۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

در میان اسنادی که سال ها پس از کودتای ننگین امریکائی/انگلیسی/درباری 28 مرداد 1332 فاش شد یکی هم بدین معنا و مفهوم بود که:

 
هرکـــه او دعوی مستی میــکند
آشــــکارا بت پرستــی میــــکند
. . . .
. . . .
هرکه از خاک درش رفعت نیافت
لاجـرم سـر ســوی پستی میکـند
                                     (عراقی)
بخش اول

محمد حسیبی
فروردین ماه 1390


در میان اسنادی که سال ها پس از کودتای ننگین امریکائی/انگلیسی/درباری 28 مرداد 1332 فاش شد یکی هم بدین معنا و مفهوم بود که:

1.    اشتباه بزرگ ما (انگلستان) این بود که از رشد سیاسی/مبارزاتی دکتر محمد مصدق بموقع جلوگیری نکردیم. او توانست خود را به مراتب بالائی در دولت ایران و نهایتا به مقام نخست وزیری برساند و منافع ما را به خطر بیاندازد. از این پس باید با شناسائی جوانانی که در ایران دارای جوهر و خمیره ای از جنس او هستند به شدت برخورد کرده و در صورت لزوم سرشان را از همان سال های جوانی زیر آب کنیم تا در میانسالی و کهنسالی نتوانند به مقامی برسند و موی دماغ سیاست های ما بشوند.  

2.    باید با برنامه ریزی دقیق و پیگیر نام و نشان دکتر مصدق و «نهضت ملی ایران» را از خاطره تاریخی جوانان ایران بزدائیم تا برای آنان سرمشق نشود.

·                   در رابطه با رادیف (1) بالا، یعنی سرکوب و کشتار بیرحمانه جوانان مبارز ایران که از فردای کودتای ننگین 28 مرداد، بدستور مستقیم شاه آغاز شد احدی تردید ندارد که       این نوکرِ حلقه به گوش سیاست های امپریالیستی غرب چگونه به سلاخی جوانان         پرداخت. بازگو کردن یک نمونه از سوی "اسدالله علم" نوکر و چاکر خانه زاد محمد رضا شاه بی مناسبت نیست که او در خاطرات 6 جلدی خود  از جمله نوشته است که:
                   (نقل به معنی):
یک روز شنیدم که جمعی از دانشجویان دانشگاه آریامهر در حال تظاهرات و دادن شعارهای بسیار تند مبارزاتی هستند. سراسیمه قبل از ساعت مقرری که هر روز شرفیاب می شدم اجازه شرفیابی خواستم و وقتی اجازه فرمودند شرفیاب شده و جریان را با نگرانی بی حد و حساب گزارش دادم. اعلیحضرت برخلاف انتظار خم به ابرو نیاورده و با تبسم فرمودند نگران نباش به ساواک گفته بودیم تا چنین تظاهراتی را با عوامل خودمان در بین دانشجویان به راه اندازد تا دانشجویانی که به آن ها می پیوندند دستگیر و تنبیه کنیم!.

از زمان روی کار آمدن خمینی هم تاکنون شاهد خدمت بزرگ دست نشانده های غرب در جمهوری اسلامی هستیم که چگونه دانشجویان و جوانان را به صورت فلّه ای می کشند. (اولین خدمت بزرگ خمینی به امپریالیزم را شخص خمینی در رابطه با کشتار دسته جمعی جوانان در سال های دهه شصت انجام داد که ملتی را به عزای آن اعدام های وحشیانه خود نشانید.

·       اما در رابطه با ردیف (2) بالا به بررسی کوتاهی در زیر خواهیم پرداخت تا با  عملکرد نوکران قـدّ و نیم قـدّ امپریالیزم در ایران آشنا شویم و نقاب از چهره ظاهر فریبشان برگیریم:

شرح مفصل حیله و نیرنگ های بیشمار برای کمرنگ کردن و نهایتا بیرنگ کردن چهره ضد امپریالیزم زنده یاد دکتر محمد مصدق و همکاران شریف و نزدیک او مانند زنده یاد دکتر حسین فاطمی و چند تن دیگر در این مختصر نمی گنجد، اما اشاره به چند راه و رسمی که از همه زشت تر ولی در قاموس کودتاچیان امریکائی/انگلیسی و نوکران درباری آن ها از همه مهم تر بودند برای آگاهی نسل جوان کنونی در ایران ضروری است که در زیر بدان می پردازیم:
1.    شاه و درباریان و نوکران ساواکی او گفتند و نوشتند که مردم ایران در برابر وضع بد اقتصادی ناشی از نخست وزیری مصدق با قیام خود خواهان سرنگونی دولت او شدند. از آن پس نوکران حلقه به گوش محمد رضا شاه این حربه پوسیده را که موجب سرافکندگی و حقارت روز افزونشان است تا به امروز زمین نگذاشته اند. در این زمینه به نوشته ای از سوی مهشید امیرشاهی توجه می کنیم:
. . . .
. . . .
خلاصه عرض کنم: تمام آمران این طرح آن را کودتا خوانده اند ولی مأموران دست اول و دوم و دهم ایرانی آن هنوز تردید می فرمایند که لیلی زن بود یا مرد یا به کلام دقیق تر: اصولاً می خواهند ثابت کنند که خیر، زن نبود مرد بود! در ضمن یکی از دلایلی که این حضرات را وامیدارد به مردی لیلی رأی دهند طبیعت گزارش دونالد ویلبر است. زیرا متن کامل این گزارش هنوز منتشر نشده است و در مقدار منتشر شده هم اسامی بسیاری از مزدوران امریکا که هنوز در قید حیاتند یا هنوز از مزد بگیران، طبعاً فاش نشده است. نگرانی ها برای خانم ها و آقایان فزون و فراوان است – طبیعی است، چاره اندیشی می کنند.
در واقع طرح سؤال به این شکل همسنگ قرار دادن یک واقعیت تاریخی است با یک دروغ تاریخی که ساخته و پرداخته کسانی است که همه چیزشان – یکی ثروتش دیگری قدرتش و سومی پست و مقامش – را مدیون آن روز و پیامدهای دردناک آنند – دردناک برای مردم ایران که از دمکراسی محروم ماندند.
دروغ پنجاه سالهٌ دیگری– که مثل دروغ قبلی در گذشته ساواک پشتیبانش بود و امروز این پشت و پناه را هم ندارد – محدود کردن اجرای طرح کودتا به سه روز فاصله میان بیست و پنج تا بیست و هشت مرداد است که از نو توسط مدافعین کهنه کار و نوخاستهٌ بیست و هشت مرداد ترویج می شود. مقصود از این کار منحرف کردن اذهان است از تمام زمینه سازی های قبلی برای برکنار کردن مصدق از نخست وزیری. کوشش برای برکناری مصدق از همان روز رسیدنش به نخست وزیری شروع شد و به تدریج صورت طرح کودتا به خود گرفت و با مرگ استالین طرح وارد مرحلهٌ اجرایی شد، دزدیدن و سپس کشتن تیمسار افشارطوس، رئیس شهربانی مصدق، اولین مرحله از مراحل بارزش بود. طرح و اجرای کودتا مطلقاً به صدور فرمان عزل مصدق به دستور دو کشور خارجی و امضای شاه ایران و نامه رسانی سرهنگ نصیری در بیست و پنج مرداد و به ثمر رسیدن کودتا در بیست و هشت مرداد منحصر نمی شود. مدافعان استبداد شاه در گذشته می گفتند که مصدق و دولت در بیست و پنج مرداد کودتا کردند و شاه و مردم در بیست و هشت مرداد قیام ملی و بعد از انتشار اسناد جدید در این باره مایلند بگویند که انگلستان و امریکا تا بیست و هفت مرداد در ماجرا دخیل بودند اما در بیست و هشتم فقط مردم در سایهٌ شاه به میدان آمدند!

محمد مصدق بر خلاف تهمت های ناروا و ناجوانمردانهٌ محمد رضا شاه به هیچ وجه در پی سرنگون کردن سلطنت نبود و به علاوه آزادیخواهی و پرهیزش از خشونت به کودتایی که علیه او تدارک دیده شده بود فرصت موفقیت داد. اما سقوط سلطنت در سال پنجاه و هفت و وقوع انقلاب به دست کسی میسر شد که بویی از این دو صفت نبرده بود. فراموش نکنیم که مردم به استقبال این انقلاب رفتند تا از شر فساد و نخوت خاندان پهلوی و پستی و بی تشخصی نوکران آنها خلاص شوند. شکی نیست که در این راه از چاله به چاه افتادند اما راه نجات برکشیدن ملت است از چاه نه دوباره انداختنش به چاله.

2.    دروغ بزرگ دیگر همان بود که سیاستمداران انگلیسی برای جلب همکاری سیاستمداران امریکائی به انجام کودتا بر علیه دکتر مصدق و به زیر کشیدن او از مقام زمامداری به کار برده بودند که: چون ادامه نخست وزیری او باعث روی کار آمدن حزب توده ایران و در نتیجه تسلط اتحادجماهیر شوروی بر ایران را همراه خواهد آورد. مورخان و مفسران امریکائی خود به این بهانه برای کودتا بر علیه دکتر مصدق و دولت قانونی وی اذعان دارند.

3.    یک ادعای مسخره دیگر این است که می گویند و می نویسند که: پیشنهاد تقسیم درآمد نفت بصورت 50/50 پیشنهاد بسیار خوبی بود و دکتر مصدق باید آن را می پذیرفت تا باعث پیش آمد 28 مرداد نشویم!
این در زمره احمقانه ترین اظهار نظرها درباره دکتر مصدق و نهضت ملی ایران است، زیرا کسانی چنین مطلبی را اظهار داشته و می دارند که دارای بیماری نوکر صفتی و تسلیم در برابر زور ارباب هستند. اگرچه تأمین حداکثر سود نفت برای ملت ایران نیز یکی از خواسته های زنده یاد دکتر محمد مصدق بود، اما بریدن دست بیگانه از دخالت در امور ایران زیر عنوان استخراج نفت اصلی بود که او حاضر به معامله بر سر آن نبود. او معتقد بود اکتشاف و استخراج و تصفیه نفت باید بوسیله ایران انجام شود و اصولا برای انجام آن نیازی به سر سپردن به خرابکاران بیگانگان نیست. او بخاطر رونق اقتصاد و صنعت در ایران مخالف فروش نفت خام بود، زیرا معتقد بود علاوه براینکه تصفیه نفت برای تهیه مواد سوختی باید در ایران انجام شود باید صدها فراورده دیگری که از نفت خام مشتق می شود باید در درون ایران انجام شود.
    
سه موردی که دربالا مختصرا بدان اشاره شد چنانکه اشاره شد، در زمره مهمترین دروغ های بر آمده از ذات نوکر صفتانه درباریان از فردای کودتای 28 مرداد ابراز می شد و همچنان نیز بر آن ها با وقاحت و بیشرمی تمام پافشاری می شود. علاوه بر اینگونه خزعبلات مطالب دیگری نیز بخصوص در این روزها از سوی طرفداران حکومت آریامهری و رضا پهلوی بر علیه زنده یاد دکتر مصدق و دکتر حسین فاطمی و نهضت ملی ایران گفته می شود، اما نکته بسیار مهم این است که هیچیک از این تهمت ها و دروغ های تبلیغاتی انگلیسی/امریکائی بر علیه سیاست های دیرینه این دو کشور تاکنون بر علیه این دو سردار و سرمشق مبارزات ضد امپریالیستی ملت ایران کارساز نشده و نام بلندشان همواره بر بالای صفحات افتخار آمیز ضد امپریالیستی کشورمان می درخشد و از اذهان جوانان و آینده سازان کشورمان محو نمی شود.

با این ترتیب، عقل سالم حکم می کرد که چون پس از بیش و کم شصت سالی که از دوران افتخار آمیز نهضت ملی ایران تحت رهبری زنده یاد دکتر محمد مصدق و کودتای ننگین 28 مرداد می گذرد اینگونه تبلیغات و تلاش های مسموم، وقیحانه،  و بی ثمر متوقف گردد. ولی آیا چنین شده است؟. آیا بی شرمی سیاست های امپریالیستی و قره نوکران حلقه بگوش بیگانه شان میزان و انتهائی دارد؟ جواب این است که نه!. اینان نه تنها کوبیدن بر طبل وقاحت و بیشرمی به شیوه شصت سال گذشته را به حکم وظیفه ای که برگردنشان نهاده اند ادامه می دهند، بلکه طی چند سال گذشته شیوه بیشرمانه تری  را به مورد اجرا گذاشته اند. شیوه جدید عبارت است از:
استفاده از عوامل سرسپرده ای زیر عنوان
اعضای "جبهه ملی ایران" و به اصطلاح طرفداران
زنده یاد دکتر محمد مصدّق و راه او!

در بخش دوّم این نوشتار
به شرح احوال و خدمتگذاری موذیانه اینگونه افراد خوار و زبون
خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که چگونه دست به
عقیم کردن هدف اصلی زنده یاد دکتر محمد مصدق و نام بلند او زده اند  


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: