وقتی چیز غریبی میشنویم، نباید پیشاپیش آن را رّد کنیم.
همنشین بهار
رشته ای که کلمات حول آن به یکدیگر قلاب میشوند.
استحاله چیست؟
همنشین بهار
وقتی
چیز غریبی میشنویم، نباید پیشاپیش آن را رّد کنیم، چرا که این کار
نابخردی است. در واقع، چیزهای هولناکی ممکن است درست باشند و بسیاری از
چیزها که آشنا و یا ستایش شده هستند چه بسا که دروغ باشند. حقیقت به خودی
خود حقیقت است نه از آن رو که مردمان بسیاری بدان باور دارند. ابن نفیس،
«شرح معنی القانون»
...
یاداشتهای پراکنده زیر مثل جویبارهای کوچکی که به رود میپیوندند بنوعی با هم ارتباط دارند.
________________
جامعه ایران پوست انداخته است.
جامعه
امروز ایران با آنچه سال ۵۷-۵۸ شاهدش بودیم یکی نیست. کن فیکون شده و پوست
انداخته است. در داخل سیستم شناختی خودش به سمت عقلانیت و نقد قدرت سیاسی
حرکت میکند، از سرمایه اجتماعی قابل توجهی برخوردار است و در آن شهرنشینان
دست بالا را دارند. جمعیت ایران دوبرابر شده ولی تعداد دانشجویان تقریباً
۲۰ برابر زمان انقلاب است. در آن مقطع ۱۱۰ تا ۱۲۰ هزار دانشجو داشتیم و
الان میلیون ها دانشجو و فارغالتحصیل داریم.
آن
زمان رسانه های ارتباطی حداکثر تلفن و رادیو و تلویزیون با دو کانال بود.
الان ماهواره، اینترنت، فاکس و... و رسانه حرف اول را میزند.
گفتمانی
که منتقد را مخالف جلوه میدهد و مخالف را دشمن. گفتمانی که معتقد است
هرکه عین ما نیست دشمن ما است، در جامعه زنده و بیدار میهن ما خریدار
ندارد.
نمیتوان
با گفتمان سطحی مردم رنجدیده ایران را وادار کرد که کنشهای اجتماعی مورد
نظر ما را انجام دهند. جوانان هوشیاری که در ایران زندگی میکنند گرچه با
فشارهای سیاسی، اقتصادی و جنسی (که همسالانشان در خارج کشور تقریباً با آن
بیگانه اند) روبرو هستند اما به مراتب جلوتر بوده و «به روز»ترند. سرود و
درود و های و هوی در آنان کارگر نیست. چون تشنه به آب و خسته به خواب، به
حرف نو نیاز دارند. فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر...
رشته ای که کلمات حول آن به یکدیگر قلاب میشوند.
یکی
از اعضای شورای ملی مقاومت (آقای مهدی سامع) مقاله ای با عنوان «جدال
ولایت مشروطه فقیه با ولایت مطلقه فقیه» منتشر کرده اند که منهای مقدمه و
حواشی آن، لُّب کلامش این است:
(با انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری) دو صف بندی در درون هِرَم قدرت شکل گرفته است:
۱- صف طرفداران «ولایت مشروطه فقیه»...
۲- صف طرفداران «ولایت مطلقه فقیه» که پیرو ولایت خامنه ای هستند.
عضو شورا میپرسد:
آیا این جریان (یعنی طرفداران ولایت مشروطه فقیه) در هماهنگی با غرب میتوانند خامنه ای را مجبور به نوشیدن جام زهر کنند؟
سپس پاسخ میدهد:
در توازن کنونی (اگرچه) بعید است (خامنه ای) به این معامله تن دهد، اما... ممکن است در این مورد هم به ناچار تن به عقب نشینی دهد.
...
از
اگر و مگر و شاید و امکان دارد و بعید است و... راهی جز مبارزه برای آزادی
نیست و …آزادی و حق را باید گرفت... (در نوشته مزبور) میگذریم.
آیا جوهر حرف سامع این است که امکان دارد افعی کبوتر بزاید؟!
در اینصورت آیا القای تحول پذیری و قابلیت اصلاح رژیم جمهوری اسلامی با اساسنامه شورای ملی مقاومت همخوانی دارد؟
توجه کنیم که تک تک کلمات و واژه ها مهم نیستند، آنچه اهمیت دارد، پیام و رشته ای است که کلمات حول آن به یکدیگر قلاب میشوند.
________________
به عنصر اجتماعی در داخل کشور بایستی بها داد.
آقای
هدایت الله متین دفتری سال ۱۳۷۶ گفته بود به عنصر اجتماعی در داخل کشور
بایستی بها داد. چیزی که بعدها صحت آن هم مشخص شد و دیدیم که چه الم شنگه
ای بر علیه او درست شد.
حرف آقای سامع بسا فراتر، یعنی حرکت در دستگاه استحاله است. بدون اینکه ایشان این واژه را بکار برده باشند.
اگر
این برداشت ذهنیت محض است که هیچ، باد هوا است و من پوزش میخواهم. اما
چنانچه رگه هایی از واقعیت داشته باشد تأمل در آن ضروری است.
...
آیین
نامه داخلی شورا که مهر ۱۳۷۶ تدوین شده ذیل بند ۹ به موارد تخلف اعضا از
تعهداتشان و «بویژه نقض مرزبندیهای سیاسی با رژیم شاه و رژیم خمینی» اشاره
میکند.
آیا القای تحول پذیری و قابلیت اصلاح رژیم جمهوری اسلامی با اساسنامه شورای ملی مقاومت همخوانی دارد و تخلف از تعهدات نیست؟
________________
سعید حجاریان و ولایت فقیه مشروطه
موضوع «ولایت فقیه مشروطه» دقیقاً چیزی است که سعید حجاریان گفته است. (البته بعدها به میرحسین موسوی و... منتسب شد)
هم اکنون هم گرایشی در درون اصلاحطلبان از «مشروطه کردن ولایت فقیه» بحث میکند و آنرا زمینه ای برای تحقق دموکراسی (طبقه متوسط قدرتمند، نهادهای غیردولتی، سطح آموزش و...) به حساب میآورد.
...
آیا با میان کشیدن تئوری حجاریان به نوعی خط استحاله برجسته نشده است؟
وقتی صحیت از «ولایت مشروطه فقیه» میشود یعنی چه؟
یعنی
رهبر نظام نقشی تشریفاتی شبیه «الیزابت» و «گوستاو» در بریتانیای کبیر و
سوئد خواهد داشت و این، یعنی رژیم به بالاترین رفرم ممکن تن داده است. همان
«استحاله»ای که مجاهدین سه دهه است همه را به جرم بیان آن، به باد
ناسزا گرفته و انگ وابستگی به «وزارت اطلاعات رژیم» زدهاند.
________________
آیا کّل سیستم دارد به راست میچرخد؟
آقای مسعود رجوی هم در پیامی که بعد از انتخابات داد گفت:
آزمایش و سئوال اصلی در برابر روحانی و رفسنجانی و شرکا این است که آیا میتوانند به خامنه ای جام زهر بخورانند یا خیر؟
نفس آن پیام و این پرسش، به احتمال تغییر شرایط فرجه میدهد. شرایطی که تنها در روند نوعی استحاله میتواند شکل بگیرد.
حالا اینکه پیشرفت جریان استحاله به آنجا برسد که رهبری نظام بالفعل از دور خارج گردد داستان دیگری است.
...
با
این یادآوری که اصلاح و استحاله ظرفیت میخواهد و انتخابات آزاد (بر اساس
اصل حاکمیت مردم) تنها مقدمه استحاله (به معنی واقعی کلمه) است، پرسیدنی
است:
آیا کل سیستم (در شورا و مجاهدین) دارد زیرزیره و یواش یواش به راست میچرخد؟
آیا سقوط در گفتار و قضاوتهای ظالمانه پرتوی از این چرخش به راست نیست؟
آیا
تمامیت سیستم، اخلاقیات و گفتمانش دارد به آرمانها و گذشته خودش پشت
میکند یا همه آنچه در انتقاد به مجاهدین و شورا گفته میشود حرف مفت است و
تفسیر به رأی؟
...
اگر
تمامیت سیستم تغییر موضع نداده باشد. آنوقت میتوان این یا آن موضعگیری را
خروج از ریل تفسیر نمود و گفت نقض این بخش یا آن بخش از آیین نامه شورا
است اما اگر تمامیت سیستم دارد آهسته آهسته ریل عوض میکند چی؟...
کنار
گذاشتن مبارزه مسلحانه که سازمان در دادگاه پوئک (در انگلستان) ادعا نمود
در نشستهای پیش از ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ تصمیم گیری شده، نشان داد میتوان ریل
را عوض کرد و به روی خود هم نیآورد.
استحاله چیست؟
از
استحاله اشراقی و فلسفی و مرحله ای از تماشا و شهود که موجب «بسط»...
میشود و به شیدائی عارفانه و عاشقانه و... میانجامد، چون اشراف ندارم و
به این بحث هم مربوط نمیشود میگذرم. استحاله حالی به حالی شدن است و محال
و ناممکن بودن (چیزی) هم معنا میدهد. استحاله یعنی از این رو به آن رو
شدن. از چیزی به چیز دیگر تبدیل گشتن. امری بمراتب فراتر از آنچه ما اصلاح
طلبی و رفرمیسم مینامیم.
وقتی سگ در نمکزار فرو رود و تبدیل به نمک شود یا کود تبدیل به خاک گردد، میگوییم استحاله صورت گرفته است.
بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه که میبینی.
آندره
ژید André Gide (۱۸۶۹ - ۱۹۵۱) نویسندهٔ فرانسوی و برنده جایزه ادبی نوبل
در سال ۱۹۴۷ سفرنامه ای دارد به نام «بازگشت از شوروی» که توسط جلال آل
احمد به فارسی ترجمه شده است.
...
آندره
ژید از مصیبتهای جنگ (و بیکاری و فقر و بیماری که در پی داشت) تاثیر گرفته
بود. با اینحال امید بر وی غلبه داشت و همیشه میگفت بکوش تا عظمت در نگاه
تو باشد نه در آنچه که میبینی.
در
دوران او اندیشه های کارل مارکس و جنیش های کارگری و سوسیالیستی بر سر
زبانها بود و نویسندگان با موضعگیری و آثار خود نشان میدادند که کنار
تهیدستان ستمدیده هستند یا به اردوی مقابل تعلق دارند. آندره ژید جانب
ستمدیدگان را گرفت.
...
در روسیه انقلاب شده بود و روشنفکران چشم به سوی مسکو داشتند.
آندره
ژید پیش از آنکه راهی آنجا شود سفری به کشور های کنگو و چاد از مستعمرات
آنوقت فرانسه داشت و در سفرنامه اش از مظلومیت آفریقا و دنائت استعمارگران
بسیار نوشت.
ولی
در سفر به شوروی سراسر شوق بود و با این تصور بدآنجا قدم نهاد که آرزو های
مردم شوروی رو به برآورده شدن است. اما واقعیت او را از خوشباوری بیرون
آورد و کم کم سخن به انتقاد گشود و نوشت غمی ناشناخته دلم را میفشرد، و
مرا درین تردید نهاده که در برگشت به پاریس، چه باید بگویم؟ چطور میتوانم
اعتراض ها و ایراد ها را پنهان کنم؟ و تایید کنان از آنچه در شوروی دیده ام
دروغ بگویم؟
نه
ـ کاملا احساس میکنم که با چنین رفتاری در عین حال که به شوروی خدمتی
نکرده ام ـ نسبت به هدفی نیز که در شوروی در انظار ما از دم میزده است،
خیانت کرده ام.
دولتیان
میخواستند به من جا های را نشان بدهند که از پیش آماده شده بود اما من
میخواستم جاهایی را هم ببینم که چنین آمادگی، تهیه دیده نشده بود.
متاسف شدم که در اتحاد شوروی یک اثر هنری هزاری هم که زیبا و عالی باشد، اگر طبق دستور نباشد، ملعون و مطرود خواهد بود.
زیبایی
در شوروی درست به عنوان یک ارزش بورژوایی مورد توجه قرار میگیرد و یک
هنرمند هزاری هم که نابغه باشد، اگر اهل مدح و ثنا نباشد، بفرموده، نظر جمع
از او پر میگردد و مطرود میشود.
...
آندره
ژید با اینکه در طرح انتقادات و اعتراض های خویش نشان داد که دشمن اتحاد
شوروی نیست. اگرچه با دلسوزی و همنوایی و احترام، پاره یی از ناهنجاری ها و
روشهای ناپسند را انتقاد و سرزنش کرد. اما از سوی حزب کمونسیت و کسانیکه
استالین برایشان خدا بود، با جوسازیهای وحشتناکی روبرو شد و پشت سرش صفحه
گذاشتند که مادرش دختر یکی از بورژواهای ثروتمند نرماندی بوده، منحرف کننده
جوانان و خلاصه فاسد است و...
مآمور فلان سرویس اطلاعاتی هم بوده و ما پیشتر میخواستیم افشایش کنیم و...
مآمور فلان سرویس اطلاعاتی هم بوده و ما پیشتر میخواستیم افشایش کنیم و...
...
مرتجعین
حتی زیر پای «رومن رولان» Romain Rolland (نویسنده ژان کریستوف و جان
شیفته) هم نشستند تا علیه وی بنویسد و متاسفانه او با اینکه میدانست آندره
ژید نویسنده دردمندی است و در آن کتاب جز واقعیت را گزارش نکرده، اما چنین
کار پلیدی را کرد و به صف امضاکنندگان علیه او پیوست و به آندره ژید فحش
داد. آندره ژیدی که در خلوت خویش مثل کف دست میشناخت ناگهان حامل همه
مفاسد شد و نوکر بی جیره و مواجب سرمایه داری...
میگویند
رومان رولان اواخر عمرش از اینکه قلمش و زبانش را آلوده کرده بود بسیار
رنج میبرد. او هفت سال پیش از مرگ آندره ژید، درگذشت.
بابا گلی به جمالت
برای یک انقلابی، سقوط در گفتار و قضاوتهای ظالمانه نشانه ای از دگردیسی و چرخش به راست است.
پاپوشدوزی و برچسبزنی که رواج یابد سقوط گفتار هم عادی میشود.
...
سقوط
گفتار در واکنش به نامه سرگشاده ایرج مصداقی، دغدغه های اسماعیل وفا
یغمائی و استعفای آقایان قصیم و روحانی، براستی غم انگیز است.
واکنشها
(جز یکی) متاسفانه با ارزیابیهای شتابزده و قضاوتهای ظالمانه همراه بود و
جالب اینجا است که همه آنها را «دوست» (و نه دشمن) مینویسد. نوشته هایی که
میتوانست پخته تر و سنجیده تر باشد.
متاسفانه دود نوشته های سبک و بی محتوا به چشم همه میرود. به جای «آتش بس» و بردباری، چنگ همه علیه همه در دستور کار قرار میگیرد.
بللوُم اُمنیوم کُنترا اُمنِس
...
همه
پشت سر هم صفحه میگذاریم و هیچکس به این فکر نمیافتد که واسه چی این سر
سفره با آن سر سفره قهر است؟ این و آن که «مزدور» و پادوی دشمن هستند و
ازشون انتظار نیست! «اریاب فضل» چرا چنین میکنند؟
وقتی
از فلاخن دوست سنگها یکی بعد از دیگری فرود میآید و هیچکس از خر شیطان
پایین بیا نیست طبیعی است که دشمن شاد میشویم و او به ریش و گیسوی همه ما
میخندد.
غیر
از کبر و غرور (و منیّت فروبرنده) که در کمین تک تک ما است، شخصاً هیچ
دشمنی جز مدعیان صاحب اختیاری جهان و استبداد زیر پرده دین (جز استعمار و
ارتجاع) نمیشناسم.
به
همین دلیل در مقابل کسانیکه با نیات پلید و از موضع راست به مجاهدین و
مبارزین میهن ما خرده میگیرند تمام قد از آنان دفاع میکنم.
در
شرایط سخت که دستبند و چشمبند حاکم بود کلمه ای علیه آنان نگفتم و مرارت
ها را هم با اشتیاق پذیرفتم اما معتقدم از موضع ضدیت با ارتجاع و استعمار
باید نقدشان کرد.
خدا
هم برتر از سئوال نیست. امثال محمد و علی هم پاسخگو بودند. بنابراین طرح
پرسش و انتقاد از انسانهای فداکاری که پا در رکاب مبارزه گذاشته اند، ابدا
دشمنی نیست و مرعوب جوسازی ها نمیشوم. پشتم به کوه اُحد است. مسیر خودم
را میروم و باکی هم از اینطرف و آن طرف ندارم.
...
شرط به اعتبار مبنا وارد عمل میشود. وقتی مبنا قرص و محکم باشد، شرط بیرونی چه غلطی میتواند بکند. دلیل اینهمه های و هوی چیست؟
اصلاً همه منتقدین «مغرض» اند و مثل «سگ» عو عو میکنند. بسیار خوب.
دریا (اگر دریاست) چرا باید بهم بریزد و هیاهو کند. دریا که نباید از پوز سگ نجس شود.
یک
نیروی واقعاً انقلابی از طرح پرسش و انتقاد آسیب نمیبیند. رشد میکند.
بگذریم که انتقاد باعث میشود توطئه سکوت در مورد او شکسته شود و این به
زیان قاتلین زندانیان سیاسی است.
...
آنتی تز مجاهدین در خود مجاهدین است. در بیرون آنها نیست. تضمین مجاهدین هم در خود مجاهدین است.
دائک منک و لا تشعر. دوائک فیک و لا تبصر
درد در خود توست و توجه نداری. درمان هم در خود توست...
دست از قضاوتهای ناحق برداریم. فرزندان این خلق دلیر شریف تر از آنند که پلی بشوند تا جنایتکاران از روی آن عبور کنند.
گفتمان سنتی که دائم پی دشمن میگردد و براحتی مارک میزند، در شأن یک نیروی انقلابی نیست.
قضاوتهای ناحق و امتناع انصاف و واقع بینی را برای مرتجعین بگذاریم.
چرا اینقدر غرّه هستیم؟ مگر عمر نوح میکنیم؟ کجا را میخواهیم بگیریم؟
چرا چراغی بهر تاریکی نگاه نمیداریم؟ مگر عاقبت از ما جز غبار میماند؟
حُسن تو دایم بدین قرار نماند
مست تو جاوید در خمار نماند
ای گل خندان نوشکفته نگه دار
خاطر بلبل که نوبهار نماند
حسن دلاویز پنجهایست نگارین
تا به قیامت بر او نگار نماند
عاقبت از ما غبار ماند زنهار
تا ز تو بر خاطری غبار نماند
...
برگردیم به واکنشها و نوشته ها
صادقانه بگویم قصدم از اشاره به آنها عیب جویی یا دشمنی نیست و از لحن کلامم پوزش میخواهم.
...
آقا«جمال»ی با «تقوا»ی تمام نوشته اند:
«رژیم، ایرج مصداقی را به تشکیلات (مجاهدین) در اروپا نفوذ داده بود تا او مریم رجوی را ترور کند.»
بابا گلی به جمالت...
چشم باز و گوش باز و این عمی (عما)
حیرتم از چشم بندی خدا
________________
تره به تخمش میره حسنی به باباش
مقاله بسیار «وزین و متین»
«داستان بریدگی از حرکت و فاصله گرفتن ملکول ها و یک تجربه علمی»
واقعاً محشر است!
آقا جمال نوشته بودند:
«...یک
دست سعید سلطانپور شاعر خلق را به لوله ی فلزی در سلول و دست دیگرش را به
لوله ی شوفاژ بسته بودند تا با باز و بسته کردن مکرر در سنگین فلزی، او زجر
بکشد»
...
برادر
عزیز، سعید را آزردند و ظالمانه کشتند. به حاشیه سازی و «افکت دادن» نیازی
نیست. بزرگنمایی و گزارش های غیرواقعی کدام گره را گشوده که از آن دست
برنمیداریم؟ چرا باور نمیکنیم که با تاریکی نمیتوان سراغ تاریکی رفت؟
البته آقا جمال تقصیری ندارد. بزرگنمایی و اخبار غیرواقعی کار ازمابهتران است و «تره به تخمش میره حسنی به باباش»
بیخود که نگفته اند: الناس علی دین ملوکهم.
________________
«مولکول های با هوش و انقلاب کرده»
آقا
جمال که هنوز هم ول کن «ملکولها» نیست بی آنکه آشنایی دقیق و همه جانبه با
این مقوله داشته باشند، با نوشته مشعشع و گهربار خودشان روضه ملکول
میخوانند تا به حساب «بریده ها و مزدوران» که به قول او در «دیاپازون
رژیم» افتاده اند برسد.
...
با
تکرار و بازی با واژه هایی چون «ماسکه کردن و دیاپازون و پیوندهای
کووالانسی و واندروالسی» و با «مولکول های با هوش و انقلاب کرده» چی را
میخواهیم ثابت کنیم؟
واژه هایی که اشاره کردم به نقل از مقاله «داستان بریدگی از حرکت و فاصله گرفتن ملکول ها و یک تجربه علمی» است.
...
برادر
عزیز برای «اثبات» این «قضاوت خداپسندانه و بسیار اخلاقی» که این و آن
مزدور رژیم هستند و ... پای ملکولها را چرا پیش میکشید؟ چرا بحث «فاصله
گرفتن ملکولها از همدیگر» Molecular Separation و... را لوث میکنیم؟ حتی
اگر این موضوع با دقت هم طرح شده بود (که نشده) باز نمیبایست تشبیهات و
قیاسهای خودمان را بر آن سوار کنیم.
استنتاج «باید» از «هست»، همیشه ممکن نیست...
عقل اگر صد شگرد انگیزد
باید از هست بر نمیخیزد
...
جدال ولایت مشروطه فقیه با ولایت مطلقه فقیه (مهدی سامع)
...
سایت همنشین بهار
ایمیل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر