۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

اسلام چون سلاح سیاسی .

بخش چهارم شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۸ - ۱۴ نوامبر ۲۰۰۹

کاظم رنجبر
[Photo] پیشگفتار :

ملکه ویکتوریا( متولد1819- مرگ1901) مدت 63 سال ، یعنی از 18سالگی تا پایان عمرش ، بر امپراطوری عظیم بریتانیای کبیر سلطنت کرد. این دوره 63 سال سلطنت، اوج قدرت انگستان در سطح جهان بود. همین ملکه ، نسبت به د موکراسی و شرقی ها ، این سخن معروف را در تاریخ بجای گذاشته ، که میگوید :« دموکراسی ساخته فرهنگ غربی است ،انسان شرقی معنی و مفهوم د موکراسی را نمی داند،اگر کسی بخواهد دموکراسی را به شرق ببرد ،کار بیهوده انجام می دهد ». دراینجا این سئوال پیش می آید که ما شرقی ها، خصوصأ بخش تحصیل کرده ، باید بدانیم ریشه این فکر واندیشه از کجا سرچشمه می گیرد . یک ملکه با آن قدرت و عظمت ،آخوند آیت الله خمینی نیست که گز نکرده ببرد و بگوید :اقتصاد مال خر است، ما برای خربزه انقلاب نکرده ایم ، ما برای اسلام عزیز انقلاب کرده ایم.؟

(ماًخذ:http://ema revues.org/index1693.html
به زبان فرانسه مقاله ای از Louis AWAD)
در همان زمان ، چارلز داروین زیست شناس برجسته انگلیسی ، بعد از ارائه تئوری معروف خود بنام :
تنازع بقا ،و تکا مل انواع ، یک عده فلاسفه نژاد پرست اروپائی با تکیه بر نظریه داورین ، مکتب فلسفی خود را بیرون دادند ، که به مکتب :Darwinisme social- (داروینیسم اجتماعی ) در جامعه شناسی معروف است ، که در فرانسه فیلسوف نژاد پرست معروف بنام ارنست رنان (Ernest Renan -1827-1892) یکی از مبلغین این ایده ئولوژی بود. ارنست رنان در بهار 1883، مترادف با اوج قدرت استعماری انگلیس فرانسه ، روسیه ، کنفرانسی در دانشگاه سوربون پاریس می دهد ، و علنأ با تکیه بر داروینسم طبیعی ، با یک نوع شارلاتانیزم فیلسوفانه ، به داروینسم اجتماعی میرسد،و با تحقیر مسلمانان و فرهنگ این ملت ها ، اعلام می دارد :اسلام ذاتأ با توسعه علم مخالف است، واعراب ، به ماوراء الطبیعه و فلسفه ، قدر و ارزش نمی دهند.البته ، به این نظریه های بی مایه و مفت گوئی ها ی ارنست رنان ، یک عده شخصیت های صاحب اندیشه جهان اسلام ، چون سید جما لدین اسد آبادی ،که در آن زمان در پاریس زندگی می کرد، همچنین ، امام با یزید اوف ، مسلمان مقیم روسیه سن پطرزبورگ ، همچنین متفکر ترک ، بنام وامق کمال ،در آن زمان جواب دادند
ماخذ:http://wikipedia.org/wiki/jmal-al-Di-Din_AFgani)

در آن عصر،در نشریات معتبر اروپا ، سیاست شرقی قدرت های بزرگ ،در باره امپراطوری در حال اضمحلال عثمانی ،وکشورهای مصر ، هندوستان و ایران ، مورد بحث و تفسیر بود.لذا این نوع فلسفه بافی های نژاد پرستانه فیلسوفانی چون ارنست رنان ، در تصمیم گیری این قدرت های بزرگ ، تاثیرگذار بودند.گفته های ملکه ویکتوریا ،نیز درست در این راستا و از این نوع فلسفه ها مایه می گیرفت ،که« که انسان شرقی معنی و مفهوم د موکراسی را نمی داند، واگر قدرت های اروپائی بر آنان حکومت می کنند، و برجان و مال شان صاحب هستند،کاملأ طبیعی است ، چون آنها فاقد شعور هستند!!!

یک لحظه ، به عنوان انسان های شرقی ، زخم خورده از هرنوع استعمار و استثماردر طول چند قرن اخیر ،روی این اندیشه ها و این سخنان مکث می کنیم. چون جوهر استعمار مستقیم و غیر مستقیم در همین جملات نهفته است. اگر استعماردر مراحل مختلف در قرن نوزدهم و بیستم ،یک عده اسلام شناسان انگلیسی ، فرانسوی ،و آمریکائی ، همراه با یک مشت پادوه های ایرانی ، افغانی ، ترک عربی ، در راستای منافع خود ساخته و هنوز هم می سازد،جوهر این سیاست و خط مشی آن درهمین سخنان ملکه ویکتوریا و ارنست رنان و امثال آنان نهفته است، که در نهایت انسان شرقی را جبری ، و قدری(کسره روی قاف ودال )(Fataliste) بار آورده و او را درمقابل استعماربیگانگان و استبداد حاکمان فاسد جبار خود، خلع سلاح کرده وخلع سلاح می کند ، که آری این سرنوشت ما بوده و خواهد بود ، که جان و مال ووطن و هستی ما توسط قدرت های استعماری به تاراج برود!!!

ملکه ویکتوریا می گوید:دموکراسی یک دست آورد کاملأ غربی است، نمی توان آنرا به شرق صادر کرد.

در همین دو دوجمله بظاهر ساده ، چه اندشه استعماری نهفته است؟
الف - خصوصیات روحی روانی و فرهنگی انسان شرقی چنان ساخته شده است، که همیشه باید یک مستبد شرقی بر آنها حکومت بکند. خمیرمایه فکری نظریه :Despotisme oriental- که بعد ها در نوشته های بعضی از فیلسوفان جای گرفت در حقیقت از این اندیشه نژاد پرستانه غرب مایه می گیرد. ب- چون شرقی ها ، فاقد چنین استعدادی هستند،که از طریق دموکراسی اداره بشوند ، لذا از جنبه انسانیت و حقوق انسانی ، انسان شرقی ، با انسان غربی مساوی نیست ! ت- چون ما غربی ها بر شرقی ها برتریت داریم، پس می توانیم ، هر گونه که مصلحت دانستیم ، چه با قدرت سلاح آتشین ،چه با حیله و نیرنگ ،و گماردن نظام های وابسته به خود ، بر آنان حکومت بکنیم.
اینجا ، این سئوال را از روشنفکران ،و شخصیت های سیاسی ایرانی می کنیم:
تا کنون کدام یک از قدرت های استعماری ، چه نظام های سرمایه داری ،و چه روسیه تزاری ، و چه روسیه کمونیستی، در کجای از دنیا ی شرقی ، آفریقا ، آسیا ،آمریکای لاتین ، در استقرار دموکراسی واقعی ، به ملت های اسیر استبداد و استثمار ، صادقانه کمک کرده اند، که خانم ملکه ویکتوریا وجانشینان اش را نگران کرده است که مبادا به ملت های شرقی در رسیدن به دموکراسی کمک بکنید؟ اگر زمانی اتحاد جماهیر شوروی ، در مبارزات بعد از جنگ دوم جهانی به ملت های اسیر استعمار کمک می کرد، این کمک ها در راستای مبارزه دو بلوک شرق و غرب بود و بس. دکتر مصدق ،احمد سوکارنو ، سالوادور آلینده ، نه کمونیست بودند،و نه ماجراجوی سیاسی بودند.تنها « جرمشا ن» این بود، که می خواستند ، در کشورشان ، هم قانون، و هم عدالت اجتماعی حاکم باشد،و هم اینکه ،حق هر ملت است که صاحب واقعی ثروت های ملی خود باشد.چرا قدرت های غربی به کمک اعمال خود، این رهبران ملی را با کودتا ساقط کردند؟ چرا عبد الناصر ،که تنها گناهش ملی کردن کانال سوئز ، کانالی که از قلب مصر می گذرد،انگلیس فرانسه اسرائیل ، جنگ 1956،و اشغال نظامی مصر را بر ملت مصر تحمیل کردند ؟ امٌا همین قدرت های استعماری ، با ساختن علنی اسلام شناسان اروپائی و آمریکائی ، واسلام شناسان بومی برخاسته از بطن خود همین ملت ها ، و دادن یک مدرک دانشگا هی باتیتر ها دهن پرکن دکتر پرفسور از فلان دانشگاه آمریکائی در نهایت از این حضرات در اهداف سیاسی خود استفاده می کنند. * * * *

همین امروز ، یک عده از ایرانیانی که در اوایل انقلاب زیر علم
«اسلام ناب محمدی »آقای خمینی سینه می زدند، زمانی که زن و دختر ایرانی را با تمام توحش تحقیر و توهین میکردند،و شعار :
یا توسری ، یا روسری ، می دادند،به عنوان :انقلاب فرهنگ اسلا می دانشگاه ها را می بستند،و بهترین سرمایه های علمی کشور را از وطن آواره می کردند، همین حضرات ، بظاهر اسلام شناس ، متخصص مسائل خاورمیانه ،با بورس دولت آمریکا ، به عنوان :استاد مدعوع ، با چه فخرو غرور کبریائی ، خود نمائی می کنند،که به اصطلاح متخصص خاورمیانه و متخصص مسائل سیاسی و فرهنگی جهان اسلام هستند.در صورتیکه این حضرات نمی دانند ، که دولت آمریکا ، انگلیس ، فرانسه ،و سایر قدرت های جهانی ، از طریق دستگاه های اطلاعاتی خود ، از این حضرات ،که تا دیروز در دامن جمهوری اسلامی آقای خمینی بودند،و شعار :خمینی عزیزم ، بگو که خون بریزم ، می دادند، و خود را لنین انقلاب ایران جا می زدند ،دستگاهای اطلاعاتی غرب ، از این حضرات ،در راستای اهداف کوتاه ، میان ، و دور مدت خود ، تخلیه اطلاعاتی می کنند. این بورس ها و این کنفرانس ها و این رادیو تلویزیونها را مفت و مجانی بخاطر چشم ابروی مشکی ما ایرانیان راه نیانداخته اند.
آقای پرفسور دکتر هوشنگ امیر احمدی ، که سابق رشته کشاوری در دانشگاه تبریز خوانده است ،و در آن دوران براقتضای جوانی اشان کمونیست بودند (که البته نه عیب است ونه ننگ) یک دفعه پرفسور مسائل سیاسی خاورمیانه از دانشگاه های آمریکا بیرون می آید! همین پرفسور در برنامه تلویزیونی اش که با ، تلویزیون مردم ، به مدیریت آقای پارسا سربی در سال 2006 داشتند،و خوانندگان می توانند ، به بایگانی تلویزیون مردم بروند و درٌ افشانی این حضرت پرفسور را در باره نهضت ملی شدن نفت را بشنوند ، می فرماید: دکتر مصدق نفت را ملی کرد ، داد بدست ژنرال ها !!!ا این آقا نمی گوید ،که این ژنرالها چگونه و به قدرت نظامی سیاسی کدام کشور ها و به کمک کدام آخوند ها و لات ها کودتا کردند چون خود ایشان امروز رابط شرکت های نفتی آمریکا با جمهوری اسلامی هستند. در صورتی که خانم مادلن اولبرایت وزیر امور خارجه بیل کلنتون رسمأ کودتای 28 مرداد 1332 را محکوم کرد، اما پرفسور دکتر ما ،این چنین درُ افشانی می کنند!

روبرت بائر(Robert Baer) افسر اطلاعاتی و عملیاتی سازمان سیا، که در مقالات گذشته ام ، در باره این شخص مطالبی نوشته ام ،مدت 21 سال ، یعنی از سال 1976تا سا ل 1997 ، سال استعفای خود از سازمان سیا ، در خاورمیانه ، ماموریت اطلاعاتی و عملیای داشت.چندین بار قبل و بعد از استعفای خود ، به ایران رفته بود، و بابعضی از محافل ایرانی نیز در خارج ، خصوصأ «اسلام شناسان و سیاست شناسان اسلامی ،که یک پایشان در ایران و یک پایشان در واشنگتن ، لندن ، پاریس هستند، در تماس سازنده می باشند! گویا آقای روبرت بئار هم درد ایران و درد اسلام دارد، ودر یکی از کتاب های خود با عنوان
:The Devil,We know Dealing With the new Iranian Superpowwer
-انتشارات Crown Publishers. این کتاب در نیوریوک چاپ و منتشر شده است، من صاحب این قلم آنرا در زبان فرانسه خوانده و برای مقالات آینده فیش برداری نیز کرده ام ،در آخرین بخش از کتاب 377 صفحه اش ، پیشنهاد تغیر مرزها های خاورمیانه ،بظاهر در راستای منافع ایران می کند!که در واقع به نفع اسرائیل و رودر رو قرار دادن ایران با کشور های عربی ،و کاهش فشار بر روی اسرائیل ، طراحی می کند.

اولأ در اینجا لازم می دانم ، به خوانندگان این مقاله یک نکته اصلی واساسی را بیان بکنم، که مامور اطلاعاتی و عملیاتی ، متعلق به هر کشوری و یا هر نظامی ، خصوصأ در نظام های دموکراتیک، ولو اینکه استعفا بدهد و یا باز نشسته بشوند، تا پایان عمر ش ، مامور اطلاعاتی می ماند،و ملزم به رعایت مقرراتی است ، که نباید ، پایش را راحتی یک سانتیمتر از خطوط آن مقررات ، بیرون بگذارد.این مأموران متعهد هستند، که تا پایان عمرشان ، در راستای منافع ملٌی و میهنی خود خد مت بکنند. این ماموران نوکران رئیس جمهور ، یا فلان ملکه ، نیستند. این ها سربازان خط اول جبهه هستند، که حتی در زمان صلح هم جانشان را برای منافع ملت و مملکت خود فدا می کنند.آمریکا ، انگلستان ، فرانسه و آلمان را یک مشت آخوند بیسواد ، تشنه قدرت وثروت ، مثل آقای محمد مصباح یزدی اداره نمی کنند ،که علنأ از تریبون رسمی جمهوری اسلامی ناب محمدی آقای خمینی بگوید: وطن پرستی عین گاو پرستی است.

همین آقای بئار در صفحه 206 کتاب به فرانسه ترجمه شده اش می نویسد ، با یک ایرانی در پاریس ملاقات کردم ،و تاریخ این ملاقات و محل ملاقات را دقیق نمی گوید، فقط به این اکتفا می کند،که این ملاقات ، سه ماه قبل از کشته شدن خانم بی نظیربوتو ترتیب داده شد. خانم بی نظیر بوتو در 27 دسامبر 2007 ، به قتل رسید، پس این ملاقات در حدود آواخر ماه سپتامبر 2007 در پاریس ترتیب داده شده است. با چه اسم و با چه کسی ؟ باز هم آقای روبرت بئار نمی گوید ، این ایرانی نام و نشانی اش چیست و خودش چکاره است؟ شاید طرف مقابل نخواسته است . روبرت بئار اورا با نام مستعار :امین بر کتاب می آورد. (امین کی؟ امین روبرت بئار افسر اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا؟) و اضافه می کند، که ایشان سابق مشاورآیت الله خمینی بود ! (حتمأ مشاور سیاسی ! ) امروز در پاریس کتاب فروشی دارد!کسانیکه چون راقم این سطوراز سالهای قبل از انقلاب ، مقیم پاریس بودند و با کتاب و مطالعه سروکار دارند، می دانند «امین روبرت بئار ،و مشاور آیت الله خمینی ،که امروز در پاریس کتابفروشی دارد ،و آزادانه به ایران می رود و بر می گردد کیست.اینجا صحبت این نیست، که ایرانیان ، خصوصأ اهل تحصیل و تحقیق ، نباید با شخصیت های مختلف خارجی، در راستای ایجاد یک رابطه سالم و احترام به حقوق متقابل ملت ها رابطه نداشته باشند.اینجا بحث بر سر این است ، که این آقا،که از گاو پیشانی سفید در محافل ایرانیان پاریس معروف و مشخص است، چرا با اسم مستعار «امین » وارد این گفتگو می شود؟آیا ملت ایران و یا سایر ایرانیان ، نا محرم هستند؟ وانگهی عمق و محتوی فکری مطالب اش در رابطه با مسائل پیچیده سیاسی خاورمیانه و قدرت های استعماری یک قرن و نیم گذشته چنان بی محتوی است ، که به سختی می توان با ور کرد، که این فرد تحصیل کرده در رشته علوم سیاسی باشد ! خصوصإ اینکه مشاور آیت الله خمینی هم بوده باشد. آقای امین اگر در رشته علوم سیاسی ، به معنی واقعی آن تحصیل کرده بود ، هرگز زیر علم آیت الله خمینی سینه نمی زد.آقای امین اگر تحصیل کرده رشته علوم سیاسی بود ، حتمأ به فلسفه و مفهوم :حقوق طبیعی ، آشنائی داشت ،که با ماهیت و قانون اساسی جمهوری اسلامی ناب محمدی آقای خمینی کاملأ در تضاد است!

آقای امین در انتقاد از سیاست آمریکا در خاورمیانه به مامور سیا چنین می گوید:
آمریکا سیاست اش را در خاورمیانه ، روی چهار پای لنگ بنا گذاشته است.این چهار پای لنگ عبارت اند از :

پاکستان ، عربستان ،اسرائیل و ایران. بعدا ضافه می کند و می گوید :پاکستان را نمی توان کشور نامید، بلکه پاکستان فقط یک ارتش است.پاکستان متشکل از 5 ایالت است ،که امپراطوری بریتانیا ، از هند جدا کرد و به میل خود مرزهائی بین هند و پاکستان کشید.بعد از این مطالب ، در یک صفحه کامل امین توضیح می دهد ، که با وجود کمک های مالی ونظامی که آمریکا به این کشور می کند ، این کشور نمی تواند از عهده گروه های طالبان و القاعده که در این کشور نفوذ کرده اند ، آنها را قلع قمع بکند.آقای امین همچنین از پشتیبانی آمریکا از عربستان انتقاد می کند و می گوید این کشور متشکل ازیک جامعه قبیله ای و فاقد ساختار یک دستگاه دولتی است. و اضافه می کند و می گوید آیا برحسب تصادف بود که 19 نفر تروریست هائیکه فاجعه 11 سپتامبر را آفریدند ، 15 نفرشان ملیت عربستان سعودی داشتند؟

آقای امین سیاست آمریکا درایران را نیز انتقاد می کند ،و می گوید: آمریکا سیاست اش رادر ایران بر روی یک کبد بیمار (منظور کبد بیمار شاه ایران ) بنیان گذاشت. و یک مشت حرف های بی پایه بر آن اضافه می کند! در باره اسرائیل هم ، آقای امین ، این دکتر در علوم سیاسی هم اظهار فضل می کند و می گوید :
بزرگترین پیروزی و فتوحات اسرائیل اشغال بخش عربی اسرائیل و غزه نیست ، بلکه سلطه اسرائیل بر باورهای خیالی آمریکائیان است، این کشورساخته و پرداخته هالیود است.(ماًخذ از کتاب روبرت بئار به زبان فرانسه
.صفحات 206-209-Iran L’irrésistible Ascension-چاپ پاریس سال 2008)
این برداشت از سیاست خاورمیانه ای آمریکا توسط آقای امین ، آقائی که بیش از 40 سال عمرش را در فرانسه گذاشته است و یکی از فعالان معتبر کنفدراسیون دانشجویان ایران بود و بعد از انقلاب در ایران مدتی در پست های حساس شغل داشت.سیاست خارجی غرب و خصوصأ آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی در این چهار کشور ، کاملأ در راستای منافع دور مدت آمریکا خصوصأ برای حفظ سلطه این کشور بر چاه های نفت خاورمیانه بود و هست.ما اگر اینجا ، از نقش اسرائیل و دلیل تشکیل این دولت ، در ابتدا بوسیله امرپالیسم انگلیس صحبت بکنیم ، ما اگر دلیل تشکیل پاکستان و جدائی او از هندوستان ، با سیاست کاملأ طراحی شده انگلیس ، صحبت بکنیم ، نقش پاکستان در ناکام گذاشتن اتحاد جماهیر شوری در زمان اشغال افغانسان صحبت بکنیم، ما اگر نقش ایران ، به کمک پیمان سنتو ، با اعضای آن چون انگلستان ، آمریکا ، عراق ، ترکیه ، ایران ، پاکستان ، صحبت بکنیم ، که در نهایت با پول ملت ایران ، محمد رضا شاه تبدیل به ژاندارم حلیج فارس شد ،و با حراج پول نفت ملت ایران ، مجتمع صنایع نظامی آمریکا ،انگلیس ، فرانسه ،و آلمان را رونق بخشید ،و جلو رشد ناسیونالیزم عرب ،و نفوذ شوروی را گرفت، به قول معروف مثنوی هفتاد من کاغذ شود. من نمی دانم آقای امین معلم درس اخلاق هستند ، یا دکتر در علوم سیاسی. اگر مشاورآیت الله خمینی چنین متخصصین بوده باشند، تعجب آور نیست ، ماً مور سیا از ایشان در کتاب اش ، امین خطاب می کند!

اما در باره رابطه آمریکا با عربستان سعودی ، لازم است چند لحظه روی آن مکث بکنیم. بخش مهم سازمان های تروریستی اسلامی سنی مذهب ،چون القاعده، طالبان ، تکفیریون ،حماس ، اخوان المسلمین ،که موضوع این بخش ازسلسله مقلات ما در باره اسلام چون سلاح سیاسی است ، توسط همین عربستان سعودی در راستای همان اهداف استعماری کمک مالی می شوند.

امٌا مهمتر از این ، که شاید بخشی از خوانندگان به این مطلب آشنائی نداشته باشند، نقش عربستان سعودی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،و نظام های کمونیستی است، که در 9 نوامبر امسال 2009، تمام اروپا ،با شادی این واقعه را جشن گرفتند ،چقدر اهمیت داشت؟

نقش عربستان سعودی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ونظام های کمونیستی اروپای شرقی.

ویلیام – جی- کاسئی (William-j-CASEY- متولد مارس 1913- مرگ 1987) دردو دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان یعنی از سال 1981 ، تا مرگ اش 1987 ، رئیس سازمان اطلاعاتی سیای آمریکا بود.ویلیام کاسئی در جنگ دوم جهانی در نیروی هوائی و همچنین در عملیات مخفی فعالیت چشم گیری داشت. همین ویلیام کاسئی بود ،که برای آزادی گروگان های آمریکائی ، در ازاء فروش قطعات اسلحه به ایران توسط اسرائیل ، در هنگام جنگ عراق علیه ایران،در اکتبر 1980 قبل از آنکه رونالد ریگان منتخب شود ،با جورج بوش پدر فرستاده ویلیام کاسئی با نمایندگان آیت الله خمینی در هتل رافائل پاریس وارد مذاکره شدند.درمحافل سیاسی آمریکا عقیده بر این است که ویلیام کاسئی بعد از جان فوستر دالس ، با قدرت ترین رئیس سازمان سیا بود.ویلیام کاسئی در جلسه دولت ، هم طراز با وزیران مملکت شرکت می کرد، کاری که سابقه نداشت. ویلیام کاسئی قبل از آنکه به ریاست سازمان سیا منتخب شود ، رئیس بانک صادرات و واردات آمریکا بود.

شاهزاده ترک بن سعود، که مدتی وزیر اطلاعات عربستان سعودی بود ،این اندیشه را در دستگاه حکومتی این کشور بشدت تبلیغ می کرد، که اتحاد جماهیر شوروی ، در نظر دارد از طریق کشور های عربی با گرایش های سوسیالیستی ، عربستان را محاصره و در نهایت اشغال بکند ، لذا عربستان هم پیمان آمریکا ، برای مقابله با شوروی، با آمریکا باید این طرح را خنثی بکنند. از آنجائیکه ویلیام کاسئی سابق رئیس بانک صادرات و واردات آمریکا بود،و در عین حال همیشه با محافل اطلاعاتی کشورش آمریکا روابط تنگاتنگ داشت ،به اسنادی دسترسی پیدا می کند،که نشان می دهد،مجموع درآمد ارزی اتحاد جماهیر شوروی از تجارت خارجی اقلام صنعتی اش ، که انحصارأاز صادرات اسلحه حاصل می شد، به مراتب کمتر از در آمد ارزی صادرات صنعتی کشوری کوچک چون هلند است. در اینجا ویلیام کاسئی متوجه این موضوع می شود، که تنها در آمد ارزی شوروی ، از طریق صادرات نفت وگاز و طلا بدست می آید.در آن زمان شوروی برای خرید گندم از آمریکا و کانادا ، احتیاج مبرم به ارز خارجی داشت ،تا بتواند حد اقل ، شکم کارگران کشور سوسیالیستی و کمونیستی را سیر بکند !

در جهان سیاست و رقابت قدرت ها ، حلوا پخش نمی کنند.ویلیام کاسئی وقتی که رئیس سازمان سیا می شود، برای شکستن ابر قدرتی شوروی ، وارد عمل می شود. برای اینکه شوروی نتواند به اندازه کافی به ارز خارجی دسترسی پیدا بکند، باید اولأ عربستان سعودی تولید نفت خودرابالا ببرد و ثانیأ باید قیمت نفت را آنقدر پائین آورد که شوروی از دسترسی به ارز خارجی ناشی ار فروش نفت محروم بماند. از طرف دیگر رقیب تجاری شوروی در صادرات طلا ، آفریقای جنوبی بود ،که در آن زمان یعنی قبل از پایان نظام آپارتاید ومبارزات سیاه پوستان این کشور علیه حاکمان نژاد پرست ، بالقوه و بالفعل متحدآمریکا بود . و شوروی هم برای نفوذ در آفریقا ، به مبارزان سیاه پوست آن کشور کمک های نظامی می کرد..لذا آفریقای جنوبی هم با پائین آوردن قیمت طلای صادراتی خود در باز ار های جهانی ، شوروی را از دست یافتن به ارز خارجی محروم کرد، بطوریکه وقتی که مکائیل گوربا چوف در سا ل 1984در شوروی به قدرت رسید ، ذحیره ارزی این کشور آن چنان پائین بود ، که کشورشوراها حتی نمی توانست مایحتاج ضروی سه ماهه کشور را تامین بکند.نفت و طلای ارزان عربستان سعودی و آفریقای جنوبی ، نقش بسیار مهم در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشت.

باید محققین ایرانی به این امر دقیق بشوند. همین نفت ارزان عربستان سعودی ، چه ضربه مهلک به اقتصاد ایران خصوصأ دز زمان جنگ عراق علیه ایران زد ،که خود بحث دیگری است .
(ماخذ:La face cachée du pétrole –به قلم :Eric Laurent-ترجمه :آن سوی چهره پنهانی نفت . به قلم اریک لوران .به زبان فرانسه چاپ پاریس –صفحات 201 تا203-در 460 صفحه .تاریخ انتشار 2007-انتشارات Plon)
امروز اسناد تا اندازه ای در دسترس محققین قرار گرفته اند ، همین میکائیل گورباچف ، آلمان شرقی رادر زمان صدر اعظمی هلموت کل در مقابل وام هنگفت آلمان غربی به این کشور واگذار کرد،و نظام های کمونیستی در چنان فساد و استبداد و دروغ غرق شده بودند ، که یکی بعد از دیگری سقوط کردند.
آقای امین که گویا درس سیاست خوانده است ،و مشاور آقای خمینی و امین روبرت بئار مامور سیا می باشد ، باید می دانست ،که در بازی شطرنج سیاست ، هرکدام از مهره ها در مکان هائیکه دارند ،و با امکانات تحرک و جابجائی شدن ، دارای ارزش های زمانی و مکانی هستند.باید شاه ایران رابا جشن های کذائی 2500 ساله، بنام جانشین کوروش کبیر ، در مقابل اعراب فا تح قادسیه می گذاشتند ، تا هم خون ملت ایران و ملت های عرب ، ریخته بشوند ،و هم ثروت های این ملت ها در راستای مانفع مجتمع صنایع نفت و اسلحه سازی به تاراج بروند.مگر همین امروز خون مسلمانان بنام شیعه ، درمقابل سنی ، کرد ، در مقابل ترک و عرب و فارس وبلوچ ریخته نمی شوند؟ آقای امین گرامی ، جهان سیاست ، میدان میوه فروشی نیست ، که شما داد بکشید وبگوئید : مردم من خربزه گرگاب اصفهان دارم ، که بهتر از خربزه ایوانکی گرمسار و خربزه مشهد است. جهان سیاست منطق خود را دارد.چرچیل ضد کمونیست، برای دفاع از وطن و ملت و استقلال و منافع استعماری خود ، در یک مرحله از تاریخ با استالین کمونیست متخد می شود.

اینکه ملکه ویکتوریا ، یا ارنست رنان می گویند ، که ملت های شرقی و مسلمانان استعداد و درک دموکراسی وفلسفه و علم را ندارند، یک مشت حرف بی ارزش و بی محتوی است. تمام علوم و فلسفه یونان باستان را که این کشوردر طول 5 قرن قبل از مسیحیت ، آموخته و اندوخته بود ، مسلمانان در طول یک قرن ، نه تنها بر آن علوم مسلط شدند بلکه بر آن علوم نیز افزودند. رنسانس اروپا ، از بطن دانشمندان و فلاسفه مسلمان و یهودی و مسیحی اسپانیای ،قرون وسطی به ایتالیا رفت ودر اروپا پاگرفت. حتی اگر از جنبه متافیزیک ، واستناد به قران ، دقیق بشویم ، می بینیم جایگاه انسان در متافیزیک اسلامی بالاتر از انسان در مسیحیت است .انسان در قران بعد از خدا و بالاتر از فرشته جای دارد. بعلاوه در اسلام دستگاه روحانیت ، چون دستگاه قدر قدرتی پاپ ها وجود نداشته است. آنچه را که در این اسلام ناب محمدی آقای خمینی می بینید ،ساخته و پرداخته شیخ الاسلام های زمان صفوویه است .انسان مسلمان انسان مسئول در مقابل اعمال خود است. کسی می تواند مسئول آعمال خود باشد ، که آزاد نیز بوده باشد. این آیه از قران است ،که می گوید:الیوم لا تنفعل مال لا ابنون.(در روز قیامت نه آبا واجداد شما ونه مال شما به کمک و داد شما خواهند رسید.به عبارت دیگر ، شما در مقابل اعمال خود جوابگو هستید. چه می خواهد زن و چه مرد باشید .سیًد سازی ، آیت الله و حجت السلام سازی شیخ الاسلام سازی ها و امتیازی باز های یک نوع حقه بازی وساخته و پرداخته آخوند ها است که مثل کنه بر تنه ملت چسبیده و خون آنان را می مکند.. وقتی که این آیه ذکر شده در بالا را می خوانید ،وآنرا در کنار قانون اساسی جهوری اسلام ناب محمدی آقای خمینی می گذارید ، که رسمأ ملت را آن چنان صغیر می داند ،که به ولی امر ، جانشین امام زمان محتاج است ، چنین انسان چگونه می تواند در مقابل اعمال اش مسئول باشد؟

از برکت همین اسلام ناب محمدی آقای خمینی است ، که شیخ محمد مصباح یزدی ، وقاحت را تا بدانجا رسانیده است ،که علنأ می گوید ، جان و مال و ناموس کسانیکه مخالف ولایت مطلقه فقیه هستند ، برای باز جویان حلال است و تجاوز به آنان معادل زیارت قبر امام حسین است. (ماخذ:http://donballeh.com/link/131074)
در واقعه کربلا ، قشون یزید بنا به نوشته مورخین صدیق ، به هیج یک از زنان و دختران خانواده امام حسین بی حرمتی نکردند، در هزاره سوم ، شیخ جانی و نادان ، با چه وقاحتی، چه مزخرفاتی را را بر زبان می آورد آنهم بنام دین و مذهب!!!

برعهده علمای دین است ، که اگر می خواهند ، اعتبار باقی مانده از روحانیت حفظ شود ، باید این شیخ مبلغ جهل و جنایت، در ملاء عام خلع سلاح شود. اگر ملکه ویکتوریای انگلیس و ارنست رنان فرانسوی ادعا می کنند ، که انسان شرقی ،و مسلمان ، استعداد و شعور درک دموکراسی و فلسفه را ندارد ، و انها انسان های عقب مانده از لحاظ درک و شعور هستند ، نباید تعجب کرد ، که خود قدرت های استعماری می دانند ، چه موجوداتی در حوزه های بظا هر دینی تربیت کرده اند و تربیت می کنند ،که نمونه اش شیخ مصباح یزدی است.(ادامه دارد)

به قلم: کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی . پاریس 13 نوامبر 2009
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده وسایت کاملأ آزاد است.
----------------------------------------------------
بخش پنجم : تقابل اندیشه های حسن البنا ، با اندیشه های آیت الله خمینی ،در باره علم و دموکراسی غربی

هیچ نظری موجود نیست: