فلسطين سعيد كجاست؟
جمعه 15 ژوئيه 2011
"يهودستيزي نه تنها سوسياليسم احمق ها بلكه فلسفه ي آن دسته اي است كه با شكم خود مي انديشند.ادعاهاي آن متكي بر ايمان است:موضوع اين نيست كه اين ادعاها درست است يا خير، بلكه اين نكته است كه يهودستيز به درستي آنها باور دارد."*
نوشته محمد غزنويان
بانگاهي به كتاب فراتراز واپسين آسمان/ ترجمه حامد شهيديان-تهران:هرمس، 1382
ياسپرس در زندگينامه خود و در رابطه با هايدگر مي گويد:زماني از او پرسيدم:مرد بي فرهنگي مثل هيتلر چگونه مي خواهد آلمان را اداره كند؟و هيدگر در پاسخ او مي گويد:"فرهنگ و تربيت مهم نيست.به دستهاي جذابش نگاه كنيد."**ساليان سال مي گذرد از آنزمان.اكنون مهر يهود بر پس پشت ناديدني هر كالا و كارتلي نقش بسته است.و بخشي از يهود با مردماني ديگر آن مي كنند كه فاشيزم بر آنان كرد.و تكرار عجيب تاريخ آنكه بازهم كساني با اشتهار به فرهنگ و فريختگي، به دستان جذاب و معجزه گر نئوليبراليسم با سكوت و دهان باز نظاره مي كنند.اكنون صداهاي منتقد و مخالف با زبان سياسي و اقتصاد سياسي و از منظر حقوق بشري بيشتر شنيده مي شود كه اگر بي انصافي نكنيم اغلب هم به راه ناصواب جمع كردن امضاهاي خيرمآبانه براي مردماني نگون بخت و آواره ميل مي كنند.
با اين حال كمتر پيش مي آيد كه فلسطين از چشم يك فلسطيني نگريسته شود.آنهم از چشم نويسنده اي كه خود را روشنفكري در تبعيد مي داند.كسي كه تا پيش از پيمان اسلو در كنار عرفات از حقوق فلسطينيان دفاع كرد و همواره پس از آن نيز در پي بود تا به تعريفي از هويت انسان فلسطيني پي ببرد.بنابراين فرصت همراهي با ادوارد سعيدي كه قصد دارد، تابوي فلسطيني پيچيده شده در نقاب و كلاشينكف بر دوش را بشكند و از تصوير او در غرب بمثابه تروريست، فرا رود، فرصتي است مغتنم.
همراهي در تصويري كه سعيد مي خواهد از مردماني ارائه كند "نه منفعل و نه بري از گناه".تصويري عيني از انساني كه مرغ عزا و عروسي مخالفان و موافقان نظم جهاني، شده است.تصويري از انساني كه كرسيهاي مطالعات ترروريسم همچون ابژه خشونت به وي مي نگرند و نئوليبراليسم سعي بي وقفه اي در راستاي ناديده انگاشتن تاريخ و هويت او به كار مي بندد.
در روايت سعيد از فلسطين با مردمي مواجه مي شويم كه در بستر خشونت رشد مي يابند.مردمي با هويت هاي مثله شده و هماره در اقليت باليده.مردمي دست به دست شده بين پروتستان و ارتدوكس مسيحي، بين شيعه و سني، بين انگلستان و فرانسه، و بعدها سلب مالكيت شده توسط اسرائيل.تا جايي كه اولويتهاي اسكان در اين سرزمين به گونه اي با برنامه ريزيهاي بلند مدت علمي تنظيم مي شود كه با حفظ ارتباط بين مناطق يهودي نشين، جدايي از محلات عرب نشين به دقت حفظ شود و محلاتي كه از يهوديها تهي باشند به محلات كمياب نام گيرند.اينگونه مي شود كه" هيچ خطي يك نفر فلسطيني را بدون تداخل با سياست اين يا آن دولت به هموطنش وصل نمي كند." تا جايي كه هر كودك فلسطيني يك تروريست بالقوه شناخته مي شود كه ارزش كشتن داشته باشد.و در آينده به غير يهودي، تروريست، مسئله آفرين، بي سامان و پناهنده نام گيرد.
اين اقليت به ورطه استثماري همه جانبه مي افتند.به سرعت فرايند پرولتريزه شدن را در لواي اقتصاد روبه رشد و بلعنده اسرائيل طي مي كنند.محصولات كشاورزي شان به اروپا صادر مي شود ولي با نام تجاري اسرائيلي و براي كاشت يك نهال بايد از مقامات مسوول نامه كتبي دريافت كنند.و حال آنكه بديهي ترين وجوه استثمار يك جمعيت انساني، يك ملت، نه تنها براي پژوهنگان بنگاههاي آكادميك علوم سياسي و اقتصادي به چشم نمي آيد بلكه در نهايت آنها را بعنوان اشيا براي مطالعه و بررسي بر مي گزينند.واين چنين مي شود كه مردماني در برزخ ميان تلاقي اديان يكتا پرست و سيگارهاي آمريكايي، به چشم نمي آيند و تاريخ نويسي رسمي آنها را حتي همچون انساني در حاشيه نيز نمي بيند.
اما با همه اين تلاشها، آنها حذف شدني نيستند.تاكيد هر از چند يكبار اسرائيلي ها و هم پيمانانش، بر لزوم مذاكره ناظر بر اين است كه آنها هنوز وجود دارند.سعيد اين وضعيت را به تنش ميان آموزگار و دانش آموز تشبيه ميكند."اين تنش به مراتب بهتر از صلحي منفعل يا تن در دادن به قدرتمندان بي هيچ مقاومتي است." اما آنچه اين تنش را فرارونده مي سازد، لزوما ژستهاي قيام توده اي به سبك ژانر الجزاير و ويتنام نيست.نقطه عزيمت سعيد براي ارائه منشي ويژه كه هم بار مسووليت تقصيرات و بي مبالاتي يك ملت را به عهده گيرد و هم در جهت جبران آن سبك و اسلوب تازه اي خلق كند، همينجاست.كساني كه اگر چه در حاشيه اي كم رنگ ولي واقعي هنوز هستند.مردماني كه ميخواهند از زندگي و خرده ريزهاي آن لذت ببرند.زناني كه لباسهاي تكه دوزي خود را حتي اگر منتقد نيورك تايمز آنرا تكه دوزي تروريستي بنامد، براي مشهاده هنر ناب فلسطيني به نمايشگاه مي فرستند.مردمي كه كار مي كنند و اگر چه به بيگانه بودن كارشان و حاصل آن آگاهي دارند اما براي اعلام هستي خود هنوز كار مي كنند.آنها درك مي كنند كه بايد زندگي را ثبت كنند و زندگي را تجربه كنند.مي آموزند كه اميد واهي به تاريخ نبندند و به "جزئيات زندگي روزمره توجه كنند"."ما فلسطيني ها به رغم شرايط عيني زندگي مان، با اين آگاهي زندگي مي كنيم كه هنوز هم كارهايي وجود دارد كه بايد انجام داد، بچه هايي كه بايد تربيت شوند،خانه هايي بنا شده است كه بايد در آنها زندگي كرد."
"براي بيگانگان، پافشاري ما بر موجوديت و هويتمان كسالتبار و عذاب آور است، نه فقط به دليل لجاجت نهفته در آن، بلكه بدان سبب كه به نظر مي رسد بي وقفه خود را بازتوليد مي كند بي آنكه چيز نويني بيافريند يا پيامد روشنگر بيروني داشته باشد...تو گويي تكرار مانع از آن مي شود كه ما، و ديگران، بي توجه به خود بگذريم يا به تمامي خود را ناديده بگيريم."
بنابراين فلسطيني مي آموزد كه به جاي رنجش از گذشته نامشروع و ترس از موجبات آينده اي مشروع، از نقش تحميلي"شهروند مشكوك"خارج شود و به ترميم امروز خود بپردازد.يكي ديگر از اين موارد حائز اهميت ترميم نوع نگاه به زن فلسطيني است كه يا در فقدان بوده اند و يا در نقشهاي جنبي و گذرا محدود شده اند.آنها كه همواره در متن تمام رويدادهاي فلسطين حضور داشته اند ولي در سايه سنگين مردان مبارز گم شده اند.اگر پيشتر، زني مورد تجاوز دشمن قرار مي گرفت و نشاني مي شد از "لكه دار شدن" حيثيت و شرافت، اكنون نماد مقومت و پاربرجايي قلمداد مي شود."تا زاماني كه گفته هاي زنان را – مشخص، محتاطانه، پر احساس، نغز و به گونه اي حيرت آور خلل ناپذير – درك نكنيم، تجربه سلب مالكيت از ما به تمام و كمال درك نمي شود."
اعتلاي تحليل سعيد زماني است كه با بررسي انسانهاي واقعي با تاريخ واقعي، روي كار درنگ بيشتر و دقيقتري مي كند.او با قياس بين شرايط كار در فلسطين و اسرائيل تا پيش از 1970 به اين نكته اشاره مي كند كه وجود تضاد ميان سامانمندي آنها در رفع نيازهاي اقتصادي و تلاش منفرد و رويارويي تك و تنهاي كارگر فلسطيني با روند ناعادلانه بهره وري، باعث شد تا سازماندهي كارگري در اينجا شكل نگيرد و رها شدن كارگر به حال خود كار به جايي برساند كه امروز كارگر فلسطيني در پايين ترين قشر طبقه مزدبگير قرار داشته باشد.بنابراين خست اسرائيلي ها و بي توجهي فلسطيني ها هر دو باهم دست به دست مي دهند تا"ما در كشور خودمان به كارگران مهاجر تهيدست تبديل شويم."با اين حال هنوز هم كار"شكل بدوي مقاومت است.راهي براي تبديل حضور صرف به عنادي هر چند جزئي."كار ترجمان واقعي زندگي روزمره مي شود و شما را از موقعيت خودتان آگاه ميسازد.
در واقع در يك سطح، بسيج نيروهاي اسرائيلي براي وصول به هدف مشخص" يك راس بز ديگر، يك وجب زمين ديگر" درمقابل نا آمادگي فلسطينيان براي مقابله با "موقعيتهاي غير مترقبه"باعث تسلط آنها شد و در سطحي نيز نمايشي در راستاي بازسازي سرزمين موعود شكل گرفت كه براي رستگاري بايد تصرف ميشد.در اين سطح است كه تاريخ نگاري رسمي مردم بومي را حذف مي كند و با تصويب قانون فروش مالكين غايب به مصادره زمينهاي مردمي دست مي يازد كه براستي غايب نبودند.با اين همه اگر به سبك امپرياليسم كلاسيك قرار بود مردمي ناديده گرفته شوند و با رابينسون كروزوئه بازيهاي آمريكايي سرزمين موعود را بمثابه الدورادوي نئوليبرال درآورند اما همين كار، خانواده و اشتياق به خرده و ريزهاي روزمره زندگي، "گسستهايي احتمالي هستند در روايتهاي يكدست و بي پايان قدرتمندان آمريكايي و اسرائيلي."تلاشي " بدون ملاحظات فراخاكي " براي زندگي در همين دنياي خاكي. اين پرسش كه "آیا امکان دارد با تحمیل گرسنگی مرگبار بر ملتی آنان را مجبور به تسلیم کرد…قطعاً سوال بسیار جالبی است، آن قدر جالب که دولت های اسراییل و ایالات متحده امریکا با همکاری نزدیک اروپا برای یافتن پاسخ قطعی آن، در حال حاضر، سخت مشغول آزمایش علمی آن هستند، آزمایشگاهی که برای آزمایش در نظر گرفته شده نواز غزه و خوکچه های هندی این آزمایش میلیونها فلسطینی ساکن آن جا هستند…"***
اما عمل نماديني كه بازهم منجر به خنثي شدن معجزات اين آزمايشگاه مي شود را بايد در همين تلاشهاي خاكي بازجست.يعني جايي كه سعي مي شود با حفر تونلهاي خاكي مرز و محدودهاي اسراديلي را دور زد و معاش لازم براي ايستادن و زيستن را فراهم آورد. "گاه با خود مي گويم آوارگي ما بهتر از صداي گوشخراش دروازه هاي آهني شهر بازگشت آنهاست.عنصر باز زميني و نه قرينه سازي بسته رستگاري آنان."
و اين ايستادن و دور زدن تا كجا ادامه خواهد يافت؟تا جايي كه قرار نباشد ديگران به فلسطين بنگرند بلكه "ما نيز در آنها دقيق مي شويم، آنها را محك مي زنيم و داوري مي كنيم."زمانيكه كه تاريخ كاملي از اين ملت تدوين شده باشد.نگاه ادوارد سعيد اميدوار است به مسيري كه روزي به جاي غلبه و استيلاي نگاههاي شرق شناسانه اي كه از صدر به ذيل تاريخ نگاه مي كنند، با انتقاد از خود و رسيدن به شرايطي پاياپاي، انسان فلسطيني، يكسره ابژه مشاهدات خام دستانه مطالعات ضد تروريسم نباشد.****
جايي كه او وراي نگاههاي دراماتيك به تبعيد و بي خانماني و نيز نگاههاي آزمايشگاهي مسلط،سازو كارهاي تازه اي جهت نقد و بازتعريف جايگاه خود و بازتوليد خلاق وضعيت خويش به دست خواهد آورد.جايي كه زبان توصيف موقعيت او زباني خلق الساعه و برآمده از توجيه نباشد بلكه فرم و سبك تازه اي نيز براي ايضاح خويش فراهم آورد.امري كه در يك گشودگي ديالكتيك ميان خود و ديگري بعنوان استعلاي از وادادگي و استحاله، قابل حصول خواهد بود.با اين حال براي امروز و به گفته سعيد:"تا آينده اي نامعلوم، بخشي از يك چيز به جاي كل آن بهتر خواهد بود.تكه ها ها به جاي كل.حركتهاي كولي وار بي آرام به جاي سكنا گزيدن در سرزميني اشغالي.انتقاد به جاي تسليم.فلسطيني خودآگاه در صحراي بي بر سرمايه گذاري و مصرف.دلاوري خشم به جاي كاسه گدايي.استقلال محدود به جاي پناهنده و مراجعه كننده.توجه، هوشياري، دقت.انجام دادن كاري كه ديگران هم مي كنند، اما تا حد ممكن متمايز ماندن.روايت پاره پاره و از هم گسيخته داستان زندگي تان – يعني همان گونه كه هست."
*استفن اريك برونر:بازيابي روشنگري:به سوي خط مشي تعهدي راديكال/ترجمه حسن مرتضوي-تهران:نشر چشمه.1386
**زندگينامه فلسفي من/كارل ياسپرس:ترجمه عزت الله فولادوند- تهران:فرزان روز.1374
***فريبرز رئيس دانا/ اقتصاد سیاسی نسل کشی در فلسطین/ www.donyayema.info
****ادوارد سعيد:فراتر از واپسين آسمان/ترجمه حامد شهيديان-تهران:هرمس، 1382(تمام نقل قولهاي مربوط به ادوارد سعيد، برگرفته از اين كتاب است.)
*****براي مطالعه در رابطه با اين ديدگاه سعيد رجوع كنيد به: شرق شناسي/ادوارد سعيد:ترجمه عبدالرحيم گواهي.-تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامي،چاپ چهارم:1383
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر