فلسطين از ديد آفريقاي جنوبي
نوشته Alain GRESH
در چهارگوشه جهان، از برزيل تا اندونزي و از مراکش تا فرانسه، جنگ غزه احساسات خشم و اعتراض جهانيان را بر انگيخت. در آفريقاي جنوبي، همبستگي با فلسطين با شدتي زياد بيان شد. در اين کشور، هنوز اتحاد ميان رژيم آپارتايد و اسرائيل فراموش نشده است. بديده بسياري از مردم آفريقاي جنوبي، شرايطي که بر فلسطينيان تحميل شد با وضعي که اکثريت سياهان و دورگه هاي آفريقاي جنوبي در گذشته زير يوغ سفيدپوستان تحمل مي کردند، تشابه آشکاري دارد.
او شبيه تصويري است که زاپيرو، کاريکاتوريست مشهور در نوامبر ٢٠٠١ کشيده بود. تصوير، ستوني از يهوديان فراري را نشان مي داد که در صف نخست نادين گورديمر، برنده جايزه نوبل ادبيات و خود زاپيرو با خنده اي گشاده ديده مي شدند. آنان در حال فرار از قلعه اي بودند که بر سر در آن نوشته شده بود: «پشتيباني بي قيد و شرط از اسرائيل». زندانبانان داد مي زدند: «بگيريدشان، بگيريدشان». اکنون، نه لبخند او تغيير کرده و نه خللي در اراده اش پيدا شده است. رونالد («روني») کاسريلز Kasrils سراسر زندگي اش را وقف کارهائي سخت کرده است که به کندن کوه مي ماند. او که در سال ١٩٣٨ در آفريقاي جنوبي بدنيا آمده، فرزند خانواده اي يهودي است که از کشورهاي بالت مهاجرت کرده است. او بسيار زود با چهره نژادپرستي آشنا شد. از جمله در جريان حوادث شارپ ويل در ٢١ مارس ١٩٦٠، هنگامي که پليس بر روي تظاهرکنندگان سياه آتش گشوده و ده ها نفر را به هلاکت رساند.اين کشتار که پيش درآمد لغزش بسوي ديکتاتوري عريان بود، پژواک بين المللي گسترده اي داشت، بويژه که با استقلال بيشتر کشورهاي آفريقا همزمان بود. کاسريلز چگونه مي تواند چشمانش را بر سرکوبي ببندد که داستان هاي پدر و مادرش درمورد يهود آزاري هاي اروپاي شرقي را برايش تداعي مي کند. او به حزب کمونيست و کنگره ملي آفريقا پيوست و سپس به مدت سي سال در زندگي مخفي و مهاجرت گذراند. او که مسئول اطلاعات شاخه نظاني کنگره ملي آفريقا ANCبود با خونسردي لقب «تروريست» را که به او مي چسباندند، تحمل مي کند. در سال هاي دهه ١٩٧٠، عکسي از او را با برچسب «مسلح و خطرناک» از تلويزيون پخش مي کردند.(١) پس از پايان آپارتايد، در سال ١٩٩٠ به کشور بازگشت و چندين مقام وزارتي را عهده دار شد و در اواخر سال گذشته مسئوليت هاي دولتي را رها کرد. او هم به عنوان کمونيست، هم مبارز ضد نژادپرستي و هم يهودي ، بسيار زود نسبت به فاجعه فلسطين حساس شد. در فوريه ٢٠٠٤ که وزير بود با ياسر عرفات ديدار کرد، در حالي که ارتش اسرائيل اورا در مقرش مقاطعه در رام الله محاصره کرده بود. «عرفات از پنجره منظره بيرون را نشانم داد و گفت: «آن چه مي بيني چيزي جز يک بانتوستان نيست» (٢). من با حاضر جوابي گفتم: «نه، هيچ بانتوستاني را با هواپيما بمباران نکرده و با تانک در هم نکوبيدند ... بر عکس، دولت پرتوريا مبالغ هنگفتي خرج کرد و ساختمان هاي اداري بزرگ ساخت. و حتي اجازه داد که بانتوستان ها خطوط هوائي دائر کنند تا جامعه جهاني از آن ها ديدن کند.»» پس لرزه هاي رخدادهاي غزه در دسامبر ٢٠٠٨ و ژانويه ٢٠٠٩ بسيار زود به آفريقاي جنوبي رسيد و موجب بسيج گسترده مردم و برگزاري چندين تظاهرات گرديد. کنگره پر قدرت سنديکاهاي آفريقاي جنوبي به تحريم کشتي هاي اسرائيلي فراخوان داد .اين سنديکاها در سال ٢٠٠٨، از نشستن هواپيماي باربري که ماموريت داشت به زيمبابوه اسلحه حمل کند، جلوگيري کرده بودند. آدام حبيب، معاون پژوهشي و نوآوري دانشگاه ژوهانسبورگ توضيح داد که «بصورتي طبيعي، لايه هاي مردمي پيوند عاطفي با مردم فلسطين پيدا کردند چرا که در اين جا همه دريافته اند که ميان آفريقاي جنوبي و فلسطين، و ميان غزه و شرايط بانتوستان هاي ترانسکي و سيسکي همانندي وجود دارد.» حکومت آفريقاي جنوبي «بدون هيچ ترديدي و به شديدترين وجهي خشونت فوق العاده اي را که اسرائيل از طريق تهاجم گسترده زميني بر نوار غزه اعمال مي کند» محکوم کرد.. دولت آفريقاي جنوبي از اسرائيل مي خواهد تا به «کشتار» خاتمه داده و «فورا و بدون قيد وشرط» نيروهايش را از ان منطقه خارج کند. نمايندگان مجلس آفريقاي جنوبي در ديداري با سفير اسرائيل، اظهار داشتند که آپارتايد در مقايسه با تعدي هاي ارتش اسرائيل به «پيک نيک يکشنبه ها» شباهت دارد. رئيس کميسيون امورخارجه مجلس، جاب سيتول رفتار اسرائيل با فلسطيني ها را در پاسگاه هاي بازرسي (چک پوينت ها) به رفتار با چارپايان تشبيه کرد. (٣). يهود ستيز، اما طرفدار اسرائيل در چنين شرايطي، پشتيباني سازمان هاي يهودي از سياست اسرائيل با انتقاد و نکوهش روبرو شد و از جمله از سوي روشنفکران يهودي که عليه آپارتايد بسيج شده بودند. (٤) آقاي حبيب با تاسف مي گويد «مدافع دوآتشه اسرائيل هنگام تهاجم به غزه، نه سفير آن کشور بلکه خاخام وارن گلدشتاين بود که بدون کوچکترين خويشتن داري بمباران هاي غزه را تاييد کرد. دليل اين امر را کسي نفهميد.» رهبري سازمان هاي يهودي به نوبه خود با انتشار اطلاعيه اي «پشتيباني قاطع خود را از تصميمات دولت اسرائيل در اقدام به عمليات نظامي عليه حماس در غزه اعلام کرد». اين مقامات چند روز بعد از اين که رويه خودشان در مخلوط کردن يهوديان و اسرائيل موجب انتشار فراخوان هاي ضديهودي بر روي اينترنت براي تحريم مغازه هاي يهوديان شده، بر آشفتند. دولت آفريقاي جنوبي، کنگره ملي آفريقا ، روشنفکران مسلمان و سازمان هاي طرفدار خلق فلسطين اين فراخوان را بشدت محکوم کردند. نبايد از تندي مشاجره ها پيرامون مناقشه اي که در هزاران کيلومتر دور تر رخ داده، دچار شگفتي شد.. اين مسئله به روابط عجيب يبن مسير آفريقاي جنوبي و اسرائيل بر مي گردد. از تصادف هاي تاريخي است که بين ايجاد دولت اسرائيل در ماه مه ١٩٤٨ و پيروزي حزب ناسيونال در انتخابات آفريقاي جنوبي فقط چند هفته فاصله بود. اين حزب تبعيض نژادي رايج در کشور را با اعمال سياست آپارتايد يا «توسعه جدا از هم» به نهايت رسانيد. رهبران حزب ناسيونال که ويژگي شان يهود ستيزي بود و در دوران جنگ جهاني دوم آشکارا از نازيسم طرفداري کرده بودند، رابطه اي نزديک با دولت اسرائيل برقرار کردند. بنيامين بيت حلاحمي، استاد دانشگاه اسرائيلي اين تناقض را توضيح مي دهد: «ميتوان از يهودي ها متنفر بود ولي اسرائيلي ها را دوست داشت، زيرا به عبارتي اسرائيليان يهودي نيستند.اسرائيلي ها چون آفريکان ها رزمجو و مستعمره چي هستند. آن ها سخت سر و مقاومند. آنها شيوه تسلط را مي دانند. » او ادامه مي دهد بر خلاف تصوير کليشه اي از يهودي که برخي ( از جمله يهود ستيزان) ارائه مي دهند: «امتناع از توسل به برخورد فيزيکي، نوعي انفعال ،و روحيات روشنفکرمآبانه. بدين ترتيب ميتوان از يهوديان متنفر بود ولي اسرائيلي ها را تحسين کرد. (٥)» در نتيجه، همکاري بين دو دولتي برقرار شد که ظاهرا همه چيز آن ها را از هم دور مي کرد. موشه شارت، وزير امور خارجه اسرائيل اولين سفرش به آفريقاي جنوبي را در سال ١٩٥٠ انجام داد. در نوامبر ١٩٨٤، در حالي که سازمان ملل متحد مجازات هائي عليه رژيم آپارتايد تعيين کرده بود، وزير امور خارجه آفريقاي جنوبي، روئلوف فردريک «پيک» بوتا از اسرائيل ديدار کرد. در آن هنگام، اسحاق رابين نخست وزير اين کشور بود. خبرنگار لوموند از «رابطه نزديک ميان دو کشور» ياد مي کرد و بر اين واقعيت انگشت مي گذاشت که اسرائيل تنها کشور جهان است که با بانتوستان هاي «پوشالي» رابطه داشت و حتي برخي از آن ها با شهرک هاي استعماري اسرائيلي در کرانه باختري «خواهر خوانده» بودند. (٦) در وهله اول، روابط دو کشور در زمينه اقتصادي استوار بود. با هدايت هيستادروت (سنديکاي «سوسياليستي» کارگران) که در سال هاي دهه ١٩٧٠ و ١٩٨٠ بخش مهمي از اقتصاد اسرائيل را کنترل مي کرد. اين سنديکا از طريق شرکت هورات حائووديم، انحصار تقريبا کامل بر تجارت با آفريقاي جنوبي داشت. و کيبوتص ها نيز از قافله عقب نماندند. کيبوتص لوحامي هاگه تائوت («مبارزان گتو») کارخانه شيميائي کاما در بانتوستان کوازولو را اداره مي کردند. پايه گذاران اين کيبوتص يهوديان اروپاي شرقي تباري بودند که با نازيسم جنگيده بودند در زمينه نظامي و امنيتي، اتحاد دو کشور ابعاد استراتژيکي يافت. اسرائيل دردست يابي آفريقاي جنوبي به بمب اتمي به آن کشور ياري کرد (٧) وابسته نظامي اسرائيل در پرتوريا عضو ستاد ارتش بود (تنها وابسته نظامي ديگر اسرائيل با درجه همرديف در واشينگتن ماموريت داشت). آفريقاي جنوبي تسليحات اسرائيلي را با جواز ويژه در آن کشور توليد مي کرد. سرويس هاي اطلاعاتي دو کشور بدون هيچ عذاب وجداني و در لواي مبارزه با کمونيسم و البته «تروريسم» همکاري مي کردند که منظورشان سازمان هاي زير بود: کنگره ملي آفريقا، سازمان آزادي بخش فلسطين، جنبش هاي آزادي بخش در مستعمرات پرتقال (آنگولا و موزامبيک) يا «سازمان مردم جنوب غربي آفريقا» (سوواپو) که براي استقلال ناميبي که در اشغال آفريقاي جنوبي بود مي جنگيدند. ژنرال «روي راس» سوانپول، «بازجوي» اصلي ماجراي ريونيا يعني دادگاه نلسون ماندلا در سال ١٩٦٤ بود که وي را به حبس ابد محکوم کرد. اين ژنرال گردان ضد شورش را در ناميبي تاسيس کرد و به «قصاب سووتو» شهرت يافت. (او در سال ١٩٧٦ قيام تاون شيپ را به بهاي جان صد ها تن در هم شکست). او در سال هاي دهه ١٩٧٠ مرتبا از اسرائيل ديدن مي کرد. با اين همه، اوري دان روزنامه نگار و مشاور آريل شارون از ارتش آفريقاي جنوبي تحسين مي کرد (٨). از نگاه آقاي کاسريلز با وجود اختلاف هاي واضح ميان دو نظام، هماهنگي ايدئولوژيکي آشکاري بين آنان وجود دارد. از موارد اختلاف، عدم نيازمندي اسرائيل به نيروي کار بومي و دادن حق راي به اقليت عرب آن کشور است. «نخستين مستعمره گران هلندي که به آفريکان ها مشهورند هم از کتاب مقدس استفاده کردند هم از تفنگ. آنان نيز همچون اسرائيلي هاي کتاب مقدس ادعا مي کردند که «خلق برگزيده» اي هستند که ماموريت شان متمدن کردن است.» اين همدستي با هيچگونه انتقاد جامعه يهودي روبرو نشد در حالي که آنان همکاري اعضاي خود را با حزب کمونيست و کنگره ملي آفريقا نفي مي کردند. آندرو فاينشتين از نمايندگان پيشين عضو کنگره ملي آفريقا که بخشي از اعضاي خانواده اش در اردوگاه هاي مرگ نازي کشته شده اند موفق شد در ماه مه ٢٠٠٠ پارلمان آفريقاي جنوبي را متقاعد سازد تا براي نخستين بار در تاريخ خود ،جلسه اي را به هلوکاست اختصاص دهد. او توضيح مي دهد که اکثريت حدود صد هزار يهودي آفريقاي جنوبي همچون انبوه سفيدپوستان در دوران آپارتايد لب به سخن نگشودند. در حالي که « سياست اعمال شده در مورد يهوديان بين سال هاي ١٩٣٣ و ١٩٣٩ با آن چه بر سر اکثريت اهالي افريقاي جنوبي در دوران آپارتايد آوردند، تشابه آشکار دارد.(٩)» او پرسي يوتار دادستان کل محاکمه ماندلا را مثال مي زند که براي وي تقاضاي حکم اعدام کرد. سپس، يوتار به مديريت مهم ترين کنيسه ارتودوکس ژوهانسبورگ انتخاب شد و رهبران نهادهاي يهودي از وي به منزله « برگ برنده جامعه يهودي» نام بردند. همدستي با آپارتايد همکاري هاي پيشين اسرائيل و رژيم آپارتايد، پس از انتخاب ماندلا به رياست جمهوري در سال ١٩٩٤ موجب خرابي روابط دو کشور شد. دولت جديد ضمن اجراي قرارداد هاي همکاري نظامي تا تاريخ انقضاي آن ها يعني سال١٩٩٨، آن ها را الغا کرد و کاملا در کنار تشکيلات خودگردان فلسطين و ياسر عرفات قرار گرفت. آفريقاي جنوبي به رغم فشارهاي کشورهائي که همدستان آپارتايد بودند (ازايالات متحده تا اسرائيل )، روابط خود را پس از آغاز انتفاضه دوم در سپتامبر ٢٠٠٠ ادامه داد. ماندلا پس از درگذشت رهبر سازمان آزادي بخش گفت که «عرفات يکي از استثنائي ترين مبارزان آزادي دوران خويش بود». همان طوري که عزيز پاحاد معاون وزارت خارجه آفريقاي جنوبي و مسئول بخش خاورميانه بيان کرد، نميتوان وزنه رئال پوليتيک (سياست خارجه مبتني بر محاسبه قوا و منافع ملي» و «تناقض ميان واقع گرائي سياست خارجي رسمي و مواضع اصولي کنگره ملي آفريقا [پشتيباني از فلسطين و استقلال صحرا] را ناديده گرفت». اين رئال پوليتيک، موجب خشم جنبش هاي همبستگي با فلسطين گشت.. همان طوري که سندي محکوم کننده با عنوان «همدستي آفريقاي جنوبي دموکراتيک با اشغالگري اسرائيل، استعمار و آپارتايد (١٠)» نشان مي دهد. نعيم جناح مدير اجرائي مرکز آفريقا-خاورميانه(١١) در ژوهانسبورگ معتقد است که تابو امبکي، رئيس جمهوري پيشين آفريقاي جنوبي خواهان « نوعي عادي سازي روابط با اسرائيل بود. وانگهي در سال جاري، بازرگاني بين دو کشور از ١٥ تا ٢٠ درصد افزايش يافت. از جمله در زمينه ايمني افراد و اموال. تلاش هائي نيز براي تجديد روابط نظامي صورت گرفته است.». مجازات اسرائيل اصولا مطرح نيست در حالي که رئيس کميسيون بررسي جنايت ها در غزه، يک قاضي جنوب آفريقائي بنام ريچارد گلدستون است...
* رئال پوليتيک REALPOLITIK که ريشه آن آلماني است به معني تحت الفظي سياست واقعي، به سياست هاي بيسمارک در امورخارجه گفته مي شد، مفهوم آن سياست خارجي متکي بر محاسبه نيروها و منافع ملي است. م پاورقي ها: ١ – عنوان زندگي نامه اي که خود نويسنده نوشته چنين است:
Armed and Dangrous, My Undercover struglle Against Apartheid,heinemman, Portsmouth, 1993 »
٢ - سرزميني که دردوران آپارتايد در آفريفاي جنوبي، نوعي خودمختاري قلابي به قبايل سياه داده بودند.
٣ – « ANC lawmakers rip Israel », Jewish Telegraphic Agency, January 19th, 2009 ٤ – براي نمونه بيانيه اي را بخوانيد که صد روشنفکر يهودي منتشر کردند: « We are dismayed as SA Jews by the destruction in Gaza », Cape Times, Cape Town, January 12th, 2009.08.13
٥ – Benjamin Beit-Hallahmi, The Israeli Connection, Pantheon, New York, 1987, P.161.
٦ - به مقاله ژان پي ير لانژليه با عنوان «سفر وزير امور خارجه آفريقاي جنوبي بيانگر روابط نزديک دو کشور است»، لو موند، ششم نوامبر ١٩٨٤ مراجعه کنيد. ٧ – کتاب زير را بخوانيد: Al. J. Venter, How South Africa Built Six Atom Bombs, Ashanti Publications, Capetown, 2008. ٨ – صفحات ١٢٧ و ١٢٨ از کتاب بنيامين بيت حلاحمي (بند ٦ پاورقي)
٩ – کتاب وي را بخوانيد:
Andrew Feinstein, After the Paty, A personal and Political journey Inside the ANC. Jonathan Ball Publishers, Johannesburg, Cape, 2007 ١٠ - http://stopthewall.org/activistresources/1976 ١١ – http://amec.org.za
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر