انقلاب اسلامی: قسمت دیگری از اسناد محرمانه مربوط به سال 1981 وزارت خارجه انگلستان که از قید «محرمانه است» خارج شده و به جنگ ایران و عراق ربط پیدا می کند، توسط مجید تفرشی به فارسی برگردانده شده ودر سایت او « دیروز و امروز» انتشار یافته است. این اسناد مربوط می شوند به فعالیتهای گروههای مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور که رژیمهای عراق و عربستان و نیز به انگلستان و امریکا وابسته بوده اند. از سایت «دیروز و امروز»، نقل می کنیم:
• در بین افراد و گروههای مشهور یا ناشناختهای از جمع مخالفان ایرانی در خارج از کشور که به طور مداوم با مقامات بریتانیایی در تماس بودند دیدار روز 18 مارس 1981/ 28 اسفند 1359، شاهرخ فیروز و نظام عامری با پاتریک ووگان معاون بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا جالب توجه و خواندنی است. شاهرخ فیروز نوه عبدالحسین میرزا فرمانفرما و برادر کوچکتر فیروز میرزا نصرتالدوله فیروز و نظام عامری فرزند شیخ خزعل بود.
بنا به نظر این دو رجل اشرافی ایرانی، دولت بریتانیا طی عملیاتی میبایست با "ایجاد یک حادثه در ایران، به کسانی که قصد دارند برای سرنگونی رژیم کنونی قیام کنند، چراغ سبز نشان دهد." زمانی که دیپلمات جوان بریتانیایی از آنان سوال کرد که چه حادثهای مورد نظر آنها است، شاهرخ فیروز توصیه کرد که "فرودگاه مهرآباد باید منفجر شود."
ووگان گزارش خود را با کنایه زدن به فیروز و عامری این گونه ادامه داد: "سوای این ایده درخشان، این دو مرد محترم از بازگشت سلطنت قاجاریه سخن گفتند که امری باستانی محسوب میشود. آن دو وقتی برای پهلویها و تلاشهای پیش از اسلام آنان نداشتند و هیچ سخن مثبتی هم درباره گروههای تبعیدی نگفتند، به خصوص در باره کسانی چون شاپور بختیار که ابزاری برای روی کار آمدن انقلاب شده بودند."
نماینده بخش شرقی وزارت خارجه بریتانیا، در پایان این دیدار از دو چهره قاجاری ایران تشکر کرد و بار دیگر با کنایه زدن به آنان گفت: "من از مشورت آنان تشکر کرده و پذیرفتم که چه خوب بود اگر همه میتوانستیم زمان را به عقب برگردانیم.»
• روز 24 مارس 1981/ 4 فروردین 1360، سر جان گراهام سفیر فراخوانده شده بریتانیا از تهران که همچنان امور ایران را از لندن دنبال و تا حدی هدایت میکرد، در دیداری در لندن با فریبرز عطاپور خبرنگار روزنامه تهران جورنال چاپ تهران گفتگو کرد. این روزنامه نگار ایرانی ضمن صحبت در موضوعات مختلف درباره فعالیتهای اپوزیسیون خارج از کشور اظهار داشت:
«عطاپور متذکر شد که [او] قبل از جنگ عراق و ایران، با عراقیها در تماس بوده و به آنها گفته که نباید روی خیزش خوزیها (خوزستانیها) که هدفشان قطع نفت از تهران است حساب کنند. ولی عراقیها به جای آن، به اصرار فرانسویها تلاش کردند تا از شاپور بختیار استفاده کنند، با آن که میدانستند که او تقریبا هیچ جذابیتی در ایران ندارد.»
انقلاب اسلامی: بدین سان، تنها سیاستمداران انگلیسی نظیر جورج براون نبوده اند که رژیم صدام را به حمایت از امثال بختیار و اویسی بر می انگیخته اند. بلکه فرانسویها، یعنی حکومت ژیسکاردستن، نیز چنین می کرده است. به سخن دیگر، برای آنکه تجربه دموکراسی در ایران به نتیجه نرسد و استبداد بازسازی گردد، غرب همصدا بوده است. آنها تا برانگیختن رژیم صدام به حمله به ایران، پیش رفتند و دو کشور را بمدت 8 سال در جنگی ویرانگر نگاه داشتند.
عطاپور افزود: «این تنها رادیوی بختیار است که هنوز از خاک عراق پخش میشود. حسن نزیه، [رحمت الله مقدم] مراغهای، [احمد] مدنی و دیگر مهاجران سیاسی از آن دست، همگی از بختیار فاصله گرفتهاند.»
موضوع «تبعیدیان» یکی از محورهای مجموعه گزارشهای توجیهی بود که بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا در نیمه نوامبر/ اواخر آبان در جهت ارزیابی جنبههای گوناگون وضع ایران پس از انفجارهای مرگبار هفتم تیر و هشتم شهریور تهیه کرد. در این گزارش ضمن نام بردن از گروههای اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور، عنوان شده: "جذابیت بختیار، [غلامعلی] اویسی و [عزیزالله] پالیزبان از همکاری آنان با عراق لطمه دیده است.
بخش دیگری از این گزارش شماری از سران اپوزیسیون را این گونه توصیف میکند: "سلطنت طلبان دچار اغتشاش هستند. دریادار احمد مدنی، کسی که میخواهد ناپلئون باشد، فاقد هوادار است. ملی گرایان، آزادگان، به رهبری بهرام آریانا- که مسئول ماجرای کمدی-اپرای ربودن قایق تندروی گشتی تبرزین از آبهای فرانسه بودند- برای برخی از افراد حرفهای مسن نیروهای مسلح جذابیت دارند، نه برای دیگران. چهرههای منزوی همچون [علی] امینی نخست وزیر پیشین و حسن نزیه رئیس سابق شرکت ملی نفت ایران، اگرچه شخصا بانفوذ هستند، ولی هواداران سازمان یافتهای ندارند."
• سیاوش سعیدی برای مقامات بریتانیایی چهرهای شناخته شده بود و از او به عنوان «یکی از مطلعترین افراد گروه بختیار» یاد میشد. نیکلاس برینگتون دیپلمات بریتانیایی مستقر در تهران، در گزارش 25 فوریه 1980/ ششم اسفند خود از دیدارش با «دوست بیست ساله خود» سیاوش سعیدی سخن گفت. به گفته سعیدی این دیدار و تماس او با برینگتون و دولت بریتانیا با تائید شخص بختیار انجام میشد.
سعیدی در سخنان خود مدعی حمایت بخشهایی از ارتش ایران و همچنین چند تن از "رهبران میانه روی مذهبی" از قبیل آیت الله کاظم شریعتمداری در قم، آیت الله [رضا؟] زنجانی در تهران و آیت الله حسن طباطبایی قمی در مشهد از بختیار شد.
انقلاب اسلامی: بدون کم ترین تردید، آیت الله زنجانی در میان حامیان او نبوده است. چرا که خاطره بدی از دکتر بختیار داشت:
محمد علی سفری از قول شاه حسینی نوشته است(قلم و سیاست، محمد علی سفری، چاپ اول 1380، جلد 4، ص 192 ): (نهضت مقاومت ملی با شبکه نظامی افسران ناسیونالیست در ارتباط بوده و مسئولیتش با شاپور بختیاربود. حدود یک سال بعد که اعضای نهضت و از جمله بختیار دستگیر می شوند، معلوم می شود کل شبکه نظامی در حزب توده مستهلک شده است و از این جهت آیت الله زنجانی بشدت از عمل بختیار ناراحت شده بود. از این رو، بهنگام امضای نامه سه امضائی معروف (نامه به شاه که دکتر بختیار و دکتر سنجابی و داریوش فروهر آن را امضاء کردند و آیت الله زنجانی حاضر به امضای آن، نشد) که قرار بوده آیت الله زنجانی هم امضاء کند، گفت: پای ورقه ای که امضای بختیار زیر آن باشد را امضاء نمی کند.
اما آیت الله زنجانی ماجرا را برای دیگران نیز گفته بود: در نهضت ملی ایران، رابط با افسران ارتش با دکتر بختیار بود و او همه آنها را به رژیم شاه لو داد. او بدین خاطر دکتر بختیار را قابل اعتماد نمی دانست.
در ادامه این گزارش از قول سیاوش سعیدی در باره گروه شاپور بختیار آمده است: «آنان یک ایستگاه رادیویی مهم در عراق دارند که دلیل برقراری ارتباط آنان با عراق است. اگرچه آنان هیچ پیمانی با پرزیدنت صدام حسین ندارند.»
سعیدی افزود: «او در طول دیدار اخیر پرزیدنت [محمد انور] سادات [رئیس جمهور مصر] از پاریس موفق شده تا دیداری 55 دقیقهای بین او و بختیار ترتیب دهد. در این دیدار سادات به بختیار گفت که به مصر عزیمت کند. مصر میتواند برای تاسیس یک رادیو در اسکندریه کمک کرده و یا امکانات نظامی در اختیارشان قرار دهد. آقای بختیار ابراز تشکر کرد و اشاره کرد که مصر کمی از صحنه عمل دور است. در واقع فعلا امید این است که کمک بیشتری از جمله یک ایستگاه رادیویی در ترکیه دریافت شود."
برینگتون در پایان گزارش خود اظهار امیدواری کرد که مقامات وزارت خارجه بریتانیا در پاریس یا لندن با سیاوش سعیدی و از طریق او با بختیار در تماس باشند.
در پاسخ دیوید میرز رئیس بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا به گزارش برینگتون از گفتگویش با سعیدی آمده است: «تاکنون ما به خصوص تحت تاثیر فعالیتهای هیچ کدام از گروههای مختلف غالبا رقیب تبعیدی قرار نگرفتهایم. بسیار دشوار است که هیچ نقشی برای هیچ یک از آنان به خصوص بختیار بختی برای ایفای نقشی در آینده پیش بینی کرد.»
میرز در باره اویسی و بختیار افزود: «به خصوص بختیار و اویسی به دلیل همکاری نزدیکشان با عراقیها بسیار لطمه دیدهاند. باید صبر کرد و دید که آیا این دو میتوانند در آینده از این موضوع نجات یافته و در ایران جذابیت یابند یا نه. ما به دقت به مراقبت از فعالیتهای آنان ادامه خواهیم داد.»
• بر اساس یک گزارش دیگر و حدود 9 ماه و نیم پس از گزارش قبلی، برینگتون که در آن زمان رئیس دفتر حفاظت منافع بریتانیا در تهران شده و پس از یک مرخصی کوتاه، در آستانه عزیمت مجدد به تهران بود، روز دهم دسامبر 1981/ 19 آذر 1360، طی گزارشی، یک بار دیگر جزئیات گفتگوی مجددش با دوست قدیمی خود سیاوش سعیدی، یکی از همکاران شاپور بختیار در پاریس، را به اطلاع بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا رساند.
این بار موضع سعیدی به کلی تغییر کرده بود: «او [سعیدی] گفت که میخواهد مرا در جریان فعالیتهای خودش و دوستانش قرار دهد، ولی حساسیت موقعیت مرا درک میکند و نام مرا به کسی نخواهد گفت.»
در این گزارش از قول سعیدی که نسبت به گفتگوی 9 ماه قبل خود با برینگتون نظرش درباره بختیار و ارتباطات او به کلی دگرگون شده بود چنین ذکر شده: «در طول ماههای اخیر، او و همکارانش از فریب آقای بختیار رها شدهاند. بختیار زمانی ماهانه دو میلیون دلار از عراقیها دریافت میکرد و در بانکی در سوییس ذخیره و با عواید آن زندگی میکرد. این پول به مصرف خانوادههای دستگیر شدگان در ایران و دیگر اهداف مورد نیاز نمیرسید و این سوء ظن وجود داشت که بیشتر آن به جیب شخص بختیار میرود. او [بختیار] به طرز فزایندهای دچار بیتصمیمی است.»
برینگتون افزود: «آقای سعیدی و دوستانش ضمن آن که کاملا از بختیار نبریدهاند، فاصله خود را با آقای بختیار حفظ کرده و با دریادار مدنی و ژنرال اویسی تماس برقرار کردهاند. ... آقای سعیدی گفت که [او و همکارانش] دریافتهاند که درگیر یک کشمکش طولانی هستند ولی باور دارند که کسانی که معتقدند نباید اجازه داد تا ایران ویران شود، از طریق حفظ ارتباط با غرب هر کاری که میتوانند باید انجام دهند.»
دیپلمات بریتانیایی این گونه به سخنان دوست ایرانی خود درباره آینده سیاسی ایران واکنش نشان داد: «من بدبینی خود را اظهار کرده و به او گفتم که احتمالا چیزی مانند نظام کنونی در ایران ادامه خواهد یافت.»
برینگتون افزود: «در یک مورد او [سعیدی] پرسید که آیا اپوزیسیون بدون خونریزی و با کمک بریتانیا موفق به ایجاد تغییرات خواهد شد؟ من با شدت گفتم که دولت بریتانیا حکومت ایران را به رسمیت شناخته و با آن کار میکند. چنان که در گذشته نیز با شاه کار میکرده و بعدا نیز با هر حکومتی که حمایت مردم ایران را داشته باشد کار خواهد کرد. ولی ما مسلما نمیتوانیم در امور داخلی ایران دخالت کنیم. پیامی که او [سعیدی] دریافت این بود که به نظر من، دولت بریتانیا از هیچ فعالیتی از اپوزیسیون حمایت نمیکند ولی با حکومت در قدرت کار خواهد کرد. من فکر میکنم که رژیم کنونی، یا چیزی شبیه آن، محتملا در قدرت باقی خواهد ماند.»
موضوع ارتباط بختیار با حکومت بعثی عراق در دیگر پروندهها و اسناد رسمی بریتانیایی نیز آمده است. برای نمونه، وقتی جان گراهام سفیر فراخوانده شده بریتانیا از تهران در 30 نوامبر/ نهم آذر، در حین گفتگوی حین صرف ناهار، از لرد جورج براون وزیر خارجه پیشین بریتانیا و لابی سرسخت بختیار و حکومت عراق در لندن، درباره آشناییش و دیدارش با بختیار پرسید، جورج براون گفت که بختیار را میشناسد و بخشی از این آشنایی به دلیل "دعوت صدام از بختیار برای دیدار از عراق" است.
اسناد آزاد شده بریتانیایی در سالهای اخیر نشان میدهد که هواداری جدی لرد جورج براون با بختیار از دوران نخست وزیری 37 روزه بختیار در دی و بهمن 1357 به طور جدی آغاز شده بود و از همان زمان تا خروج پنهانی بختیار از ایران و شروع فعالیتهای سیاسی او در فرانسه و آغاز ارتباط و همکاریش با عراق، براون یکی از مهمترین حامیان بختیار و صدام حسین در میان سیاست ورزان اروپایی بود.
انقلاب اسلامی: آشنائی جرج براون با بختیار، از پیش از انقلاب ایران آغاز گرفته است. زیرا او بود که به تهران رفت و پس از آنکه بختیار را به مقام نخست وزیری رساند، به لندن بازگشت و گفت: به تهران رفتم و دکتر بختیار را به نخست وزیری رساندم. او رساندن دکتر بختیار را به نخست وزیری امتیازی می دانست که از شاه گرفته است و بابت آن می خواست به دیدار خمینی بیاید و خمینی را متقاعد کند که نخست وزیری دکتر بختیار امتیازی بوده است که او از شاه بسود نیروهای انقلابی گرفته است. اما خمینی چون هدف سفر او به تهران آگاه شده بود و چون مشکل نبود بداند اگر نخست وزیری بختیار نه بخدمت گرفتن کسی بود که تا آن زمان، عضو جبهه ملی بود، شاه آن را نه وزیر خارجه اسبق انگلستان که به مردم ایران می داد. از این رو، او را نپذیرفت.
آفتاب آمد دلیل آفتاب: بعد از پیروزی انقلاب و خارجی شدن بختیار از ایران توسط فرانسویها، به قول گزارش نویس، براون، لابی سرسخت او شد و همراه او و اویسی به بغداد رفت و موفق شد صدام حسین را به جنگ با ایران برانگیزد. بدین سان، امتیاز را او بسود امپراطوری فرسوده انگلستان گرفته بود.
سفیر سابق بریتانیا در تهران در ادامه بحث خود با اشاره به ارتباط و همکاری اویسی و بختیار با حکومت بعثی عراق به جورج براون گفت: «من فکر نمیکنم که اویسی به دلیل این که تاحدی آلوده است، جذابیتی داشته باشد. اگرچه من شخصا شاپور بختیار را تحسین میکنم، ولی او هم آلوده است.»
• در همین ارتباط، برخی دیگر از گروههای اپوزیسیون ایرانی در خارج نیز به دنبال جذب حمایت دیگر کشورهای غربی از جمله آمریکا نیز بودند. برای نمونه، روز پنجم ژوئن/ 15 خرداد، مهدی بهادری رابط امور کنسولی ارتشبد اویسی با سفارت بریتانیا در پاریس جرالد رایان دیپلمات بریتانیایی را، ظاهرا بدون اطلاع قبلی دیپلمات بریتانیایی، به محل اقامت اویسی در پاریس و دیدار با او برد.
اویسی در این دیدار تصریح کرد که «بسیاری از شایعات درباره ستیزه جویی در میان خود رهبران بالقوه ایران نوین صحت دارد. در ابتدا شاپور بختیار میگفت که میخواهد رئیس جمهور ایران شود و به چیزی کمتر از آن هم رضایت نخواهد داد. ولی اکنون شرایط در ایران بدتر شده و همه آماده در میان قرار دادن منابع خود برای برقراری نظم در ایران هستند.»
اویسی درباره ارتباطات آمریکایی خود، ضمن اشاره به ارتباط خود با جورج بوش (معاون رونالد ریگان، رئیس جمهور جدید آمریکا) گفت: «او اخیرا در آمریکا بوده و به جز یک حمایت مبهم نمادین، چیزی دریافت نکرده و دست خالی برگشته است. اویسی بر این باور است که آمریکاییها فعلا منتظر اقدام هماهنگ اروپاییان درباره سیاست گزاری در مورد ایران هستند و پس از آن، آمریکاییها بیشتر آماده ارائه کمک مستقیم خواهند شد.»
ژنرال اویسی درباره موضع عراق گفت: «او باور دارد که عراق قابل اعتماد نیست. دولت عراق [در جنگ علیه ایران]، بیشتر از ظرفیت خود بار برداشته و حاضرند به هر کسی متوسل شوند تا به یک راه حل صلح آمیز و بازگرداندن آبروی خود برسند ... عراقیها به نوعی آمادگی خود برای همکاری با ژنرال را برای بازگرداندن نظم به منطقه و دور نگاه داشتن نفوذ و سربازان روسها از مرزهای عراق اعلام کرده و گفتهاند که آماده کمک به اویسی هستند."
انقلاب اسلامی: بدین سان، شکست حمله نظامی عراق به ایران، امری مسلم بوده است. باوجود این شکست و پر بودن دست ایران، کودتای خرداد 60 و ادامه جنگ و تمام کردن آن در شکست، آنهم با سرکشیدن جام زهر، خیانت مسلمی به ایران بوده است. باتوجه به این که آلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت تاچر، ترتیب دهنده ادامه جنگ را حکومت تاچر می داند، شناسائی عاملان اصلی این خیانت، نه تنها بلحاظ تاریخ بلکه بلحاظ حال و آینده ایران، اهمیتی تعیین کننده دارد.
این اظهارات در حالی از سوی ژنرال اویسی بیان میشد که مطالب اسناد آزاد شده در سالهای اخیر، دست کم در یک تا دو سال نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حاکی از آنند که اویسی و گروه تحت امر او، ضمن دریافت کمکهای گسترده و مختلف مادی و تدارکاتی از حکومت بعثی صدام حسین، یک شبکه کامل رادیویی و تعدادی از نیروهای اداری و مسلح خود را در عراق مستقر کرده بودند.
شایان ذکر است که پیش از این نیز دست کم یک بار اویسی در تاریخ 14 آوریل/ 25 فروردین، از طریق بهادری رابط خود با مقامات لندن تماس گرفته و طی نامهای به داگلاس هرد معاون وزیر خارجه بریتانیا خواهان دریافت کمک معنوی از لندن و توصیه به مقامات ترک برای آزاد گذاشتن فعالیتهای گروه اویسی در داخل ترکیه و همچنین اعطای کمکهای مالی به آنها شده بود. به گفته بهادری، در آن زمان اویسی از بغداد به آنکارا عزیمت کرده بود و به دلیل کاهش کمکهای مالی، تعدادی از نیروهایش را مرخص کرده بود.
http://enghelabe-eslami.com/%D
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر