خاطره ای از اوين
اشرف عليخانی
اشرف عليخانی
اين عکس قبل از زندان خانم صهبا رضوانی است که ايشان سه سال در زندان محبوس بود. يک خانم پر مهر و دلسوز و آگاه و از طرفی يکی از معلم های هنری من
يادش بخير...اوقات فراغتمان در اوين که خيييييييلی هم زياااااااااد بود اغلب به کارهای دستی ميپرداختيم. ساده ترين هنرها بافتنی بود که من دو سه تا معلم عزيز داشتم. اولين معلم خوب و گرامی ام خانم صهبا رضوانی است که به من قلاب بافی با نخ ابريشم را ياد داد و اولين چيزی که بافتم يک ستارهء سرخ بود که وسط آن ستاره هم با نخ ابريشم سفيد عدد سی و سه را به انگليسی نوشتم. درواقع گلدوزی کردم و سپس آنرا روی ديوار بالای تختم وصل کردم که همه ببينند
از قضا فردای آنروز يک آقا که مامور اجرايی زندان بود بدو بدو آمد بند ما و داخل سالن شده اول يک نگاه به ستاره ای که روی ديوار کنار تختم زده بودم کرد و بعد رفت آشپزخانه را هم نگاه کرد...دليلش ميدانيد چه بود؟ شايد برايتان جالب باشد که بدانيد
همان هفته های نخست که رفته بودم بخاطر مانتويی که تنم بود و خودم دوخته بودم بشوخی شايعه شد که من خياطم و بعد برای نمايش هنر خياطی ام مجبور شدم يک جا کبريتی و جا فندکی و جا دستگيره ای بدوزم
روی آنرا پنج تا جيب درست کردم و در بالای بالايش يک ستارهء سرخ و عدد سی و سه را گلدوزی کردم و بعد دوستان آنرا در آشپزخانه روی کپسول خيلی بزرگ گاز نصب کردند. حالا اين آقای مامور اجرايی آمده بود که هردو را ببيند خيلی خنده ام گرفته بود اما لبم را روی هم فشردم و قيافهء آدمهای معصوم را بخود گرفتم
شيطنتهای داخل زندان خيلی لذتبخش است
اميدوارم همه را آزاد کنند وبخصوص دوستان بهايی که احکام سنگينی دارند
خانم صهبا رضوانی اگرچه آزاد شد اما دخترش حکم زندان گرفته و چند تن ديگر که هم اکنون در اوين هستند با احکام وحشتناک بيست سال زندان
مانند خانم مهوش شهرياری عزيز و خانم فريبا کمال آبادی هر دو بيست سال زندان
قاضی پرونده به خانم مهوش گفته بود: عمودی ميفرستيمت زندان و افقی از آنجا خارج خواهی شد
اينست رحم و رافت اسلامی
اشرف عليخانی
ستاره.تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر