۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

جنبش آبجی داداش ها برای تبلیغ حجاب


چشمان بیدار - مهستی شاهرخی

چند روزی سفر بودم که اگر دست خودم بود آن را به هم می زدم و در خانه می ماندم و استراحت می کردم ولی از پیش برنامه ریزی شده بود. درست در حالی که با خستگی فراوان داری وسایلت را می پیچی و با یک دست داری دنبال دستمال کاغذی برای عطسه ای که در راه است می گردی و با دست دیگر دنبال خمیردندان که مبادا فراموش بشود و یک دستت در بین زمین و آسمان، در هواست که ناگهان می بینی آبجی داداش ها، نهضتی توکلانه به راه انداختند و مجیدانه لچک به سر کشیدند و یک شبه کمپین حمایت از حجاب راه انداختند!
صدای شعار "خواهر من، حجاب تو، وقار توست. مرگ بر بی حجاب!" و "بی حجابی زن، نشانه ی بی غیرتی مرد است" مانند صدای خاطراتی از وطن تسخیرشده، در سرم پیچید. دستم از هوا فرود آمد، در ابتدا به دنبال مسکنی می گشت که درد کمر را کم کند اما از درد دیدن چهره محجبه ی مجیده ها و عفیفه های حامی حجاب دردی مزمن در سرم پیچید.
دو مسکن برداشتم و در حالی که به این تابو شکنی های شیرین بانو (همگرایی با حاکمان و ساخت و پاخت از بالا یا تشویق مردان به دفاع از حجاب) فکر می کردم فوری به یاد آوردم سی سال پیش، در زمان تحمیل حجاب اجباری، مانند آن مرد ژاپنی برای همراهی و همدلی با همسرش، ه
یچکدام از این برادران و شوهران و پدران لچک به سر همراه ما به خیابان نیامدند!؟
در این سی ساله، وقتی زنان به جرم بدحجابی دستگیر و مورد اهانت و کتک قرار گرفتند هم تا به این حد به غیرت آقایان برنخورد و تابوشکنی نفرمودند و باز وقتی این همه زندانی عقیدتی در ایران هست، (از امیرانتظام تا همه ی دستگیرشدگان پس از سرکوب انتخاباتی)، منظورم آنهایی است که هنوز در زندان زنده اند و هنوز نفس می کشند و نه ندا که با ضرب گلوله ای از نفس افتاد؛ چرا این افراد، آزادی همه زندانیان عقیدتی سیاسی را طلب نمی کنند و فقط آزادی برای مجید یا مجیده؟ و بعد می بینی پیامی از شیرین دهنانی می رسد که مدام خواهر و مادر و دختر این و آن می شود و زنانگی بازاری و عامی خود را (به جای نظر کارشناس حقوقی) به معرض نمایش می گذارد که چه خوب شد آبجی داداش ها چادر مردان و لچک خواهران را به سر کشیده اند و حال تهوع ... و باز مبارزه فرسایشی و غلط و یا به قول لرها "مبارزه چوواشه (به لری یعنی برعکس)" !
مسکن مثل بعضی نترکیده از گلویم پایین می رفت، چهره ی آن استاد دانشگاه آمریکا را تماشا می کردم که در این شش ماهه در جلوی سازمان ملل، اول حمایل سبز اسلام را بر دوش انداخت، چندی بعد عمامه ای نپیچیده را به شکل دستار با خود کشید و اکنون لچک به سر کرده و عکس انداخته و خیالش مبارزه کرده است! ما داریم به کجا می رویم؟
درباره جنجال تبلیغ برای حجاب اسلامی تحت لوای "کمپین مردان با حجاب" به روال پروژه های ارتجاعی دیگری از قبیل "کمپین اصلاح قانون سنگسار!" بازهم خواهم نوشت. البته دیگران هم مطالب خواندنی بسیاری در اعتراض به این حرکت به ظاهر اعتراضی اما عمیقاً ارتجاعی نوشته اند.
توجه داشته باشید که ما
به زنی که حجاب را دوست دارد و به سر می کند کاری نداریم. اما بدیهی است که چون از آن جایی که هدف ما رد حجاب اجباری و تحمیلی از سوی رژیم و از سوی دیگر همنوایی برای موجه نشان دادن یک عمل ارتجاعی و مشاطه گری برای احیای حزب الله نوین از جانب افرادی که خود را متعلق به اپوزیسیون قلمداد می کنند نیست از درج مقالاتی در دفاع از حجاب توسط مجید یا مجیده های بی حجاب (به شیوه تاکتیکی شیرین بانو) و یا با حجاب در هر حال معذوریم.
تبلیغ حجاب ممنوع!

هیچ نظری موجود نیست: