پس از قتلعام در اشرف، کشتار بزرگتری در چشمانداز است
ایرج مصداقی
ایرج مصداقی
۵۲ کشته، آمار مورد تأیید دولت عراق و سازمان مجاهدین خلق و هیئت ویژه سازمان ملل متحد از قربانیان قتلعام بیرحمانهی اشرف در تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۱۳ است. اجساد قربانیان پس از بازدید نمایندگان سازمان ملل و تهیه عکس و فیلم، به منظور کالبدشکافی و تحقیقات به بیمارستان بعقوبه منتقل شدهاند.
در گزارشهای منتشر شده صحبتی از مجروحان حادثه نیست! مگر میشود در یک درگیری مسلحانه، بمباران، خمپارهباران یا هر حادثهی ناگواری، همهی قربانیان کشته شده باشند و مجروحی برجای نمانده باشد؟
فیلمهای منتشر شده به وضوح نشان میدهند که عبدالعظیم نارویی یکی از قربانیان حادثه از ناحیهی پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفته و با پای خود و با کمک دوستانش برای مداوا به قسمتی دیگر منتقل میشود.
وی یکی از کسانی است که بعداً با شلیک تیرخلاص در سرش به قتل میرسد.
اکثریت قریب به اتفاق قتلعامشدگان با شلیک تیرخلاص در سر و صورت در محلهایی همچون، کلینیک، اتاقکار، راهرو، حمام، کنار دیوار، کنار خیابان، در پیاده رو و ... اعدام شدهاند. بسیاری از آنها در حالی که دستهایشان از پشت بسته شده هدف شلیک گلوله قرار گرفتهاند. چه بسا مهاجمین قصد انتقال آنها به محل دیگری را داشتهاند ولی تصمیمشان عوض شده است. چنانچه کسی تاکنون در مورد سرنوشت ۷ مجاهدی که مفقودالاثر شدهاند اطلاعرسانی نکرده است.
فارغ از این که آیا میشد از این جنایت هولناک پیشگیری کرد یا نه و زمینه ساز بروز چنین فاجعهای در عراق چه بوده، رسیدگی به «جنایت علیه بشریت» و آنچه که در قرارگاه اشرف اتفاق افتاده مهم است و نه پرداختن به جنبههای دیگر موضوع که میتواند جنایت صورتگرفته را کمرنگ کند؛ جنایتی که دولتهای عراق و ایران در آن مسئولیت مستقیم دارند.
حمله به اشرف در چه شرایطی انجام شد
یکی از نتایج انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری اسلامی، به خطر افتادن بیش از پیش جان مجاهدین گرفتار شده در اشرف و لیبرتی است. برنامهریزان کشتار در تهران به خوبی میدانند که در نگاه غرب، حسن روحانی آخرین گزینه برای کنار آمدن با دولت جمهوری اسلامی است و در سطح بینالمللی آمادگی برای دست زدن به اقدام جدی علیه این دولت در ارتباط با «جنایت علیه بشریت» وجود ندارد. همین واقعیت دست سپاه قدس و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم در عراق را بیش از پیش باز میکند .
حمله به اشرف در شرایطی صورت گرفت که توجهات بینالمللی متوجه سوریه و تصمیم جامعهی جهانی برای حمله به این کشور به اتهام استفاده از سلاح شیمیایی علیه شهروندان سوری است. در چنین شرایطی اخبار کشتار در اشرف توجه لازم را به خود جلب نمیکند.
دولت جمهوری اسلامی تجربهی قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ را دارد. اتفاقاً این کشتار نیز در دورانی سازماندهی و اجرا شد که کشورهای غربی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی دولت جمهوری اسلامی به دنبال برقراری رابطه با این دولت و تعامل با آن در سطح بینالمللی بودند و همین واقعیت دست نظام را برای سازماندهی یک کشتار بزرگ در زندانها باز کرد.
نقش نظام جمهوری اسلامی در سازماندهی این کشتار
سخنان قاسم سلیمانی در مجلس خبرگان رهبری، اطلاعیه سپاه پاسداران و مصاحبهی محمدصالح جوکار عضو کمیسیون امنیتملی و سیاستخارجی مجلس شورای اسلامی حاکی از نقش جمهوری اسلامی در این قتلعام و ارادهی آن برای ادامهی کشتار در اشرف و لیبرتی در ابعادی بزرگتر است.
سلیمانی در سخنان خود در مجلس خبرگان ضمن اشاره به کشته شدن بیش از ۵۰ مجاهد و مفقود شدن ۱۰ نفر از آنان تأکید کرد که « این قضیه، مهمتر از حمله مرصاد بود و در واقع وعده خداوند محقق شد.»
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13920613000905
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13920613000905
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از این کشتار به عنوان «تقدیر الهی»، «اقدامی انقلابی» و «انتقام تاریخی» نام برد و جنایت صورت گرفته را «عبرتی جاودانه و رشادتی ماندگار» توصیف کرد که یقیناً «مایه تشفی خاطر امت اسلامی خواهد شد».
سپاه پاسداران همچنین تأکید کرد که «سرنوشت اجتناب ناپذیر و محتوم منافقین جز ذلت، آوارگی، درماندگی و نابودی کامل نخواهد بود» و ضمن آن که این جنایت فجیع را «انتقام الهی» نامید آن را وعدهی «خداوند تبارک و تعالی دانست که در سالروز شهادت صالحان این امت، شهیدان رجایی و باهنر عنایت فرمود.»
محمدصالح جوکار عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز ضمن تأکید بر «نفرت» مردم عراق از مجاهدین، هدف حملهکنندگان به اشرف را «پاک کردن منطقه از لوث وجود اشرار و جنایتکاران» دانست. او همچنین ضمن تأکید بر موضوع «انتقامگیری» از مجاهدین، روی کشتار دوبارهی آنها تأکید کرد و گفت: «باید باز هم شاهد حمله مردم به پادگان اشرف باشیم، چون این گروهک باید تاوان کشتارها و نسلکشیهای خود در عراق را بدهد. »
خمینی یکی از دلایل صدور فرمان قتلعام زندانیان مجاهد در مرداد ماه ۱۳۶۷ را «ضربات ناجوانمردانه آنان [مجاهدین] از ابتداى تشکیل نظام جمهورى اسلامی» دانسته و «رحم» بر زندانیان را «سادهاندیشی» خواند. او همچنین خواهان «قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا» شد و این «قاطعیت» را «از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامى» ذکر کرد. وی از کسانی که مأمور اجرای این فرمان شده بودند خواست که «با خشم و کینه انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمائید»
چنانچه از شواهد امر بر میآید کسانی که مأمور اجرای قتلعام ساکنان اشرف شده بودند فرمان مزبور را نیز نصبالعین خود قرار داده بودند.
در خبرها آمده است که قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در روزهای قبل از حمله به اشرف، در عراق بوده و با مقامات این کشور دیدار و گفتگو داشته است. قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در سالهای گذشته نقش مستقیمی در هدایت نیروهای امنیتی و اطلاعاتی عراق داشته است. (۱)
دادگاه کیفری بینالمللی و موضوع کلاهآبیها
چنانچه ارادهی لازم در سطح بینالمللی موجود بود طبق مواد ۶ و ۷ و ۸ اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی که به تعریف نسلکشی، جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی پرداخته، میشد به طرح موضوع در دادگاه کیفری بینالمللی اقدام کرد و جنایتکاران را مورد بازخواست قرار داد.
دیوان کیفری بینالمللی بر اساس ماده ۱۲ اساسنامهی خود در سه حالت اعمال صلاحیت میكند:
۱- اگر یك دولت عضو وضعیتی را كه به نظر میرسد در آن جنایتی رخ داده به دادستان دیوان ارجاع دهد.
۲- اگر شورای امنیت وضعیتی را كه به نظر میرسد در آن جنایتی اتفاق افتاده است طبق فصل هفتم منشور ملل متحد به دادستان دیوان ارجاع دهد.
۳- اگر دادستان رأساً تحقیقاتی را در مورد جنایتی شروع كند .
اگرچه پیگیری این جنایت بزرگ در سطح بینالمللی به دلایل گوناگون مقدور نیست، اما جرم جنایت علیه بشریت جزو جرائمی است که مشمول مرور زمان نمیشود و در هر زمان و هر مکان امکان پیگیری آن هست. در آینده نیز میتوان خواهان اجرای عدالت در این رابطه شد.
درخواست مریم رجوی از دولت آمریکا و ملل متحد برای استفرار نیروهای کلاه آبی ملل متحد در اشرف و لیبرتی به منظور «جلوگیری از استمرار این قتلعامها» نه واقعی است و نه شدنی و نه توجیه حقوقی و سیاسی مناسب و منطقی پشت آن است.
http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=43900:2013-09-01-11-00-34&catid=468&Itemid=318#sthash.6WJLNEer.dpuf
http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=43900:2013-09-01-11-00-34&catid=468&Itemid=318#sthash.6WJLNEer.dpuf
عملیات حفظ صلح ملل متحد، ابزاری ویژه و کاربردی برای کمک به حفظ صلح و امنیت و پایداری آن در جامعهی بینالمللی است. منشور ملل متحد مسئولیت اجرای عملیات حفظ صلح را بر عهدهی شورای امنیت گذاشته است. نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد، یا کلاه آبیها متشکل از نیروهای نظامی (سربازان، افسران پلیس) و نیروهای غیر نظامی ایجاد شده است. جز در مواقع بسیار بحرانی که صلح و امنیت منطقهای یا جهانی به خطر میافتد از این نیروها استفاده نمیشود.
در سالهای گذشته در منطقه خاورمیانه از این نیروها تنها در بحران کانال سوئز در سال ۱۹۵۶، در جریان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ ( در سوریه و اسرائیل)، بحران لبنان در سال ۱۹۵۸ و ۱۹۷۸ و ۲۰۰۶، جنگ داخلی در یمن سالهای ۱۹۶۳ و ۱۹۶۴، جنگ رمضان بین مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ ، نظارت بر آتش بس بین ایران و عراق در سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱، اشغال کویت توسط عراق بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳، جنگ داخلی در سوریه از سال ۲۰۱۲ به درخواست شورای امنیت ملل متحد استفاده شده است.
عملیات حفظ صلح در کشور میزبان یا کشورهای درگیر در جنگ منوط به رضایت و موافقت طرفین این درگیری، به اجرای عملیات در قلمرو خود است. ادامهی عملیات و حضور نیروهای حافظ صلح منوط به رضایت کشور شرکتکننده در عملیات، کشور محل انجام عملیات و همچنین مجوز شورای امنیت سازمان ملل است.
نیروهای کلاهآبی نه در عراق حضور دارند، نه دولت این کشور اجازهی ورود به آنها میدهد و نه شورای امنیت چنین ارادهای دارد و نه موضوع یک کمپ پناهندگی در عراق، صلح جهانی یا منطقهای را به خطر میاندازد که موجب دغدغهای بینالمللی شود. جدا از رادیو و تلویزیونهای فارسی زبان هیچ یک از تلویزیونهای بینالمللی، اعم از بی بی سی، سی ان ان، الجزیره، یورو نیوز و تلویزیونهای اروپایی و آمریکایی حتی خبر این کشتار فجیع را انتشار ندادهاند. حساسیت بینالمللی در این رابطه وجود ندارد.
نیروهای کلاه آبی در جریان مأموریتهای خود در محلهایی که ارادهی قاطعی برای کشتار و قتلعام وجود داشته اقدامات لازم برای حفظ جان آوارگان و پناهندگان را انجام نداده و پیشگیریهای ضروری را فراهم نکردهاند. کشتار بیرحمانهی زنان و کودکان بوسنایی در سِربْرِنیتسا در حضور سربازان کلاهآبی هلندی صورت گرفت و قتلعام آوارگان فلسطینی در صبرا و شتیلا نیز در جایی که نیروهای ناظر سازمان ملل حضور داشتند اجرا شد.
نیروهای کلاه آبی در جریان مأموریتهای خود در محلهایی که ارادهی قاطعی برای کشتار و قتلعام وجود داشته اقدامات لازم برای حفظ جان آوارگان و پناهندگان را انجام نداده و پیشگیریهای ضروری را فراهم نکردهاند. کشتار بیرحمانهی زنان و کودکان بوسنایی در سِربْرِنیتسا در حضور سربازان کلاهآبی هلندی صورت گرفت و قتلعام آوارگان فلسطینی در صبرا و شتیلا نیز در جایی که نیروهای ناظر سازمان ملل حضور داشتند اجرا شد.
در مورد کشتار در اشرف، سازمان ملل متحد حتی حاضر به دخالت و تهیهی گزارش رسمی نیست. آنها پیشاپیش از خود سلب مسئولیت کردهاند. «الینا نبعه، سخنگوی سازمان ملل اعلام کرد که بازدید نمایندگان سازمان ملل جنبه انساندوستانه دارد و این سازمان تنها در پی کمکرسانی است. خانم نعبه تصریح کرد که تحقیق رسمی در حیطه کار این گروه نیست.»
http://www.dw.de/بازدید-نمایندگان-سازمان-ملل-از-قرارگاه-اشرف/a-17061529
"گئورگی بوستزین" سرپرست گروه اعزامی سازمان ملل به کمپ اشرف از دولت عراق که خود در مظان اتهام است خواست «تا اطمینان دهد که تحقیقاتی جامع و شفاف درباره این جنایت بیرحمانه را بدون فوت وقت انجام داده و نتایج آن را به اطلاع عموم خواهد رساند»
"گئورگی بوستزین" سرپرست گروه اعزامی سازمان ملل به کمپ اشرف از دولت عراق که خود در مظان اتهام است خواست «تا اطمینان دهد که تحقیقاتی جامع و شفاف درباره این جنایت بیرحمانه را بدون فوت وقت انجام داده و نتایج آن را به اطلاع عموم خواهد رساند»
تأکید روی «جنایت بیرحمانه» و نه «جنایت علیه بشریت» نشان دهندهی سمت و سوی ارگانهای بینالمللی است. نتیجهی گزارشی که دولت عراق تهیه کند پیشاپیش معلوم است. کمکی به روشن شدن حقایق و اجرای عدالت نمیکند.
آیندهای در عراق برای مجاهدین متصور نیست
در سالهای گذشته، دولت آمریکا با وجود داشتن بیش از ۱۲۰ هزار نیروی نظامی در عراق، قادر به تأمین امنیت نیروهای خود نبود. چگونه امروز از این دولت میتوان انتظار داشت که از راه دور تأمین امنیت مجاهدین در عراق را به عهده بگیرد. روزنامه گاردین به نقل از سفیر آمریکا در عراق گزارش داد که:
«شبکه ایران مسئول کشته شدن بیش از 1100 آمریکایی در عراق و مجروح شدن بسیاری از آمریکاییها در این کشور است.»
دکتر محمود عثمان، عضو مستقل و کرد مجلس عراق که روابط خوبی هم با مجاهدین دارد در مورد آینده این گروه در عراق به شکلی واقعبینانه میگوید:
«دولت عراق چند سالی است قصد دارد اعضای مجاهدین را از عراق بیرون کند و با دولت ایران همکاری دارد. هر دو دولت ایران و عراق مجاهدین را تروریست میدانند و علیه آنان هستند. آمریکا قول داد از آنان حمایت کند، اما نکرد. سازمان ملل هم هیچ کاری نکرد. گاه که دوستان مجاهد پیش ما میآیند به آنان میگوییم که از عراق خارج شوید. این دولت علیه شماست. ایران قصد اخراج شما را دارد، آمریکا و سازمان ملل از شما حمایت نمیکند.»
وی همچنین اگرچه در مورد جزئیات قتلعام اشرف ابراز بیاطلاعی کرد اما پیشبینی کرد «این وضعیت ادامه خواهد داشت تا زمانی که آنان را از عراق بیرون کنند.»
تلاش برای خروج از عراق اقدامی عاجل و مسئولانه
پافشاری روی ماندن در عراق، نه عاقلانه است و نه عملی. برای نجات جان ساکنان اشرف و لیبرتی بایستی اقدامی عاجل به عمل آورد و در این راه شعارها و خواستههایی را مطرح کرد که امکان تحقق داشته باشند.
شواهد نشان میدهند که نجات جان ساکنان اشرف و لیبرتی در اولویت کشورهای غربی نیست. مطرح کردن انتقال دستهجمعی ساکنان اشرف و لیبرتی به اروپا و آمریکا از سوی مجاهدین در چنین شرایطی منطقی به نظر نمیرسد.
متأسفانه این کشورها در حال حاضر آمادگی لازم برای پذیرش بخشی از مجاهدین را هم ندارند. گروکشی در این رابطه تنها به ضرر مجاهدین است و بهای آن با جان ساکنان اشرف و لیبرتی پرداخت میشود.
کشورهای غربی با خودداری از پذیرش ساکنان اشرف و لیبرتی، فرسودگی و از کارافتادگی و مرگ تدریجی اعضای سازمان مجاهدین را هدف قرار دادهاند. این سیاست، گام به گام و بدون آنکه مسئولیتی از جانب آنها پذیرفته شود در حال اجراست. رهبری مجاهدین نبایستی تسهیلات لازم برای اجرای چنین سیاستی را فراهم کند.
در حالی که سربازان آمریکایی عراق را ترک کردهاند، سیاستمداران بازنشستهی این کشور در تجمعات مجاهدین شرکت کرده و با صدای بلند «اشرفیان» را به «عدم خروج از اشرف» و «عدم تسلیم» و «پایداری» تشویق میکنند! بخشی از سیاستمداران غربی بطور صوری به حمایت از ساکنان اشرف و لیبرتی روی آوردهاند اما هیچ کوششی برای انتقال آنها به کشورهای خود انجام نمیدهند. آنچه آنها میگویند علیرغم شکل ظاهریاش مسئولانه و دلسوزانه نیست.
مسئولیت خطراتی که جان مجاهدین را تهدید میکند تاکنون تنها متوجهی دولتهای عراق و ایران و رهبری مجاهدین شده است و روی نقش نهادهای بینالمللی و دولتهای غربی کمتر تأکید شده است. در حالی که نمیتوان از نقش این کشورها در به وجود آمدن شرایط بغرنج موجود و کلاف سردرگم حضور مجاهدین در عراق به سادگی گذشت.
سازمان ملل متحد و کشورهای غربی حاضر به اجرای تعهدات خود نیستند. نه تنها حفاظت لازم از ساکنان این دو اردوگاه به عمل نمیآید بلکه مسئولیت حفاظت از آنها به عهدهی کسانی گذاشته شده که به خونشان تشنهاند. در هیچکجای دنیا سابقه نداشته است که تأمین حفاظت از کسانی که مشمول کنوانسیون ۴ ژنو شده و کمیسیاریای عالی پناهندگان آنها را پناهجو خوانده به عهدهی دشمنانشان گذاشته شود. آنهم دشمنانی که طی ۴ سال گذشته بارها اقدام به کشتار «افراد حفاظتشده» کردهاند. جدای از تلفات بالای کشتهشدگان نزدیک به یک سوم اعضای این دو اردوگاه در اثر حملات نیروی «تأمین کننده حفاظت» به شدت زخمی و تعدادی از آنها برای تمام عمر معلول شدهاند.
بر اساس اسناد و مدارک موجود، هدایت نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و وزارت کشور عراق به دست وابستگان دولت جمهوری اسلامی و سپاه قدس و سپاه بدر است که در ایران آموزش دیدهاند.
انتقال هرچه سریعتر افراد به کشور ثالث تنها راه پیش رو برای نجات جان ساکنان اشرف و لیبرتی است. البته کشورهای پناهنده پذیر در سطح بینالمللی، بدون فشار سیاسی لازم، بدون بسیج افکار عمومی، بدون تحصن و اعتصاب غذا و تشکیل کمپینهای واقعی و قدرتمند، بدون ایجاد یک لابی قوی و فعال و استفاده از همهی امکانات موجود، حاضر به پذیرش بخشی از ساکنان اشرف و لیبرتی هم نخواهند شد چه برسد به انتقال دستهجمعی آنها. دفعالوقت در این رابطه، زمینه را برای کشتار مجدد ساکنان این اردوگاهها فراهم میکند.
در هفتهها و ماههای پیش رو امکان هجوم گسترده به لیبرتی و قتلعامی بزرگ میرود. نظام جمهوری اسلامی چنانچه نشان داده به دنبال تحقق «وعده الهی» و «انتقام الهی» است. آنها انفعال بینالمللی را شاهد بودهاند. در جریان کشتار سال ۶۷ هم وقتی بیعملی جامعهی جهانی در ارتباط با قتلعام زندانیان مجاهد را دیدند کشتار زندانیان چپ را نیز در دستور کار خود قرار دادند.
تهدیدات موجود را نبایستی دست کم گرفت. جامعهی بینالمللی اقدامی جدی به ویژه در عراق از خود نشان نخواهد داد. همه چیز به مشکلات امنیتی این کشور و عدم توانایی دولت عراق در برقراری امنیت و «کینهی مردم عراق از همکاری مجاهدین با صدام حسین» ربط داده خواهد شد.
به محکومکردنهای خشک و خالی دولتها و سیاستمداران غربی نبایستی دلخوش بود. به فکر نجات جان زندهها باشیم. هریک از آنها در آیندهی نزدیک میتوانند قاب عکسی را مزین کنند و یا اشکی از چشمان عزیزانشان بگیرند.
ایرج مصداقی ۳ سپتامبر ۲۰۱۳
پانویس:
۱- روزنامه گاردین چاپ لندن به نقل از ژنرال دیوید پترائوس مدیر سابق سیا و در رابطه با پیامی که وی در سال ۲۰۰۸ هنگام حضورش در عراق به عنوان یک ژنرال چهارستاره آمریکایی از قاسم سلیمانی دریافت کرده مینویسد:
«ژنرال پتریوس، شما باید مرا بشناسی، من قاسم سلیمانی هستم، کسی که سیاستهای ایران را در عراق، لبنان، غزه، و افغانستان کنترل میکند و صد البته سفیر ایران در بغداد نیز عضو سپاه قدس است و کسی که جایگزین او میشود نیز عضو سپاه قدس است. »
گاردین در مورد میزان نفوذ سلیمانی در عراق چنین گزارش میدهد:
«برخی از مقامات عراقی او را ستایش میکنند و برخی دیگر از او میترسند، آنقدری از او میترسند که از هیچ کس دیگری نمی ترسند.
وزیر اطلاعات و امنیت عراق ، شروان ال ویلی کسی است که سلیمانی را خوب میشناسد. لحن مذاکره قبلی بین او و گاردین ، در سال گذشته زمانی که اسم سلیمانی در جلسه ذکر شد، به کلی عوض شد.
موافق الربیعی ، مشاور سابق امنیت ملی عراق ، درباره سلیمانی می گوید: "بی شک قدرتمندترین فرد عراق است، هیچ کاری بدون نظر او انجام نمی شود."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر