آيت الله منتظري، مرجع سرشناس شيعيان، مبارز ضد رژيم منفور سلطنت، زندانی سياسی سابق و از نظريه پردازان و پايه گذاران حکومت جمهوری اسلامي، روز شنبه 28 آذر ماه سال 1388 در شهر قم در حاليکه در حصر خانگی بسر می برد و مورد تعدی و تجاوز رژيم منفور جمهوری اسلامی قرار داشت درگذشت. مراسم خاکسپاری آيت الله منتظری امروز دوشنبه با حضور صدها هزار نفر در شهر قم برگزار گرديد و مردم با شعارهای کوبنده، نفرت و انزجار خويش را نسبت به سران جمهوری اسلامي، بويژه سيد علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد و بطور کلی ولايت فقيه که ارزشی برای انسانها قايل نيست ابراز داشتند.
آيت الله منتظری يک از بنيان گذاران و نظريه پردازان نظام جمهوری اسلامی است که درتدوين قانون اساسی ارتجاعی جمهوری اسلامی نقش مهمی ايفا نمود و به اعتراف خودش اصل استبدادی ولايت فقيه در قانون اساسی توسط ايشان تعريف، تدوين و در قانون اساسی گنجانده شد.
درسال 1364خورشيدي، مجلس خبرگان، آيت الله منتظری را بعنوان قائم مقام و جانشين آيت الله خمينی انتخاب کرد. زندگی سياسی آيت الله منتظری درطول سه دهه اخير به دو دوره متفاوت تقسيم ميگردد و نمی توان اين دو دوره را ازهم تميز نداد و بی مسئوليت از کنار آن گذشت.
دوره اول، دوره پايه گذاری نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای تثبيت پايه های حکومت اسلامی بهر قيمت و ممانعت از تعميق انقلاب از يک سو و صف آرايی نيروهای مترقی و انقلابی درمقابل يورش ارتجاع برای حفظ دستآوردها و تعميق انقلاب و تحقق مطالبات دمکراتيک همه آحاد مردم ايران از سوی ديگر است. دراين دوره، آيت الله منتظری همسنگر با آيت الله خمينی و دوشادوش وی عليه اعتراضات برحق مردمی و آزاديخواهانه عمل نمود و به تائيد سرکوب خونين خلق کرد، ترکمن صحرا، حمله به دانشجويان و تائيد انقلاب ننگين فرهنگی اسلامي، بستن دانشگاهها و سرانجام تائيد کودتای خونين 30 خرداد 60 و ريشه کن کردن بقايای آزاديهای دمکراتيک پرداخت. تيربارانهای هولناک و وحشيانه جوانان و نوجوانان درکوچه و خيابان و زندان درسالهای 60، 61 و 62 خورشيدی و فضای ارعاب و بربريت و کشتار آن زمان در حافظه تاريخی مردم ايران ثبت است و اين دوره نيز بخشی از کارنامه زندگی سياسی آيت الله منتظری است. در اين دوره بسط خرافات و تجاوز به حقوق بشر و حقوق زنان، تاسيس بنيادهای غارتگر ثروت مردم، سازمانهای سرکوب و متجاوز در دستور کار بود و سنگهای بنائی را پی ريزی می کرد که سرانجام به حذف خوديها از جمله آيت اﷲ منتظری منجر شد. آيت اﷲ منتظری در آن دوره با ديد تائيد به همه اين ستمگريها نگاه می کرد و حتی مدعی شد زلزله طبس يک آزمايش خدائی بوده است. بايد توجه داشت که آيت الله منتظری درسال 1364 توسط رهبری مجلس خبرگان بعنوان جانشين آيت الله خمينی انتخاب گرديد و اين بدان معناست که آقای منتظری حداقل تا اين تاريخ در خطوط و عملکرد سياسی با خمينی دريک سنگر قرارداشت، درغير اينصورت انتخاب ايشان توسط مجلس خبرگان محلی ازاعراب نمی داشت. ما کمونيستها نمی توانيم تاريخ را جعل کنيم و بر واقعيات آن پرده استتار بيفکنيم. ما بايد پديده ای بنام آيت اﷲ منتظری را در روند تحول و تکاملش مورد ارزيابی قرار داده در متن تاريخی به آن بپردازيم. اين امر برای ما يک تجربه قابل آموزش است که نسلهای کنونی و آينده ايران بايد با آن به نحو علمی نه احساسی برخورد کنند.
دوره دوم زندگی سياسی آيت الله منتظری ازسالهای 65 و 66 خورشيدی آغاز ميگردد که توام با واقعبينی و دورانديشی سياسی و آموزش و جمعبندی جديد از تئوريهای معيوب اسلامی در تجربه زنده زندگی اجتماعی است که با انتقاد و افشای جريان مک فارلين و سرانجام اعدام مهدی هاشمی برادر داماد وی همراه بود. انتقادات منتظری به ادامه سياست جنگ عليه عراق و درنهايت برخورد انتقادی ايشان به قتل عام زندانيان سياسی درتابستان 1367 و ايستادگی او درمقابل خمينی خون آشام، موجب برکناری وی از مسند قدرت و قائم مقامی وی گرديد. خمينی طی ارسال نامه ای خطاب به منتظري، وی را "ساده لوح" خواند و نوشت: "شما پس ازاين وکيل من نيستيد.". ازآن تاريخ حملات سياسی عليه آيت الله منتظری آغاز گرديد، حرمت و ديوارحفاظتی منزل وی در قم نيز تخريب و رساله ها و تاليفات ايشان جمع آوری شدند. سانسوری که در دوره نخست فعاليت ايشان گريبان سازمانهای انقلابی و دموکراتيک را گرفته بود حال به در خانه ايشان می رسيد. آيت الله منتظری اما به رغم همه تهديدات و شانتاژهای سياسي، ازانتقاد به خمينی و ياران آدمخوار او باز نايستاد و شجاعانه عليه باند ارتجاع حاکم به مقابله برخاست. آيت اﷲ منتظری حال خود قربانی همان ساز و کاری می شد که سابقا آيت اﷲ شريعتمداری را به کام خود کشيده بود. ماشين آدمخواری که حرمت آيت اللهی را حفظ نکند همه آيت اﷲ ها را به کام خويش می کشد.
آيت الله منتظری برخلاف خميني، نه تنها ساده لوح نبود، بلکه بسيار دورانديش و از شم طبقاتی بالايی برخوردار بود. وی بارها به رهبران جمهوری اسلامی که به منافع کوتاه مدت خود می انديشيدند گوشزد می نمود که با شيوه های هرج ومرج طلبانه و خودسرانه و بگير و ببندهای وحشيانه نمی توان حکومت کرد و نظام اسلامی پايدار نخواهد ماند و به گور سپرده خواهد شد. اوضاع کنونی ايران، انفراد و نفرت همگانی از جمهوری اسلامی و درپرتگاه قرارگرفتن موجوديت کل نظام همه و همه در تائيد دورانديشی آقای منتظری است. تمام تلاش آيت الله منتظری دراين جهت بود تا با اجرای اصلاحاتی درچهارچوب نظام و آشتی بين "اسلام و دمکراسی" و قابل هضم کردن اسلام و ”رافت” اسلامی برای مردم، جمهوری اسلامی سرمايه داری ايران را از سرنگونی نجات دهد. در همين راستا تفسير ديگری از ولايت فقيه و نقش معنوی روحانيت در جامعه و ارزش نهادن به نظر مردم و احترام به انسان و حق انتخاب کردن ارائه داد.
آيت الله منتظری بعنوان رهبر معنوی اصلاح طلبان، کودتای 22 خرداد را محکوم کرد و از مبارزات و حقوق دمکراتيک مردم در چارچوب نظام دفاع نمود و تا آخرين روزهای حيات خويش در مقابل فاشيسم مافيای حاکم کوتاه نيامد و با سربلندی بدرود حيات گفت.
حزب ما ضمن خط کشی روشن با سياست همکاری آيت الله منتظری با خمينی درسرکوب آزاديخواهان در اوان تاسيس نظام جمهوری اسلامی ايران، برآمد شجاعانه ايشان عليه دارودسته فاسد و آدمخوار خمينی را در دو دهه اخير مثبت و آن را بسود پيشروی مبارزات عادلانه مردم ايران ارزيابی می نمايد. نظريات آقای منتظری و تکيه وی به نقش معنوی روحانيت، غيرقانونی خواندن دولت، پذيرش رای مردم و احترام به خواستهای آنها، تفسير جديدش از ولايت فقيه هسته های روشنی بودند که برافکار بخشی از روحانيتی که خواهان جدائی نسبی دين از دولت هستند در آينده پرتو می افکند. منتظری در عمق استدلالاتش تنها راه نجات مذهب را در کناره گيری نسبی و محتاطانه از دولت و پذيرش يک نقش پرنفوذ معنوی می بيند که دولت را از طريق اين بند معنوی هدايت می کند. اين درسی است که وی بعد از سی سال تجربه شکست خورده جمهوری اسلامی گرفته است و تراوشات فکری وی در اين زمينه را می توان در موضعگيريهای اخيرش بطور بارز ديد. بهمين جهت وی بدرستی پدر معنوی اصلاح طلبان تلقی می شود که برای نجات مذهب اسلام گام به پيش گذارده است. چنين حرکتی از نظر ما بطور عينی مثبت بوده و هست زيرا به گشايش فضای باز سياسی ياری می رساند، از فشار بار مردم می کاهد و فضای قابل تنفسی ايجاد می کند. موضع گيری درقبال آقای منتظری بايد ارزيابی مشخص از شرايط مشخص باشد و از دريچه موضع گيريهای سياسی ايشان با شناخت تاريخی و اجتماعی و در متن مبارزه طبقاتی صورت گيرد و نه از منظر ايدئولوژی و باورهای مذهبی ايشان.
از نظر ما کمونيستها هيچ تفاوت ماهوی بين مسيحيت، اسلام، بودا،، زرتشت، يهوديت، بهائيت نيست و تمام مدعيان حقوق دمکراتيک موظفند به امر برابری مذاهب و جدايی دين ازدولت و آموزش تاکيد ورزند و از تلاش بيهوده برای آشتی دين با دمکراسی بپرهيزند زيرا حقوق بشر با اسلام و يا هر دين ديگر منافات دارد.
مردم قهرمان ايران که اين روزها ارتجاع را به لرزه درآورده اند با احترام به مبارزه نقادانه و واقعبينانه آيت الله منتظری عليه حکام فاسد اسلامی می نگرند و ياد همه کسانی را که حتی گامی ولو کوچک در برانداختن پايه های استبداد و اختناق سياسی بر دارند گرامی ميدارند. تاريخ ايران آنها را هرگز فراموش نخواهد کرد.
حزب کارايران(توفان)
30 آذر 1388
آيت الله منتظری يک از بنيان گذاران و نظريه پردازان نظام جمهوری اسلامی است که درتدوين قانون اساسی ارتجاعی جمهوری اسلامی نقش مهمی ايفا نمود و به اعتراف خودش اصل استبدادی ولايت فقيه در قانون اساسی توسط ايشان تعريف، تدوين و در قانون اساسی گنجانده شد.
درسال 1364خورشيدي، مجلس خبرگان، آيت الله منتظری را بعنوان قائم مقام و جانشين آيت الله خمينی انتخاب کرد. زندگی سياسی آيت الله منتظری درطول سه دهه اخير به دو دوره متفاوت تقسيم ميگردد و نمی توان اين دو دوره را ازهم تميز نداد و بی مسئوليت از کنار آن گذشت.
دوره اول، دوره پايه گذاری نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای تثبيت پايه های حکومت اسلامی بهر قيمت و ممانعت از تعميق انقلاب از يک سو و صف آرايی نيروهای مترقی و انقلابی درمقابل يورش ارتجاع برای حفظ دستآوردها و تعميق انقلاب و تحقق مطالبات دمکراتيک همه آحاد مردم ايران از سوی ديگر است. دراين دوره، آيت الله منتظری همسنگر با آيت الله خمينی و دوشادوش وی عليه اعتراضات برحق مردمی و آزاديخواهانه عمل نمود و به تائيد سرکوب خونين خلق کرد، ترکمن صحرا، حمله به دانشجويان و تائيد انقلاب ننگين فرهنگی اسلامي، بستن دانشگاهها و سرانجام تائيد کودتای خونين 30 خرداد 60 و ريشه کن کردن بقايای آزاديهای دمکراتيک پرداخت. تيربارانهای هولناک و وحشيانه جوانان و نوجوانان درکوچه و خيابان و زندان درسالهای 60، 61 و 62 خورشيدی و فضای ارعاب و بربريت و کشتار آن زمان در حافظه تاريخی مردم ايران ثبت است و اين دوره نيز بخشی از کارنامه زندگی سياسی آيت الله منتظری است. در اين دوره بسط خرافات و تجاوز به حقوق بشر و حقوق زنان، تاسيس بنيادهای غارتگر ثروت مردم، سازمانهای سرکوب و متجاوز در دستور کار بود و سنگهای بنائی را پی ريزی می کرد که سرانجام به حذف خوديها از جمله آيت اﷲ منتظری منجر شد. آيت اﷲ منتظری در آن دوره با ديد تائيد به همه اين ستمگريها نگاه می کرد و حتی مدعی شد زلزله طبس يک آزمايش خدائی بوده است. بايد توجه داشت که آيت الله منتظری درسال 1364 توسط رهبری مجلس خبرگان بعنوان جانشين آيت الله خمينی انتخاب گرديد و اين بدان معناست که آقای منتظری حداقل تا اين تاريخ در خطوط و عملکرد سياسی با خمينی دريک سنگر قرارداشت، درغير اينصورت انتخاب ايشان توسط مجلس خبرگان محلی ازاعراب نمی داشت. ما کمونيستها نمی توانيم تاريخ را جعل کنيم و بر واقعيات آن پرده استتار بيفکنيم. ما بايد پديده ای بنام آيت اﷲ منتظری را در روند تحول و تکاملش مورد ارزيابی قرار داده در متن تاريخی به آن بپردازيم. اين امر برای ما يک تجربه قابل آموزش است که نسلهای کنونی و آينده ايران بايد با آن به نحو علمی نه احساسی برخورد کنند.
دوره دوم زندگی سياسی آيت الله منتظری ازسالهای 65 و 66 خورشيدی آغاز ميگردد که توام با واقعبينی و دورانديشی سياسی و آموزش و جمعبندی جديد از تئوريهای معيوب اسلامی در تجربه زنده زندگی اجتماعی است که با انتقاد و افشای جريان مک فارلين و سرانجام اعدام مهدی هاشمی برادر داماد وی همراه بود. انتقادات منتظری به ادامه سياست جنگ عليه عراق و درنهايت برخورد انتقادی ايشان به قتل عام زندانيان سياسی درتابستان 1367 و ايستادگی او درمقابل خمينی خون آشام، موجب برکناری وی از مسند قدرت و قائم مقامی وی گرديد. خمينی طی ارسال نامه ای خطاب به منتظري، وی را "ساده لوح" خواند و نوشت: "شما پس ازاين وکيل من نيستيد.". ازآن تاريخ حملات سياسی عليه آيت الله منتظری آغاز گرديد، حرمت و ديوارحفاظتی منزل وی در قم نيز تخريب و رساله ها و تاليفات ايشان جمع آوری شدند. سانسوری که در دوره نخست فعاليت ايشان گريبان سازمانهای انقلابی و دموکراتيک را گرفته بود حال به در خانه ايشان می رسيد. آيت الله منتظری اما به رغم همه تهديدات و شانتاژهای سياسي، ازانتقاد به خمينی و ياران آدمخوار او باز نايستاد و شجاعانه عليه باند ارتجاع حاکم به مقابله برخاست. آيت اﷲ منتظری حال خود قربانی همان ساز و کاری می شد که سابقا آيت اﷲ شريعتمداری را به کام خود کشيده بود. ماشين آدمخواری که حرمت آيت اللهی را حفظ نکند همه آيت اﷲ ها را به کام خويش می کشد.
آيت الله منتظری برخلاف خميني، نه تنها ساده لوح نبود، بلکه بسيار دورانديش و از شم طبقاتی بالايی برخوردار بود. وی بارها به رهبران جمهوری اسلامی که به منافع کوتاه مدت خود می انديشيدند گوشزد می نمود که با شيوه های هرج ومرج طلبانه و خودسرانه و بگير و ببندهای وحشيانه نمی توان حکومت کرد و نظام اسلامی پايدار نخواهد ماند و به گور سپرده خواهد شد. اوضاع کنونی ايران، انفراد و نفرت همگانی از جمهوری اسلامی و درپرتگاه قرارگرفتن موجوديت کل نظام همه و همه در تائيد دورانديشی آقای منتظری است. تمام تلاش آيت الله منتظری دراين جهت بود تا با اجرای اصلاحاتی درچهارچوب نظام و آشتی بين "اسلام و دمکراسی" و قابل هضم کردن اسلام و ”رافت” اسلامی برای مردم، جمهوری اسلامی سرمايه داری ايران را از سرنگونی نجات دهد. در همين راستا تفسير ديگری از ولايت فقيه و نقش معنوی روحانيت در جامعه و ارزش نهادن به نظر مردم و احترام به انسان و حق انتخاب کردن ارائه داد.
آيت الله منتظری بعنوان رهبر معنوی اصلاح طلبان، کودتای 22 خرداد را محکوم کرد و از مبارزات و حقوق دمکراتيک مردم در چارچوب نظام دفاع نمود و تا آخرين روزهای حيات خويش در مقابل فاشيسم مافيای حاکم کوتاه نيامد و با سربلندی بدرود حيات گفت.
حزب ما ضمن خط کشی روشن با سياست همکاری آيت الله منتظری با خمينی درسرکوب آزاديخواهان در اوان تاسيس نظام جمهوری اسلامی ايران، برآمد شجاعانه ايشان عليه دارودسته فاسد و آدمخوار خمينی را در دو دهه اخير مثبت و آن را بسود پيشروی مبارزات عادلانه مردم ايران ارزيابی می نمايد. نظريات آقای منتظری و تکيه وی به نقش معنوی روحانيت، غيرقانونی خواندن دولت، پذيرش رای مردم و احترام به خواستهای آنها، تفسير جديدش از ولايت فقيه هسته های روشنی بودند که برافکار بخشی از روحانيتی که خواهان جدائی نسبی دين از دولت هستند در آينده پرتو می افکند. منتظری در عمق استدلالاتش تنها راه نجات مذهب را در کناره گيری نسبی و محتاطانه از دولت و پذيرش يک نقش پرنفوذ معنوی می بيند که دولت را از طريق اين بند معنوی هدايت می کند. اين درسی است که وی بعد از سی سال تجربه شکست خورده جمهوری اسلامی گرفته است و تراوشات فکری وی در اين زمينه را می توان در موضعگيريهای اخيرش بطور بارز ديد. بهمين جهت وی بدرستی پدر معنوی اصلاح طلبان تلقی می شود که برای نجات مذهب اسلام گام به پيش گذارده است. چنين حرکتی از نظر ما بطور عينی مثبت بوده و هست زيرا به گشايش فضای باز سياسی ياری می رساند، از فشار بار مردم می کاهد و فضای قابل تنفسی ايجاد می کند. موضع گيری درقبال آقای منتظری بايد ارزيابی مشخص از شرايط مشخص باشد و از دريچه موضع گيريهای سياسی ايشان با شناخت تاريخی و اجتماعی و در متن مبارزه طبقاتی صورت گيرد و نه از منظر ايدئولوژی و باورهای مذهبی ايشان.
از نظر ما کمونيستها هيچ تفاوت ماهوی بين مسيحيت، اسلام، بودا،، زرتشت، يهوديت، بهائيت نيست و تمام مدعيان حقوق دمکراتيک موظفند به امر برابری مذاهب و جدايی دين ازدولت و آموزش تاکيد ورزند و از تلاش بيهوده برای آشتی دين با دمکراسی بپرهيزند زيرا حقوق بشر با اسلام و يا هر دين ديگر منافات دارد.
مردم قهرمان ايران که اين روزها ارتجاع را به لرزه درآورده اند با احترام به مبارزه نقادانه و واقعبينانه آيت الله منتظری عليه حکام فاسد اسلامی می نگرند و ياد همه کسانی را که حتی گامی ولو کوچک در برانداختن پايه های استبداد و اختناق سياسی بر دارند گرامی ميدارند. تاريخ ايران آنها را هرگز فراموش نخواهد کرد.
حزب کارايران(توفان)
30 آذر 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر