میخ محکم اسلام عزیز و واگذاری آن به مردم
اسماعیل وفا یغمایی
اسماعیل وفا یغمایی
هیچ دین و آئین زنده و سرحال و پرزاد و ولد و پر تکاپوئی مانند اسلام میخ خودش را تا بیخ در نقاط مختلف زندگی روزانه، هفتگی و سالانه پیروانش نکوبیده است. انگار رئیس کل این آئین رحمت و رهائی از صبح تا شب و از شب تا صبح نگران بیوفائی پیروان خویش است.این میخ که البته با تمام طول و عرض و قطر، تمامش میخ رحمت است و نباید در آن شکی روا داشت از قبل ازتولد ما و از زمانی که ابوی و والده ماوشما و البته به اذن اسلام وملا و محضر دار مسلمان محله به حلالیت دست پیدا کنند و البته با زمزمه نام پاکیزه خدا و فراری دادن شیطان حرامزاده که پدر سوخته میخواهد یواشکی درامر خیردخالت کند، و واسطه نزول من و ما شود بر زمین خاکی شوند شروع میشود. بعد از تولد ما اسلام اسممان را از میان مقدسین و مقدسات خود انتخاب میکند و در گوشمان اذان میگوید.
نود در صد اسمهای ما اسمهای چهارده معصوم و اهل و عیالشان است و یا فتح الله و نورالله وهدایت الله و روح الله یا عبدالحسین و غلامحسین و غلامحسن و غلامعلی و سبزه علی وغلام ممد و یا اسامی سایر پیامبران و کسانی که اسلام عزیز اوکی فرموده، چند هفته بعد به امر اسلام باید ختنه شویم و این ابزارکی که بخش عظیمی از فقه و علمای اسلام نگاهشان متوجه خطاهای آن است همان اول کار تنبیه لازم را بشود و .سر مبارکش را از دست بدهد . همزمان نظر قربانی و یا دعائی توسط والده به قنداقمان می آویزند. در طول دوران زندگی بارها به یاری دوازده امام و چهارد معصوم از خطرات نجات پیدا میکنیم. بزرگتر که شدیم برای اینکه خدا را فراموش نکنیم باید روزی هفده بار در پنج نوبت خم بشویم و سجده کنیم تا یادمان نرود که مسلمانیم.موقع خوابیدن باید دعا بخوانیم. موقع برخاستن باید بسم الله بگوئیم. وقتی تعجب میکنیم میگوئیم ماشاالله. وقتی امیدواریم میگوئیم انشالله. وقتی میترسیم میگوئیم لاحول ولا قوه الا بالله. وقتی دختر همسایه خوش چشم و ابرو و یاعیال احتمالی آینده را در کوچه یا دانشگاه یا مسجدنظاره میکنیم میگوئیم فتبارک الله. اگر گناهی مرتکب شویم میگوئیم استغفرالله و میرویم امامزاده محل و دخیل میبندیم و خیالمان راحت میشود و برای گناه بعدی دل و جرئت پیدا میکنیم، وقتی میخواهیم شروع کنیم میگوئیم بسم الله. وقتی کار بخوبی تمام میشود میگوئیم الحمدلله،وقتی میخواهیم بلند شویم میگوئیم یا الله. بار که میخواهیم بلند کنیم میگوئیم یا علی. فریاد مدد که میزنیم میگوئیم یا ابوالفضل و یا حسین.در سقاخانه محل وقتی آب میخوریم میگوئیم سلام بر حسین. وقتی به زندانمان میاندازند میگوئیم یا موسی ابن جعفر، وقتی در غربت گیر میکنیم غریب الغربا را صدا میزنیم، سمبل مریضهامان زین العابدین بیمار است و سمبل علم و دانشمان امام جعفر صادق،در زورخانه با مدح علی و ضرب مرشد بر و بازویمان را میپرورانیم،به حضرت عباس قسم میخوریم که به وعده وفا کنیم، ماه رمضان را یکماه روزها روزه ایم و شبها دعا خوان. ماه محرم را باید لباس سوگ بپوشیم و سینه بزنیم و روضه و نوحه گوش کنیم. ماه ذی الحجه باید به حج برویم. موقعیکه عطسه میکنیم میگوئیم یرحمک الله.با پای چپ باید وارد مستراح شویم که در صورت سکته با سر در توالت نیفتیم، موقعی که میشاشیم باید استبرا کنیم. بعد از تغوط باید رعایت طهارت اسلامی را نمود تا صدای چینی از اسافل اعضایمان شنیده شود. در کوچه میگوئیم سلام علیکم و رحمت الله و برکاته و جواب میشنویم و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته ،وقتی خداحافظی میکنیم میگوئیم فی امان الله، سالی چهارده بار جشن تولد چهارده معصوم را میگیریم،و بیشتر از این در سوگ آنها مینشینیم،اگر کار خطائی بکنیم اسلام شلاقمان میزند اگر خطا بزرگتر باشد ممکن است دستمان را ببرد و یا دارمان بزند!اگر کار خوب بکنیم اسلام و الله ثوابش را یاداشت میکنند تا بعدا بپردازند. نمیخواهم سرتان را درد بیاورم واقعا میشود صدها و صدها مورد دیگر از انعکاسات نیرومند اسلامی را در لحظه لحظه زندگیمان در هر روز و هر هفته از آغاز تا پایان زندگی ببینیم، وقتی داریم به خیر و خوشی میمیریم میایند بالای سرمان قران میخوانند و آب تربت در حلقمان میریزند ووقتی که به سلامتی و خوشی مردیم یا دارمان زدند و تیر بارانمان کردند در انتهای شستن بدون اجازه ما مقداری پنبه به دستور اسلام در برخی نقاطمان میگذارند تا مبادا خرابی ببار آید وبا ریده مال کردن کفن باعث خشم خداوند شویم که دوباره بگیرند آنجا دارمان بزنند و پس از مرگ در آن دنیا دوباره برگردیم اینطرف! . سر قبر ملا می آید و حتی اگر مسلمان خیلی معتقدی هم نباشیم اعتقادت لازم را به گوش ما که دیگر نمیشنود میتپاندو پولی میگیرد و میرود و وقتی که کار تمام شد روی قبرمان سنگی میگذارند و بالایش مینویسند انا لله و انا الیه راجعون تا میخ اسلام سفت باشد و بیدینها و کمونیستها و پیروان سایر ادیان مرده ما را بنام خودشان جا نزنند و بر تعداد اموات خود نیفزایند وکسی مرده ما را به نام خودش ثبت نکند و حتی ماهها پس از مرگمان ماجرا با نمودارهای اسلامی ادامه دارد تا کی و کجا کلک کار کنده شود و دست از سرمان بردارند البته اگر ماجراهای اسلامی ما بعد القبر شروع نشود و خدای نکرده نکیر و منکر نیایند و جاهای نابدترمان را نیمسوز استعمال نفرمایند و تازه بعدش ماجرای حسابرسی و پل صراط و جهنم و بهشت و هزار کوفت و. زهر مار دیگر.
این اندکی از بسیار! خودتان میتوانید ادامه دهید و این می تواند خود زمینه تحقیق جالبی بشود که به ما بفهماند اسلام چگونه با هزاران تار و هزاران پود و در روندی پیچیده در طول هزار و چهار صد سال مانند آبی که قطره قطره فرو چکیده تا اعماق شخصیت و روح و روان جامعه ما، در فرهنگ ما، درسماع و جماع و خوردن و نوشیدن و پوشیدن و آرشیتکتور و معماری و نوای سازها و موسیقی و نحوه آرایش زلف زنان و ریش و سبیل مرادانمان نشت و رسوخ نموده است.
قبل از ادامه مطلب دو نکته را توضیح میدهم. اول اینکه ممکن است شما شخصا این را قبول نداشته باشید. مهم نیست و حق با شماست ، شما میتوانید این را برای خودتان قبول نداشته باشید ولی وقتی از انسان کلی و اجتماعی در جامعه خود صحبت میشود میتوانیم حقیقت راببینیم. دوم اینکه من در اینجا در پی مقوله حقانیت و یا عدم حقانیت اسلام نیستم ودارم از یک واقعیت و فهم آن صحبت میکنم. از واقعیتی که موجب میشود گاه رهبران بزرگترین سازمان اپوزیسیون ایران که بیشترین کشته را در زیر تیغ آخوندها داده اند خاضعانه و با دیدگانی اشکبار و قلبی مومن بروند و لیست شهدای بخون خفته خود را به محلی که شیعیان را اعتقاد بر این است امام دوازدهم در آنجا غیب شده است تقدیم کنند و ملتی که سی سال در زیر فجایع ملایان مسلم و شیعه جان کنده با فریاد الله اکبر در پشت بامها ویا حسین و میر حسین در خیابانها بمیدان بیاید و نمونه های فراوان دیگر از این قبیل که خود میتوانید بجوئید و بیابید.
بحث مفصل است و من نه میخواهم و نه میتوانم در اینجا مفصل بحث کنم و بنویسم. میخواهم بگویم با توجه به میخ اسلام و فرو رفتن این میخ تا بیخ و اعماق جامعه و در زوایای مختلف نبایست بدون مسئولیت با آن در افتاد و مردم را آزرد و گیج کرد. جابجائی یا تعویض یا نوسازی و یا بهتر است بگویم چرب کردن و قابل تحمل کردن مذهب چنانکه اروپائیها کرده اندوقت و فکر میطلبد. این میخهای عظیم الجثه فرهنگی اگر باید جابجا شود زمان میطلبد و حوصله و جانشین و باید توسط خود مردم و با کمک فرزانگان مسئول صورت گیرد. اما در کنار این به تمام کسانی که میخواهند از حضور این میخها در درون جامعه ایران استفاده یا دانسته و نادانسته سوء استفاده کرده وبجای پیدا کردن راه حلی دموکراتیک و عقلائی برای حل مشکلات جامعه ایران، از این میخهای فرهنگی ایدئولوزی بسازند یا ایدئولوزی ساخته شده را بکار گیرند باید گفت دارید اشتباه میکنید. باید با این جماعت چه در طیف راست و یا چپ و یا میانه سرسختانه و افشاگرانه مبارزه کرد و گفت ، کافیست دیگر و لطفا میخ محکم اسلام عزیز را بعنوان فرهنگ بخش عظیمی از مردم به مردم و اگذارید و اگردر دنیای سیاست و مبارزه واقعا حرفی برای گفتن دارید در حیطه ای بر زبان آورید که راه نفس دیگران را نبندد و برای همه و نیز برای آنانکه فارغ از اندیشه و آمال و آرزوی مردم کوچه و بازار، شناختی دیگر از اسلام دارند قابل فهم باشد. انشالله که چنین باشد و استغفرالله و نعوذ بالله اگر این نباشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر