۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

حمد شاملو در نخستين شماره کتابِ جمعه در مردادماه 58



"روزهای سياهی در پيش است. دوران پُراِدباری که، گرچه منطقاً عمری دراز نمی‌تواند داشت، از هم‌اکنون نهاد تيره خود را آشکار کرده است و استقرار سلطه خود را بر زمينه‌ای از نفی دمکراسی، نفی ملیّت، و نفی دستاوردهای مدنیّت و فرهنگ و هنر می‌جويد"
احمد شاملو


اولِ دفتر...

روزهایِ سياهی در پيش است. دورانِ پُراِدباری که، گرچه منطقاً عُمری دراز نمی‌تواند داشت، از هم‌اکنون نهادِ تيرۀ خود را آشکار کرده است و استقرارِ سُلطۀ خود را بر زمينه‌ای از نَفیِ دمُکراسی، نفیِ ملیّت، و نفیِ دستاوردهایِ مدنیّت و فرهنگ و هنر می‌جويد.

اين‌چنين دورانی به‌ناگُزير پايدار نخواهد ماند، و جبرِ تاريخ، بدونِ ترديد، آن را زيرِ غلتکِ سنگينِ خويش درهم خواهد کوفت. اما نسلِ ما و نسلِ آينده، در اين کشاکشِ اندوهبار، زيانی متحمل خواهد شد که بی‌گمان سخت کمرشکن خواهد بود؛ چراکه قشريونِ مطلق‌زده هر انديشۀ آزادی را دشمن می‌دارند و کامگاریِ خود را جز به‌شرطِ اِمحاءِ مطلقِ فکر و انديشه غيرِممکن می‌شمارند. پس، نخستين هدفِ نظامی که هم‌اکنون می‌کوشد پايه‌هایِ قدرتِ خود را به‌ضربِ چماق و دشنه استحکام بخشد و نخستين گام‌هایِ خود را با به آتش کشيدنِ کتابخانه‌ها و هجومِ علنی به هسته‌هایِ فعالِ هنری و تجاوزِ آشکار به مراکزِ فرهنگیِ کشور برداشته، کُشتارِ همۀ متفکران و آزادانديشانِ جامعه است.

اکنون، ما در آستانۀ طوفانی روبنده ايستاده‌ايم. بادنماها ناله‌کنان به‌حرکت درآمده‌اند و غباری طاعونی از آفاق برخاسته است. می‌توان به دخمه‌هایِ سکوت پناه بُرد، زبان در کام و سر در گريبان کشيد تا طوفانِ بی‌امان بگذرد. اما رسالتِ تاريخیِ روشنفکران پناهِ اَمن جُستن را تجويز نمی‌کند. هر فريادی آگاه‌کننده است. پس، از حنجره‌هایِ خونينِ خويش فرياد خواهيم کشيد و حدوثِ طوفان را اعلام خواهيم کرد.

سپاهِ کفن‌پوشِ روشنفکرانِ متعهد در جنگی نابرابر، به ميدان آمده‌اند. بگذار لطمه‌ای که بر اينان وارد می‌آيد نشانه‌ای هُشداردهنده باشد از هجومی که تمامیِ دستاوردهایِ فرهنگی و مدنیِ خلق‌هایِ ساکنِ اين محدودۀ جغرافيايی در معرضِ آن قرار گرفته است

هیچ نظری موجود نیست: