۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

۲۲ بهمن ۵۷ و افتادن «ژنرال گاست» در هَچَل


۲۲ بهمن ۵۷ و افتادن «ژنرال گاست» در هَچَل
 
 
 
با مرورگر موزیلا Mozilla Firefox
و از کامییوتر معمولی این ویدیو قابل استفاده است
نمی‌توان با «آی‌پاد» و Google Chrom تمام آنرا شنید.
 
سحرگاه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که جناب «برژینسکی» Zbigniew Brzezinski و رفقایش در آمریکا گیج و ویج شده و در فکر اجرای طرح «ث» یعنی «عملیات کورتاژ» (کودتای ارتش) بودند، در تهران «ژنرال گاست» General Philip C. Gast با مستشاران امریکایی و شماری از سران نظامی ایران، در ساختمان ستاد کل ارتش (خیابان شریعتی)، گیرافتاده و در محاصره جوانان مسلح قرار گرفتند.
ـــــــــــــــــــــــــ
ژنرال گاست کی بود؟
ژنرال فیلیپ گاست در آنزمان مسئول اول اداره مستشاری ارتش ایران بود. اداره مستشاری ارتش ایران تحت فرماندهی ژنرالهای آمریکایی اداره می‌شد و در آستانه انقلاب گاست همه کاره آن بود و در عین حال رئیس ستاد نیز شناخته می‌شد.
مستشاران آمریکایی به عنوان مشاوران و فرماندهان نظامی٬ در تمام بـرنامه‌های آمـوزشی٬ عـملیاتی٬ اطـلاعاتی و لجستیکی نیروهای سه گانه زمینی٬ هوایی و دریایی کشور ما٬ در ستادها٬ ادارات و یگانهای رزمی فعالانه شرکت داشتند.
...
«گری سیک» نویسنده کتبِ America's Tragic Encounter with Iran و «اکتبر سورپرایز»، به واقعه آنروز (۲۲ بهمن ۵۷ که گاست و...گیر افتاد) اشاره کرده‌ و نوشته‌است:
«ژنرال گاست که پس از رفتن‌ هایزر مسؤولیت تماس با سران ارتش را داشت چنان در اطاق خود گیر افتاده بود که حتی نمی‌توانست یک قدم بیرون بگذارد»
همچنین «هنری برچت»، مدیر بخش ایران در وزارت امور خارجه امریکا، که بین سال‌های ۱۹۸۰ ـ ۱۹۷۸ پُستی کلیدی داشت و بین سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۶ نیز در مقام مأمور سیاسی ـ نظامی در سفارت آمریکا در تهران مشغول کار بود، واقعه مزبور را گزارش کرده و می‌نویسد:
انقلاب در روز یازدهم فوریه (۲۲ بهمن) پیروز شد. تلفنی با ویلیام سولیوان صحبت کردم. او گفت همین الان با برژینسکی صحبت می‌کرده و او گفته بود به ژنرال گاست، مأمور ارشد نظامیان در ایران، بگوید که حالا زمان کودتا فرا رسیده‌، آنها باید بختیار را سرنگون کنند و کنترل کشور را در دست بگیرند...
ویلیام سولیوان نیز به برژینسکی گفته بود:
«ژنرال گاست در زیرزمین مقر فرماندهی عالی گیر افتاده و حتی نمی‌تواند خودش را نجات دهد، چه رسد به این که بخواهد این کشور را نجات دهد.»
...
سولیوان در صفحه ۱۷۷ کتاب «مأموریت در ایران» نوشته:
«نهایت خشم و عصبانیت من در این مکالمه موقعی بود که برژینسکی درباره امکان ترتیب دادن یک کودتا برای استقرار یک رژیم نظامی به جای حکومت در حال سقوط بختیار از من - سولیوان - نظر می‏‌خواست. این فکر و سئوال در آن شرایط به قدری سخیف و نامعقول بود که بی‏ اختیار مرا به ادای یک کلمه زشت درباره برژینسکی وادار ساخت.»
در صفحه ۶۲۶ کتاب «سقوط و ظهور سلطنت پهلوی» از قول ارتشبد حسین فردوست نوشته شده ژنرال هایزر Robert Ernest Huyser هم در جمع افراد محاصره شده در ستاد کل بوده که اشتباه است. آنزمان هایزر در ایران نبود.
ـــــــــــــــــــــــــ
محاصره گاست و سایر فرماندهان
با تهاجم جوانان مسلح که همه آنها شور آزادیخواهی داشته و با مرتجعین آبشان در یک جوی نمی‌رفت، محافظین ستاد کل، سلاح‌شان را تحویل دادند و کنار رفتند.
خلاصه، قرارگاه محاصره و تیراندازی شروع شد و از قضا گلوله‌ها پنجره‌ها را در بخش ژنرال گاست خرد کرد و او و همراهانش سراسیمه به زیر زمین ستاد خزیده و با بی‌برقی و تاریکی در انتظار فَرج به سر بردند که البته از راه رسید!
بعداً معلوم شد در اثنای هجوم، از طریق تلفن با مدرسه رفاه و علوی تماس گرفته و درخواست کمک می‌کنند...
با سفارش آیت‌الله خمینی، دکتر یزدی، مهدوی کرمانی، حاج مهدی عراقی و سرهنگ توکلی می‌جنبند و برای آزادی آنها دست به کار می‌شوند.
...
ابتدا سرهنگ توکلی آمد و هر کاری کرد بچه ها راضی نشدند. آنان خواهان اطلاع رسانی بودند. زنده‌یاد محمد افسری (پرویز) که در اوائل تجاوز عراق به ایران، به جبهه رفت و تکه تکه شد بر سر و روی خودش می‌زد که هیچکس خواهان ایجاد تنش یا صدمه زدن به کسی نیست. ما فقط می‌خواهیم مردم ستمدیده ایران با خبر شوند که پشت صحنه چه خبر است. همین و بس.
 
فرستادگان آیت‌الله خمینی دست بردار نبودند. آخرش جوانانی که نگران توطئه‌های پیدا و پنهان بودند، با پیغام پشت پیغام کلافه‌ (و تهدید) شدند...
اسم شما چیست؟ از کی تقلید می‌کنید؟ نکند شماها بیگانه هستید و با محاقل دشمن در ارتباط؟...
ـــــــــــــــــــــــــ
چارلز دبلیو ناس، گاست را تحویل گرفت
عاقبت ژنرال گاست و دیگران را دم دمای صبح سوار ماشین‌ کردند و به طرف مدرسه علوی راه افتادند. افسران آمریکایی و کارمندان همراه‌شان در سفارت آمریکا تحویل معاون ویلیام سولیوان «چارلز دبلیوناس» Charles w Naas و سران ارتش در مدرسه علوی تحویل حاج مهدی عراقی شدند و از آنجا به خانه‌های خود رفتند.
گمان می‌کنم در جمع فرماندهانی که توسط مردم محاصره شدند نمایندگان آمریکا در نیروی هوایی و دریایی، «ژنرال جرج کرتز» George. J. Kertesz و «آدمیرال فرانک کولینز» Frank C. Collins حضور داشتند. سپهبد ناصر فیروزمند معاون ستاد بزرگ ارتشتاران هم بود. خیلی‌ها بودند و همه سراسیمه.
...
ناگفته نگذارم که «چارلز دبلیوناس» Charles W. Naas پیش‌تر رئیس بخش مسائل ایران در وزارت خارجه آمریکا بود و بعد از «ویلیام سولیوان» سرپرستی سفارت آمریکا در ایران را به عهده گرفت. او با «ماشاالله قصاّب» و «عزت الله جهانگیری گلپایگانی» رئیس اداره هشتم ساواک که (قبلاً در گنبد کاووس دستگاه‌های امنیتّی را هدایت می‌کرد) دَمخور بود.
 
پانویس
«ماجرای گیرافتادن ژنرال گاست از زبان «هنری برچت
 
The Iranian Revolution: An Oral History With Henry Precht, Then State Departmentو Desk Officer
The military went into hiding, fled the country or were arrested and held in jail. The revolution had succeeded by February 11. As fighting between military units was still going on, I spoke to Sullivan on the phone. He said he had just come off the line with Brzezinski, who had told him to tell General Gast, who was our MAAG chief and senior military officer, to tell the Iranian leadership now was the time for a coup. They must overthrow Bakhtiar and take control of the country and do whatever is necessary to restore order.
Sullivan said, “I can’t understand you. You must be speaking Polish. General Gast is in the basement of the Supreme Commander’s headquarters pinned down by gunfire and he can’t save himself, much less this country.” That was the last gasp, for the Iranian regime collapsed at that point. 
...
 ...
سایت همنشین بهار
 

هیچ نظری موجود نیست: