۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

نگاهی به "بیانیه تفصیلی شورای ملی مقاومت ایران- 7 تیر 1392"

نگاهی به «بیانیه تفضیلی شورای ملی مقاومت ایران- 7 تیر 1392»
حنیف حیدرنژاد
نگاهی به "بیانیه تفصیلی شورای ملی مقاومت ایران- 7 تیر 1392"

حنیف حیدرنژاد

مقدمه
1. آقایان محمدرضا روحانی و کریم قصیم، دو نفر از اعضاء شورای ملی مقاومت ایران در تاریخ 15خرداد 1392در یک اطلاعیه مشترک اعلام می کنند که از این شورا استعفا داده اند. آنها تاکید می کنند "ما هميشه , به خصوص طيّ دهه اخير و بيشتر در چهارسال گذشته, در مورد تنظيم روابط دروني, روشهاي برخورد به اشتباهات, فقدان پاسخگويي مناسب, نوع واكنش به انتقاد و منتقدان درون و بيرون شورا , شيوه تصميم گيري, همچنين چگونگي طرح و بحث تحليلهاي اساسي و رويكردهاي مبرم پيشنهادي و ..... با دشواريهاي گوناگون و فزاينده مواجه بوده ايم. طي ساليان دراز به سبب لاينحل ماندن تناقضات و افزايش و تراكم مشكلات جديد صبر و حوصله ما هم تحليل رفته است." و سپس  می افزایند در ماههاي اخير معضلات جديدی به دشواريهاي پيشين افزوده شده است، از جمله:
"- افشاي مسائل شخصي و تعرض غيرقابل دفاع و علني چند ماه پيش به موضوعي كه در حوزه حقوق بشر افراد قرار دارد
- پيامهاي (نصيحت و انذار !) آقاي رجوي خطاب به سران غالب و مغلوب رژيم ولايت فقيه
- مداخله دادن مكرر و بي وجه كميسيونها و دبيرخانه شوراي ملي مقاومت در مسائل , و بعضاً مشاجراتي , كه آشكارا به ايدئولوژي و تشكيلات و .... سازمان مجاهدين خلق مربوط بوده اند."....
و در پایان نتیجه گیری می کنند:
"ما نمي توانيم با اين كارها و رويكردها موافق باشيم. مي رويم , چون ديگر نارضايتي و نداي اعتراضِ شأن و وجدانمان  بر سكوت و صبرمان چيره شده. نمي توانيم در پيشگاه ملت ايران و افكار عمومي و تاريخ / به عبارت ديگر نزد وجدان خويش  پاسخگوي سياستها, رويكردها, كنش و واكنشهايي باشيم كه در بحث, تصميم و اجراي آنها مشاركتي نداشته‌ايم."[1]
2. شورای ملی مقاومت ایران در اجلاس میاندوره ای خود به تاریخ  17 خرداد 1392 با صدور اطلاعیه آقایان روحانی و قصیم را به "شناعت و شقاوت و خنجر زدن از پشت و خیانت به عالی ترین مصالح مقاومت در برابر رژیم آخوندها" متهم کرده و بدین ترتیب آنها را به "صف دشمن" پرتاب می کند. و یاد آوری می کند که بعدا در یک اطلاعیه مفصل به این موضوع خواهد پرداخت.[2]

3. در تاریخ 7 تیر 1392 "بیانیه تفصیلی شورای ملی مقاومت ایران پیرامون استعفای غیر متقربه دو تن از اعضا" صادر  می شود.[3]
نگاهی به بیانیه تفصیلی
"بیانیه تفصیلی شورای ملی مقاومت ایران پیرامون استعفای غیر متقربه دو تن از اعضا" مجموعا 58 صفحه می باشد. متن بیانیه: 37 صفحه بوده و شامل 40 بند می باشد. لیست امضاء کنندگان 3 صفحه است و مشخص نیست چند نفر از کل اعضاء شورای ملی مقاومت غایب بوده و یا رای نداده یا رای ممتنع داده اند.  18 صفحه آخر نیز شامل تصویر اسنادی است که ضمیمه شده است.
***
نوشته حاضر ابتدا به برخی از بندهای این بیانیه پرداخته و در پایان به نتیجه گیری می پردازد.
بند1 بیانیه تصریح می کند: "کریم قصیم در 17خرداد در فیسبوک خود به صراحت نوشت: «استعفا از یک تشکیلات سیاسی، خود یک اقدام سیاسی است.» بیانیه شورا در مورد این جمله نتیجه گیری می کند: « بدینوسیله او اذعان می کند که آگاهانه و عامدانه یک هدف مشخص سیاسی در کار بوده و استعفای آقایان با این شیوه و در این شرایط مشخص، برخلاف آنچه آنها در  استعفانامه نوشته اند به این خاطر نبوده که  که ناگهان "صبر و حوصله تحلیل رفته" و "نارضایتی و ندای اعتراض و وجدان ... بر سکوت و صبر چیره" شده باشد.»
منطق حاکم بر نتیجه گیری فوق حاکی از نوعی"نیت خوانی" می باشد. در مناسبات بین انسانی "نیت خوانی" حاکی از آن است که دو  طرفِ یک ارتباط، در رساندن یا در دریافت پیام به یکدیگر، طور دیگری همدیگر را فهمیده یا یک طرف، پیام طرف دیگر را آنگونه که خود می خواهد می فهمد و تعبیر و تفسیر می کند. در چنین حالتی به دلیل آسیب وارد شده به اعتماد بین دو طرف، نتیجه گیری های بعدی نمی تواند واقع بینانه یا منصفانه باشد و هریک از رفتار دیگری برداشتی دارد که با آنچه مورد نظر طرف دیگر می باشد بسیار فاصله دارد. رد پای این نیت خوانی را می توان در جای جای این بیانیه ملاحظه کرد. از جمله در بند 39 آمده است: «ارگان شناخته شده وزارت اطلاعات آخوند ها بنام "ایران دیده بان" در نیمه اردیبهشت مدعی مسئله دار شدن شورائی ها شده بوده است.»
بیانیه بر پایه ی همان بی اعتمادی ناشی از "نیت خوانی" سوال می کند: در حالی که هیچ کسی از شورائی ها مشکلی نداشته است چرا  "ایران دیدبان" این موضوع را نوشته است؟ و خود پاسخ می دهد: این نوشته نشان می دهد که "ارگان وزارت اطلاعات" پیشاپیش از استعفای روحانی و قصیم با خبر بوده است. تنظیم کنندگان بیانیه می پرسند: "ایران دیده بان" از کجا می دانست؟ و خود پاسخ می دهند: حتما روحانی و قصیم به آنها گفته بوده اند. سپس از دل این نتیجه گیری به یک نتیجه گیری دیگر می رسند: روحانی و قصیم مرتبط با وزارت اطلاعات هستند.
چنین نتیجه گیری ها و صدور حکم کردن ها کاملا به دور از عقل و منطق و عدالت و دور از یک روان سالم می باشد و ذره ای ارزش حقوقی ندارد. البته می توان بر آن نام "تحلیل سیاسی" نهاد، اما حتی چنین تحلیلی نیز تنها برای نشریات جنجالی قابل توجه است و نه نشریات معتبر. در عین حال باید سوال کرد: چطور می شود افرادی که بیش از 30 سال با شما در بالا ترین سطح، آنهم با مسعود و مریم رجوی در ارتباط بوده اند، یک شبه در ارتباط با وزارت اطلاعات قرار بگیرند؟ به چه دلیل، با کدام انگیزه، چرا؟ اگر آنها ماهیتا چنین شخصیتی داشته و قصد چنین کاری داشتند، می توانستند سالها قبل این کار را بکنند. چرا باید این همه فشار را بجان بخرند؟ اصلا در دنیای دو دو تا چهار تا، چه منفعت مشخصی برای آنها متصور است که بخواهند چنین کاری کنند؟   
بند 10 بیانیه تلاش دارد با حمله روانی به آقایان روحانی و قصیم یاد آور شود که آنها کسی نبوده و نیستند و وزن و اعتباری از خود نداشته و ندارند: «ما اعضاء شورا گواهی می دهیم که شورا و بویژه مجاهدین، در سالهای گذشته بسا فراتر از از التزامات و اساسنامه و آئین نامه و پیشنهادات پیاپی کفایت مذاکرات در اثنای مذاکرات طولانی، در حد مافوق حوصله و تصور به تمام فرمایشات و خرده فرمایشات دو نفر مستعفی، گوش داده و به مراتب بیش از اغلب اعضای شورا برای آنها نوبت و امکان اظهار نظر سخن گفتن و تریبون فراهم کرده است.» "و اینکه آقایان خود می دانند به چه میزان «اقبال و اعتبار و شهرت خود را مدیون شورا و مایه گذاری مجاهدین هستند.» یا در بند 38 "آقایان مستعفی" به "تشنه کامی برای شهرت و معروف شدن" متهم می شوند.
تحقیر و در هم شکستنِ اعتماد به نفسِ معترضان یکی از شیوه های روانی تحت فشار قرار دادن افراد معترض از سوی قدرت های حاکم می باشد. قدرت حاکم قصد دارد با این روش "توی دل" فرد معترض را "خالی کرده"، و توان عکس العمل و واکنش را از او سلب کند. افرادی که نشست های ایدئولوژیک و تشکیلاتی در درون سازمان مجاهدین خلق را تجربه کرده اند به خوبی با این روش آشنا هستند. در این روش "تو" ارزشی نداری. هرچه داری از "من" است که داری. در این روش وجود و نَفس کشیدنِ "تو" با "من" و برای "من" است که ارزش و معنی پیدا می کند. در این تفکر "تو" باید "شرمنده" ی آنچه باشی که "من" برایت کرده ام. در این دستگاه هر نوع سوال و انتقاد و اعتراض، سرکشی و "نمک ناشناسی و خیانت" تلقی شده و باید منتظر باشی تا روز موعد، "انتقام خدا و خلق" بر سرت فرود آمده و به حسابت رسیده شود.
برخی از بند های بیانیه به "روشنگری" در مورد مواضع آقایان روحانی و قصیم پرداخته تا تناقضات ادعاهای آنها در حال حاضر با مواضع آنها در گذشته را مشخص سازد. از جمله بند های 15 و 31 به این موضوع می پردازد.
همچنین در جای جای بیانیه آقای ایرج مصداقی مورد انواع اتهامات قرار می گیرد. از جمله در بند 17 ادعا می شود که او "در شکار انقلابیون در گشت های دادستانی" همکاری کرده است.
امیدوارم افراد فوق و همه افرادی که در این بیانیه به نام مورد خطاب قرار گرفته و در مورد شان"روشنگری" شده است، خود به اتهامات وارد پاسخ دهند.

بند 13 بیانیه در پاسخ به یکی از انتقادات آقایان روحانی و قصیم در مورد "پيام های (نصيحت و انذار !) آقاي رجوي خطاب به سران غالب و مغلوب رژيم ولايت فقيه"، تصریح می کند: «اظهار نظرها و موضعگیری های مسعود رجوی به عنوان مسئول شورای ملی مقاومت باید حاصل "مباحث و تصمیم گیری های شورائی" تلقی گردد». بیانیه اضافه می کند در یک دهه گذشته آقای رجوی "هیچ گاه هیچ بیانیه ای به نام و با عنوان مسئول شورا امضاء نکرده" است.
سوال این است که تنظیم کنندگان بیانیه با این بند می خواهند چه بگویند؟ می خواهند بگویند پیام مسعود رجوی به خامنه ای و رفسنجانی در آستانه انتخابات رژیم ربطی به شورا نداشت و از همین رو نیازی هم به "مباحثات شورائی" نبوده است. اگر چنین باشد، این جواب، خود ناقض جمله قبلی در همین بند13 است که گفته شده بود "طبق اسناد و مصوبات شورا" اظهار نظرها و موضعگیری های مسعود رجوی به عنوان مسئول شورای ملی مقاومت باید "حاصل مباحث و تصمیم گیری های شورائی" تلقی گردد.
اگر مصوباتی وجود دارد که این اجازه را به مسعود رجوی داده است که او می تواند "بدون امضاء" موضع گیری کند و تصریح کرده اگر او چنین کاری کرد نباید آن موضعگیری، موضعگیری شورای ملی مقاومت تلقی شود، اگر چنین مصوباتی وجود دارد، باید اعلام شود، وگرنه معنی پیام های مسعود رجوی به خامنه ای و رفسنجانی آن خواهد بود که او فراتر از قانون و مصوبات عمل می کند. چنین رفتاری بدان معنی است که فردی که هنوز به قدرت نرسیده برای خود امتیاز خاص قائل شده و همه چیز را دور می زند و فرا قانونی عمل می کند. چنین فردی، و شورائی که این قانون شکنی را توجیه می کند، نمی تواند صلاحیت اداره امور یک کشور را داشته باشد.
در بند 16 بیانیه، ایرج مصداقی به "تشنه بودن به خون" مسعود رجوی متهم می شود. او، ایرج مصداقی، فردی است که "ماموریت" داشته و به دنبال آن است تا "عطش جلاد گونه" اش برای "کشتن مسعود رجوی" (بند 26) را ارضاء کند. همه این اتهامات بدان خاطر است که مصداقی این سوال را مطرح کرده است: چرا مسعود رجوی که نوار صوتی از خودش منتشر می کند از خودش عکس و تصویری نشان نمی دهد؟
بیانیه تفصیلی شورای ملی مقاومت به این پرسش چنین پاسخ می دهد: "در ده سال گذشته هیچ هموطنی و  هیچ شخصیت و نیروی سیاسی، ولو در میان مخالفان سرسخت مجاهدین و شورای ملی مقاومت که مرتبط با رژیم نبوده، هرگز وارد چنین حیطه ای نشده است."
از نظر تنظیم کنندگان بیانیه، سوال پرسیدن در مورد مسعود رجوی برابر است با تلاش برای "ردیابی و ترور " او. بر همین اساس اصلا کسی نباید این جرأت را به خود بدهد که وارد "حیطه" ی او شود. چنین پاسخی در عصر حاضر بسیار ساده لوحانه و غیر قابل قبول است. زیرا در حالی که خود مجاهدین با اجاره کردن ماهواره می توانند عکس های هوائی از تاسیسات هسته ای رژیم را منتشر کنند، نه تنها هر دولت، بلکه بسیاری شرکتهای خصوصی هم اگر بخواهند می توانند با استفاده از تکنولوژی های موجود در بازار ، با "ردیابی" سخنرانی های چند ساعته آقای مسعود رجوی با نیروهایش در عراق، محل او را کشف کنند. درخواست انتشار عکس یا فیلم چه ربطی به ردیابی مسعود رجوی دارد؟
تنظیم کنندگان بیانیه با این پاسخ خود نشان می دهند که آنها قصد دارند تا با تقدس سازی مسعود رجوی، او را غیر قابل دسترس سازند. او در حاله و حیطه ای محصور است که "هیچ هموطنی و  هیچ شخصیت و نیروی سیاسی" اجازه سوال در مورد او را ندارد. به راستی فردی که این چنین خود را در جایگاه خدایگانی قرار می دهد، چگونه می تواند از واقعیت های پیرامون خود با اطلاع باشد؟ چرا سازمانی که برعلیه خمینی و "امامت" او قیام کرده بود و ولایت مطلقه خمینی یا خامنه ای را رد می کند، به اینچنین تقدس سازی در مورد مسعود رجوی متوسل می شود؟ و چرا مردمی که به حکومت ولایت فقیه نه می گویند، باید به نوع دیگری از ولایت و رهبری عقیدتی تن بدهند؟
بندهای 26، 27، 28، 29، 30 بیانیه نشان می دهند که روح حاکم بر این بیانیه روشنگری در مورد دلایل استعفای آقایان روحانی و قصیم نمی باشد، بلکه تنظیم کنندگان بیانیه تلاش دارند تا  انتقادات و جدا شدگان از سازمان مجاهدین یا اعضا مستعفی شورا و پرسش های آنها از مسعود رجوی و درخواست از او به پاسخگوئی را به کینه توزی و انتقام جوئی شخصی نسبت به مسعود رجوی تقلیل دهند. تنظیم کنندگان بیانیه در تلاشند تا با کمک حاله ی تقدسی که در سه دهه گذشته بر دور مسعود رجوی کشیده اند، انتقادات و پرسش گری از او را عبور از خط قرمز رهبری و ورود به حیطه ی ممنوعه او تلقی کرده  و به نحوی جنجالی و برای در رفتن از پاسخ به سوالات، این ادعای بی اساس را مطرح می کنند که هدف پرسشگران و معترضان حذف مسعود رجوی است.
بندهای 22 26، 27، 28، 29، 30، 33 بیانیه نیز  همان هدف فوق را دنبال می کند و در تلاش است تا با شخصی کردن موضوع این نتیجه گیری را القاء کند که مسعود رجوی "هدف" است و "آماج تهمتها و حملاتی است که بوی خون" می دهد. این روشی است برای در رفتن از اصل موضوع، یعنی پاسخگو ئی درقبال سیاست های حال و گذشته سازمان مجاهدین خلق که البته شخص مسعود رجوی در قبال آن ها مسئول درجه یک می باشد.
سوال این است؛ چرا پرسش و درخواست پاسخگوئی برابر  است با "طرح و برنامه ای هدفمند برای حذف مسعود رجوی و زدن سر مجاهدین"؟ براستی یک سازمان سیاسی تا کجا باید در نقطه ضعف باشد که برای فرار از پاسخگوئی در قبال رفتار و سیاست هایش به چنین استدلالی متوسل شود. آیا در عصر انفجار اطلاعات و در حالی که مردم در خیابان های اروپا و ایالات متحده آمریکا و ترکیه و برزیل و مصر رهبران خود را به حسابرسی می کشانند، چنین استدلال کردن هائی نشان از دور بودن تنظیم کنندگان بیانیه از واقعیت عصر حاضر نمی دهد؟

بیانیه در بند 23، فرماندهان آمریکائی را به شهادت می گیرد که "طلاق های اجباری" در  درون مجاهدین در کار نبوده است. سوال اینجاست؛ در حالی که همه اعضاء مجاهدین و یا جدا شدگان و خانواده هایشان جزئیات طلاق های ایدئولوژیک را می دانند، چرا این واقعیت پوشیده شده و از فرماندهان آمریکائی شهادت گرفته می شود؟ چرا مسعود رجوی که خود را معمار انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین می داند، شجاعت دفاع از این موضوع را ندارد؟ در طلاق های ایدئولوژیک  که به دلیل زیر فشار روانی قرار گرفتن افراد برای تن دردادن به آن می توان آن را طلاق های اجباری هم نامید، چه چیز شرم گینانه ای وجود دارد که مسعود رجوی و رهبری مجاهدین از اعتراف به آن شرم داشته و طفره می روند؟ چرا نوارهای ویدئویی این نشستها در معرض دید افکار عمومی قرار نمی گیرد تا مردم عادی، متخصصین روانشناسی و متخصصین علوم اجتماعی و علوم سیاسی، خبرنگاران و سازمان های حقوق بشری در باره ی آن نظر بدهند؟ اگر به درستی کاری که می کنید اعتقاد دارید، پس بگذارید دنیا با دستاوردهای رهائی بخش شما آشنا شود.
در بند 34 بیانیه آمده است که اداره امنیت داخلی هلند اعلام کرده افرادی از جداشدگان سازمان مجاهدین در هلند با وزارت اطلاعات ارتباط دارند.
وجود چنین سندی نمی تواند دلیلی شود که بر اساس آن هر منتقد و جدا شده از سازمان مجاهدین در این دسته بندی قرار گرفته و "مزدور وزرات اطلاعات" نامیده شود. اینگونه استدلال کردن نشان می دهد که تنظیم کنندگان بیانیه تا کجا با بیانیه ده ماده ای مریم رجوی، رئیس جمهور منتخب خود، بیگانه هستند: " ۶. ايران فردا، کشور عدالت و قانون است. ما خواهان ايجاد يک نظام قضايی مدرن، مبتنی بر احترام به اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات هستيم. همچنين قانون شريعت آخوندی، در ايران فردا جايی نخواهد داشت."[4]
تکلیف "اصل برائت" در ماده فوق چه می شود؟ تنظیم کنندگان بیانیه چگونه می توانند بر اساس گزارش یک دستگاه امنیتی یک کشور خارجی که جزئیات آن را هم در اختیار ندارند، همه جداشدگان و منتقدین خود را در یک "قضاوت دسته جمعی "عوامل و ماموران و مرتبطان" با  وزرات اطلاعات بخوانند،؟ و وقتی آنها به خوبی بر بی پایه و اساس بودن اتهامات خود واقف هستند، پس چرا به چنین روشی متوسل می شوند؟
وقتی یک فرد بی طرف ماده 6 از موارد دهگانه وعده داده شده توسط خانم مریم رجوی را که بر روی کاغذ نوشته شده با عمل امروز شما مقایسه می کند، چگونه می تواند به وعده های داده شده او  برای ایران فردا اعتماد کند؟
بند پایانی: آنانی که با زبان و منطقِ حاکم بر سازمان مجاهدین آشنا هستند می دانند که بند40 بیانیه به خط و نشان کشیدن و تهدید منتقدین و جداشدگان احتمالی آینده از سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت اختصاص دارد. آنجا که تاکید می کند: دبیرخانه و کمیسیون های شورا مجازند در آینده "در هر موردی که ضروری می بینند به روشنگری های لازم " مبادرت کنند.

نتیجه گیری پایانی
شاید بتوان گفت که موضوع بندهای 11، 12، ، 13،14، 15، 21، 36، 37، 38، 39 بیانیه پاسخ به استعفای آقایان روحانی و قصیم باشد. اما سوال این است که با این وجود دیگر صدور چنین بیانیه مفصلی برای چیست؟ به نظر می رسد که تنظیم کنندگان بیانیه با "آسمان و ریسمان بهم بافتن" و ربط موضوعات بی ارتباط به همدیگر،  و با ایحاد "گرد و خاک و شلوغ کردن و جار و جنجال"، و برجسته کردن ذهنی "خطر" ی که متوجه جان مسعود رجوی می باشد، در تلاشند تا موضوع اصلی، یعنی پاسخگو بودن او را از دیده ها به کناری بزنند. چنین روشی نشان دهنده عدم پایبندی تنظیم کنندگان بیانیه به شفاف سازی و پاسخگو بودن به افکار عمومی بوده و نشان می دهد که سقف تحمل پذیری رهبری مجاهدین در قبال ناراضیان، دگراندیشان و پرسشگران تا کجا کوتاه است. تقدس سازی و "خط قرمز رهبری" و حیطه ای که مسعود رجوی برای خود ایجاد کرده است این برداشت را القاء می کند که او انتظار دارد فراتر از اعضاء مجاهدین، مردم عادی و فعالین سیاسی نیز به اطاعت کامل از وی تن داده و سوالی هم مطرح نکنند، در غیر این صورت باید خود را برای ترور شخصیت و اتهامات بی پایه و اساسی که نثار آنها خواهد شد آماده کنند.
حنیف حیدرنژاد
04.07.2013

هیچ نظری موجود نیست: