نگذارید شاخه زیتون از دستم بر زمین افتد. همنشين بهار |
چیزی به نام فلسطینی وجود ندارد ! دوره بیست و نهم مجمع عمومی سازمان ملل، که «عبدالعزیز بوتفلیقه» ریاست آنرا بعهده داشت، ۱۸ دسامبر سال ۱۹۷۴ به پایان میرسید. ۱۴ اکتبر همان سال مجمع عمومی برای دعوت از یاسر عرفات و شنیدن سخنان او رأی مثبت داد. حضور رهبر یک جنبش آزادیبخش در سازمان ملل ضربه بزرگی به مرتجعان و نژادپرستان بود و آنان تصور نمیکردند، صدایی که در صدد خاموش کردنش بودند، از مجمع عمومی سازمان ملل به گوش جهانیان برسد. ۱۳ نوامبر ۱۹۷۴ در هر کوی و برزن، سخن از یاسر عرفات بود. او جامعه جهانی را به یاری طلبید. نُه روز بعد (۲۲ نوامبر ۷۴) که مجمع عمومی، قطعنامه مهمی در مورد بیت المقدس ارائه داد و بر حق مردم فلسطین برای تعئین سرنوشت خودشان و حق استقلال و حاکمیت آنان انگشت گذاشت، اشغالگران و حامیانشان عزا گرفتند. پیشتر، خانم «گلدامایر» به «روزنامه ساندی تایمز» گفته بود: There were no such thing as Palestinians…They did not exist. «چیزی به نام فلسطینی وجود ندارد ... اینجور نیست که در اینجا ملتی فلسطینی می زیسته و ما آنان را آواره کرده و بر سرزمینشان مسلط شده ایم. در این سرزمین، اصلاً فلسطینی وجود ندارد.» امثال او اصلاً منکر فلسطینی و جنبش فلسطین میشدند تا چه رسد به اینکه سازمان ملل به آن حق نظارتobserver status و حضور در جلسات هم، بدهد. از قول نماینده آمریکا «جان اسکالی» John A. Scali گفته میشد: استبداد اکثریت tyranny of the majority در سازمان ملل همه چیز را بهم ریخته است، آفریقای جنوبی و اسرائیل در تنگنا قرار گرفته اند و نمایندگان کشورهای جهان سوم رویشان باز شده است. هرج و مرج rampant anarchy در سازمان ملل هویدا است و دیگر دلیلی برای حمایت ایالات متحده از این سازمان وجود ندارد. ........................................ ستمگران زیتون صلح را میشکنند. سیزدهم نوامبر ۱۹۷۴ (۲۲ آبان ۱۳۵۳) برای نخستین بار، رهبر یک جنبش آزادیبخش در مجمع عمومی سازمان ملل، از حقانیت و مظلومیت مبارزان راه آزادی سخن گفت و طالبان نفت و دلار را که در تدارک «خاموش ساختن کانون های بحران»، قیافه حق به جانب میگرفتند، خلع شعار نمود. یاسر عرفات با دیپلماسی انقلابی و منطق و برهان، مُشتِ متجاوزان را باز کرد و نشان داد این ستمگران هستند که شجره طیبه ُمدارا و زیتون صلح را میشکنند، راه گفتگو را میبندند و مسیری جز مبارزه قهرآمیز باقی نمیگذارند. *** آنروزها انقلاب تا پیروزی و «ثوره ثوره حتی النصر» ورد زبان ها بود و همه چیز، به ساز «گفتمان انقلابی» میرقصید و میچرخید. تکیه بر شور انقلابی، ادبیات ضد بیدادگری، انگشت نهادن بر خوی و خصلت استعمارگری در مواجهه با غرب دو چهره، غربی که از دیدگاه دیگر مهد مدنّیت و دموکراسی و پیشرفت نیز، بود ــ گفتمان مسلط آن سال ها را تشکیل میداد. کل جهان سرمایه داری (و آمریکا بخصوص) با «تورم و رکود همراه باهم» Stagflation (استاگفلیشن)، دست و پنجه نرم میکرد. نظم به اصطلاح نوین جهانی پا نگرفته، و دیوار برلن ُسر و ُمر و گُنده، سَر ِجایش بود و رهبر آلمان شرقی مدّعی میشد که این دیوار اقلاً تا ۱۰۰ سال دیگر میماند و هوادارانش یک ساعت (یک ساعت تمام) هورا میکشیدند و کف میزدند... با وجود این که هیئت حاکمه آمریکا، و کل دنیای سرمایه داری برای سوار شدن بر َخر ُمراد و بلعیدن شوروی، این پا و آن پا میکرد، هنوز تیم «یلتسین ـ گورباچف» از راه نرسیده و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قرص و پابرجا بود. ویتنامی ها، ضربات بزرگی به ارتش متجاوز آمریکا زده بودند و در گوشه و کنار جهان خروش آزادیخواهی به گوش میرسید. در نیکاراگوئه و سراسر آمریکای لاتین نیز فریاد مرگ بر امپریالیسم شنیده میشد و امثال چه گوارا، رژیدبره، کاسترو، ُاورتگا، توماس بورخه و لیلا خالد، الگو بودند و جمیله بو پاشا و ابو جهاد و ژرژ حبش و کارلوس و نلسون ماندلا جاذبه داشتند. در تاثیر از این فضا و در چالش با ابتذال دنیای سرمایه داری، هنرمندان، شعراء و نویسندگان مردمی، بهترین فیلم ها، نمایشنامه ها، تندیس ها، ملودی ها، سرودها و کتب انقلابی را خلق میکردند... «وتو» ی همیشگی آمریکا به نفع اسرائیل، و جانبداری اسرائیل از رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی بسیار دافعه داشت. وجدان آمریکائیهای شریف از جنایات و دخالت های ارتش زورگوی کشورشان در ویتنام، و پیش تر اندونزی و کامبوج و لائوس و آنگولا و شیلی و یونان و کنگو و گواتمالا و ایران زمان ِمصدق... جریحه دار بود و نسبت به شعارهائی چون «یانکی برو گم شو» که خلق های تحت ستم سَر میدادند، دافعه نداشت و امثال «فوکومایا» مرگ آرمانخواهی و تئوری پایان تاریخ را دَم نگرفته بودند. در چنین اوضاع و احوال و در چارچوب جنگ سرد و حمایت مهم شوروی و کشورهای غیر متعهد که همه دوست شوروی بودند و ریاست مجمع عمومی که با الجزایر (عبدالعزیز بوتفلیقه) بود، ابو عمّار (یاسر عرفات)، شور و خروش رزمندگان راه آزادی را در سازمان ملل منعکس نمود. ........................................ بچه ها، بچه ها، عرفات. عرفات، میخواد حرف بزنه... ۲۲ آبان سال ۵۳ روزی که خبر رسید نمایندگان دولت اسرائیل «به خاطر حضور تروریست یاسرعرفات در سازمان ملل»، قهر کرده و از سالن بیرون رفته اند، در زندان قصر ولوله شد. من در بند «یک و هفت و هشت» بودم. یادم میآید چهارشنبه بود و هوا کمی دَمگرفته...و شام هم پنیر و حلوا ارده داشتیم. یکی از زندانیان داد زد بچه ها عرفات.... همه به سوی تلویزیون دویدیم تا به سخنان او گوش کییم... حتی «جیمی» هم آمد ! هیبت الله معینی، چنگیز احمدی، حمید حمیدبیگی، یحیی رحیمی، طاووسیان، رضی الله تابان، علی ماهباز، یوسف کشی زاده، رضا و حسین سلاحی، حسین ملایری، مجید نعیمی، حمید حسینی، هادی غفاری، ابوالفضل شکوری، غلامحسین کرباسچی، ...عسکریان، کیوان صمیمی، اسدالله بادامچیان، جاج پیاده، عبدالمجید معادیخواه، رسول اسلام، طیب سیادتی، سلیمان تیکان تپه، ...شیر علی، حسن خامنه ای، هاشمی گلپایگانی، آزاد منزوی، فیروز قریشی، صمد...، شیخ محمد تقی حسینی طباطبایی، جعفر شجونی، جلال گنجه ای، مرتضی نبوی، احمد پورنجاتی، حسن رحیمی، عباس همایون نژاد، مسعود عدل، مسعود کلانی، ابوذر ورداسبی، جواد زرگران، حسین ذوالفقاری، علیرضا معدنچی، حسن طهماسبی، محمد مهاجری، حسین جنتی، مسعود ایزدخواه کرمانی، عطاالله نوریان، علیرضا جلوخانی، سعید اعتمادی، ...سحادی، علیرضا مناّنی و خیلی های دیگر... حضور داشتند. خالق رُمان « کلیدر » نیز کنار «جیمی»، روی زمین و رو به تلویزیون چهار زانو نشسته بود و سخنان عرفات را به دقت گوش میداد. جیمی، رنجدیده و زحمتکش بود. جرم سیاسی نداشت و زندانبانان اجازه میدادند از زیر هشت سینی های غذا را روی سرش بگذارد و داخل بند بیاورد. رابطه او با همه ما و بخصوص محمود دولت آبادی گرم بود. همه اش میگفت بنازم این عرفات را، خیلی خایه داره والله... خار اسرائیل و آمریکا را گا...، ماشالله، ماشاالله... فرداش گفتم جیمی، میدونی عرفات چی گفت؟ گفت نه والله، اینا دیگه نمیدونم... ........................................ چرا عرفات سخنانش را با بسم الله شروع نکرد؟! آنروز شور و شوق همه را فرا گرفته بود. عرفات از صهیونیسم، و پیوند استعمار و ارتجاع سخن میگفت و نشان میداد یهودیان فرهیخته نیز، از نژادپرستی دل پُرخونی دارند. سالها است که از آن پائیز و آن غروب میگذرد اما حرف های او که البته جمعبندی رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین بود، امروز و همیشه تازگی دارد. یاد « محمود درویش » بخیر که در نگارش آن سند تاریخی نقش بسیار داشت. شنیدم کسانی میگفتند چرا عرفات سخنانش را با بسم الله شروع نکرد؟!... خیلی ناراحت شدم و به یکی از آنان که وقت و بیوقت به مقامات نامه مینوشت تا «آزاد» شود گفتم چه فایده دارد آدم همه اش بسم الله بگوید و ورد بخواند اما روزی هزار بار به هزار بُت سجده کند؟ سخنرانی عرفات آمیخته با واقع بینى سیاسى بود و در آن سال ها که گفتمان مبارزه مسلحانه، حرف اول را میزد، برخی را در خود فرو بُرد و میپرسیدند موضع ژرژ حبش در مورد این سخنرانی چیست؟ ژرژ حبش با پذیرش احتمالی راه حل مبتنی بر مذاکره، نظر مساعد نداشت اما بعدها (سال ۱۹۷۹)، طرح عرفات (قبول هرقسمت از فلسطین که بتواند آزاد شود) را پذیرفت. ........................................ کُت سفید عرفات و جلد خالی سلاح کمری عرفات به جای اورکت سبز رنگ نظامی که همیشه بر تن داشت، با «چفیه» ای که تا آخرین روزهای حیاتش بر سر میگذاشت، کت سفید رنگی پوشیده و پیراهنش به رنگ زیتون بود. وقتی پشت میز سخنرانی قرار گرفت، عینک دودی اش را نیمدقیقهای بر چشم نگاهداشت، سپس برداشت و با روی گشاده و صلابت و مهربانی سخنان خود را آغاز نمود. آیا می خواست نشان دهد که تا رزمنده راه آزادی مجبور نباشد در پس پرده نمیرود؟ برای همین عینک دودی اش را برداشت و کت سفید به تن کرد؟ عرفات میدانست در جهانی که انسان گرگ انسان است و شاخه زیتون را هم در دستش میشکنند، نباید به تعارفات دلخوش کند و نمیتواند تفنگش را زمین بگذارد، از این رو آگاهانه کوشید جلد خالی «کُلت» اش را هم شده، نشان دهد. وقتی از شاخه زیتون سخن گفت، هنگام بلند كردن دست ها، سلاح كمرى اش در معرض دید نمایندگان كشور هاى جهان قرار گرفت و چون بر خلاف آئین نامه هاى سازمان ملل بود، كورت والدهایم دبیركل وقت پادرمیانی کرد و گفت: جلد خالى بوده است. *** دو سال بعد در زندان مشهد، زندهیاد شکرالله پاکنژاد (شُکری)، آن سخنان تاریخی را به میان کشید. یادم میآید که او این بخش از سخنان عرفات را با وجد و سرور تکرار میکرد: «مگر نه این که انقلاب به معنی تحقق بخشیدن به رؤیاها و امیدها است؟» سخنرانی یاسر عرفات در سازمان ملل، فقط مربوط به فلسطین نیست. نکاتی در آن نهفته است که امروز و همیشه تازگی دارد. شگفتا که تاکنون نه دوستان و نه دشمنان یاسر عرفات متن کامل این سند تاریخی را در اختیار مردم قرار ندادهاند و کلیت آن برای بسیاری از هواداران سازمان های سیاسی نیز آشنا نیست. آنها نیز تنها این جمله از سخنان عرفات را شنیدهاند: « امروز من آمده ام با یک شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست دیگر، کاری نکنید که شاخه زیتون از دست من رها شود. »... ........................................ عبدالعزیز بوتفلیقه به عرفات خوشآمد میگوید. ساعت ده و نیم صبح سیزدهم آوریل ۱۹۷۴، عبدالعزیز بوتفلیقه که ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را بعهده داشت، به زبان فرانسه، تصمیم اعضاء (در تاریخ ۱۴ اکتبر ۱۹۷۴)، مبنی بر دعوت از نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین برای شرکت در مذاکرات مجمع عمومی سازمان ملل را یادآور شد و بعد به زبان عربی، به یاسر عرفات خوشآمد گفت و از او خواست سخنان خود را آغاز نماید. عرفات که به زبان عربی سخن میگفت، به نام مردم و سازمان آزادیبخش فلسطین، از عبدالعزیز بوتفلیقه تشکر کرد و انقلاب الجزایر، و آرمان آزادی و عدالت و صلح را ستود... او همچنین از «کورت والتهایم» Kurt Waldheimدبیر کل سازمان ملل هم قدردانی نمود و از اینکه سه کشور گینه بیسائو، بنگلادش و گرانادا به استقلال دست یافته و به سازمان ملل راه یافتهاند ابراز شادمانی کرد و با تشکر از اینکه قضیه فلسطین در دستور کار سازمان ملل قرار گرفته و هیئت فلسطین نیز دعوت شده است، افزود: ترکیب کنونی نمایندگان سازمان ملل، با آنچه گذشته بوده بسیار متفاوت است، جهان امروز هم جهان دیروز نیست، به همین دلیل ستمدیدگان در آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین به شما که نمایندگان ۱۳۸ کشور جهان هستید و کم و بیش نظرات خانواده ملل را بازتاب میدهید، چشم دوختهاند تا جانب مظلوم را بگیرد و کنار ستمگر نایستد. نسبت به اجرای اصول مندرج در منشور سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر اظهار امیدواری کرد و استعمار و امپریالیزم و نژادپرستی را از جمله موانع صلح و عدالت و آزادی، برشمرد... زیمبابوه، نامیبیا، آفریقای جنوبی و فلسطین و...، هنوز قربانی ظلم و خشونت و تجاوز و ترور است... ........................................ بلای جنگ و استثمار کشورهای فقیر ادامه دارد. بلای جنگ، غارت مواد خام و استثمار کشورهای فقیر، ادامه دارد و مسابقه تسلیحاتی و گسترش سلاح انمی، صلح جهانی را تهدید میکند، مخارج سرسام آوری که صرف کشتار میشود به مراتب از آنچه باید در راه علم و سعادت انسان به کار رود کمتر است. شگفتا که با هواپیما و بمب و با همه نوع سلاح مرگبار به مردم بیپناه تجاوز میشود و آمریکا با مواضع خصمانه، جانب متجاوز را میگیرد. من از مردم آمریکا درخواست پشتیبانی میکنم و از آنان سئوال میکنم ما چه گناهی کرده ایم؟ میخواهم آنان جانب مردم و مبارزه قهرمانانه آنان را بگبرند. فراخوان جورج واشنگتن و آبراهام لینکلن و ودرو ویلسون...هم جز این نبود... عرفات در مقدمه صحبتش ضمن اشاره به کنفرانس حقوق دریاها در کاراکاس، کنفرانس جهانی جمعیت در بخارست و کنفرانس جهانی غذا در رم، به رنج مردم قبرس هم گوشه زد و سپس مسائل اصلی خود را طرح نمود. به نام خلق فلسطین، رهبران مقاومت و سازمان آزادیبخش فلسطین به خاطر دعوت برای شرکت در نشست عمومی سازمان ملل که با شرکت تمامی اعضاء برگزار میگردد، سپاسگزارم و از همه نمایندگان کشورهای عضو که تصمیم گرفتند مسئله فلسطین به عنوان موضوعی جداگانه بررسی شود قدردانی میکنم، قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل برای دعوت ما و ایراد سخنرانی، با تصمیم شما صورت گرفت و به عمل درآمد. ........................................ ریشه مسئله فلسطین به سالهای آخر قرن ۱۹، بر میگردد، ریشه مسئله فلسطین به سالهای آخر قرن ۱۹، بر میگردد، به دورانی که ما آنرا بنا بر شناخت امروز خود عصر استعمار یا عصر تشکیل مستعمرات مینامیم، یعنی دقیقا زمانی که صهیونیسم عَلم شد تا توسط مهاجران اروپائی، فلسطین زیر سیطره قرار گیرد، همانند استعمارگران که آفریقا را به زیر سلطه خویش کشیدند و بر آن تاختند. این دوران عصری است که طی آن استعمار از غرب، به آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین میتازد و با بیرحمی تمام به استثمار مردم سه قاره میپردازد، ستم و غارتی که تا همین دوران ما نیز استمرار یافته و نژادگرائی در آفریقای جنوبی و فلسطین شاهد زنده آن است. صهیونیست ها دقیقا همانند استعمارگران و نوکران عوامفریب شان که به ستم و تجاوز خویش رنگ مدنّیت و تمدن میزدند، به هنگام ُسلطه بر فلسطین، اهداف خود را پوشانده و در لباسی مُبّدل عرضه میداشتند. مثل استعمارگران که برای استثمار آفریقا، و بندگی کشاندن مردم ستمدیده، از مذهب و رنگ و نژاد و زبان استفاده نمودند تا چپاول و غارت را توجیه کنند، (صهیونیستها نیز) به هنگام اشغال فلسطین و بیرون راندن مردم آن از سرزمین ملی خود همین روش ها را به کار گرفتند. ........................................ اشغالگران، الهیات یهود را برعلیه مردم فلسطین به خدمت گرفتند. همان گونه که استعمار، رنجبران و استثمار شدگان را به عنوان مواد بی روح برای ساختن و تحقق بخشیدن به مستعمره نشینی مورد استفاده قرار داد، یهودیان استثمارشده نیز در خدمت کسانی قرار گرفتند که سر نخ صهیونیزم در دست آنان بود. به عبارت دیگر یهودیان اروپا نشین، عملاً به ابزار تجاوز رهبران جریان صهیونیستی و به عوامل و عناصر مستعمره نشینی تبدیل شده و با تبعیض نژادی خو گرفتند. اشغالگران، الهیات یهود را برعلیه مردم فلسطین به خدمت گرفتند. هدف تنها ایجاد مستعمره نشین هایی به سبک غربی نبود، جدا ساختن خود یهودیان از سرزمین های گوناگون و بیگانه ساختن آنها با ملت های خودشان نیز، جزو برنامه بود. صهیونیزم، ایدئولوژی امپریالیستی و استعماری و عمیقاً ارتجاعی است که تبعیض نژادی را توجیه میکند و به دلیل دیدگاه واپسگرایانه اش دقیقا با یهود ستیزی (آنتی سمیتیزم) هماهنگ است و در تحلیل نهایی روی دیگر همان سّکه اصلی است. چرا؟ چون پیشنهاد میشود که کسانی که به آیین یهود میپیوندند میهن اصلی خود را فراموش کنند و به ارض موعود بچسبند، نه این که با دیگر هموطنان غیر یهودی خویش برابر باشند. در واقع این همان یهود ستیزی است اما، به شکلی جدید رُخ مینماید. وقتی عنوان میشود که تنها راه حل مسئله یهود این است که یهودیان از جوامعی که درگذشته بخشی از تاریخ آن را تشکیل میدادند، جدا و بیگانه شوند، زمانی که اظهار میگردد باید از طریق مهاجرت و اسکان اجباری در سرزمین مردمی دیگر، وظیفه خود را به مسئله یهود انجام دهند! در این جا همان نقشه ای پیش میرود که یهودستیزان در گذشته علیه قوم یهود به کار میبردند. به همین دلیل میتوان به رابطه «سیسیل رودس» Cecil Rhodes (که در جنوب شرقی آفریقا موجب رشد مستعمره نشینی شد) و «تئودور هرتسل» Theodor Herzl (که برای فلسطین نقشه های مستعمره نشینی در َسر داشت)، پی بُرد. «هرتسل» که جواز خود را به عنوان یک مستعمره نشین خوش اخلاق، دریافت کرده بود روی بدین سوی کرد و این جواز را به حکومت انگلیس عرضه نمود با این امید که زمینه را برای صدور یک قطعنامه رسمی مبنی بر حمایت از صهیونیست ها مساعد گرداند. در برابر این اقدام، صهیونیست ها استقرار یک پایگاه امپریالیستی در سرزمین فلسطین را به انگلستان قول دادند. به طوریکه منافع بریتانیا بتواند در یکی از نقاط دقیقاً استراتژیک تضمین گردد. ........................................ جامعه ملل مردم ما را یکه و تنها گذاشت. هجوم یهودیان به فلسطین در سال ۱۸۸۱ آغاز شد. قبل از این که اولین موج بزرگ مهاجران وارد شوند جمعیت فلسطین که اکثریت آن را مسلمانان و مسیحیان تشکیل میدادند حدود نیم میلیون، و جمعیت یهود حدود ۲۰ هزار نفربود و همه مردم هم از آزادی مذهب که از ویژگی های تمدن ما است برخوردار بودند. فلسطین در آن زمان سرزمینی بود سرسبز که اکثریت آن را اعراب تشکیل میدادند که با کار و تلاش و پویایی، به غنی سازی فرهنگ بومی خود بها میدادند. نهضت صهیونیست طی سال های ۱۸۸۲ تا ۱۹۱۷ حدود ۵۰ هزار یهودی اروپایی را به سرزمین ما کشید. برای انجام این کار و برای به اصطلاح جوش دادن آن ها به جامعه ما به خدعه و نیرنگ متوسل شدند. بار دیگر وحدت و همکاری بین صهیونیسم و امپریالیسم با قانع شدن انگلستان نسبت به صدور«اعلامیه بالفور»، خود را نشان داد. وعده اعطای سرزمین فلسطین، به جنبش صهیونیستی نشان داد امپریالیست ها تا چه حد شقاوت پیشه و جبّارند. جامعه ملل League of Nations هم که در آن زمان تشکیل شده بود مردم ما را یکه و تنها گذاشت و تعهدات و وعده وعیدهای ویلسون Woodrow Wilson را به هیچ گرفت. تحت عنوان قیمومیت، سلطه انگلیس به طور مستقیم و بیرحمانه بر ما تحمیل شد. مراد از سند قیمومیت که توسط جامعه ملل هم صادر گشت، این بود که مهاجمان میخ خود را در سرزمین ما محکم بکوبند و برای تحکیم دستاوردهای خود در وطن ما قلدربازی در آورند. ........................................ با همکاری انگلیس و آمریکا، فلسطین تکه پاره و بخشیده شد ! در آستانه صدور «اعلامیه بالفور» و طی یک دوره سه ساله، صهیونیسم با همکاری متحد خود امپریالیسم موفق شد تعداد بازهم بیشتری از یهودیان اروپایی را به سرزمین ما بکشاند و حتی موجب سلب اختیار یهودیان عرب فلسطین از دارایی های خویش گردید. در سال ۱۹۴۷ تعداد یهودیان به ۶۰۰ هزار نفر رسید که در آن هنگام مالک ۶ درصد از زمین های قابل کشت فلسطین بودند. در نتیجه همکاری میان قدرت قیم (انگلیس)، و جریان صهیونیستی و با پشتیبانی ایالات متحده، در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ مجمع عمومی در سالهای اول تأسیس خود توصیه نمود میهن فلسطینی ما تکه پاره و بخشیده شود ! این توطئه در اثر رفتار مشکوک و اعمال فشارهای شدید در فضایی مسموم تحقق پذیرفت. مجمع عمومی به تقسیم سرزمینی غیرقابل تجزیه، به تقسیم چیزی که از لحاط حقوقی حق انجام آن را نداشت پرداخت. اما موضع ما چه بود؟ موضع ما هنگامی که با آن تصمیم زشت به مخالفت برخاستیم با موقعیت مادری که در مقابل ادعای یک نامادری دایر بر مالکیت یک فرزند واحد اجازه نداد شاه سلیمان فرزندش را به دو نیم تقسیم کند و با جدایی از فرزندش موافقت نمود ــ قابل مقایسه است. با این که قطعنامه مزبور، ۵۴ درصد از سرزمین فلسطین را به استعمارگران واگذار کرد، اشغالگران بازهم ناخشنود بودند ! ناخشنودی از این تصمیم آنان را به جنگی هولناک برعلیه مردم غیرنظامی عرب برانگیخت تا جائی که ۸۱ درصد از کل سرزمین فلسطین را اشغال نموده، یک میلیون عرب را از خانه و کاشانه خود دربدر ساختند، به ۵۲۴ شهر و روستای عربی تجاوز نمودند که از آن میان ۳۸۵ شهر و روستا به کلی ویران و از صفحه روزگار محو شد، صهیونیست ها اماکن مسکونی و مستعمره نشین های خود را برفراز ویرانه ها، کشتزارها و باغ های ما بنا کردند، اما باز هم طلبکارانه حرف زور میزدند. ........................................ مسئله فلسطین کشمکش میان دو مذهب و دو ملت نیست. ریشه قضیه فلسطین در این جاست که این مسئله هیچگونه - هیچگونه کشمکش میان دو مذهب و دو ملت نیست. همچنین این موضوع یک اختلاف مرزی میان کشورهای همسایه هم نیست، بلکه مربوط است به خواسته های گروهی از مردم که از زندگی در موطن خویش محروم گشته پراکنده و بی خانمان شده و اکثرا در تبعید و آوارگی به سر میبرند. همین و بس. اسرائیل با حمایت نیروهای امپریالیستی و استعماری بخصوص آمریکا، توانست خود را به عنوان عضوی از سازمان ملل قالب کند. علاوه بر این موفق شد مسئله فلسطین را از دستور جلسه سازمان ملل حذف و با ارائه خواسته ما به صورت آوارگان بیچاره و بدبختی که نیازمند کمک نیکوکارانند و یا مسئله افرادی که محتاجند در سرزمین بیگانه ! اسکان یابند، افکار عمومی جهان را منحرف نماید. با این همه، شگفتا بازهم نژاد پرستان راضی و خشنود نبودند. آنان بر اساس تفکر امپریالیستی ــ استعماری محل اسکان خویش را به پایگاهی برای امپریالیست ها و انبار سلاح مبدل ساختند و این امر به آنان امکان داد رفتار سلطه طلبانه را علیه اعراب ادامه دهند. ........................................ همه شیوه های مسالمت آمیز با ناکامی روبرو شد. اسرائیل علاوه بر بسیاری از موارد تجاوز که علیه کشورهای عربی روا داشت در سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ به دو جنگ ظالمانه دست یازید و به این ترتیب صلح و امنیت جهانی را به بازی گرفت. به دنبال تجاوز صهیونیستی در ژوئن ۱۹۶۷ صحرای سینای مصر را تا کانال سوئز اشغال نمود و علاوه بر همه سرزمین های فلسطینی که در غرب رود اردن واقع هستند، بلندی های جولان در سوریه را نیز گرفت و این رویدادها بود که مسئله خاورمیانه را بر سر زبان ها انداخت و می دانیم پافشاری دشمن در حفظ و ادامه اشغال غیرقانونی و تحکیم بیشتر آن و آن گاه ایجاد یک پایگاه عملیاتی برای نفوذ امپریالیسم جهانی در میان ملت عرب، اوضاع را بهم ریخت. اسرائیل تمامی مصوبات شورای امنیت و نیز درخواست های افکار عمومی جهان را دائر بر عقب نشینی از سرزمین هایی که در سال ۱۹۶۷ اشغال گردید، نادیده انگاشت و میبینیم که همه کوشش های صلح آمیز در سطح جهانی نتوانست آنان را از سیاست توسعه طلبانه خود باز دارد. پس از این که همه شیوه های مسالمت آمیز با ناکامی روبرو شد، تنها راه باقی مانده برای ملت های عرب... آماده سازی خویش برای مقاومت در برابر حملات مسلحانه بود تا سرزمین های عربی را آزاد نموده و حقوق مردم فلسطین را از نو احیا کنند. در این شرایط جنگ چهارم در اکتبر ۱۹۷۳ آغاز شد و برای صهیونیست ها ورشکستگی سیاست اشغال، توسعه طلبی و اتکای هرچه تمام تر به قدرت نظامی را به ارمغان آورد. اما دشمن باز هم از تجربیات خود درس نمیگیرد و خود را برای جنگ پنجم آماده نموده، بار دیگر در روابط خود با اعراب با برتری نظامی و سرکوب و تروریسم و سرانجام اشاره مستمر به جنگ، شاخ و شونه میکشد. ........................................ فلسطین گهواره یکی از باستانی ترین فرهنگ ها و تمدن ها است. برای مردم ما خیلی دردناک است که شاهد تبلیغ این دروغ و افسانه باشند که گویی سرزمین ما بیابانی بوده که با کار و تلاش استعمارگران بیگانه گلستان گشته است ! سرزمینی بوده بدون سکنه که موجودیت استعمار هیچ گونه، هیچ گونه لطمه ای بر هیچ کسی وارد نساخته است ! نه، نه، نه، این گونه اراجیف باید همین جا افشا شود. دنیا باید بداند که فلسطین گهواره یکی از باستانی ترین فرهنگ ها و تمدن ها بودهاست. مردم آن به کار کشاورزی و ساختمان اشتغال داشته و هزاران سال فرهنگ خود را به دورترین نقاط جهان گسترش میدادهاند و با ایفای نقش محافظان وفادار اماکن مقدسه همه ادیان، برای آزادی عبادات الگویی ایجاد نمودند. من به عنوان فرزند بیت المقدس، ازهمزیستی و اخوت دینی که مظهر شهر مقدس ما قبل از تسلیم آن در برابر فاجعه بود، خاطراتی شکوهمند و افتخار آفرین برای خود و مردم خویش محفوظ نگاه داشتهام. ما این خط مشی روشن را تا مرحله تأسیس کشور اسرائیل و پراکندگی خود ادامه دادیم و این امر باعث نشد وظایف انسانی خود را در سرزمین فلسطین از یاد ببریم. فلسطینی ها اجازه نخواهند داد که سرزمین شان به صورت پایگاهی برای تجاوز و یا اردوگاه نژاد پرستان برای نابودی تمدن و فرهنگ و ترقی و صلح در آید. مردم چاره ای جز این ندارند که میراث نیاکان خود را با مقاومت در برابر مهاجمان حفظ نموده و با دفاع از سرزمین بومی خود، ملیت عربی و فرهنگ و تمدن را پاس داشته، برای تأمین امنیت این سرزمین که گاهواره آیین توحید است، تلاش نمایند. ........................................ حمایت همیشگی اسرائیل از امپریالیست ها و نژادپرستان در مقابل کافی است تنها به نحو اجمال به برخی از مواضع اسرائیل اشاره کنم: پشتیبانی از نیروهای عقب مانده و سازمان مخفی در الجزیره، جانبداری از استعمارگران مستقر در آفریقا، کنگو، آنگولا، موزامبیک، زیمبابوه، تانزانیا و بالاخره حمایت از رفتار سرکوبگرانه ویتنام جنوبی در برابر انقلاب ویتنام. از این گذشته میتوان حمایت همیشگی اسرائیل از امپریالیست ها و نژادپرستان در همه نقاط و موضع سدکننده آن را در کمیته ۲۴ (که اعطای استقلال به کشورها و مردم مستعمرات را مد نظر قرار میدهد)، یاد کرد. میتوان خودداری اسرائیل از دادن رأی موافق در پشتیبانی از استقلال کشورهای آفریقایی و را یادآور شد. میتوان مخالفت با خواسته های به حق بسیاری از ملل آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و بسیاری از کشورهای دیگر در کنفرانس های مربوط به مواد اولیه، جمعیت، حقوق دریاها و تغذیه، را عنوان نمود. این ها مواردی است که خصلت ها و ویژگی های دشمنی را که به سرزمین ما چشم طمع دوخته، به معرض نمایش میگذارد و مشت او را باز میکند و، همین واقعیت ها است که مبارزه شرافتمندانه و افتخار آفرین ما را علیه استعمار و ارتجاع توجیه میکند. ........................................ رهبری صهیونیسم، از یهودکُشی بهره ها گرفت. درست در هنگامی که ما از دورنمای آینده دفاع میکنیم صهیونیست ها رو به گذشته دارند. دشمن ما حتی دارای یک سابقه طولانی عداوت نسبت به یهودیان محروم نیز هست. چرا؟ چون در جوهر صهیونیسم نوعی نژاد پرستی ذاتی نسبت به یهودیان شرقی وجود دارد. زمانی که ما با تمام وجود، کشتار یهودیان توسط نازیسم را محکوم میکردیم به نظر میرسید رهبری صهیونیسم که در آن زمان نیز بیشتر مایل بود در بوق مهاجرت بدمد و پرچم پیش به سوی ارض موعود را بالاتر برَد، خوشحال بود! به چه دلیل؟ (گویی آنان خواهان آن وضع بودند)، به این خاطر که از یهودُکشی، برای سرعت بخشیدن به تحقق اهداف خویش و مهاجرت یهود به فلسطین بهره گرفتند. اگر مقصود از مهاجرت یهودیان به فلسطین زندگی در کنار ما و بهره مند شدن از همان حقوق و انجام همان وظائف بود که اصلاً مسئله ای نبود. ما درهای میهن خویش را تا آنجا که ممکن بود به رویشان گشوده بودیم. هزاران ارمنی و چرکسی که هنوز هم مثل خواهر و برادر در میان ما زندگی میکنند شاهد این مدعا هستند، اما وقتی هدف از این به اصطلاح مهاجرت اشغال یک سرزمین و دربدر ساختن مردم و تبدیل ما به شهروندان درجه دوم باشد، چیزی است که هیچکس نباید تقاضای موافقت و تسلیم ما را داشته باشد. ........................................ انقلاب ما تحت تاثیر عوامل نژادی یا مذهبی قرار ندارد. بنابراین انقلاب ما از همان آغاز، تحت تاثیر عوامل نژادی یا مذهبی قرار نداشته، آماج آن نه به یهود به عنوان فرد، بلکه صهیونسم نژادگرا و تجاوز پیشه بوده است. انقلاب ما در معنی اخیر، انقلابی برای یهود به عنوان یک انسان نیز، هست. ما تلاش میکنیم که یهودیان مسیحیان و مسلمانان در برابری با یکدیگر زندگی کنند، از حقوق برابر بهره مند باشند و فارغ از تبعیض های نژادی یا مذهبی به وظائف یکسان خویش اشتغال ورزند. ما بین یهودّیت و صهیونیسم فرق میگذاریم، در حالیکه به مخالفت با جنبش استعماری و صهیونیستی ادامه میدهیم و به آئین یهود احترام میگذاریم. *** من امروز که حدود یک قرن از ظهور صهیونیسم میگذرد، میخواهیم نسبت به خطر روزافزون آن برای همه، برای یهودیان جهان، برای اعراب و برای صلح جهانی هشدار دهم، چرا؟ چون صهیونیسم (با لعاب مذهب) یهودیان را از سرزمین خود به مهاجرت ترغیب میکند و ملیت جعَلی به آنان میدهد. با اینکه مشخص شده که رفتار تروریستگونه صهیونیستها راه به جایی نمی برَد، بازهم آنرا ادامه می دهند، غافل از اینکه دژهای استعمار و نژادپرستی فرو می ریزد و مهاجرت از اسرائیل آغاز شده و این واقعیت شکست آنان را به نمایش گذاشته است. از مردم و حکومتهای جهان میخواهیم که راسخ و استوار در برابر تلاش صهیونیست ها... بایستند و با هر نوع تبعیض مذهبی و نژادی و مربوط به رنگ پوست در مورد هر فرد انسان به شدت مخالفت کنند. اگر در اندیشه برخی از مردم جهان در زمینه مسئله مهاجرت یهودیان ابهامی وجود دارد، چرا مردم عرب و فلسطینی باید تاوانش را بپردازند؟ برای چی حامیان این به اصطلاح راه حل ها، درهای کشور خود را بسوی آنها نمیگشایند؟ کسانیکه صلاح میبینند ما را تروریست بنامند، تمایل دارند افکار عمومی جهان را از کشف حقیقت در باره ما و مشاهده حقانیت چهره های ما باز دارند، انها تلاش میکنند که موضع دفاعی ما را و نیز رفتار جابرانه و تروریسم خود را پنهان کنند. ........................................ تفاوت یک انقلابی و یک تروریست در منطق جنگ و مبارزه آنها نهفته است. نمیتوان کسانی را که از آرمانهای عادلانه پشتیبانی میکنند و در راه آزادی و رهائی سرزمین خود به جنگ ظالمان، متجاوزان و استعمارگران میروند، ترورست نامید. اگر براستی چنین باشد پس مردم آمریکا در مبارزه خود برای رهائی از ُسلطه بریتانیا ترورسیت هستند ! مقاومت اروپا علیه نازیسم هم، تروریسم محسوب میشود ! مبارزه مردم آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز جیزی جز تروریسم نیست ! و بسیاری از شما را هم که در همین سالن نشسته اید، تروریست میخواندند. این مبارزه، مبارزه عادلانه و خالصانه ای است که در منشور سازمان ملل و نیز اعلامیه جهانی حقوق بشر از آن با احترام تمام یاد شدهاست. کسانیکه رودرروی آرمان های عدالت خواهانه میایستند، کسانیکه (شعارهای دروغین را عَلم میکنند اما در واقع) با هدف به سلطه کشیدن و غارت دیگران جنگ و خونریزی راه میاندازند، جنایتکاران جنگی محسوب میشوند و آنها هستند که باید زیر سئوال بروند نه ما. حقانیت آرمان، توجیه کننده حق مبارزه است. در اسناد رسمی ما تروریسم صهیونیسم که علیه مردم فلسطین، برای اخراج آنها از کشورشان و غصب سرزمینشان ِاعمال میکنند، به ثبت رسیدهاست. هزاران نفر از مردم ما در شهرها و روستاهای خود قتل عام شدند، دهها هزار نفر به زور اسلحه، خانه و کاشانه خویش را رها نمودند، آواره کوه و صحرا شده، مجبور گشته اند در بیابان سرگردان شده، بی آب و غذا سربه کوه بگذارند. ........................................ دشمن صهیونیستی از نفرت تغذیه میکند. هر کس که در سال ۱۹۴۸ شاهد فاجعه ای که برای ساکنان صدها شهر و روستا در حیفا، رام الله، لیدا و جلیله روی داد ــ بوده است آن تراژدی را هرگز فراموش نخواهد کرد. البته اختناق عمومی در مخفی نگاه داشتن آن فجایع موفق بوده است. اگر در آن زمان آثار ۳۸۵ شهر و روستای فلسطینی را که ویران و از نقشه زدوده شده پنهان نگاه داشتند انهدام ۱۹ هزار خانه در خلال هفت سال گذشته که به معنی نابودی کامل ۲۰۰ روستای دیگر فلسطین است و تعداد بسیار کسانی که در نتیجه شقاوت زندانبانان اسرائیل معلول و مجروح شدند را نمیتوان تحت هیچ سرپوشی پنهان نگاه داشت. دشمن صهیونیستی از نفرت تغذیه میکند. نفرتی که حتی شجره صلح، درخت زیتون را نیز در کشور من آماج قرار داده بود. شجره زیتون را که مظهر غرور ما است و یادآور نیاکان ما و یادبود زنده ای از سرزمین فلسطین بود. چگونه میتوان عبارت خانم گلدامایر را که ضمن آن ناراحتی خود را از تولد روز افزون فرزندان فلسطین ابراز داشت توصیف کرد؟ آن ها علناً کودکان و درختان فلسطین را دشمنانی تصور میکنند که باید قلع و قمع گردد. دهها سال است که صهیونیست ها در برابر رهبران فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و هنری مردم ما سنگ میاندازند و به ایجاد رعب و وحشت و کشتار مردم ما مشغولند. آنان میراث فرهنگی و فرهنگ توده ما را به سرقت بردهاند. حتی به اماکن مقدسه در بیت المقدس صلح طلب نیز دست درازی میکنند. تلاش کردهاند تا با اخراج ساکنان و الحاق شهر، آن را غیرعربی ساخته ویژگی های اسلامی و مسیحی اش را کم رنگ کنند. من باید آتش سوزی مسجدالاقصی را در بیت المقدس به یاد بیاورم و همچنین تخریب بسیاری از آثاری که دارای ویژگی های تاریخی فرهنگی است. بیت المقدس با ارزش های معنوی و تاریخ مذهبی اش شاهدی برای آینده و دلیلی است بر حضور ابدی تمدن و ارزش های انسانی ما. عجیب نیست که در زیر آسمان بیتالمقدس مشعل سه مذهب درخشیدن گرفت تا نورش بر بشریت پرتو افکن شود و بتواند رنج ها و امیدهای انسانی را منعکس نماید... اعراب فلسطینی که در سال ۱۹۴۸ به وسیله صهیونیست ها قلع و قمع نشدند نیز اکنون در موطن خود به شکل آواره زندگی میکنند. قوانین اسرائیل آن ها را شهروند درجه دو میبیند. نه - نه درجه سوم، زیرا یهودیان شرقی شهروندان درجه دوم محسوب میشوند. اعراب مزبور در معرض کلیه اشکال تبعیض نژادی، مصادره زمین و دارایی و تروریسم قرار داشته اند. قربانی کشتارهایی نظیر کفر قاسم بوده، از روستاهای خود اخراج شده و از حق بازگشت نیز محروم شدهاند. چنان که بر ساکنان اکریت و کفر یوم گذشت. مردم ما به مدت ۲۶ سال با حکومت نظامی روزگار گذرانده و بدون اجازه قبلی نمیتوانند جا به جا شوند. این در حالی است که قوانین اسرائیل میگوید هر یهودی در هر جای جهان میتواند به اسرائیل بازگردد و حق شهروندی بگیرد. جالب اینجا است که یکی از قوانین اسرائیل مقرر داشته، فلسطینی هایی که در زمان اشغال در شهرها و دهات خود حضور نداشتند، (یعنی آواره شده بودند) از حق داشتن شهروندی محرومند. ........................................ مبارزه عادلانه یک خلق، ترور محسوب نمیشود. پیشینه حاکمان اسرائیل سرشار از عملیات تروریستی و جور و جفایی است که علیه مردم ما در صحرای سینا و بلندی های جولان که در محاصره و اشغال بودند، مرتکب شدهاند. بمباران مدرسه «حر البکر» و کارخانه «ابو زایل» تنها دو نمونه از چنین رفتاری است. انهدام کامل شهر سوری قنیطره یک مورد دیگر از این تروریسم سازمان یافته دولتی است. اگر این پیشینه زشت در جنوب لبنان نیز گردآوری شود وقاحت و عظمت آن بی تفاوت ترین آدم ها را نیز در خود میبَرد. سرزمین های سوخته، بمباران ها، دزدی های دریایی، تخریب صدها خانه، ربودن شهروندان... از جمله این شاهکارها است. این ها همه زمینه ای برای منحرف ساختن آب رودخانه لبنانی و تجاوز آشکار به حاکمیت لبنان است. آیا نیاز است که من برای مجمع عمومی، قطعنامه های زیادی را که خودش تصویب کرده، تجاوزی که اسرائیل علیه کشورهای عربی مرتکب شده، و ستمی که نسبت به حقوق بشر و مواد کنوانسیون ژنو روا داشته،... یادآوری نمایم؟ تنها توصیفی که میتوان از این اعمال به عمل آورد این است که این رفتار بربریت و تروریسم است و عجیب نیست که نژادپرستان صهیونیست آنقدر گستاخند که مبارزه عادلانه یک خلق را ترور مینامند. آیا تحریفی از این بیشرمانه تر وجود دارد؟ ........................................ مردم ما چاره ای جز مقاومت و نبرد ندارند. ما از کسانی که میهن مان را غصب کردند و با اتکّاء به اعمال جنایتکارانه، نژاد پرستان آفریقای جنوبی را نیز رو سفید کردند، میخواهیم که قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که خواهان تعلیق یک ساله عضویت حکومت آفریقای جنوبی در سازمان ملل گشته بود را مورد نظر قرار دهند. این است سرنوشت اجتناب ناپذیر هر جریان مرتجع و نژاد پرستی که قانون جنگل را میپذیرد. میهن دیگران را غصب کرده، ستم روا میدارد. مردم ما در ۳۰ سال گذشته، چاره ای نداشتند جز این که علیه اشغال بریتانیا و تهاجم صهیونیست ها که هدف هر دو یکسان بود، به نبرد برخیزند. شش خیزش مهم و دهها قیام مردمی تدارک دیده شد. بیش از ۳۰ هزار شهید که در مقام مقایسه نسبی (نسبت به جمعیت) برابر با ۶ میلیون آمریکایی است، در جریان این امر جان باختند. هنگامی که در سال ۱۹۴۸ تقریبا تمام مردم ما دربدر و آواره شدند بازهم مبارزه برای تعیین سرنوشت اگر چه در دشوار ترین شرایط ادامه یافت. ما در این راه همه ابزار ها را به کار گرفته و امتحان کردیم... حتی در تبعید نیز به فرزندان خود آموزش دادیم. میخواستیم زنده بمانیم. چرا؟ چون زندگی را دوست داشته و داریم. ........................................ از خلال مبارزه انقلابی، رهبری سیاسی به بلوغ میرسد. مردم فلسطین هزاران پزشک، حقوق دان، پژوهشگر و معلم تربیت نمودند که فعالانه در رشد کشورهای همسایه مشارکت جستند. آنها از درآمد خویش برای کمک به جوانان و سالمندان و اردوگاه های آوارگان استفاده کردند. خواهران و برادران جوانشان را آموزش دادند. و در تمام این مدت در رویای بازگشت به سر بردند. وفاداری به فلسطین و عشق به میهن هرگز در آنها خاموش نشد. گذشت زمان آنچنان که برخی دلخوش بودند موجب فراموشی شود نیز مؤثر نیافتاد و هنگامی که مردم ما فهمیدند که به جامعه بین المللی نمیتوان چندان امید بست، هنگامی که فهمیدند تنها از طریق وسایل سیاسی حتی یک وجب خاکشان را هم پس نمیدهند و وقتی از در و دیوار جور و جفا دیدند چه چاره ای جز توسل به مبارزه مسلحانه داشتند؟ این مردم همه سرمایه های مادی و انسانی خویش را به پای این مبارزه ریختند. با رشادت تمام با تروریسم پلید اسرائیل که هدف آن به انحراف کشیدن مبارزه و متوقف ساختن آن بود به مقابله برخاستند. هزاران شهید و... مجروح، معلول و زندانی داشته ایم تا به حق خودمان رسیده، سرنوشت مان را به دست گیریم و به سرزمین خودمان بازگردیم. مردم ما سلطه اشغالگران را تحمل نمیکنند، در برابر ستمگر میایستند و بهای آنرا هرچه باشد، میپردازند... البته، از خلال همین مبارزه انقلابی است که رهبری سیاسی به بلوغ میرسد و نهادها و موسسات لازم ساخته میشود... اینک سازمان آزادیبخش فلسطین با شرکت همه مردم، علاوه بر مبارزه مسلحانه، مبارزات اجتماعی و سیاسی خود را هم پیش میبَرد... باید یادآور شوم که ما برای تحقیقات علمی، توسعه کشاورزی و رفاه اجتماعی، احیای میراث فرهنگی و حفاظت از فرهنگ عامه، موسساتی تاسیس کرده ایم. شاعران، هنرمندان و نویسندگان فلسطینی، در اعتلای فرهنگ عربی نقش بسزایی دارند و تحسین جهانی را برانگیختهاند. ........................................ سازمان آزادیبخش فلسطین، یگانه نماینده مشروع مردم فلسطین است. در مقابل دشمن ما به طور سیستماتیک فرهنگ ما را به نابودی کشیده و نژادپرستی را اشاعه داده است و با ایدئولوژی امپریالیستی، مانع پیشرفت، عدالت، دموکراسی و صلح شده است. من اینجا باید از کشورهای غیر متعهد، کشورهای سوسیالیستی، کشورهای اسلامی، کشورهای آفریقایی و دوستانمان در کشورهای اروپایی، آسیا، افریقا و امریکا لاتین تشکر کنم... یاداور میشوم که سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) یگانه نماینده مشروع مردم فلسطین است و آرزوها و امیدهای مردم ما را نمایندگی میکند... این مشروعیت از کجا میآید؟ از فداکاری و جانبازی و مبارزه برای آزادی... باید بگویم که توده های فلسطینی از ما حمایت کرده و ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) را برگزیده اند. نیاز به گفتن نیست که در آخرین اجلاس سران عرب از ساف با عنوان تنها نماینده مردم فلسطین یاد شده و همه جنبش های آزادیبخش نیز به این مشروعیت اذعان نموده اند... ........................................ از بابت جنایاتی که علیه یهودیان روا داشته شده، متأسفیم. جا دارد بگویم که در ده سال گذشته (از ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۴) هزاران شهید و بیشتر و بیشتر مجروح و معلول و زندانی داشته ایم... اینک سالها است که مردم ما در معرض خسارت و غارت و ویرانی و آوارگی هستند و بهای آن را با خون فرزندان خویش میپردازند. چیزی که هرگز جبران نمیشود. بار اشغال، آوارگی و ویرانی را به دوش کشیدیم امّا، امّا، امّا این امور موجب انتقام جویی یا کینه و توسل به شیوه های نژادگرایانه دشمن نشد و همچنان ما بر اصول خویش پایدار ماندیم و روش حقیقی شناخت دوست از دشمن را از دست ندادیم. به همان نسبت که از بابت جنایاتی که علیه یهودیان روا داشته شده متأسف هستیم تبعیض های زیادی که در رابطه با اعتقادات آنها بر آنان اعمال گردید نیز برایمان اندوهبار است. ........................................ من یک عصیانگرم و آزادی آرمان من است. من یک عصیانگرم و آزادی آرمان من است. به خوبی میدانم که بسیاری از شما که امروز اینجا هستید روزی دقیقاً در همان موضع مقاومتی قرار داشتید که من امروز در آن هستم. شما نیز روزگاری ناگزیر بودید که رویاها را به واقعّیت تبدیل کنید. پس شما در رویای من سهیم باشید. پس دقیقا من میتوانم از شما تقاضای یاری کنم که رویای خود و رویای مشترک را برای آینده ای صلح آمیز در سرزمین مقدس فلسطین به واقعیت تابناک مبدل کنیم. «آهود آدیف» Ahud Adif یهودی انقلابی وقتی در مقابل یک دادگاه نظامی اسرائیل قرار گرفت گفت: من یک تروریست نیستم تنها جرم من این است که میگویم باید در این سرزمین یک دولت دمکراتیک موجودیت پیدا کند. او اکنون در یکی از زندان های صهیونیست ها در میان همفکران خود آزرده خاطر و در حال نابودی است. بهترین آرزوهای قلبی خود را نثار او و یارانش میکنم. امروز در مقابل همان دادگاه ها اسقف کاپوچی روحانی والا مقام کلیسا نیز قرار دارد. او ضمن بالا بردن انگشتان خود برای نمایش همان علامت پیروزی که رزمندگان آزادی خواه ما مورد استفاده قرارمی دهند گفت: هدف من این بوده که همه انسان ها در این سرزمین، سرزمین صلح، با مسالمت زندگی کنند. این روحانی والا مقام در سرنوشت اندوهناک «آهود آدیف» سهیم خواهد بود. سلام، سلام ما بر او باد. ........................................ انقلاب به معنی تحقق بخشیدن به رؤیاها و امیدها است. بنابر این چرا نباید در رؤیا به سر برده و امیدوار باشیم؟ مگر نه این که انقلاب به معنی تحقق بخشیدن به رؤیاها و امیدهاست؟ پس بیایید به هم کمک کنیم تا رؤیای من به حقیقت بپیوندد. تا همراه مردم خود از آوارگی و تبعید بازگردم و در فلسطین با این رزمنده راه آزادی و یارانش و این کشیش عرب و برادرانش در یک کشور دمکراتیک که مسیحیان، یهودیان و مسلمانان در عدالت، برابری، برادری و پیشرفت به سر خواهند برد زندگی کنیم. از شما میپرسم آیا این رؤیای شرافتمندانه مستحق مبارزه من در کنار همه عاشقان آزادی در هر جای جهان نیست؟ چرا که زیباترین بعد این رؤیا فلسطینی بودن آن است. رؤیایی از سرزمین صلح، سرزمین قهرمانی و شهادت و تاریخ. به یاد بیارویم که یهودیان اروپا و آمریکا به خاطر هدایت مبارزات مربوط به غیرمذهبی کردن حکومت و جدایی دین از سیاست معروفیت یافته اند. آنها همچنین به دلیل مبارزه خود علیه تبعیض مبتنی بر مذهب مشهورند. چگونه آنها میتوانند به حمایت خود از تعصب و تبعیض...ادامه دهند؟ ........................................ نمیخواهیم حتی یک قطره از خون اعراب یا یهود بر زمین ریخته شود. در مقام رسمی خودم به عنوان سازمان آزادیبخش فلسطین و رهبر انقلاب فلسطین در مقابل شما اعلام میکنم که هنگامی که در زمینه امیدهای مشترک خود از فلسطین فردا سخن میگویم همه یهودیانی را نیز که اینک در فلسطین زندگی میکنند و زندگی صلح آمیز و خالی از تبعیض را میپسندند در شمول این چشم انداز قرار میدهم. از یهودیان میخواهم همگی از وعده و وعیدهای خیالی که از سوی ایدئولوژی صهیونیستی و حکومت اسرائیل به آنها داده میشود روی برگردانند. این راه جز خونریزی دائمی، جنگ بی پایان و اسارت چیزی ندارد. از آنها دعوت میکنم از انزوای اخلاقی خود خارج شده و به سوی فضایی باز از انتخاب آزادانه، قدم بردارند و تحت تأثیر מצדה و تبلیغاتی که یأس و سرخوردگی از شکست یهودیان از رومیان را در گذشته های دور برجسته می کند (داستان «میسادا» Masada )، قرار نگیرند. ما به آن ها میگوییم که میتوانیم که در شرایط یک صلح عادلانه با هم در کشوری دمکراتیک زندگی کنیم. من اینجا در حضور همه شما میگویم که ما میل نداریم که حتی یک قطره از خون اعراب یا یهود (فرق نمیکند) بر زمین ریخته شود. به ادامه کشت و کشتار که تنها در صورت استقرار صلح عادلانه مبنی بر حقوق، امیدها و آرزوهای مردم ما پایان خواهد پذیرفت، هیچ تمایلی نداریم. ........................................ شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست دیگر از شما خواهش میکنم به مردم ما در مبارزه برای کسب حق تعیین سرنوشت یاری رسانید. این همان حقّی است که در منشور سازمان ملل متّحد مورد احترام قرار گرفته است و بارها و بارها در قطعنامه هایی که جامعه ملل به تصویب رسانده تأیید شدهاست. همچنین از شما تقاضا میکنم به مردم ما کمک کنید از تبعیدگاه اجباری خود که به وسیله فشار اسلحه، ظلم و ستم و بیداد به آنها تحمیل شده به میهن خویش باز گردیم... در موطن ملی خود آزادانه و با عزت زندگی کرده و از مزایای زندگی به عنوان ملتی واحد بهره مند شویم. تنها در آن زمان ممکن است خلاقیت فلسطینی به تمامی در خدمت بشریت قرار گیرد. تنها در این شرایط است که بیت المقدس نقش تاریخی خودش را به عنوان معبدی برای همه ادیان ایفا خواهد نمود. از شما تقاضا میکنم، یاری میطلبم که مردم ما را به استقرار حاکمیت ملی و مستقل همراهی کنید. امروز من آمده ام با یک شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست دیگر، کاری نکنید که شاخه زیتون از دست من رها شود. نگذارید شاخه زیتون از دست من به زمین افتد. نگذارید شاخه زیتون از دست من به زمین افتد. در فلسطین شعله جنگ زبانه میکشد و در فلسطین است که صلح متولد میگردد. |
۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه
نگذارید شاخه زیتون از دستم بر زمین افتد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر