۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

نقش آقای موسوی و کروبی در کشتارهای فله ای دهه شصت چه بوده است؟

آرش بهمنی در مقاله ای که در رسانه روز منتشر شده است ضمن اشاره به دلائل کنار رفتن جنبش سبز از عرصه رهبری و موج سواری جنبشهای خیابانی به نکته ای کلیدی اشاره کرده است و آن اینکه نقش آقای موسوی و کروبی در کشتارهای فله ای دهه شصت چه بوده است؟

تلاش ایشان آن است که نقش هشت ساله نخست وزیری اقای موسوی در دوران خلافت و جنایت خمینی جلاد را هر چه کمرنگ تر و بی اثر تر نماید.

اقای بهمنی مینویسد:

آنچه که تاکنون بارها درباره موسوی و کروبی بیان شده، پرسش از آنان درباره وقوع این اتفاق، باخبر بودن از این مساله و نقش این دو در قتل عام های 67 است. گرچه به نظر می رسد با توجه به نامه منتشرشده از سوی کروبی به آیت الله منتظری در سال 67، ابهامات درباره وی کمی، کمتر باشد، [1] اما سئوال ها از میرحسین موسوی همچنان ادامه دارد. بخصوص آنکه میرحسین موسوی 8 سال در پست نخست وزیری خدمت می کرده و از جمله افراد بسیار نزدیک به آیت الله خمینی بوده است

برای اطلاع اقای بهمنی اینکه جنایات خمینی و دستگاه جهنمی اش نه در سال 67 که از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی و سازماندهی سرکوب توسط چماقدران و چکمه پوشان نظامی سپاه و بسیج اغاز شد و روزی نبود که خون آزاده ای در صحنه خیابانهای شهرهای بزرگ ایران و بویژه کردستان بزمین نریزد و چشم خانواده ای را اشکبار نکند. جنایات جمهوری اسلامی در دهه شصت که شما به عمد برابر با حوادث خونبار تابستان سال 67 در زندانها میگیرید تا دامان نخست وزیر هشت ساله خمینی را پاک کنید, بسیار فراتر از اعدامهای تابستان سال 67 میباشد و رهبر شما آقای موسوی در سمت نخست وزیری و بقول شما از نزدیکترین ها به بارگاه خون آشام جماران بوده است.

کاسه داغ تر از آش نشوید!

آقای موسوی هنوز خود را پیرو خط آن جلاد میداند و بارها در برابر مخالفین خود در این مورد سبقت می جوید. ایشان خود به مشارکت و نقش خود در جنایات دهه 60 و بویژه کشتار زندانیان سیاسی در 67 اذعان دارند.

میرحسین موسوی: اینگونه تبلیغ کردن امام راحل در صدا و سیما ویران کردن پایه‌های نظام است/ امام هیچ تصمیمی که مربوط به سرنوشت مردم بود را به تنهایی اتخاد نمی‌کردند.

و یا در جای دیگر:

نخست وزیر مورد تائید امام راحل یادآور شد:« یکی از دلایل کارآمد بودن نظام و عبور از بحران‌ها در آن زمان به این رویه و نیز ارتباطی که به طور مستقیم مردم با نظام و حاکمیت و رهبری داشتند بر می‌گشت، به اضافه اینکه تصمیمات هم عقلانی و با مشورت جمعی اتخاد می‌شد.»

و یا جای دیگر:

در مسائلی که به سرنوشت ملت مربوط می‌شد همواره مشورت با سران قوا و نخبگان در آن امر را در اولویت قرار می‌دادند و......



تلاش شما برای بخشش مسئولان و مجریان سه دهه جنایت و کشتار جوانان و فرهیختگان کشورمان نه کوششی جدید که به قدمت حضور رانده شدگان از قدرت بنام اصلاح طلبان و نوچه های رنگ باخته آنان از قبیل سازمان فدائیان اکثریت, اتحاد فدائیان خلق, اتحاد جمهوریخواهان و همتاهای باصلاح منفرد و مستقل آنان در خارج کشور است.

تبلیغات گسترده این طیف در پیشبرد گفتمان ( ببخشیم و فراموش نکنیم ) تا کنون و پس از سالها نتوانسته است تمایل عدالت جویانه و گسترده مردم ایران برای روشنائی بخشیدن به اندوران سیاه و دادخواهی از آن عزیزان از دست رفته را سایه افکند.

بی دلیل نیست که این نوشتار شما پس از سپری شدن تابستان به انتشار میرسد. خود میدانید که با فرا رسیدن هر تابستان که یاد آور سیاه ترین دوران سرکوب مردم کشورمان است یاد تمامی عزیزان از دست رفته زنده می شود و فریاد دادخواهی مردم کشورمان رساتر از گذشته می گردد.

امروز هم آقای موسوی حاضر نیست در اینمورد اظهار نظر کند و زوایائی از آن جنایات هولناک را پرده افکند و همانطور که اشاره کرده اید:

موسوی و کروبی، بی شک نظرات خاص خود را درباره اتفاقات دهه 60، و همچنین اعدام های 67 دارند. نظرات آنان در این زمینه را شاید بتوان از خلال موضع گیری های گاه و بی گاه خود آنان، سخنانی که از سوی اطرافیان آن ها بیان می شود و همچنین برخی شنیده های درگوشی، حدس زد. اما طبیعتا تا زمانی که خود آنان به طور مستقیم دست به موضع گیری در این باره نزنند، نمی توان، در این باره نظر مشخصی داد.

من بر خلاف نظر شما معتقدم که سکوت این هر دو نه بر حسب اتفاق بلکه عامدانه و آگاهانه صورت میگیرد زیرا که: .

رهبران شما اقای موسوی و کروبی بخوبی با معنی این شعر آشنائی دارند که:

چون پرده درافتد نه تو مانی و نه من

آقای آرش بهمنی !

اوج سفسطه و فریبکاری شما در جمله های پایانی شما در این مقاله آشکار می شود. قصد اهانت ندارم اما مشکل شما به پایان بردن بحثی است که نابخردانه آغاز کرده اید.میگوئید:

تنها نکته آن است که اگر حقوق بشر، آزادی بیان و همه دستاوردهای جهان مدرن در سایه لیبرال دموکراسی را برای خود می خواهیم، باید توجه کنیم که این حقوق متعلق به مخالفان ما هم خواهد بود. فراموش نکنیم که در تمامی کشورهایی که دارای سیستم قضایی عادلانه هستند، یکی از حقوق حیاتی متهمان، "حق اختیار کردن سکوت" است. حقی که به نظر می رسد اکنون موسوی و کروبی از آن استفاده می کنند. پس اگر برای خود، به دلیل تعریفی که از نقش خود داریم، حق سئوال کردن قائلیم، برای ان دوو رهبر جنبش سبز نیز، با توجه به تعریف اساسا متفاوتی که از نقش آن ها وجود دارد، حق سکوت قائل باشیم

صادق باشید!

تفاوت میان فردی که در جایگاه متهم در برابر دادگاههای حقیقت یاب نشسته است و سکوت میکند با فردی که در جایگاه رهبری مبارزات مردمی خیابانی خود را می بیند و حقایق را در برابر مردم کتمان می کند. کدام است؟!

بقول یک ازاده:

آنکه میداند و سکوت می کند جنایت کار است.



بهروز سورن



18.11.2010

Sooren001@yahoo.de



لینک مطلب آرش بهمنی

http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2010/november/10/article/60-12.html


هیچ نظری موجود نیست: