۱۳۹۴ تیر ۶, شنبه

ستارخان در خاطراتش میگوید: من هیچوقت گریه نکردم چون اگرگریه میکردم آذربایجان شکست میخورد واگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد.



((ستارخان در خاطراتش میگوید: من هیچوقت گریه نکردم چون اگرگریه میکردم آذربایجان شکست میخورد واگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد.  اما در زمان مشروطه یکبار اشک ریختم . یکبار آن زمان که 9ماه بود در محاصره بودیم بدون آب بدون غذا . ازقرارگاه آمدم بیرونمادری را دیدم با کودکی در بغل . کودک ازفرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را باخاک ریشه میخورد.باخودم گفتم الان مادر کودک مرافحش میدهد ومیگوید لعنت به ستارخان. اما مادر، فرزند رادر آغوش گرفت و گفت:   " اشکالی ندارد فرزندم، خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم ." آنجا بود که اشک ازچشمانم سرازیر شد ...

زنده وجاویدان باد نام کسانیکه بخاطر عزت این مملکت وآب وخاک جانانه ایستادند...))

نگاره های زير در ايميل ديگری بود... يادمان باشد بزرگان ما از جمله مولوی گفته است:




Inline image 1

به جای مکه رفتن به این کودکان کمک کنیم
Inline image 2

Inline image 1


Inline image 3

Inline image 2


Inline image 1


چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است



هیچ نظری موجود نیست: