جمهوری خاتمی نيز آنچه در ايران زير سلطه رژيم جمهوری اسلامی وجود نداشت، فضای باز سياسی و آزادی و دمکراسی بود. البته فضای باز سياسی برای روزنامه نگاران و نويسندگان و قلم بدستان وفعالين ,اصلاح طلب, وجود داشت. آنها همگی متعلق به جناحهائی از رژيم حاکم بودند. آنها همه، خوديها بودند. اما برای کارگران و زحمتکشان، برای کمونيستها و انقلابيون و نيروهای متعلق به اپوزيسيون رژيم و بطور کلی برای غير خودی ها، آزادی بهيچوجه وجود نداشت. فضای باز سياسی دامنه اش باين جا ها کشيده نميشد. مبارزات دانشجويان و دگر انديشان، به شدت سرکوب ميشد. و آدمکشان کينه توز، نويسندگان و متفکرين دگر انديش را در روز روشن در تهران و شهرهای ديگر به قتل ميرساندند . آخوندهای حکومتی از قماش مصباح يزدی و خامنه ای فتوای قتل مبارزين را صادر ميکردند وعوامفريبانی همچون خاتمي، با موعظه های خسته کننده در زمينه حقوق بشر و جامعه مدنی و گفتگوی تمدنها، رژيم کشتار و جنايت را بمثابه رژيمی متمدن و دمکرات بجهانيان نشان ميدادند. اين روزها ، يکی از حاميان اصلی موسوی ،همين خاتمی فريبکار است که 8 سال تمام در جهت تحکيم پايه های رژيم سرکوب و شکنجه، بهر خيانت و دنائتی دست يازيد.
برای لحظه ای فرض کنيم که بجای احمدی نژاد آدمکش، موسوی يا کروبی که هر دو در طول سالها در جنايات و اعمال ضد دمکراتيک رژيم دست داشته اند واينک برای فريب توده ها در لباس بودا و مسيح در صحنه ظاهر شده اند، سر از صندوقهای راي، بيرون ميآوردند و مقام رياست جمهوری رژيم را از آن خود ميکردند، آيا در اينصورت، جمهوری اسلامی آدمکش به جمهوری اسلامی دمکراتيک مبدل ميشد؟ ترور و اختناق، جای خود را به دمکراسی و رعايت حقوق انسانها ، ميداد؟ حکومت ولايت فقيهي، تسلط روحانيت بر امور سياسی و اقتصادی کشور از بين ميرفت؟ کارگران و زحمتکشان از آزاديهای دمکراتيک برخوردار گرديده و حق داشتن تشکلات صنفی و سياسی آزاد خود را بدست ميآوردند؟ زنان اسير و در بند، از بند اسارت رها ميشدند؟ بر اينهمه دزدی و کلاشی و غارتگری از اموال عمومی و استثمار و ظلم و بيدادگری پايان داده ميشد؟ ملتهای تحت ستم، به کسب حقوق دمکراتيک و انسانی خود نايل ميشدند؟ جواب تمام اين سئوالات، نه است. در صورتی که موسوی يا کروبی به رياست جمهوری ميرسيدند رژيم جمهوری اسلامی با تمام تبهکاريها و اعمال ضد بشری و ننگينش همچنان باقی ميماند و موسوی و کروبی در انقياد و بردگی به ولی فقيه، همين حقارتی را از خود نشان ميدادند که خاتمی در دوران 8 سال رياست جمهوری خود، نشان داد. نيروهای انقلابی که در راه رهائی زحمتکشان از چنگال ظلم و استثمار فعاليت ميکنند، نبايد لحظه ای نيز اين واقعيت ها را فراموش کنند.
رژيم جمهوری اسلامی از همان نخستين روز به قدرت رسيدنش، رژيمی ضد مردمی و سرکوبگر بود و اين خصلتها را تا زمانی که لاشه کثيفش بدست توده های زحمتکش، دفن نشده است همچنان با خود خواهد داشت. بودن اين يا آن مهره رژيم در سمت رياست جمهوری و در ديگر مشاغل عمده حکومتي، چيزی را تغيير نخواهد داد. هدف همه سردمداران رژيم، از ,اصلاح طلب , گرفته تا ,اصولگراها, حفظ و بقای سلطه خونبار رژيم جمهوری اسلامی است. نگاهی اجمالی به بيانيه های موسوی در طول چند هفته گذشته، به روشنی وفاداری وی را به رژيم جمهوری اسلامی و انديشه های پوسيده و ارتجاعی خمينی نشانداده و آشکار ميسازد که در ماهيت امر، فرقی بين ,اصلاح طلبان, و ,اصولگراها, وجود ندارد و اختلاف بين دارو دستهای تشکيل دهنده رژيم بنا به اعتراف خود موسوی و تاکيد خامنه اي، اختلافی خانوادگی است. در بيانيه های خود، موسوی معتقد است که رژيم جمهوری اسلامی ,بمدت 30 سال به اعتماد مردم متکی بود, ! و اکنون با تقلب در انتخابات رياست جمهوري، ,اين اعتماد، لطمات جدی ديده است,!، با اين ترتيب موسوی بر سلطه ننگين 30 ساله رژيم جمهوری اسلامی با تمام جنايات و وحشيگريهايش يکباره صحه گذاشته و از اينکه اکنون اعتماد مردم به اين رژيم، لطمه خورده است، سخت ناراحت و نگران ميباشد. وقيحانه تر از اين نميتوان بتوجيه رژيمی ضد مردمی و آدمکش پرداخت و حکومت خود کامه و استثمارگری را که با زور سر نيزه به سلطه ننگين خود ادامه ميدهد، رژيمی متکی بر مردم ناميد. از ديد موسوي، تنها با برگشت به اسلام آنهم , اسلام ناب محمدی, خمينی ها، ميتوان از لطمه خوردن اعتماد مردم جلوگيری کرد و جمهوری اسلامی را همچنان پايدار و پا برجا نگهداشت. , بايد به اسلام برگرديم. اسلام ناب محمدی که تحجر را بر نمی تابد و تا قيام قيامت برای معضلات جديد بشريت، پاسخهای بکر وناب دارد., گوئی مردم ستمديده ايران 30 سال تمام در سايه , اسلام ناب محمدی,، بر تمام مشکلات چاره و علاج پيدا کرده بودند و رفاه و آسايش در ايران حاکم بود و اکنون که, اصلاح طلبان, در انتخابات کذائی از حريف شکست خورده اند، اين توده محروم و ستمديده از موهبت اسلام , ناب محمدی , و دستورات , امام راحيل, بی بهره شده اند و تنها بطلان نتايج انتخابات و تفويض مقام رياست جمهوری به موسوي، ميتواند جامعه را که داشت از اسلام جدا ميشد بار ديگر به آغوش , اسلام ناب محمدی, برگرداند!
,اسلام ناب محمدی, خمينی راستی چه چيزی جز فلاکت و فقر وفساد و استبداد و آدمکشی و خود کامگی و عقب ماندگی و اسارت زن با خود به ارمغان آورد؟ , اسلام ناب محمدی , چه مفهومی جز تحجر و رجعت به قرون وسطی داشت که موسوی مشتاقانه ميخواهد جامعه با برگشت به آن، بار ديگر مدينه فاضله خود را پيدا کند. مگر ما هم اکنون دچار بليه , اسلام ناب محمدی, نيستيم؟ تسلط آيت اله ها و حجت الاسلام ها و فقها بر شئون کشور، استقرار قوانين ارتجاعی اسلامی از قبيل قانون حجاب، اجرای حدود اسلامی ، از آنجمله چشم در آوردن و سنگسار و دست بريدن و شلاق زدن در معابر عمومي، مگر همين، اسلام ناب محمدی خمينی نيست؟ آيا اين اسلام ناب محمدی که 30 سال است در ايران حاکم بوده است، مفهومی جز دشمنی با آزاد انديشی و اشاعه و ترويج تحجر فکری داشته است؟ در حقيقت امر، حکومت جمهوری اسلامی و , اسلام ناب محمدی, خميني، نقشی جز عقب نگهداشتن جامعه و دشمنی با آزاد انديشی بازی نميکند و بهمين جهت نيز قدرتهای امپرياليستی و مرتجعين جهان، برای حفظ سلطه استثمار و سرمايه و مبارزه با انقلاب و سوسياليسم، مجدانه از, اسلام ناب محمدی , دفاع ميکنند. 500 سال پيش ،اروپا قرون وسطای خود را پشت سر گذاشت و دين از حکومت در بخشهای مهمی از اين قاره، جدا شد. اما در قرن بيست و يکم در ايران تحت ستم، هنوزحکومت دينی و سلطه روحانيت مرتجع برقرار است و موسوی ,اصلاح طلب,، سلطه دين و همين حکومت اسلامی ننگين موجود را تا قيام قيامت، علاج همه دردهای اجتماعی بشريت قلمداد ميکند! تاريک انديشی و نفی حقايق زندگی و تحجر و عقب ماندگی فکري، موسوی, نوانديش, و, اصلاح طلب , را بمثابه کسی که در دنيای معاصر زندگی ميکند و همچون انسانهای قرون وسطی ميانديشد، نشان ميدهد. بی دليل نيست که در بيانيه های خود، موسوی قانون اساسی ضد دمکراتيک و ارتجاعی جمهوری اسلامی را , بزرگترين ميثاق ملت, دانسته و تاکيد ميکند: , به قانون باز گرديم، به قانون اساسي، اين بزرگترين ميثاق ملت، بقوانينی که خود وضع کرده ايم پايبند بمانيم و آنها را اجرا کنيم., با استناد بهمين قانون اساسی ارتجاعی است که سردمداران رژيم جمهوری اسلامی از خمينی و ميرحسين موسوی گرفته تا خامنه ای و احمدی نژاد، تمام جنايات و اعمال ضد بشری خود را توجيه کرده و توده های محروم وزحمتکش را در اسارت و انقياد نگه داشته اند.
در بيانيه خود، موسوی انقلاب اسلامی و نظام اسلامی حاکم را ,ميراث و ميوه مبارزات تاريخی دويست ساله, مردم، قلمداد کرده و به تمجيد و ستايش از رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی ميپردازد ., جمهوری اسلامي، نظامی است که اگر بر اساس عهد نخستين و نسخه اصليش به اجرا در آيد تمامی خواسته های ما را در بر ميگيرد., موسوی که با نفی حقايق تاريخي، رژيم آدمکش جمهوری اسلامی را محصول مبارزات 200 ساله مردم قلمداد ميکند و در بيانيه خود همه جا با حرارت به ستايش از,اسلام ناب محمدی, بر ميخيزد، توده های زحمتکش و محروم را که با دادن قربانيهای فراوان، در جهت سرنگونی سلطه ننگين جمهوری اسلامی مبارزه ميکنند از هر گونه مخالفت با رژيم جمهوری اسلامی و ساختار شکنی منع کرده و تاکيد ميکند ,مبادا کسی فريب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد,. ,اينجانب قويا با چنين وسوسه ای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما، همچنان دارای ظرفيتهای ارزشمند تحقق نيافته است که بايد با فعاليت همه نخبگان روحانی و دانشگاهيهای ارزشمند کشور، اجرای آنها بصورت مطالبه ای ملی در آيد., موسوی اينجا نيز، بار ديگر وفاداری کامل خود را به نظام اسلامی و قانون اساسی ارتجاعی آن ابراز داشته و توده ها را از مبارزه ، در جهت سرنگونی اين نظام آزادی کش و از هر گونه اقدام ساختار شکنانه، برحذر ميدارد.
در بخش ديگر بيانيه خود، موسوی اختلاف و دعوای خود را با جناح ,اصولگرا,ها، اختلاف خانوادگی دانسته و به سردمداران رژيم توصيه ميکند که بيگانگان را در اين دعوای خانوادگی دخالت ندهند. ,ماجرای ما، هر چقدر تلخ، يک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنيم و بيگانگان را در آن دخالت دهيم به زودی پشيمان خواهيم شد., بدين ترتيب معلوم ميشود مساله يک مساله خانوادگی است و مشکل بايد با سازش و تبانی بين جناحهای رژيم، در چهار چوب نظام جمهوری اسلامی حل وفصل شود و بيگانگان نبايد در اين دعوای خانوادگی دخالتی داشته باشند. واقعيت اينست که موسوی و ديگر , اصلاح طلبان,، در دعواهای خانوادگی خود با مخالفين در درون نظام، مبارزات خونين و دليرانه توده های زحمتکش را وجه المعامله قرار داده اند و در اصل، دشمن بی امان امر رهائی ميليونها انسان محروم و زحمتکش، از بند وزنجير ظلم و استثمار ميباشند. آنها تمام هم وکوشش شان بر اين است که نظام اسلامی موجود را بخاطر منافع طبقاتی و گروهی خود حفظ کرده و بهر وسيله ای شده از فرو ريختن پايه های پوسيده آن، جلوگيری بعمل آورند. راه آنها از راه توده ها جدا است. توده نوازی آنها نبايد کسی را فريب دهد. موسوی تا آنجا در سر سپردگی به رژيم جمهوری اسلامی پيش ميرود که در قسمت پايانی بيانيه خود، طرف مخالف را شريک در اخوت و برادری دانسته و ميگويد:, حتی آنانی که اينک رو در روی ما به خشونت متوسل ميشوند، در اخوت ما شريکند,، بعبارت ديگر، بين جناحهای شريک در حکومت بايد دعواها و کشمکشها از طريق مسالمت آميز و برادرانه حل شده و منافع همه دارودسته ها، در نظر گرفته شود. آنچه که مهم است ادامه دعواها وکشمکش ها نبايد سبب شود که موجوديت رژيم خود کامه اسلامی به خطر بيفتد که موجوديت ننگين تمام جناحهای شريک درامر حکومت، به بقای اين رژيم سرکوب و کشتار، بستگی دارد.
با در نظر گرفتن آنچه گفته شد آيا نبايد نيروهای انقلابی و تمام کسانی که خواهان رهائی کارگران و زحمتکشان از بند ظلم و استثمار هستند، در اوضاع حساس کنونی که جنبش اعتراضی توده ها همچنان پر توان پيش ميتازد، خط متمايزی بين خود و موسوی وديگر اصلاح طلبان بکشند؟ اگر در تصادمهای سياسی آينده، نيروهای انقلابي، الترناتيو خود را نداشته باشند اگر آنها بدنبال حوادث افتاده و در پيشبرد امر مبارزه، کارگران و زحمتکشان را بر گرد پرچم انقلابی خود، متحد و متشکل نسازند، اگر آنها با عزمی راسخ، عليه کليت نظام جمهوری اسلامی با تمام دارودسته های ارتجاعی تشکيل دهنده آن، مبارزه نکنند، اگر آنها عليه تمام دشمنان امر رهائی زحمتکشان، موضع قاطع اتخاذ نکنند، اين بار نيز مبارزات شکوفان وخونين توده ها با شکست مواجه شده ورژيم جمهوری اسلامی بسرکردگی اين يا آن جناحش و در صورت سرنگونی و از بين رفتن اين رژيم ضدمردمي، رژيم ارتجاعی و سرکوبگر ديگري، بر شئون توده ها حاکم خواهد شد. بايد حقايق را با توده ها در ميان گذاشت. اين يک واقعيت است که دعواها و کشمکشهای ,اصلاح طلبان, و , اصولگراها, و بطور کلی دعواها در بين جناحهای مختلف رژيم، بر سر مصالح و منافع توده ها نبوده و تنها و تنها جنگی خانگی بر سر قدرت و تاراج هرچه بيشترهستی زحمتکشان ميباشد. موسوی و امثالهم، بهيچوجه عنصرهای آزاديخواه و دمکرات نبوده و از جان ودل، خواهان بقای سلطه جابرانه رژيم جمهوری اسلامی ميباشند. عملکرد موسوی در دوران نخست وزيريش - در سالهائيکه هزاران تن از کمونيستها و ديگر مبارزين اعدام شدند - بمثابه يکی از مهره های اصلی رژيم کشتارو جنايت، خود گواه صادقی بر ماهيت ارتجاعی وی و ديگر ,اصلاح طلبان, حکومتی است. نيروهای ناپيگير در طيف ,چپ, که مبارزه با رژيم جمهوری اسلامی را به مبارزه با بخشی از اين رژيم، محدود ساخته و از افشای ديگر جناحهای آن و به عبارت ديگر، از مبارزه با کليت نظام جمهوری اسلامي، طفره ميروند و تمام آنهائيکه مبارزه با موسوی وديگر, اصلاح طلبان, را به آينده نامعلوم موکول کرده و افشای ماهيت گنديده آنها را در حال حاضر به صلاح جنبش توده ها نميدانند، فرصت طلبانی بيش نبوده وبا اعمال ضد انقلابی خود، خاک بر چشم توده ها پاشيده و به طولانی تر شدن عمر ننگين رژيم، ياری ميرسانند.
تيرماه 1388 سازمان دمکراتيک � ضد امپرياليستی ايرانيان در انگلستان
www.rahesorkh.org
info@rahesorkh.org
22 تیر 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر