آیا اکثریت ایرانیانی که در انقلاب 57 شرکت کردند، خواسته هاشان همسو و معادل انچیزی بود که خمینی و همفکرانش برای ایران میخواستند؟
شکی نیست که بعد از قرنها سلطه حکومت های استبدادی به ناگهان نمی شد با سرنگونی شاه به نظامی دمکراتیک رسید. اما در میان امکانات موجود غلبه تفکر خمینی بدترین امکان را برای مردم ما رقم زد. اکثر مردم درکی از دمکراسی و نظام دمکراتیک نداشتند و مشکل اصلی این بود. ولی تصور نمایید اگر بجای این شیاد جاهل؛ نیرویی با تفکر جبهه ملی و افرادی مانند بازرگان و طالقانی در راس قرار می گرفتند، آیا دچار چنین نکبت جنگ و کشتار ی می شدیم. هدف من تایید تفکرات بازرگان یا طالقانی نیست. نکته ام تفاوتهایی است که با بقدرت رسیدن یک شخصیت قدرت پرست؛ تمامیت خواه و جاهل میتواند بر کشوری تحمیل گردد. متاسفانه در جوامع عقب مانده کاراکتر” رهبر” می تواند بسیار مهم و تعیین کننده باشد. مقایسه بین نلسون ماندلا و یا گاندی با خمینی این نکته را روشن مینماید. ما در اوایل سالهای 80 میلادی می توانستیم در مسیر بسیار متفاوتی قرار بگیریم. کما اینکه کشورهایی مثل کره جنوبی، ترکیه و آرژانتین قرار گرفتند و از نظر توسعه سیاسی و اجتماعی از ما پیشی گرفتند. نمیتوان ادعا کرد که اکثریت مردم در این کشورها از نظر آکاهی سیاسی در سطح کیفیی برتر قابل ملاحظه ای از ایرانیان در سال 57 قرار داشتند. البته واقعیت آن است که هست. هرجامعه ای در دراز مدت و نهایتا با شعور جمعی خود آینده خود را رقم میزند. اما بنظرم عدم درک عامه از دمکراسی بخاطر سالها حکومت استبداد سلطنتی مساوی آن نبود که مردم خواهان شلاق زدن یا سنگسار هموطنانشان در ملا عام باشند. ظرفیت زورگویی خمینی و تفکرات استبدادی اش بسیار حاد تر از “عدم درک دمکراسی” از طرف عامه بود.
“جبر” تاریخی که بعضی به آن اشاره دارند آنقدر ها هم خشک واز قبل تعیین شده نیست. هر سیستم پیچیده ای یک طیف امکانات را به عنوان نتایج ممکن احتمالی در خود آماده دارد. اینکه در میان این نتایج احتمالی، کدام به واقعیت تبدیل گردد بستگی به شرایط و تداخل نیروهای موثر در زمان خاص دارد. خیلی از وقایع مهم تاریخی غیر قابل اجتناب نیستند. در اینکه بعد از انقلاب 57 کشورمان میبایست از یک دوران گذار پرتنش عبور میکرد شکی نیست . اما اینکه دچار 8 سال جنگ بشویم و خیلی مسائل دیگر شاید قابل اجتناب بود. زمینه استبداد دینی در فرهنگ ما وجود داشت اما خمینی و تفکراتش عقب مانده ترین و وحشیانه ترین نوع آنرا در مقطعی کلیدی به جامعه ما تحمیل کردند. برای همین هم بعد از 30 سال متوسط شعور شهری و مدنی ایرانی با تجاوزات این نظام به حیطه فردی و اجتماعی معترض است.
آیا اکثریت جامعه خواستار “انقلاب فرهنگی” بود که رژیم به جامعه دانشگاهی با زور و سرکوب و اخراج هزاران هزار دانشجو و استاد تحمیل کرد. آیا اکثریت مردم جامعه خواهان جاسوسی و تحویل دادن مخالفان رژیم آنطور که خمینی تقاضا کرد، بود. آیا طرح یا روسری یا توسری شعار اکثریت مردم عادی بود؟
آیا اکثر مردم ما خواستار حمله به مهمانی ها و عروسی ها به بهانه “بد حجابی”یا مصرف مشروبات الکلی بودند. اگر چه خیلی ها بخاطر اعتقادات دینی مشروب نمیخوردند . اما آیا اکثر همین افراد خواهان شلاق زدن هموطنانشان در ملا عام بخاطر نوشیدن مشروب بودند؟
آیا اکثریت جامعه ایرانیان خواستار تماشای حلق آویز شدن انسانها در خیابانها همراه با کودکان خود هستند؟
آیا اکثریت جامعه خواستار تداوم جنگ برای 8 سال برای رسیدن به کربلا بود؟
اینکه اکثرمردم ایران دارای اعتقادات مذهبی هستند دلیل نمی شود که ادعا کنیم طرفدار ایدئولوزی بنیاد گرایانه خمینی و یا نظام سیاسی ولایت فقیه هستند. خمینی و طرفدارانش دیدگاهی شدیدا سیاسی و واپسگرایانه از اسلام را به جامعه مدنی نوپای ما تحمیل کردند.
بنظر من نظام جمهوری اسلامی بوسیله اقلیت ایدئولوژیک و حاد مذهبی و سو استفاده از بحران سیاسی و شرایط ژئوپولیتک جهانی به اکثریت این جامعه با زور تحمیل شد. البته نا آگاهی سیاسی بخش های عمده ای از مردم این تحمیل را آسانتر ساخت.
امروز حرف از اندیشه های “امام راحل ” میزنند. اما خمینی که بود؟
کسی که دستور قتل بیشترین تعداد ایرانیان آزادی خواه را در قرن گذشته داده.
کسی که همراه با دیکتاتوری دیوانه در انسوی مرز، عامل ادامه جنگی خانمان سوز به قیمت جان باختن و زخمی شدن صدها هزار جوان، ایرانی و عراقی برای رسیدن به مقاصد سیاسی و تثبیت نظام اسلامی اش شد. نظامی که همیشه بخاطر ناتوانی اش در پاسخ گویی به خواسته های اکثریت مردم برای بقا احتیاج به بحران داشته و دارد. از حمله به کردستان گرفته تا تعطیل کردن فله ای روزنامه ها در اول انقلاب. از مجبور کردن زنان به پوشش اجباری تا ترویج انواع خشونت در جامعه. از “انقلاب فرهنگی” در دانشگاهها تا اشغال سفارت. از ایجاد بحران در منطقه گرفته تا اتش زدن به شعله های جنگ. بقول خود او ” این جنگ بزرکترین نعمتی بود که خدا بما داده”.
به مدد تفکرات قرون وسطایی او، ابتدایی ترین حقوق زنان ایرانی بوسیله قواتین حکومت اسلامی پایمال گشت. تفکر او و همفکرانش بانی گسترده ترین تبعیضات جنسی در کشورمان گشت. قانون حمایت از خانواده نقض شد و شعار یا روسری یا تو سری از فردا ی انقلاب تبدیل به سیاست رسمی نظام گشت
خمینی با کمک همفکرانش انقلاب ضد استبداد سلطنتی مردم ایران را با فریب و نیرنگ دزدید و استبدادی بمراتب وحشتناک تر را جایگزین کرد. هر صدای مخالفی را بشدت سرکوب کرد و باعت مهاجرت و تبعید و آوارگی و صدها هزار ایرانی از وطنشان در سراسر دنیا گشت.
هر سال بطور متوسط 150000 هزار نفر از تحصیل کرده ترین اقشار جامعه بخاطر انواع محدودیت های اجتماعی و سرکوب های سیاسی و نا کار امدی این نظام در حل ابتدایی ترین نیاز های جامعه کشورمان را بقصد مهاجرت ترک میکنند. آمار مهاجرت ایرانیان به خارج دهها و گاه صد ها برابر مهاجرت کشورهایی با امکانات مشابه است.
دوره ای که میتوانست تبدیل به دوران شکوفایی، رشد دمکراسی و آزادی و پیشرفت کشور گردد، تبدیل به سیاه ترین دوره های زندگی مردم گشت. علیرغم پتانسیل های خارق العاده آزاد شده بعد از انقلاب 57و ثروت های بی حد ملی کشور از بسیاری جهات سالها به عقب بازگشت.
قبل از به قدرت رسیدن حرفهای زیبا زد و بعد از به قدرت رسیدن چهره جنایت کاراته خود را افشا کرد. از مجانی کردن آب و برق گرفته تا اینکه حتی کمونیستها میتوانند در “جمهوری اسلامی” آزادانه فعالیت کنند. به دروغ گفت که چادر و روسری را اجباری نخواهد کرد فقط خانمها بهتر است پوشش مناسب داشته باشند. او یک ماکیاولیست به تمام معنی بود که هدف برایش هر گونه وسیله ای را توجیه میکرد. وحشی گری و خشونت ذاتی باور نکردنی داشت. آیا واقعا کشتار هزاران زندانی سیاسی در سال 67 که بدستور مستقیم او صورت گرفت برای حفظ نظام ضروری بود؟
خمینی با تحمیل ایدئولوژی عقب مانده اش فرهگ دروغ ،تظاهر، جهل و خرافه را در سرزمینمان اشاعه داد.
چند نمونه در باب تشویق جاسوسی همسایگان از یکدیگر و جاسوسی دانش آموزان از معلمان:
“واجب بر همه ما، بر همه شماست که اگر توطئهای دیدید و اگر رفت و آمد مشکوکی دیدید خودتان توجه کنید و اطلاع دهید. بر همه ما واجب است که جاسوسی کنیم. بر همه ما واجب است که نظر کنیم و توجه کنیم و نگذاریم که غائلهای پیدا شود. منع جاسوسی از حرفهای احمقانهای است که از همین گروهها القا میشود که جاسوسی خوب نیست. اما برای حفظ اسلام و حفظ نفوس مسلمین واجب است.”
“مردم باید پند بگیرند از آن مادری که پسرخود را آورد و بدست محاکمه سپرد و آن پسر اعدام شد. این یکی از نمونه های اسلام است و دیگران هم باید همینطور باشند. اولادها و برادرها و فرزندان خودشان را اگر نصیحت نپذیرفتند معرفی کنند تا به مجازات خود برسند.”
“دانش آموزان عزیز باید با کمال دقت اعمال وکردار دبیران و معلمین را زیر نظر بگیرند که اگر خدایی ناکرده در یکی از آنها انحرافی ببینند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمایند… فرزندان عزیزم در صورتیکه مشاهده کردند که بعضی از دشمنان در لباس دوست و همشاگردی میخواهند آنانرا جذب گروه خود کنند به مقامات مسئول معرفی نمایند وسعی کنند اینکارخود را به صورت مخفی انجام دهند.”
خمینی دشمن آزادی عقیده، آزادی بیان و شکوفابی کشورمان بود. در 10 سال وجود نکبتش انهدام فرهنگی در دانشگاهها؛ کشتار در کردستان و ترکمن صحرا و هزاران اعدام بی محاکمه در زندانها انجام گرفت
کسی که ادامه دهنده خلف راه شیخ اقاسی، شیخ فضله الله نوری (سرسخت ترین و وحشی ترین دشمنان آزادی در 150 سال اخیر) بود. به ادبیات او راجع به دکتر محمد مصدق؛ آزادی احزاب و حقوق دمکراتیک توجه کنید:
“آنهایی که فریاد میزنند باید دموکراسی باشد، اینها مسیرشان غلط است. مسیر ما مسیر نفت نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست.ما اسلام میخواهیم.”
به آنها که از دموکراسی حرف میزنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. میخواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم، آنهایی را که صحبت ملی و دمکراتیک و اینها را میکنند میشکنیم.”
در باب آزادی:
“ما دیگر نميتوانيم آن آزادی را که قبلاٌ دادیم بدهیم و نمیتوانیم بگذاریم این احزاب کار خودشان را ادامه بدهند. ما شرعاَ نمیتوانیم مهلت بدهیم. شرعاَ جایز نیست که مهلت بدهیم. ما آزادی دادیم و خطا کردیم. به این حیوانات درنده نمیتوانیم با ملایمت رفتار بکنیم. دیگر نمیگذاریم هیچ نوشتهای از اینها در هیچ جای مملکت پخش شود. تمام نوشتههایشان از بین میبریم. با اینها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار خواهیم کرد.”
او پایه گذر این نکبت بود. او بانی ولایت فقیه بود. نظریه ای که مردم را از نظر عقلی ناقص و محتاج به داشتن ولی فقیه برای هدایت آنان چون هدایت گوسفندان بوسیله چوپان میبیند. او تا انجا مردم رو قبول داشت که بدون تفکر مستقل دنبالش برند و از او اطاعت کنند جمله معرف خمینی : اگر 35 میلیون بگن آره، من میگم نه شاهدی بر این ادعاست.
خامنهای وارث خلف خمینی هست. در واقع آنچه را که امروز بعنوان رژیم “جمهوری” اسلامی میشناسیم. این دیکتاتوری نظامی مذهبی: چیزی جز تداوم طبیعی افکار ضد دمکراتیک؛ تمامیت خواهانه و قرون وسطایی “امام” راحل نیست. این نکته ای است که طرفداران از قدرت اخراج شده خط امام از بررسی صادقانه آن خوداری میکنند.
موضوع دفاع از خمینی بوسیله برخی سران نظام محدود به یک علاقه شخصی نیست. مسئله دفاع از مجمموعه عقایدی است که بمدت سی سال بدترین نوع اخنتاق و نقض مکرر حقوق بشر را در کشورمان بدنبال داشت. کسانی که کماکان از عقاید این منفورترین جنایتکار تاریخ معاصر ایران دفاع میکنند یا بسیار نا آگاه هستند و یا شارلاتان های سیاسی. سیاست مداران کهنه کاری که او را مقدس میشمارند و بسختی کوتاه ترین انتقادی از او را برمیتابند در واقع در صدد توجیه گذشته و تفکرات بغایت واپس گرایانه خود و بعضا اعمال و جنایت هایی هستند که خود بطور مستقیم و یا غیر مستقیم در آن شریک بوده اند. کسانی که حاصل سالها مبارزه مردم ایران بر علیه استبداد را به یغما بردند و امروز وقیحانه خود را مالک آن حرکت پرشور مردمی میدانند. به دروغ اهداف ضد استبدادی انقلاب 57 را با خواسته های خود برای برپایی حکومت استبداد دینی با نام سراسر متضاد “جمهوری” اسلامی یکی میکنند. فروختن حکومت مذهبی ولایت فقیه به اسم “جمهوری” از آن شوخی های تاریخی است که تنها از تفکرات مغشوش و التقاطی کسانی برمیاید که نمیتوانند تکلیف خودرا بین خواست رای و نظر مردم بعنوان بالاترین مرجع قدرت و شریعت اسلام و روحانیت بعنوان قدرت حاکم روشن نمایند.
جنبش آزادی خواهی با تاکید بر خرد جمعی چنین رفتاری را قبول نخواهد کرد. هدف تحول دمکراتیک، نقد هر نظر وایده ای در رابطه با عملکرد واقعی و منطقی است که آن اندیشه ارائه میدهد. هیج کسی مقدس نیست. دیر یا زود راه افراد با چنین تفکراتی که سنخیتی با فرهنگ دمکراتیک و ایده های حقوق بشری ندارند از راه آزادی خواهان و کسانی که خواهان برچیده شدن بساط استبداد به هر نوع در کشومان هستند جدا خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر