نظر شما
نام: |
پيش از انقلاب 57 کهريزک محل سرمسازی بود، اما امروز محل مکيدن خون مرمان شده است. درست مانند ضحاک که مغز مردم را برای خوراک مارهای دوش خودش لازم داشت، خامنه ای و ملاهای ديگر امروز از خون مردم می نوشند. |
در روزهای گذشته در پی انتشار خبر کشته شدن محسن روحالامينی، فرزند مشاور محسن رضايی، که ظاهراً در بازداشتگاه کهريزک جان باخته است آيتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، دستور تعطيلی اين بازداشتگاه را صادر کرد.
يکی از مسئولان دادگستری تهران میگويد بازداشتگاه کهريزک زير نظر سازمان زندان ها نبوده است. دادگستری تهران و نيروی انتظامی اين مطلب را تکذيب می کنند و می گويند قوه قضاييه بر اين محل نظارت داشته است.
دليل مطرح شدن اين سخنان ضد و نقيض چيست و چرا نهادهای رسمی در ايران می کوشند از اين بازداشتگاه فاصله بگيرند و در قبال آن از خود سلب مسئوليت کنند؟
نعمت احمدی، وکيل دادگستری درتهران، در مورد شرايط بازداشتگاه کهريزک به راديو فردا میگويد: «به اين مکان نمیتوان عنوان بازداشتگاه داد. در گرمای کشنده کوير جنوبی تهران چند سوله به هم پيوسته را برای کاری در نظر گرفته بودند و بعد اين مکان را در اختيار نيروی انتظامی قرار میدهند. موکلينی داشتم که وقتی از آنجا بيرون آمدند و وارد انفرادیهای اوين شدند، آن را در مقايسه با سولههای کهريزک بهشت میدانستند. سازمان زندانها که بر حسب قانون بايد متولی زندانها باشد، آنجا را فاقد استاندارد اوليه نگهداری متهمان يا محکومان دانسته و هيچ نهادی سرپرستی آن را به عهده نگرفته است».
اما به گفته مهدی محموديان، فعال حقوق بشر در تهران، اين بازداشتگاه دو سال پيش در جريان طرح امنيت اجتماعی تأسيس شد و از همان ابتدا وضعيت اسفناکی داشت.
مهدی محموديان در اين زمينه به راديو فردا میگويد: «بازداشتگاه کهريزک دو سال پيش برای طرح مبارزه با اراذل و اوباش توسط پليس تهران تأسيس شد و اسم آن را در ابتدا کمپ گذاشته بودند و فاقد هر گونه امکانات بهداشتی و انسانی بود. آنجا در ابتدا چند سوله بود که داخل اين سولهها کانتينر گذاشته بودند و به طور عادی شش تا هفت نفر میتوانستند داخل اين کانتينرها زندگی دارند، اما زمانی که طرح ارتقای امنيت اجتماعی در تهران شکل گرفت در هر کدام از اين کانتينرها بين ۲۰ تا ۴۰ نفر را به زور جا دادند.»
وی در ادامه میافزايد: «نور اين سولهها حداقل حالت ممکن بود و فقط از چند سوراخ به اندازه سکه ۱۰۰ ريالی نور میگرفت و راه تنفسی هم به جز همان سوراخها وجود نداشت و بازداشتشدگان مجبور بودند نوبتی بروند و تنفس کنند. اين سولهها مجهز به دستشويی نبود به همين دليل ظرف بزرگی را گذاشته بودند و افراد مجبور بودند کارهای بهداشتی خود را همان جا انجام دهند. همچنين يک بشکه آب در اين کانتينرها بود که از آن استفاده میکردند. در آنجا روزی دو وعده غذا میدادند آن هم به مقدار بسيار ناچيز، مثلاً يک وعده آن يک يا دو عدد سيب زمينی بود و روزی چهار حبه قند هم به هر کدام از زندانیها میدادند».
مقامات دولتی جمهوری اسلامی دليل تعطيلی بازداشتگاه کهريزک را استاندارد نبودن و عدم امکانات اعلام کردند. اين در حالی است که مهدی محموديان از فعالان حقوق بشر، دليل مهمتری را به عامل کمبود امکانات میافزايد: «خوشبختانه بازداشتگاه کهريزک تغييرات زيادی کرده و شرايط نسبت به آن موقع بهتر شده بود، با اين تفاوت که ضرب و شتمها و خشونت به شدت بالا رفته بود».
محمد خاتمی، رئيس جمهوری سابق ايران، هم اين ديدگاه را تأييد کرده و از وقوع جنايتها سخن گفته است. مقامات رسمی ايران کشته شدن سه نفر را در اين بازداشتگاه تأييد کردند، اما به گفته فعالان حقوق بشر آمار واقعی بسيار بيش از اين است.
مهدی محموديان در اين باره میگويد: «بر اساس گفتههای چند نفری که از اين بازداشتگاه بيرون آمدهاند و من موفق شدم با آنها صحبت کنم، در آنجا حداقل روزی يکی دونفر کشته شدهاند«.
ظاهراً همين وقايع است که سبب شده مقامات نيروی انتظامی و قضايی بکوشند تا مسئوليت اداره بازداشتگاه کهريزک را به شانه ديگری بيندازند.
مهدی محموديان، فعال حقوق بشر در تهران، میگويد او دو سال پيش در بحبوحه اجرای طرح امنيت اجتماعی و مبارزه با به اصطلاح اراذل و اوباش، اين کار را گامی برای مقابله با فعالان سياسی خوانده است؛ يعنی کاری که امروز در ايران جريان دارد.
آقای محموديان با تأکيد بر اشتراکات شگفتانگيز ميان آن طرح با موج سرکوب فعالان سياسی و مدنی و دستگيری گسترده معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوری در هفتههای اخير میگويد: «برخی از کسانی که به اسم اراذل و اوباش دستگير شدند و در بازداشتگاه کهريزک يا ساير زندانها نگهداری شده و بعدها آزاد شدند، در حال حاضر در همان بازداشتگاه کهريزک و جاهای ديگر مشغول نگهبانی و نگهداری افرادی هستند که اخيراً بازداشت شدهاند. شايعاتی وجود دارد که فرماندهان ارشد، حدود ۱۵۰ نفر از به قول خودشان اراذل و اوباش را جهت مبارزه با به گفته آنها اغتشاشات سازماندهی کردهاند».
عليرضا بهشتی، فرزند آيتالله بهشتی و مشاور ميرحسين موسوی، نيز در گفتوگو با سايت خبری فراکسيون خط امام در مجلس شورای اسلامی اين ادعا را تأييد کرده است. به گفته او از افرادی که دو سال پيش دولت آنها را اراذل و اوباش می خواند، حتی برای شکنجه بازداشتشدگان نيز استفاده شده است.
رضا، کسی که در هفته های اخير در تهران بازداشت شده بود نيز در گفتوگو با راديو فردا مطلب مشابهی را بيان میکند: «چند نفر از اين قاتلين به خصوص فردی که به او پابند الکترونيکی زده بودند و شب قبل پنج نفر را کشته بود، به اداره آگاهی انتقال داده بودند و او را مسئول بازداشتشدگان کرده بودند که از محدوده تعيينشده تکان نخورند».
با صدور دستور تعطيلی بازداشتگاه يا همان سوله کهريزک، فعالان حقوق بشر از وجود بازداشتگاههای بینام و نشان ديگری هم سخن میگويند؛ بازداشتگاههايی که برخی از بازداشتشدگان اخير روزهای بسيار دشواری را در آنجا سپری کردهاند.
رضا يکی از همين افراد است و در اين باره میگويد: «من جزو گروهی بودم که ساعت سه نيمه شب چشمانمان را بستند، سوار اتوبوس کردند، سرمان را زير صندلی گذاشتند و به دروغ به ما گفتند شما را میبريم کهريزک. میدانم از ميدان انقلاب تا کهريزک چقدر راه است، اما ما را جايی بردند که به طور قطع کهريزک نبود و من نمیدانم چرا دروغ میگفتند».
اما تشابهاتی ميان اين بازداشتگاههای بینام و نشان با بازداشتگاه تعطيل شده کهريزک وجود داشته و آن نحوه برخورد با مهتمان است.
رضا وضعيت بازداشتشدگان را چنين توضيح میدهد:« خدا شاهد است داخل يک حياط آسفالت زير آفتاب داغ، جوانانی که در تجمعات بازداشت شده بودند و به شدت کتک خورده بودند، با بدنهای کاملاً زخمی و لخت روی آسفالت برای يک قطره آب التماس میکردند در حالی که فاصله شير آب با اينها بيشتر از ۱۰ متر نبود، اما اجازه نمیدادند حتی يک قطره آب بخورند. اينها را با زخم ناشی از سوختگی روی آسفالت داغ میخواباندند».
مهدی محموديان حتی وضعيت در بازداشتگاه کهريزک را بهتر از بازداشتگاههايی میداند که کسی از آنها نامی نمیبرد و معتقد است: «اکنون کهريزک در قبال بازداشتگاههای ديگری که اخبار آن میرسد، جزو مکانهای خوب است. ما بازداشتگاههايی داريم که نامی از افرادی که در آن هستند به هيچ جا اعلام نشده است به طور مثال میتوانم به بازداشتگاه پاسارگاد در جنوب غربی تهران و بازداشتگاه علی آباد اشاره کنم. اين بازداشتگاهها در اختيار نهادهای نظامی هستند و هيچ نشانی از افرادی که در آنجا نگهداری میشوند، در دست نيست».
عدم دسترسی نهادهای مدنی و مستقل به بازداشتگاهها و عدم پيگرد و مجازات عاملان برخورد غير قانونی و غير انسانی با بازداشتشدگان از جمله دلايلی است که به گفته فعالان حقوق بشر تضمينی برای ادامه بقای چنين بازداشتگاههايی در جمهوری اسلامی است؛ بازداشتگاههايی که در آنها نه قانون بلکه سليقه شخصی حاکم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر