۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه

دو استعفا و این همه جار و جنجال (بخش اول)

دو استعفا و این همه جار و جنجال (بخش اول)
بهروز ریحانی

در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۹۲، دو شخصیت شورای ملی مقاومت از این نهاد و جبهه‌ی سیاسی استعفا داده‌اند. اینان، دکتر کریم قصیم و آقای محمدرضا روحانی، در متن استعفانامه‌ی خود بطور مختصر و خلاصه دلایل تصمیم خود را توضیح‌ داده‌اند و از «دور روی دیگر همراهان دیرینه را می‌بوسند و با مهر و دوستی بدرود می‌گویند». به عقیده‌ی من، مهمترین بخشاین استعفانامه نه در شرح نقاط اتحاد وافتراق آن‌ها با شورای ملی مقاومت بلکه در بخش پایانی آن می‌باشد که تصریح کرده‌اند «ما در حد توان خویش از حق حیات و آزادی‌های اساسی ساکنان اشرف و لیبرتی قاطعانه دفاع می‌کنیم»، «همچنان خواستار و کوشنده‌ی راه سرنگونی تمامیت رژیم و برچیدن بساط جباریت حاکم بر ایران هستیم»، در برابر خاطره‌ی شکوهمند هزاران جانباخته راه آزادی و رنج و شکنج همه‌ی زندانیان سیاسی سر تعظیم فرود می‌آوریم».
کشیدن مرز قاطع و سرخ‌فام با رژیم ضد‌بشری آخوندی و خواست سرنگونی تمامیت آن، نشاندهنده‌‌‌ی پاکی و خلوص این دو عضو مستعفی، حداقل در رابطه با اهداف اعلام شده‌ی شورای ملی مقاومت می‌باشد. مگر این شورا، بالاترین ارزش در اساسنامه و مصوباتش همین مرزبندی نبوده و نیست؟ مگر مسئول همین شورا بارها نگفته است که ما به هرکس که قدمی، قلمی و درمی در راه سرنگونی بردارد ارج می‌گذاریم؟ آیا بیش از ۳۰ سال با یک جریانی (شورا) بودن و بعد از استعفا کماکان و قاطعانه خواهان نابودی نظام ولایت فقیه بودن به اندازه‌ی قدمی و قلمی ارزش نداشته است؟ پس این همه جار و جنجال و تبلیغات و مقاله و نوشته‌ی مملو از تهمت و افترا و دشنام و ... برای چیست؟
شورا و مجاهدین بارها به زبان‌های مختلف در ۳۰ سال گذشته گفته‌اند که بنی‌صدر و اطرافیانش، قاسملو و حزب دمکرات کردستان و ... افراد و گروه‌های دیگر را به این دلیل که پایبند اصل سرنگونی نبوده‌اند و یا دل در گرو ولی فقیه (خمینی) داشته‌اند و به دنبال بزک کردن و اصلاح نظام ضد انسانی بوده‌اند را از این شورا اخراج کرده‌ایم. آیا کریم قصیم و محمدرضا روحانی با تیزترین و گویاترین و بلند‌ترین بانگ و بیان در همین استعفانامه خواهان نفی کامل نظام ولایت فقیه نبوده‌اند؟ پس مشکل و مسئله چیست؟
جلسه‌ی فوق‌ العاده‌ی میاندوره‌ای شورا تشکیل می‌شود و در اطلاعیه صادره تصریح شده که «دریافت غیرمترقبه‌ی استعفانامه ... بسیار شک‌بر‌انگیز است».
در طی سه دهه‌ی گذشته تعدادی از شخصیت‌‌ها و گروه‌های سیاسی از شورای ملی مقاومت استعفا داده‌اند (و نه اخراج). اینان دلایل جدایی و استعفای خودشان را به دبیرخانه‌ شورا اطلاع داده‌اند، آیا دبیرخانه‌ی شورا جریان این استعفا‌ها را و چگونگی و دلایل آن‌ها را که از قبل هم اعلام کرده‌اند به اطلاع تمام اعضای شورا رسانده‌اند؟ آیا هواداران این شورا کوچکترین اطلاعی از این استعفاها دارند؟ عموم مردم ایران چطور؟
کریم قصیم و محمدرضا روحانی «غیرمترقبه استعفانامه» داده‌اند، اگر ممکن است آن شخصیت‌هایی که با اعلام و اطلاع قبلی استعفانامه تقدیم دبیرخانه‌ کرده‌اند را شما بصورت شفاف و واضح حداقل برای اعضای کنونی شورا توضیح دهید و البته واضح است چنانچه استعفایی به دلایل کاملاً شخصی و خصوصی و نه سیاسی و تشکیلاتی بوده احتیاجی به مطرح کردن ندارد.
مطمئن باشید که شفافیت از قدر و شأن این شورا کم نخواهد کرد و رژیم و وزارت اطلاعات جهنمی‌‌اش هیچ غلطی به لحاظ سیاسی، تشکیلاتی، اجتماعی و بین‌‌المللی نمی‌تواند بکند چرا که اولاً رژیم آخوندی همیشه همچون پیراهن صد‌پاره بوده و با نعلین و دم‌پایی و کفش به جان هم افتادن امری روزمره در نظام الهی می‌باشد و مردمایران پشیزی برای لجن‌پراکنی آن‌ها بر علیه افراد و جریانات سیاسی قائل نیستند. ثانیاً در سطح بین‌المللی استعفا و جدایی از جریانات سیاسی امری پذیرفته شده و نشان‌‌دهنده‌ی وجود دمکراسی در یک نهاد و جبهه معنی می‌شود. معلوم نیست چرا شورای ملی مقاومت این‌چنین از دو استعفا برآشفته شده که یاران دیرینی که با سلام و درستی و صفا و صمیمیت از آن‌ها جدا شدند را با «شناعت و شقاوت و خنجر و خیانت» بدرقه می‌کند؟
اطلاعیه اجلاس میاندوره‌ای شورا تصریح می‌کند که «ما این اقدام غافلگیر‌کننده را که با طرح بیماری طی یک ماه گذشته و با بی‌جواب گذاشتن همه‌ی دعوت‌ها و تماس‌های دبیرخانه صورت گرفته است.... خنجر زدن از پشت و خیانت ... می‌دانیم» البته غافلگیر کننده و غیرمترقبه نامیدن این دو استعفا‌نامه غیرواقعی و به دور از حقیقت می‌باشد چرا که :
دبیرخانه‌‌ی شورا تماماً به ویژه دبیر ارشد و معاون آن، به وسیله‌ی مجاهدین اداره و گردانده می‌شود. خوشبختانه مجاهدین سیاست‌مداران آبدیده‌ای می‌باشند و در دنیای سیاست بدون اغراق هزاران پیراهن پاره‌ کرده‌اند، لذا مانند اکثریت قریب به اتفاق اعضای غیرمجاهد شورا نیستند که در این نهاد نقش کبوتر حرم را دارند. آن‌ها به خوبی می‌دانند وقتی دو مسئول کمیسیون شورا طی یک‌ماه تماس‌ها و دعوت‌های آن‌ها را بی‌ جواب می‌گذارند چه معنای سیاسی‌ای دارد.
بدون شک آن‌ها بلافاصله چراغ قرمز را به نشانه‌ی مسئله دار بودن این دو شخص روشن می‌کنند. وانگهی وقتی یک شخصی جواب تماس‌ها و دعوت‌ها را طی یک ماه نمی‌دهد به این معنا می‌باشد که فرد مربوطه مسائلش عطف به ماسبق بوده است و حداقل برای مجاهدین غافلگیرانه نیست.
از آغاز تأسیس شورای ملی مقاومت ایران بسیاری شخصیت‌ها و گروه‌ها و سازمان‌ها به این جبهه پیوسته و یا جدا و یا اخراج شده آند، مجاهدین چرایی و دلایل و تجارب حاصل از این اتحادها و افتراق ‌ها را با جزئیات به تمام و کامل در حافظه‌ی سازمانی و تشکیلاتی‌شان دارند.
بر اساس تجربه‌ی طولانی اگر شخصی و یا سازمانی که به آن‌ها کار می‌کند یا متحد آن‌ها می‌باشد قصد توضیح در مورد «فرحزاد» را داشته باشد، هنوز «ف» را برزبان نیاورده، آن‌ها تا ته «فرحزاد» را می‌روند.
این استعفا‌ها برای مجاهدین مطلقاً غیرمترقبه نبوده است. شاید این دو استعفا برای هواداران و اعضای مبتدی شورای ملی مقاومت غافلگیر‌انه و شوک‌آور بوده باشد اما مجاهدین آن‌هم در کار جبهه‌ای و تشکیلاتی با مقوله‌ای به نام «غافلگیری» اساساً بیگانه هستند و این وصله‌ها به آن‌ها نمی‌‌چسبد.
پس راستی دلیل این همه هیاهو چیست؟ چرا توپخانه‌ی مقاله نویسی، موضع‌گیری شورایی، غیرشورایی و مجاهدینی این‌چنین بی‌وقفه در مورد این دو شخصیت مستعفی بکار افتاده است؟ آیا این دو شخص مرتکب عملی خبیثانه و نابخشودنی شده‌‌اند؟ آیا این دو استعفا «سال سرنگونی» را در ابهام برده و امر سرنگونی را به تأخیر انداخته؟ آیا آنطور که ادعا می‌شود این دو استعفا «شک‌برانگیز» و لذا مشکوک می‌باشد و سرانگشتان وزارت اطلاعات جهنمی آخوندی در سرهم‌بندی آن نقش داشته است؟
آیا لازم نیست از خودمان بپرسیم انصاف و عدالت و حق‌جویی و حقیقت خواهی و محترم شمردن اصل «برائت» و ... کجا رفته است؟‌
ادامه دارد
بهروز ریحانی
‌behroozreyhani@yahoo.com

هیچ نظری موجود نیست: