جعفر پویه باند فاشیستی موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی در تاریخ 18 مرداد بیانیه ای منتشر کرده است که این متن به هر چیزی شبیه است الا بیانیه سیاسی یا اعتراضی به روند دومین دادگاه دستگیر شدگان اخیر. متن بیانه مجاهدین انقلاب بیش از این که اعتراضی به یک روند غیر اصولی و غیر حقوقی باشد متن برائت این تشکل نسبت به سازمانهای سیاسی ای است که در این مضحکه برپا شده توسط دادستانی، در کنار آنان حضور دارند. در این بیانیه باند مجاهدین انقلاب چندین بار از دادستانی گله می نماید که چرا آنها را در دادگاهی محاکمه می کند که در آن هواداران و یا منسوبین به سازمان مجاهدین خلق حضور دارند. این باند فاشسیتی بارها خدمات خود به نظام و سیستم ولایت فقیه را به رخ می کشد و آن را دلیلی بر برتری خود نسبت به دیگرانی می داند که به علت تفکرشان نجس هستند و کسر شان آنان است تا در دادگاهی در کنار این افراد قرار گیرند. همه ناراحتی آنان از این است که وابستگان به "مجاهدین خلق" به ظن آنها منافقان در دادگاه حضور دارند و با آنها محاکمه می شوند. اما باند فاشیستی مجاهدین انقلاب اسلامی خود از بنیانگذاران دستگاه جهنمی وزارت اطلاعات رژیم است. این باند در زمانی به شنود و رد یابی فعالان سیاسی و اجتماعی پرداخت و با شناسایی آنها و دستگیری شان و تحویل به بیدادگاه انقلاب اسلامی اقدام کرد که هنوز نسیم آزادی قیام 57 در خیابانها در حال وزیدن بود. فاشیستهای تازه به قدرت رسیده با به دست گرفتن اختیار اطلاعات نخست وزیری و برپایی هسته های اولیه اطلاعاتی رژیم، خود نیز وظیفه بازجویی و شکنجه از دستگیر شدگان را به عهده داشته و بنیان آنچه امروز در بیدادگاه انقلاب می گذرد را گذاشتند. به جز آن همین دم و دستگاه با برپایی سپاه پاسداران و در کنار آن بسیج سپاه پاسداران از باندهایی است که اساس نظامیگری و باندهای شبه فاشیستی را با توجه به سابقه گذشته خود بنیان گذاشت. وجود عناصر شناخته شده ای از این باند همچون خسرو تهرانی، سعید حجاریان، مرتضا الویری و ... در هسته اولیه اطلاعاتی رژیم و سپس تبدیل این عناصر به آچار فرانسه دستگاه اطلاعاتی جهنمی که هر امری را برای خود مجاز می دانست از سوابق خدمات مشعشعانه این دم و دستگاه فاشیستی به رژیم ولایت فقیه است. هرچند بعدها به دلیل مجادلات داخلی و درگیری باندها با یکدیگر بعضی از اعضا بلند پایه آن مجبور شدند به دلیل فرماندهی سپاه و پستهای نظامی و اطلاعاتی از سازمان استعفا دهند. کسانی همچون ذوالقدر، محسن رضایی "سبزوار رضایی میرقائد" و بسیاری از فاشیستهای اطلاعاتی – نظامی رژیم از آبشخور مجاهدین انقلاب تغذیه ایدئولوژیک کرده اند. در اصل ساختار این تشکل به دلیل لزوم مبارزه دستگاه رژیم ولایت فقیه با مخالفان ایدئولوژیک خود یعنی مجاهدین خلق به گونه طراحی شده است که خرده سازمانهای بازمانده از زمان رژیم گذشته در یکجا جمع می شوند تا سازمان یافته تر با دگر اندیشان به ویژه مجاهدین خلق مبارزه کرده و آنان را حذف کنند. به همین دلیل آنان بیش از اینکه وظیفه ای همچون کار سیاسی و یا اجتماعی برای خود قایل باشند. مبارزه بی امان با جریانهای دگر اندیش را در سرلوحه سازمان خود دارند. یعنی وجود آنان تنها به دلیل حضور قدرتمند جریانات دگر اندیش در جامعه توجیح پذیر است. زیرا وظیفه آنان مبارزه برای حذف آنان است. این سوابق منهای دیگر سوابق این سازمان فاشیستی در تلاش برای نفوذ در سازمانهای سیاسی اپوزیسیون، خدمت در دستگاه دیپلماسی رژیم برای پیشبرد امور آن و حضور در دستگاههای سیاسی از جمله مجلس، پست وزارت در دولت، نهادهای تبلیغاتی و دیگر نهادهای سرکوب است. اما اکنون که عمر سیاسی این دستگاه فاشیستی به سر آمده و کارفرمایان دستگاه ولایت حاضر به پذیرش دستبوسانی همچون آنها نیستند. سر و کارشان به دادگاههای انقلاب افتاده است، اما این بار در طرف دیگر میز و در جایگاه متهم آنهم از نوع برانداز آن. یعنی خدمتگذاران اصلی و برپا کنندگان دم و دستگاه جهنمی اطلاعاتی که بازجویی به هر شیوه را مباح می دانست و شکنجه را روتین اعتراف گیری کرده و به شلاق نام "قانون اساسی" داده بود. اکنون خود می نشیند در جایگاه متهم و به همان شیوه که خود اساس آنرا گذاشته است بازجویی می شود و وادار می گردد تا در دادگاه به آن چیزهایی اعتراف کند که هرگز به مخیله اش هم خطور نمی کرد. اما با اینکه ورق برگشته است و مجاهدین انقلاب خود مقهور روالی شده اند که بر خلاف تصورشان اکنون چاقو دسته خود را می برد. باز همچنان بر مواضع فاشیستی خویش پای می فشارند و حاضر به درس گیری از گذشته نشده اند. باند سیاه مجاهدین انقلاب نمی خواهد بپذیرد که خود قربانی شیوه ای شده است که با به کارگیری همان شیوه توسط اعضا آن بسیاری در سالهای اولیه به قدرت رسیدن آخوندها در دادگاههای مشابه ای سربه نیست شده اند. آنها هنوز به حقوق دیگر دستگیرشدگان احترام نمی گذارند و حاضر به پذیرش حقوق انسانی آنها نیستند. این باند فاشیستی با انتشار بیانیه به دادستانی اعتراض دارد که چرا اعضا آنها را در دادگاهی حاضر کرده اند که دیگر متهمان آن از سازمان مجاهدین خلق هستند. یعنی باند مجاهدین انقلاب از اینکه متهم کناری او وابسته و یا متهم به وابستگی به مجاهدین خلق است اعتراض داد. به این بخش از بیانیه دقت کنید: "به راستی چه کسی گمان می کرد سرداران و جانبازان جنگ تحمیلی و مبارزان و مجاهدان سالهای انقلاب، به جرم دفاع جمهوریت و اسلامیت نظام، روزی در کنار سلطنت طلبان و منافقان محاکمه شوند؟ و چه کسی تصور می کرد دفاع از جمهوریت و اسلامیت نظام و مقاومت در برابر جریانهای اقتدار گرای استحاله طلب، روزی هم عرض طرفداری از سلطنت طلبان و منافقان تلقی می شود؟" می بینید اعتراض آنها به چیست. قرار گرفتن در کنار مجاهدین خلق "منافقین" و سلطنت طلبان. آنها به روند غیر اصولی و اعتراف گیریهایی که خود بنیانگذار آن هستند اعتراضی ندارند. آنها به پایمالی حقوق دیگر هموطنانشان که گرایش سیاسی دیگری دارند، اعتراض نمی کنند، آنها به اتهام سازیهای غیر اخلاقی و روند غیر حقوقی اعتراض نمی کنند، مشکل آنها این است که در کنار کسانی که به نظر آنها حق حیات ندارند در یک دادگاه قرار گرفته اند. از این بهتر می شود ماهیت فاشیستی خود را نشان داد. چگونه می شود ثابت کرد که نجس بودن دیگران و برتر بودن در مقابل آنها تفکر فاشیستی نیست؟ مجاهدین انقلاب با تفکری فاشیستی روی دیگر سکه حجتیه و بیت رهبر رژیم است. آنها همان تفکر و نظری را دارند که حذف کنندگان فیزیکی دگر اندیشان دارند. آنها خود از حذف کنندگان فیزیکی دیگران در گذشته بوده اند و اکنون نیز اعتراضشان این است که نباید در دادگاهی توسط دادستان رژیم قرار بگیرند که دگر اندیشان آنها نیز حضور دارند. آنها به این دلیل این جلسه دادگاه را نمایش رسوا می دانند که آنها را با مجاهدین خلق و طرفداران سلطنت در یک جا محاکمه می کنند. به این بخش از اعتراض بیانیه آنها توجه کنید: "با قرار دادن کسانی که تمام سالهای دفاع مقدس را در جبهه های جنگ تحمیلی برای دفاع از کیان کشور و نظام گذرانده اند، و کسانی که سالهای عمر خود را قبل و بعد از انقلاب صرف مبارزه برای آزادی و اعتلای این کشور کرده اند، در کنار متهمان به وابستگی به سلطنت طلبان و منافقان، بیش و پیش از هرچیز سند رسوایی ترتیب دهندگان این نمایش رسوا است." حال می بینید چرا این نمایش رسواست و سند رسوایی ترتیب دهندگان آن نیز چیست؟ قرار دادن اعضا باند فاشیستی مجاهدین انقلاب در کنار متهمان به طرفداری از مجاهدین خلق و سلطنت طلبان. آنها بارها در بین جملات بیانیه سوابق گذشته خود را به رخ می کشند و یاد آوری می کنند که خود از جمله همان کسانی هستند که اکنون در آن طرف میز قرار دارند. "مبارزان و مجاهدان سالهای انقلاب"، "کسانی که سالهای عمر خود را قبل و بعد از انقلاب صرف مبارزه برای آزادی و اعتلای این کشور کرده اند" اسم رمز و اشارات باند مجاهدین انقلاب است به کرده های خود در گذشته. اما اکنون که چاقو شروع کرده است به بریدن دسته خود، مجاهدین انقلاب به جای اعتراض به روند غیر قانونی و ایستادگی درمقابل شیوه قرون وسطایی برگزاری دادگاه تفتیش عقاید، برائت نامه منتشر می کند و غیر مستقیم و مستقیم خود را تواب مادر زاد معرفی می کند. این بیانیه نیست که سازمان مجاهدین انقلاب صادر کرده است. این برائت نامه است، این متن بیش از همه متنی است نوشته شده توسط شکنجه گری که سوابق خود را به رخ می کشد. مابقی لغات غلط انداز نیز پیاز داغ این متن به شدت منزجر کننده است. این بیانیه گواهی است بر ماهیت فاشیستی باند مجاهدین انقلاب اسلامی و سند رزالت نویسندگان آن است. فاشیستهای مجاهدین انقلاب اسلامی از انشای چنین بیانیه ای باید شرم کنند، آنها باید از اینکه اینگونه از دگر اندیشان برائت می کنند و به هیچ وجه پایمالی حقوق آنان مورد نظرشان نیست خجالت بکشند. شاید جای این مشاجرات اکنون نباشد. حالا که بسیاری از آنها در بند هستند و در زیر فشارهای طاقت فرسا قرار دارند باید از حقوق آنها دفاع کرد. مدتهاست که از عرب سرخی خبری نیست. بهزاد نبوی با حالی نزار در دادگاه اول حاضر بود. از تاج زاده خیلی وقت است که اثری نیست. بسیاری از این بی خبری ابراز نگرانی می کنند و سعی دارند تا با فشار به رژیم از آنها خبری بدست آورده و خانواده آنها را از نگرانی درآورند. اما بیانیه نویسان این باند سیاه و مبشران تفکر فاشیستی با انتشار خزئبلاتی که حال هر کسی که اندکی دغدغه حقوق انسانها را داشته باشد به هم می زند، آدم را از دفاع از حقوق آنها منزجر می کند. دیگران درحالی از آنها حمایت می کنند که به سوابقشان آگاهی دارند، اما خودشان در بیانیه هایشان آنچنان فاشیستی عمل می کنند و می نویسند که آدم را از کرده اش پشیمان می کند. آنها نه تنها از کرده خود پشیمان نیستند. بلکه همانطور که در بیانیه شان می بینید به آن افتخار نیز می کنند. آنها از آنچه برسر جوانان این مرز و بوم آورده اند باید برائت کنند. آنها از آنچه در دخمه های وزارت اطلاعات اولیه و اطلاعات نخست وزیری کرده اند باید برائت بجویند. نه اینکه چرا در دادگاه در کنار متهم به همکاری با مجاهدین خلق قرار دارند. آنها خود می دانند که در جامعه ایران حتا در بین روشنفکری آن نیز از مقبولیتی برخوردار نیستند. آنها می دانند که کسی توجهی به تشکیلات و تفکرات فاشیستی شان ندارد به همین علت در این بیانیه مقبولیت دیگران را به کیسه خود می ریزند و سعی دارند تا ریزه خوار خوان دیگران شده و خود را در شمار آنان به حساب آورند. به این بخش از نوشته شان توجه کنید: "در این شوی تأسف بار، اعضای تشکلهای سیاسی رسمی و شناخته شده کشور که به اعتراف خود آقایان آن قدر در جامعه نفوذ و محبوبیت داشته اند، که توانسته اند در جلب حداقل 13 میلیون رأی برای کاندیدای خود نقش مؤثری ایفا کنند، در کنار متهمان به عضویت در گروه های سلطنت طلب و منافقین قرار داده شده اند تا به خیال خود افکار عمومی را به یکی بودن ماهیت متهمان قانع ساخته و زمینه های ذهنی و اجتماعی برخورد با مهم ترین و پر طرفدارترین احزاب کشور را فراهم آورند." معلوم نیست بیانیه از کدام حزب حرف می زند. پرطرفدارترین و مهم ترین احزاب کشور کدامها هستند؟ که دادستانی آنها را در کنار مجاهدین خلق قرار داده است؟ چند خط بالاتر هم این بیانیه می نویسد: "تعدادی دیگر از اصلاح طلبان و فعالان ستاد انتخاباتی آقای میرحسین موسوی و اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و جبهه مشارکت ایران اسلامی در کنار چند متهم به رابطه با سلطنت طلبان و سازمان منافقین و کارکنان سفارت خانه های خارجی نشانده شدند.." یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی از مهم ترین و پرطرفدار ترین احزاب کشورهستند؟ این حس خود بزرگ بینی از کجا نشات می گیرد؟ آنها چنان چشم شان را به روی واقعیت بسته اند که حاضر به پذیرش آن نیستند. سازمان مجاهدین انقلاب همان سازمانی است که حجاریان درباره آن گفت اعضا آن در یک فولکس واگن جا می شوند. یعنی این فولکس واگن آنقدر ظرفیت دارد که میلیونها آدم در خود جای دهد؟ نکند توهم در بیرون زندان نیز وجود دارد و این زندانی های آنان نیستند که زبان به خود زنی گشاده اند بلکه در بیرون نیز بیانیه نویس آنها نیز دچار توهم است و خواب آمارهای میلیونی می بیند. سازمان مجاهدین انقلاب باید بپذیرد که آن چرخه معیوبی که خودشان بنیان گذاشتند، آن دم و دستگاه جهنمی که برپا کردند و بنیان آنرا با نظریات فاشیستی درس گرفته از پدر خوانده شان گذاشتند، اکنون برضد آنها دست بکار شده است. آنها باید خود بر علیه گذشته خویش موضع بگیرند و ازکاری که در گذشته انجام داده اند تبری بجویند. نشستن آنها در کنار مجاهدین خلق و یا سلطنت طلب و یا هرکس دیگری که دستگاه جهنمی اطلاعاتی رژیم اتهاماتی واهی بر آنها وارد کرده است، کسر شان هیچکس نیست. حتا اگر اتهام وارده به آن افراد درست باشد و واقعن طرفداران دگر اندیشان باشند، خود اکنون حقوقشان پایمال شده است و باید از آنان دفاع کرد. آنوقتی که سازمان مجاهدین انقلاب در به در به دنبال سلطنت طلب و هوادار مجاهدین می گشت و همه جا را تحت نظر داشت گذشته است. سالهاست دیگر کسی برای چنین ترهاتی تره هم خرد نمی کند. انگ زدن به دیگران برای توجیح عمل غیر قانونی و غیر اخلاقی خود از هیچ مقبولیتی برخوردار نیست. این کاری است که خود مجاهدین انقلاب سالها برعلیه دیگران بکار گرفته است و آنها را در دادگاهایی بی شرمانه و ضد انسانی محکوم به اشد مجازات کرده است. اکنون دیگر آن زمان بسر آمده است و جنبش اجتماعی مردم ایران از آن درجه از پختگی برخوردار است که تفکرات فاشیستی تفاله های رژیم ولایت فقیه را در پشت بیانیه هایی که بیشتر برائت نامه است تشخیص دهد. مردم ایران از حقوق سیاسی و اجتماعی یکسان برخوردار هستند و همه آنها حق دارند آنگونه دلشان می خواهد فکر کنند و برای آن تفکر تبلیغ کنند. این سرشکستگی برای متهمان نیست که رژیم ولایت فقیه در یک بیدادگاه مضحک با دست آویز قرار دادن اندیشه دیگران دادگاهی به شیوه قرون وسطا برقرار کند و به تفتیش عقاید بپردازد. سرشکستگی در خود برتر بینی از دیگران است. سرشکستگی در این است که دیگران را نجس بدانید و از نشستن در کنار آنان احساس گناه می کنید. و این برای مجاهدین انقلاب خجالت آور است که در چنین موقعیتی با تفکر فاشیستی خود بر علیه متهم هم پرونده خود اظهار برائت کند و خود را برتر از آنها بداند. و با به رخ کشیدن خدمات خود به ولایت فقیه از اینکه دادستانی آنها را در کنار دگر اندیشان نشانده اظهار ناراحتی کنند. هم این تفکر است که از سال 57 تا کنون بنیان دشمنی و کینه توزی را در بین مردم ما پراکنده است. تفکر فاشیستی مجاهدین انقلاب آنقدر منزجر کننده است که نوشتن درباره آن نیز آدم را از کرده خود پشیمان می کند. اما تا زمانیکه این خرده سازمانهای فاشیستی تکلیف خود را به دگر اندیشان مشخص نکنند، تا زمانیکه مشخص نشود که باند فاشیستی مجاهدین انقلاب دست از خودی و غیر خودی کردن مردم برنداشته است، تا زمانی که مشخص نشود تحمل دیگران با هر عقیده و مذهب و حتا بی دینی برای اینگونه تشکلات پذیرفتنی نیست، باید با آنها همچون ویروس خطرناکی برخورد کرد که اگر بار دیگر مجال عرض اندام پیدا کنند جامعه ای را آلوده خواهند کرد. بیانیه شرم آور 18 مرداد مجاهدین انقلاب سندی فاشیستی است که ریشه در تفکر منحط این خرده جریان ورشکسته دارد. جنبش اجتماعی ایران امروز برای آنچیزی تلاش می کند که در نگاه مجاهدین انقلاب جز نبایدهاست. حق اظهار نظر و حقوق انسانی همه آهاد مردم با هر عقیده، رنگ، نژاد و مذهب بر اساس منشور جهانی حقوق بشر برای همگان وجود دارد و این چیزی است که بیانیه مجاهدین انقلاب مصرا آنرا نمی پذیرد و با سر سختی خود را از دیگران برتر می داند. این گونه نگاه است که دشمن جنبش اجتماعی مردم ایران است. اینگونه تفکر است که سالها باعث قتل و جنایت بی شمار در زندانها و دخمه های اطلاعاتی ها قانونی و غیر قانونی شده است. باید بر علیه چنین تفکری با شدت هرچه بیشتر موضع گرفت و آنرا محکوم کرد. جنبش اجتماعی مردم ایران خود را همچون رنگین کمانی می داند که همه عقاید و تفکرات در آن حق اظهار وجود دارند و حقوق همه آهاد مردم در آن منظور می شود. این جنبش برای رسیدن به جامعه ای آزاد و دموکرات تلاش می کند. تفکرات فاشیستی هیچ غرابتی با دموکراسی ندارند و دشمن آن است. مردم ما با تنوع قوم و ملیت و اندیشه و مذهب خواهان لحاظ شدن حقوق همه آهاد جامعه چند فرهنگی و موزائیکی خود هستند. تفکر خود برتر بین فاشیستها در چنین جنبشی جای ندارد. بیانیه مجاهدین انقلاب را می توانید در آدرس زیر بخوانید: http://www.mojahedin-enghelab.net/ShowItem.aspx?ID=1630&p=1 |
۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه
بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب تُف سربالاست
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر