۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

تعليق ِ سياست اَپيزمنت كريم قصيم



شايد اكنون جامعه ايرانيان خارج كشور, حتيّ افكار عمومي مردم مبارز و آزاديخواه ايران در داخل نيز از اوباما و ديگر سران كشورهاي «جهان آزاد» توقع داشته باشند كه همانند آنها به دولت «جمهوري اسلامي», كه اسكلت سركوبگر و خونريزآن جلوي چشم جهانيان مردم را زندان و جوانان را كشتار مي كند, يك نه قاطع بگويند و دولت گماشته ولي فقيه را نپذيرند و تأييد نكنند. اين , البته انتظار به حقي است و در يك نگاه حقوق بشري گمان مي كنم چنين رويكرد و ايستاري در حال حاضر مورد حمايت عاطفي و سياسي اكثريت بزرگ مردم اين ممالك هم قرار مي گرفت. ولي واقعيت سياست خارجي اين كشورها, (حتي در روزگار كارتري آن هم) چيز ديگري بوده و هست, عمدتاً تحت تأثير و بعضاً مديريت كارگردانان حرفه اي « امپراتوري»,- به معنايي كه آنتوني نگري, متفكر بزرگ چپ جهاني در دو اثر اساسي اخيرش شرح و بسط داده است.
دستكم طي دودهه و نيم گذشته , سياست خارجي معمول جهان غرب – شرق كه جاي خود دارد(!) و سكه رايج « ارباب بي مروت دنيا» براي ديكتاتوري ولايت فقيه, همان سياست معروف و منفور اپيزمنت ( مماشات و استمالت با آنها ) بوده است و لاغير.
ولي, اكنون فراتراز 50 روز مي شود كه اين خط - دستكم از حركت و جنب و جوش علني بازمانده , بله, همه شواهد حاكي از آنست كه سياست اپيزمنت در تعليق است. البته مشي قديمي « اپيزمنت با ايران» هنوزبايگاني نشده ولي اين سياست ورشكسته نه تنها كاملاً در محاق به سرمي برد كه هيچ دولت غربي و دولتمردي حاضرنيست همين طوري بدون قيد و شرط و برحسب روال قبلي, سخن از مذاكره و سازش و بده بستان سياسي با رژيم قاتلان ندا و سهراب و.. به عمل آورد.
تعليق سياست اپيزمنت يكي از دستاوردهاي درخشان انفجار اعتراضات و قيام سراسري مردم به جان آمده ايرانست, حاصل بلاواسطه خيزشهاي حق طلبانه و گسترش پيكار آزاديخواهانه بخصوص جوانان شجاع ايراني كه با ابتكار و پايداري, شورو حرارت پيكارگري و دليري درميدان عمل, افكارعمومي جهان را متحير و دل صدها ميليون شهروندان ممالك دموكراتيك را تسخيركرده اند. سران اين كشورها قادرنيستند زير چشم جوامع همبسته با جنبش مردم ايران خط و خطوط استمالت را پيش برند. پرزيدنت اوباما كه مي خواست بي قيد و شرط « به طور مستقيم» و گشاده دست با خامنه اي و «هردولت» گماشته وي پاي ميز مذاكره بنشيند, فعلاً , ناگزير, دست نگهداشته. به نظرمي رسد درحال حاضر دور«ميزايران» ِ وزارت خارجه آمريكا هم صندلي « چماق و هويج» و هم راحتي «قبول هژموني ايران درمنطقه » خالي مانده اند. حتي كساني كه سالها اين راهكارها را به نام خود ثبت كرده بودند, اكنون چندان ميل ندارند روي اين راحتيها ديده شوند (نگاه كنيد به مواضع گاري سيك و برژينسكي و.). برعكس, حالا آن صداها يي بلند به گوش مي رسند - و توسط رسانه هاي تأثيرگذاري چون CNN و صداي آمريكا مطرح مي شوند - كه پيامشان حمايت از جنبش مردم و نتيجه منطقي سخنشان حصول « تغييررژيم» است. نمونه آخر ازاين دست, سخنان جان مك كين در مصاحبه با تلويزيون صداي آمريكاست:
« تظاهرات در تهران و ديگر نقاط ايران، آغاز پايان حاكميت آخوندهاي افراطي است و من معتقدم مردم ايران تا احقاق حقوق خود به اين تظاهرات ادامه مي دهند. ....» (2مرداد88)

البته اين ايستار بيانگر موضع رسمي دولت آمريكا نيست, ليكن وقتي «لايحه ندا» توسط آراء هر دو حزب آمريكا تصويب مي شود و يا بانك مركزي رژيم در معرض تحريم قرارمي گيرد و حتي از تدارك تحريم بنزين سخن مي رود , آن گاه تناقص اين رويكرد و اقدامات با سياست اوليه اوباما به روشني به چشم مي خورد. به فرازهاي ديگري از گفتار مك كين توجه كنيد:
« ما راههايي را براي انتقال اطلاعات در اختيار مردم ايران مي گذاريم كه از طريق امكانات حكومتي، غيرقابل دسترسي است. در عين حال راههايي را براي دور زدن تلاش رژيم ايران براي بلوكه كردن اينترنت در اختيار مردم ايران قرار مي دهيم. ...( درتوضيح متممهاي لايحه ”ندا” )....
بانك مركزي در انتقال منابع مالي براي فعاليت سازمانهاي تروريستي متعددي نقش داشته است و اميد ما اين است كه اين تحريم، محدوديتهايي بر فعاليت بانك مركزي در اين راستا اعمال كند. »

مك كين درهمين مصاحبه بارها از انقلاب و تغيير نظام مي گويد و به مثالهاي تاريخي گويايي اشاره مي كند كه پيام همه آنها روشن عليه رژيم خامنه اي است:
«... ما از بابت زنداني كردن مردم و كشتار جوانان به شدت متاسفيم. همواره لحظات حياتي در يك انقلاب يا يك حركت براي تغيير فراگير وجود دارد. حمله به زندان باستيل در فرانسه، يا حركت كارگران در گِدانس در لهستان، نمونه هاي چنين لحظاتي هستند و فكر مي كنم تصوير جان سپردن ندا در خيابانهاي تهران، تاثير ژرفي بر جهان و مردم ايران داشته است و تاريخ نويسان از آن به عنوان نقطه تحول در ايران نام خواهند برد.»
( صداي آمريكا, 2 مرداد88 )

در اروپا و... كه سران كشورهايش قبلاً صف كشيده بودند سياست «دستكش مخملي» اوباما را مورد حمايت قراردهند, حالا, در پي تظاهرات و شورشها و ايستادگيها و شهادتهاي جوانان, لباسهاي رسمي مماشات را بعضاً با لباس « حقوق شهروندي مردم ايران » عوض كرده اند و اصرار دارند به مردم برانگيخته اروپا و جهان نشان دهند كه آنها هم حامي جنبش مردم ايرانند. بسيار مبارك است , اميد كه پاي گفته هاي امروز خود بايستند.
اكنون در اروپا, پايتخت سياست اپيزمنت, سردمداران ديالوگهاي انتقادي, سازنده و ... از لزوم حل « مسأله انتخابات» سخن مي گويند و هيچ كس جرأت ندارد علناً از از قبول و شناسايي دولت « تقلب بزرگ» حرفي به زبان آورد. برعكس, كساني كه دهها سال پرچمدار و يا مجري گفت و گوهاي پرفساد اپيزمنت با رژيم ولايت فقيه بودند, حالا, زيرفشارافكارعمومي اروپا به صرافت افتاده اند:
گوردون براون :” ما بايد از نقض حقوق شهروندي در ايران نگران باشيم”. خبرگزاري فرانسه(31تير88).

كارل بيلت رييس دوره اي اتحاديه اروپا: « اتحاديه اروپا با مسأله مشروعيت حكومت ايران ازنظر رأي دهندگان روبه روست.»
کميسيون روابط خارجی اتحاديه اروپا:« در صورتی که ايران راه حل گفت ‌و گو برای حل مسئله نتيجه انتخابات را رد کند، اين اتحاديه وضع تحريم‌ های بيشتر را بررسی خواهد کرد.» راديو فردا 31 تير88

موضعگيريهاي مشابهي توسط دولتهاي فرانسه و آلمان و... هم ادامه دارد. درواقع , سياست كلاسيك اپيزمنت همه جا, ظاهراً بي صاحب, زمين مانده است , چرا كه افكار عمومي جهان و بخصوص اروپا نسبت به جنبش و جوانان مبارز ايران بسيار حساس شده , با گذشت هفته ها مرتب آگاهتر و حساستر هم مي شود. قريب دوماه است كه بحران ايران و صدا و سيماي جوانان رزمنده اش, به ويژه نقش آفريني دختران دلير ايراني در خيابانها, تظاهرات و خيزشها بر صفحه بزرگترين رسانه هاي جهان نقش مي بندد و اين توجه گسترده مردم جهان غرب به سرنوشت ايران حتي غوغا برانگيزترين رويدادهاي ديگر را نيز ازسرگذرانده و استمراريافته. بازآمدن تظاهرات مردم و ادامه متناوب قيامها, و بخصوص پايداري پيكار جوانان دلير,عليرغم دستگيريها و رنج و شكنج بازداشت شدگان درزندانها, همچون يك واقعه شگفت انگيزو فوق العاد براذهان عمومي جهان اثر گذاشته و درجه اهميت «وقايع ايران» با مهمترين رويدادهاي سياسي 20- 30 سال گذشته در اروپاي شرقي و يا مقدمات تغييررژيم آپارتايد در آفريقاي جنوبي شانه مي زند. بي ترديد اين افت و ركود كنوني سياست استمالت, علاوه بر استمرار ناكامي خود خط مشي, دلايل گوناگون و مهمي ديگر هم دارد:
• ضعف و فتورفزاينده رژيم ولايت فقيه در رويارويي با بحران و حل وفصل آن, درعين ادامه خشونت و خونريزي و شكنجه و قتل ,
• ادامه ِشقه شدن آشكار كل و كمال نظام ولايت فقيه و حتي جناح حاكمه آن تا اعماق اجتماعي, پروسه اي كه به طورمظاعف دارد قواي جناح حاكم را مي فرسايد,
• بازگشت ناپذيري توازن قواي به قبل از قيامها, يعني چشم انداز تغيير در ايران -اعم از روي كارآمدن اصلاح طلبان , فروپاشي همه جانبه و يا حتي وقوع قيام همگاني و سرنگون شدن كل نظام ولايت فقيه ,
• مخالفت قطعي افكارعمومي جهان با جنايتها و سركوبهاي رژيم ولايت فقيه و فوران حساسيت , همدردي و همبستگي با جنبش حق طلب و ضدديكتاتوري ايران,

منتهي نبايد از نظردور داشت كه در ارتباط با تعليق ( و حتي مي شود گفت افلاج و درماندگي) سياست اپيزمنت, كليه عوامل و علل فوق الذكر در نهايت به آن عامل آخري تبديل شده اند و تأثير همگي آن فاكتورها درواقعيت ژرفا و گسترش حساسيت جهانيان را افزايش داده است.. يعني درحال حاضر همه عوامل فوق الذكر رويهم يك ترجمان عملي و حسيّ در افكار عمومي دنيا پيدا كرده به صورت :
انزجار عموم جهانيان از رژيم خامنه اي و آرزوي و انتظار تغيير آن. بنابراين, روي ديگر اين سكه نيز نكوهش همدستي , كراهت از همكاري و سرزنش استمالت و مماشات با آنست !
درهمين زمان, درب رسانه هاي جهان به روي افشاي جنايتها و فسادهاي ساختارهاي رژيم- نهادهاي امنيتي, سپاه پاسداران و.... نيمه باز شده, انگار براي اولين بار درسي سال اخير جهان مي خواهد بداند بر ايران و ايراني چه رفته و چرا و چگونه اين هيولاي پير و خونريزفاشيسم مذهبي بر سرزمين 60- 70 درصد جوان ما حاكم بوده و هست؟ جهان از تبهكاريهاي جاري اين رژيم به درد و خشم آمده, مي خواهد به خيزش جوانان ياري رساند و حاضر است عليه جنايتكاران كاري صورت دهد. خبرنگاران, وكلا, مردم عادي , افكارعمومي , همه و همه دوماهي است كه به خيابانهاي ايران چشم دوخته اند, فريادها و شعارهاي راديكال شونده را مي شنوند, درحيرت اند كه عليرغم هزاران هزار بازداشتي و صدها شهيد و زخمي , با وجود سرريزشدن صدها زندان و بازداشتگاه, باز دختران و پسران ايران به خيابان مي آيند و فرياد مي زنند « ما همه يك نداييم» و « مرگ بر ديكتاتور» , ..... افكارعمومي جهان ازادامه گزارش اخبار جنبش آزاديخواهي ايران خسته نشده كه هيچ , كماكان به همدردي و حمايت بيشتر گرايش دارد. اي بسا توده هاي مردم جهان غرب حس كرده اند كه با تضعيف, بلكه تغيير رژيم ولايت فقيه, چشم انداز حل وفصل بسياري معضلات ظاهراً لاينحل منطقه و جهان گشوده مي شود. اكنون جنبش تغييرطلب جوانان ايران آشكارا از پشتيباني افكارعمومي غرب برخورداراست. اين پتانسيل عظيم و بي سابقه البته روي سياست خارجي دولتهاي مربوطه نيز تأثيرگذاشته است. به همين دليل است كه سياست اپيزمنت فعلاً پنجرو مهجور و ازكارافتاده است. به همين خاطر, خيلي اهميت دارد كه كل نيروهاي اپوزيسيون – اعم از مقاومت سازمانيافته تا بخشهاي تازه برخاسته و عمومي ايرانيان خارج كشور- هرچه از دستشان مي آيد جهت داغ نگهداشتن تنور حمايت افكارعمومي جهان آزاد انجام دهند. اين وضعيت و حالت افكارعمومي جهان غرب, بسيارمبارك و درصورت تداوم به طورحتم مي تواند منشاء آثار سياسي متعددي باشد. تعليق سياست اپيزمنت و رابطه آن با انزجار و حساسيت افكارعمومي جهان, يك حالت علت و معلولي كميابي است كه بايد آن را غنيمت شمرد. در تاريخ سياست اپيزمنت موارد معدودي مشابه اين وضعيت داشته ايم كه آن زمانها نيز موجب نتايج ضدفاشيستي خاص بوده اند. كوتاه به دو شاهد مثال توجه مي دهم. هردوي اين موارد تاريخي به قطع فوري سياست اپيزمنت مربوط مي شوند و در دوره نخست وزيري استمالتگر معروف ديكتاتورها , يعني دوره چمبرلين, آخرين نخست وزيربريتانيا پيش ازجنگ جهاني دوم اتفاق افتاده اند.
مي دانيم كه نويل چمبرلين مبتكرخط استمالت حداكثر با فاشيستها بود و پس از روي كارآمدن بلافاصله اين راهكار را دررابطه با موسوليني و هيتلر به اجرا گذاشت. منتهي, همين جناب چمبرلين, سواي پايان فاجعه بارسياستش, در همان يك سال اول هم دوبار شديداً سكندري خورد و سياستش قطع شد.
شاهد مثال اول , انعقاد « قرارداد ني يون» درتابستان 1937 توسط انگلستان و فرانسه و... عليه «راهزني مسلحانه دريايي» است. اين قرارداد كه بلافاصله به اجرا درآمد عملاً عليه ديكتاتوري موسوليني منعقد گرديد و درطول دوره حادّ اجرايي اش بلافاصله موجب قطع فوري سياست اپيزمنت چمبرلين با ديكتاتوري فاشيستي حاكم برايتالياي آن زمان شد. خلاصه فشرده ماجرا اين بود: چمبرلين , پس از نخست وزيرشدن دربهار1937 , بلافاصله اجراي سياست اپيزمنت و امتيازقايل شدن براي موسوليني را در دستورقرارداد. اما, هنوزدوماهي از شروع مذاكرات و رفت و آمد واسطه ها نگذشته , موسوليني با بهره گيري از ضعف بريتانيا در حوزه درياي مديترانه- عليرغم جاري بودن گفت وگوهاي في مابين- به يك سياست تهاجمي – تروريستي درآن حوزه دريايي روي آورد و شروع كرد به حمله و غرق كردن كشتيهاي تجارتي دردرياي مديترانه, از جمله كشتيها و نفتكشهاي بريتانيا و فرانسه. موسوليني اين حمله ها را زير پرچم نامشخص صورت مي داد. براي همين بود كه دررسانه ها صحبت از حملات مسلحانه « دزدان دريايي» مي شد. اما, همان چند روزاول معلوم شد كه « دزدان دريايي» كسي جز كشتيهاي جنگي و ناوشكنهاي موسوليني نبودند كه حتي به كمك هواپيماهاي جنگي به خطوط كشتيراني بين المللي حمله مي كردند. بحران سياسي حادي پيش آمد كه وجه مشخصه آن يك برانگيختگي شديد افكارعمومي فرانسه و انگلستان بود. مردم و مطبوعات فريادشان عليه ادامه سياست اپيزمنت با يك « دزد دريايي » بالاگرفت . البته در اين مورد «سيتي لندن» يعني مركز بانكي و مؤسسات بزرگ امپراتوري بريتانيا نيز دخيل بودند. كشتيهاي اينها بود كه غرق مي شد. ولي, دراثر اوجگيري مخالفتهاي فراينده افكارعمومي كار به جايي رسيد كه مذاكرات چمبرلين با موسوليني و واسطه هايش سريعاً قطع شد, كه هيچ , يك سياست سخت مقابله با اقدامات موسوليني در اروپا اكثريت قاطع پيدا كرد و سرانجام با ابتكار آنتوني ايدن, وزيرخارجه وقت بريتانيا, قراردادي در شهر ني يون فرانسه به تصويب اكثر كشورهاي اروپايي رسيد.اين قرارداد قاطع به سرعت اجرايي شد و پيامد آن اتمام حمله هاي مسلحانه موسوليني به حوزه كشتيراني مديترانه بود.
مورد ديگرمربوط مي شود به بحران ماه مه 1938 , درمورد خطرحمله آلمان هيتلري به چكسلواكي و اخطارناگهاني و غيرمترقبه دولهاي انگلستان و فرانسه به هيتلر كه به عقب نشيني بلافاصله وي منجرشد. درماههاي مارچ الي مه سال 1938 افكارعمومي غرب رفته رفته به عواقب تصرف اتريش توسط هيتلر( در نيمه مارچ 38) پي مي برد. مأموريت و استقرار آيشمن دراتريش و آواره كردن هزاران يهودي به سرعت افشا شد, همين طورخبر جنايتهاي گوناگون سازمانهاي نازي( گشتاپو, اس.آ و اس.اس) عليه مردم عادي و بخصوص شخصيتهاي ليبرال و آزادانديش آن سرزمين. اين گزارشها موج فزاينده اي ازاعتراض و مخالفت برانگيخت با سياست اپيزمنت چمبرلين با حكومت نازيها. اپيزمنت چمبرليني ( طبق قاعده خضوع بيشتردرمقابل ديكتاتور برنده) پس از بلعيدن اتريش توسط هيتلر, به خط مسلط سياست خارجي انگلستان با آلمان تبديل شده بود. دراين اثناء , برنامه هاي تجاوزكارانه ارتش هيتلر درمرزچكسلواكي افشا گرديد و خبرآمد كه ارتش هيتلر عنقريب به كشوركوچك و دموكراتيك همسايه آلمان نازي , يعني به كشور چكسلواكي, حمله خواهد كرد( نيمه دوم ماه مه). دفعتاً چشم توده مردم غرب به روي ماهيت جنايتكارانه رژيم هيتلري بازشد و خشم و خروش اعتراضي بالا گرفت. اين اعتراضات به سرعت به پارلمان كشيد و عملاً ادامه سياست استمالت با هيتلرغيرممكن شد. درچنين شرايطي, دولت چمبرلين نه تنها از خوشرقصي براي آلمان نازي دست برداشت, بلكه زيرفشار پارلمان و خيابان, به اتفاق دولت فرانسه سريعاً موضع مقابله جويانه گرفت و ضمن دادن « اخطاربه آلمان دررابطه با تماميت چكسلواكي» درآن روزها يه يك صف آرايي قدرتمند اروپايي عليه هيتلرپيوست( به اتفاق شوروي و چكسلواكي) و وي را به انصراف واداشت.
اين دو نمونه تاريخي از قطع و تعليق سياست اپيزمنت , بخصوص مورد دومي ,اساساً نتيجه فشار شديد و گسترده افكارعمومي بودند. اينها درسهايي هستند ازصفحات تاريخ كه مي توان چيزهايي ازآنها آموخت.. اكنون ما , به يمن پايداري جوانان دليرمان, شاهد تعليق سياست فاجعه بار اپيزمنت غرب با حكومت خونريزايران هستيم. درعين حال, تاحدودي چشم مردم دنيا به فساد و جنايتكاري ديكتاتوري مذهبي خامنه اي بازشده. دنيا با ملت ايران و مطالبات دموكراتيكش احساس و اعلام همبستگي مي كند. تمام سازمانهاي حقوق بشري به ميدان آمده اند. حتي شماري اززمامداران غرب علناً از خواسته هاي برحق ايرانيان به دفاع برخاسته اند. ملت مظلوم و جوانان مبارز ما از انزواي افكارعمومي و سكوت سي ساله رسانه هاي جهان خارج شده اند. دست « ارباب بي مروت دنيا» از خرماي همدستي با جنايتكاران و خلاصه ادامه سياست اپيزمنت- فعلاً - كوتاه مانده است. چه بايد كرد كه اين وضع ادامه يابد و اعتلاء پيدا كند؟ تجارب متعدد در تحولات سياسي 20- 30 سال اخير و نمونه هاي فوق نشان مي دهند كه با تداوم همبستگي بين المللي و حمايت جهانيان مي شود اين وضعيت , البته شكننده , را به يك نتيجه مطلوب و با ثبات رساند. صرف آرزو نيست, به نظرمي آيد كه با اتحاد و مبارزه وسيع و فعال نگهداشتن كليه اهرمها و نشاندادن ابتكارات نوين درخارج كشور, با پيگيري افشاگري بين المللي درباره جنايتهاي رژيم و جلب همبستگي عمومي جهانيان, مي توان احساس همدردي عمومي دنيا را به خواست و لزوم تغيير رژيم ايران اعتلاء داد و سياست اپيزمنت با رژيم خامنه اي را به خاك سپارد.

1 - آنتوني نگري, مايكل هارت : 1- امپراتوري, 2- مولتيتوت , اين كتاب تحت عنوان « بيشماران» در 480 صفحه, با ترجمه دكترمنوچهر هزارخاني در انتشارات « بنياد رضاييها» انتشار يافت (2009),

2 - در باب تإثيرات مشخص « جنبش مردمي در ايران و چشم انداز سياست آمريكا» مقاله جالب آقاي حسن داعي نگاه كنيد به سايت زير: http://www.iranianlobby.com/

3 - نگاه كنيد به سلسله مقالات « جاده صافكنهاي جنگ» , به همين قلم,

هیچ نظری موجود نیست: