۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

دفاع از جنبش لغو حجاب در مقابل مدافعین محجبه امروزی!

، مهرنوش موسوی

کمپین مردان محجبه به ایستگاههای جالبی برای ایستادن در مقابل جنبش لغو حجاب اجباری رسیده است. الان دیگر نه فقط شیرین عبادی و حزب توده و اکثریت و صدای آمریکا و بی بی سی، بل مدافعین تازه تری به کادرهای این جنبش ملحق شده و جالب اینجاست که جنبش لغو حجاب اجباری هم مدافعین پرشورتر و تازه تری هم در داخل و هم در خارج کشور پیدا کرده است.

به نظر من بر سر " برداشت جامعه" نمیشود روی دفاع از این کمپین ایستاد. اگر چه "توده ها چه میگویند" یک ساختار اصلی تفکر توده ایستی در عرض پنجاه شصت سال اخیر اپوزیسیون ایران بوده است. حزب توده در سال 56 از حجاب اجباری دفاع نمیکرد، از اعدام دفاع نمیکرد، از سپاه پاسداران و کشت و کشتار دفاع نمیکرد. حزب توده سال 56 مدافع سرنگونی حکومت شاه بود. اما بقول منصور حکمت علت اینکه خیلی قبلترها جنبش صادق هدایتها، علی دشتیها و ضد مذهبیهای آن مملکت نتوانست به جایی برسد و به خاموشی گرایید این بود که چپ آن جامعه که حزب توده بود، سیاست و تفکر خودش را در سازش با اسلام در متن جنگ سرد اینگونه فرموله کرد که میخواهد برود با "مذهب توده ها بسازد" ! کار به جایی رسید که معلوم شد "حضرت علی خودش سوسیالیست بوده"! این چپ با این "عشق به توده ها" وقتی انقلاب شد رفت و از حکومت ملی مذهبی خمینی دفاع کرد. رفت و کنار حجاب سر کردن با اسید و پونز ایستاد. برادر دوقلوی این حزب که قرار بود لااقل در راسته حزب توده کمی چپتر باشد، اعلامیه داد که باید سپاه به سلاح سنگین مجهز بشود! هیچ کس در سال 56 فکر نمیکرد چریک فدایی طرفدار سلاح دادن سنگین به سپاه بشود. همه این اتفاقات در عرض یکی دو سال افتاد. بنابر این "توده ها چه میگویند" تزی است که امتحانش را یک بار پس داده است. به اعتقاد من باید مقاصد سیاسی این کمپین را نه از حدس و گمان این یا آن مدافعش در باره "توده ها" و "جامعه" بل سرراست از حزب توده، اکثریت، سران جنبش سبز، بی بی سی و فمینیستهای اسلامی پرسید. این کمپین را توده ها راه نینداخته اند. این کمپین صاحب دارد. بنا بر این هر کسی که دفاع میکند باید جلو بیاید و بگوید از کمپین شیرین عبادی و مسیح علینژاد و رسانه هایی چون بی بی سی و صدای آمریکا دفاع میکند! جامعه و افکار توده ها را احزاب و روندهای سیاسی شکل میدهند، نه بر عکس! در کت من یکی نمیرود که حزب توده و اکثریت و شیرین عبادی و دو خردادیهای سابق و بی بی سی و صدای آمریکا افکار "جامعه" و "توده ها" را در باب این کمپین به نفع چپ شکل بدهند. دست برقضا دارم جلو چشم خودم میبینم که بر علیه کمپ چپ مشغول بردن تصویر خودشان از حقوق زن در جامعه ایران هستند که یک تصویر ملی و مذهبی عقب مانده و کپک زده است. اگر معیار نقد ما معماران و مدافعین اصلی این کمپین ارتجاعی و ضد حجاب باشند، آن وقت ما نه به "جامعه" علی العموم و "توده ها" بطور کلی، بل به خود این احزاب و جریانات رجوع میکنیم. اکنون اطلاعیه ای در سایتهای فمینیستی و وبلاگها و نشریات و بلندگوهای توده ای، اکثریتی در حال چرخاندن میباشد که برای این کمپین محجبه امضاء جمع کنند که رجوع به آن خالی از لطف نیست. در این اطلاعیه که تیتر آن این میباشد : " سرکوب حقیر است و نه زنانگی" اینطور آمده است که: " .. چه دیر اما چه پرخروش و با شکوه آمدند این مردان معترض به تحقیر زن و زنانگی. پوشش مبدل مجید توکلی، دانشجوی قهرمان دانشگاه امیرکبیر، چه به اجبار زندانبانان و چه به اختیار خودش برای گریز از مهلکه تمامیت خواهانّ، هرگز نماد تحقیر نیست، آنچه تحقیرآمیز است نه زنانگی و نماد های آن، اجبار زنان به استفاده از آن است"
یک ایبسیلون دقت در این جملات هر خواننده ای را به سرعت یاد تبریک شیرین عبادی به "پسرانش" در باره این کمپین می اندازد. ایشان هم عین همین حرف را زد. شیرین عبادی گفت: " پسران عزیزم، فرزندان دلبندم که چادر مادر و روسری خواهرتان را ننگ ندانسته و با افتخار آن را سر کردید..... فرزندانم، شما با حرکت نمادین خود نه تنها از دوست دربندتان، بلکه از "زن" بودن دفاع کردید."
خب پس مدافعین و معماران این کمپین دارند با صدای شفاف و بدون ترس و لرزی میگویند که این جنبش قرار بود "توده ها" را یاد این بیندازد که پوشش و یا حجاب هرگز نماد تحقیر نیست، بل تازه نشانه و نماد زنانگی هم هست! این به اعتقاد من لب کلام و سیاست این کمپین هست و همین تصویر هم بدرون جامعه برده شد. بیخودی نیست که معمارانش چنین صحبت میکنند.سئوال من این است که چرا اعلامیه فعالین فمینیست اسلامی و حتی سخنان خود خانم مسیح علینژاد که مبتکر برپایی این کمپین میباشد با سخنان شیرین عبادی و با مصاحبه های بی بی سی و صدای آمریکا و نوشتجات حزب توده و اکثریتی بطور کاملن "اتفاقی" یکهو در این نکته یکی شده است که این کمپین " دفاع از حجاب اختیاری" میباشد. چرا؟ مگر نمیگویند که این کمپین را دست بر قضا علیه تحقیر به زن راه اند اختیم؟ چطور شد که برای مقابله با تحقیر به زن ادعایی کلید خورد مبنی بر اینکه زنانگی همان حجاب است منتهی از نوع سبز و اختیاری آن! چطور شد که این کمپین تاتی تاتی نکرده معلوم شد که نخیر اصلن حجاب باعث افتخار است! زنانگی یعنی روسری! زنانگی و حجاب یکی است و هیچکدامش مایه تحقیر نیست چون اختیاری است. چه شد که یکشبه تصویر زن در این مملکت و "زنانگی وی" حجاب اختیاری از آب در آمد؟ شیرین عبادی میگوید دستتان درد نکند که روسری سرتان کردید و نشان دادید روسری آنقدرها هم بد نیست! این نشانه زن است. اطلاعیه ای هم که من آن را اینجا نقل کرده ام همین را میگوید. سئوال من این است این حرف با حرف علی خامنه ای چه فرقی دارد؟ یا فقط پالانش عوض شده و رنگ سبز شده است؟ آنها هم میگویند حجاب تو ناموس من است! زن و حجاب از هم جدانشدنی است! زن بیحجاب فاسد است و اصلن زن نیست! مگر غیر از این هست؟
اطلاعیه مزبور میگوید اجبار در حجاب تحقیر است و نه خود حجاب! این به چه معنی است؟ دقت کنید این به معنی تاکید بر آزادی پوشش نیست. چون آزادی پوشش اسمش روی خودش میباشد. ما در مقابل حجاب اجباری هیچوقت شعار زنده باد حجاب اختیاری را ندادیم. اما فمینیستهای اسلامی دادند! شیرین عبادی که اصلن مدافع خود حجاب است. حرفهای ایشان در مصاحبه با گاردین هنوز موجود است که حجاب را فرهنگ زن ایرانی میداند. ما در مقابل حجاب اجباری، سوزاندن حجاب را مطرح کردیم. در مقابل حجاب اجباری آزادی پوشش را قرار دادیم. اما جنبشی که دم از "حجاب اختیاری" میزند، ترجیح داد و مقدرات سیاسی اش به او حکم میکرد کلمه "حجاب" را در شعار و جنبش سیاسی خودش برای روز مبادا نگه دارد. الان اگر به ادبیات این جریان در توضیح حجاب اختیاری رجوع کنید، می بینید صدی و نود و نه دفاعیات آنها فرقی با رساله خمینی و قانون اساسی حکومت ندارد. برای همین هم اینها جنبش التزام به قانون اساسی هستند. صدی نود و نه استدلالات اینها روی این بنا شده که اصل خود حجاب آنطورها هم بد نیست. همین الان مدافعین این کمپین را شما بیشتر در موضع ابراز نفرت از حجاب می بینید یا در موضع دفاع از قشنگ بودن روسری به عنوان علامت زنانگی؟ خب من به این میگویم کلک آخوندی!
بنا بر این به نظر من جنبشی که تحت عنوان مردان محجبه راه افتاد، تلاش کرد زیر پای شعار آزادی پوشش و لغو حجاب اجباری را زده، حجاب اختیاری را به جامعه بفروشد. تلاش کرد تصویر عوض کند. تلاش کرد شیرین عبادی و بقیه افراد این جنبش را روی دوش این کمپین بنشاند و به بقیه بفروشد. به جای تصویر زن مدرن، بیحجاب و برابری طلب، تصویر زن محجبه اختیاری را قرار بدهد. این جنبش اصلن جدید نیست. به نظر من تنها نکته جدید این جنبش، الحاق کادرهایی جدید از صف چپ به آن است تحت عنوان "تمایل توده ها". اگر نه پلاتفرم حجاب نشانه زنانگی است و حجاب اختیاری شعار ماست، یک پلاتفرم قدیمی است که همین یکسال پیش توسط خود من در مقابل گروه میدان زنان نقد و کوبیده شد. الان سالهاست فمینیستهای اسلامی در مقابل شعار و جنبش ما، شعار حجاب اختیاری و جنبش دو خردادی ملی/اسلامی فمینیستها را قرار داده اند. منتهی وقتی پلاتفرم یک جریان ارتجاعی در شرایط آرام به یک پلاتفرم خیابانی تبدیل میشود، آنوقت در خود خیابان جریاناتی را ملاقات میکند که گاردشان باز است. پلاتفرم خیابانی شده دیگر مهر شرایط جدید را دارد. سئوال قدیمی من این است چرا پلاتفرم حجاب اختیاری الان کمپین و خیابانی شد؟ خود مدافعینش در توضیح آن میگویند چون مجید توکلی محملی برای طرح این سیاست شد. چه سیاستی؟ اینکه زن بعلاوه حجاب تصویر حکومت آتی است. ببینید اگر یکسال پیش یک جریانی بلند میشد و میگفت حجاب باید اختیاری باشد. من و شما به ایشان میگفتیم چرا برای دفاع از حجاب جنبش سیاسی راه انداخته ای، شما در گوشه چپ علی خامنه ای قرار داری! چون حساب فردی که میگوید من اصلن دوست دارم روسری به سر کنم، با جنبش سیاسی راه انداختن در یک مملکتی که حجاب آل ردی در آن حاکم است دو تا هست. به یک تک فرد میگویید: ببین شما روسری سرت بینداز، آزادی پوشش حق شماست، حق شما سر جای خودش ولی ما مخالف خود فلسفه حجاب هستیم. چون اگر اسلام معتقد بود که پیکر شما مردان را تحریک میکند، چرا یک عینک دودی برای حضرت محمد اختراع نکردند به جای اینکه شما را کفن پوش کنند؟ لابد این فرد هم با همین طنز شما روسری اش را پرت میکرد. چون سی سال است این جامعه از دست حجاب خفه شده است، الان در ایران حتی لازم ندارید علیه فلسفه حجاب حرف بزنید، خود رژیم اسلامی و تسلط قوانینش نفرت از اسلام را نسلی کرده است. خود رژیم کاری کرده که نفرت از حجاب از هر نوعش چه اختیار و چه اجبارش بدل به جنبش سیاسی شده است. طرف کتک میخورد که حجاب روی سرش نیندازد. من ندیدم کسی برای اینکه خودش خیلی اختیاری هوادار حجاب هست ناراحتی داشته باشد. بر عکس این رژیم است که اطلاعیه صادر میکند که چرا دولت فرانسه نمیگذارد معلم محجبه سر کلاس درس بدهد چون سیستم آموزش و پرورش فرانسه سکولار است. لذا من معتقدم که محال ممکن است در این مملکت حجاب سوزانده بشود و کسی از جایی دور آتش گریه کند که چرا به حجاب اختیاری اش توهین میکنند. تصویر جامعه ایران درفردای به زیر کشیدن اسلام در این مملکت با همین امروز آن هم یکی نیست. چه رسد به اینکه همین امروز هم دست رد زدن به همین "پرچم زنانگی" جنبش سیاسی و میلیونی و خیابانی شده است. بنا براین وقتی جنبش سیاسی حول حجاب آنهم از نوع سبز و اختیاری درست میشود که به بهانه "اعتراض" برود و برای حجاب فرمولاسیون جدید به بازار بیاورد، هر ژورنالیستی که از کنار این جامعه رد میشود میگوید لابد دارند حجاب را میسوزانند و یک عده بدجوری ناراحتند. مسئله علاقه چند نفر به حجاب و فواید آن در پنهان کردن مو نیست. خانم عبادی و علینژاد خودشان حاضر نیستند این علامت "زنانگی" را روی سرشان بیندازند، مانند عبدلله مهتدی که در واشنگتن با کت و کراوات میرود ولی مردم کرد را محکوم به پوشیدن کوا و پانتول و جامانه میداند! مسئله سیاسی است. جنگ آلترناتیو و جنگ قدرت و جنگ تصویر است. اینها میخواهند تصویر " چادرنماز" را به عنوان "فرهنگ خودمان" از زن نهادینه کنند، ما میخواهیم تصویر مدرن و حق طلب و امروزی و بیحجاب را نهادینه کنیم. لذا من میخواهم بپرسم الان، درست وقتی عکس خمینی آتش زده میشود و بسیار بسیار محتمل میباشد که فعالین حقوق زن روی این پلاتفرم بروند که یک دستاوردی روی دستاورد آتش زدن عکس خمینی گذاشته، جنبش را ارتقاء بدهند و حجابها را آتش بزنند، چرا یک جنبشی یاد فواید حجاب اختیاری افتاده است؟ چون شما اختیار در حجاب را در مقابل رضا شاه میتوانستید بگویید ولی در مقابل جمهوری اسلامی که دیگر مسخره میشوید دم از فوائد حجاب و زنانگی بزنید. چون این مملکت سی سال است در مقابل خود حجاب از خودش عکس العمل نشان میدهد. "بدحجابی" الان یک عکس العمل میلیونی نام گرفته است. الان ایران را در افکار عمومی مردم غرب به عنوان کشوری که زنانش بیحجاب میباشند میشناسند. بروید گزارشات لوموند و نیویورک تایمز را در باره زندگی مردم در زیر شهرهای تهران و شیراز و ... بخوانید. همین افکار عمومی برای همین عطش سیاسی بود که ندا را روی دست بلند کرد. پس چه دردی دارید که الان و درست در گرماگرم نزدیک شدن به سوزاندن حجابها به مردم گفته میشود حجاب یعنی زنانگی! مردان محجبه یعنی زنده باد زنانگی! چه دردی دارید که کبریت را از دست مردم گرفته میگویید نه! نه! دست نگه دارید. اختیاری آن بد نیست! آنطورها هم ننگ نیست!
به نظر من این شعار و این دفاعیه در مقابل نظام نیست، اینها در مقابل جنبش لغو حجاب در مملکت است. شعار حجاب اختیاری شعاری در مقابل نظام نیست، در مقابل جنبش لغو حجاب و در مقابل چپ است. همانظور که شعار جمهوری ایرانی، بدیل مرگ بر جمهوری اسلامی بود! این کمپین اپیزودی از جدال جنبشهای اصلی جامعه بر سر "چگونه سرنگون کردن نظام" است. شما اگر نظام را سرنگون کنید در حالیکه سی ان ان و بی بی سی نشان میدهند که عکس خمینی و حجابها در تهران و شیراز و اصفهان در میان هلهله و رقص مردم و فریاد زنده باد آزادی، زنده باد برابری به آتش کشیده میشود، دنیا تصویر مخابره شده حکومتی که در تهران سر کار می آید را جور دیگری میگیرد، اگر شیرین عبادیها و مهرانگیزکارها و علینژادها و مخملبافها و... حجاب را روی دست چرخانده مدام در حال ساکت کردن مردم در همهمه الله و اکبر باشند، تصویر دیگری میگیرند. مردم دنیا سر تاسف تکان میدهند و میگویند مردم ایران بعد از سی سال موفق نشدند. آه و افسوس کشیده میشود. چون آمریکا که از روز اول اصلن حتی ادعا نکرده بود به خاطر برقع به سر کردن زنان به افغانستان حمله میکند، الان دارد از طرف جنبش خودش به همین عنوان ارزیابی میشود. میگویند با موشک کروز زدید طالبان را به زیر کشیدید نتوانستید تصویر جامعه را عوض کنید! آمریکا نمیخواست عوض کند، قرار نبود عوض کند ولی مردم ایران پلها را پشت سرشان خراب کرده اند. مردم ایران به جهان مخابره کرده اند که میخواهند تصویر عوض کنند و درد جنبشهای ارتجاعی دست برقضا همین "تصویر" است. من معتقد نیستم در پروسه سرنگونی نظام به خود این جنبش سبز با عکس خمینی، جنبش الله و اکبر، جنبش حجابهای زنانه چیزی میرسد. چون اینها با خود سرنگونی نظام خواهند رفت. جنبش سبز موقت است. جنبش سبز فقط عمله حکومت راست آتی برای تعدیل تصویر و ارزیابی مردم از خودشان و به دیگران است. بالاخره برای آمدن آلترناتیو راست یکی باید جاده را از وجود چپ و مردم صاف کند. تمام فونکسیون اینها این است. یک کاری بکنند که حکومت دست راستی آتی در ایران مشکل بالا بودن توقع مردم را نداشته باشد. چون اگر یک حکومتی در ایران سرکار بیاید که تازه بعد از دو سال بخواهد سال شصت برپا بکند، کارش آنهم در فضای فن آوری رسانه ای جدید تمام است. لذا باید قبل از آن این کار را بکنند. فرق اوضاع الان با سال 57 این است که در سال 88 به واقع عدد 60 قبل از 57 افتاده است. روش هم عوض شده است. الان بصورت جنبشی و اجتماعن جنبشهایی که نقطه قدرت چپ هست را کنار میزنند و در هر تعرضی که میکنند یک تکه از خود این چپ را با خود میبرند. الان باید راست بوسیله و با کمک این جنبش سبز چپ را عقب بزند تا شیپور آمدنش زده و فرش قرمزها انداخته بشود چون چپ در سال 57 جنبش اجتماعی نبود الان هست. به قول حکمت اگر توقع مردم پایین بود میشود آن را پایین نگه داشت، اگر بالا بود، نمیشود کاری کرد مگر اینکه توقع مردم را روی قله هایش بزنند. یکی از این قله ها حجاب است. برای ما کمونیست کارگریها این قله ها و دیده بانی از آنها حیاتی مماتی است. برای ما جمهوری سوسیالیستی همان ارزش سیاسی را به لحاظ میلیتانتیسم سیاسی دارد که حجاب سوزاندن. میدانید چرا؟ چون زمانی که در این مملکت مردم ایران را اسلامی معرفی میکردند، زمانی که حجاب فرهنگ خود زنان محسوب میشد یک حزبی تحت رهبری منصور حکمت جرئت کرد جلو بیاید و مقابل این ادعا سینه سپر کند. درست مانند وقتی که ادعا میکردند کمونیسم مرد و نظام سوسیالیستی دیگر فایده ندارد. اینها جزو تصویر سیاسی ما هستند. ضدیت کمونیست کارگری با اسلام و حجاب و ستم به زن همانقدر آیکون این جریان و تصویر این جریان محسوب میشود که جمهوری سوسیالیستی و سوسیالیسم فوری! اینها سیم خاردارهای این حزب برای عدم ورود دشمنند.
برای همین من معتقدم کمپین مردان و زنان محجبه، بدیل سوزاندن حجاب و بدیل تصویر چپ از حقوق زن در جامعه است. چون هیچ آدم عاقلی در مقابل نظام جمهوری اسلامی نمی آید بگوید اجازه بده حجاب اختیاری باشد! نرمالترین آدم در مقابل این نظام میگوید حجاب نمیخواهم چه میگویی؟ کسی که الان و در این شرایط انقلابی یاد فواید حجاب اختیاری افتاده و به نظر خودش که سیاه روی سفید نوشته به این خاطر کمپین میکند که نشان بدهد زنانگی بد نیست! تحقیر بد است. یعنی چه؟ یعنی حجاب و زن در سیاست حکومت آتی این افراد هنوز جزو مرکب همدیگر هستند، منتهی بدون تحقیر و با افتخار!
تصویر سازی در جامعه بستر درست کردن برای گرفتن قدرت سیاسی است. این تصاویر نقش قدرت آتی هستند. جنبش سبز تصویر را درست میکند ولی خودش میرود. بعدن در فرصتی که راست حکومت را گرفت، اینها میشوند موکلین حکومت دست راستی آتی. جنبش سبز و به رضا کشاندن مردم میشود سوبسید اختناق و خونریزی بعدی. این تصویر باید لحظه به لحظه جلو چشم هر کسی باشد که میداند باید کمک کند در این مملکت چپ قدرت را بگیرد. نمونه عراق و افغانستان نمونه های خوب و قابل تحصیلی هستند. در کابل و بغداد این زنان و مردان جامعه نبودند که پای صندوقهای رای رفتند و گفتند "زنده باد برقع"! الان قانون رسمی در افغانستان در "اجبار" به حجاب مانند قبل وجود ندارد، اما آزادی پوشش هم قانون آنجا نیست. پس چرا تصویر جامعه افغانستان در رابطه با حجاب در آن کانتکستی و آن انتظاری که دنیا داشت برآورده نشد؟ به نظر من چون احزاب سیاسی توده ای، اکثریتی و همجنس جریانات فعلی مملکت خودمان نگذاشتند. مطمئن باشید آنها هم نگفتند برقع خیلی خوب است! آنها هم به عقب ماندگی مردم! نظر توده ها! و... استناد کردند. چون حزب چپی نبود جلودارشان باشد. جلو ینار محمد را در عراق "سبزهای" تازه بدوران رسیده این کشور بعد از سرنگونی صدام گرفتند. در مصاحبه ینار محمد با من در نشریه رهایی زن ایشان توضیح داد که در اولین هشت مارس بغداد بعد از سرنگونی صدام، صدها نفر نماینده جریانات مدافع حقوق زن و الیت این جنبش در عراق به دعوت ینار و سازمان آزادی زن عراق جمع شدند، در میان این صدها نفر چندین نفر از فواید حجاب و اینکه فعلن نباید تندروی کرد صحبت میکردند. بیرون این کنفرانس دشنه اسلام قدرتش را پشت این " میانه روها" گذاشت! ینار محمد را اسلامیهای آن مملکت به خاطر مخالفتش با حجاب و اسلام به مرگ محکوم کردند! ینار محمد را محکوم به مرگ کردند نه کسانی که دم از اختیار در حجاب میزدند. اسلامیهای عراق سر زن بیحجاب را بریدند و آویزان کردند. اما آنها که دم از اختیار در حجاب میزدند نانشان در روغن افتاد، برایشان بودجه تهیه کردند، برنامه تلویزیونی داده و در به اصطلاح مجلس آن کشور و در حاشیه آن مشغول رواج حجاب اختیاری هستند. جالب این بود که اسلامیها با اینها کنار آمدند ولی آزادی پوشش را نپذیرفتند. برای همین من معتقدم همین مدافعین امروزی حجاب اختیاری،همین خواب را برای ایران نیز دیده اند و تجربه جلوی دستشان هست. تنها فرقی که ایران با افغانستان و عراق دارد این است که هر کسی در این مملکت بخواهد توقع جامعه را از حق زن پایین بیاورد، اول باید چپ را بزند. یا جریانات چپ را به سمت خودش چرخش بدهد. در افغانستان مجبور نبودند. در عراق هم جنبش تازه بعد از سرنگونی پا گرفته بود. در ایران سی سال است خشت روی خشت گذاشته شده است. در ایران محال ممکن است که مردم ایران با سرنگون کردن حکومت حجاب به آتش نکشند. در تصویر جنبش من برای سرنگون کردن نظام، مردم ایران محال ممکن است بروند داوطلبانه حجاب سر کنند، داوطلبانه نماز و روزه بخوانند، داوطلبانه سینه زنی کنند. یک جنبش قوی ضد مذهبی الان با عناد با این رسوم خود را نهادینه کرده است. جنبش سبز و فمینیستهای اسلامی بهتر است دست از دشمنی با مردم و جنبشهای آزادیخواهانه، مدرن و مترقی بردارند. کار حجاب در ایران تمام است!

برگرفته از سایت آزادی بیان

هیچ نظری موجود نیست: