جشن سر کشیدن جام زهر هستهای در ایران! - بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com
سرانجام سیدعلی خامنهای سردمدار حکومت اسلامی ایران، همانند سردمدار سابق این حکومت، یعنی روحالله خمینی جام زهر هستهای را سر کشید و به همین دلیل، برگزاری جشن و سروری هر چند کاذب، برای بخشی از جامعه فراهم شده است. بنابراین، اکنون جامعه ما، جشن سر کشیدن جام زهر توسط خامنهای را در پیش دارد!
توافقی که امروز سهشنبه بیست و سوم تیر ماه 1394 برابر با چهاردهم ژوئیه 2015، بین نمایندگان حکومت اسلامی ایران و گروه 5+11 در وین صورت گرفت تا حدودی توجیهات و بهانهها را از دست سران و مقامات حکومت اسلامی میگیرند تا آنها نتوانند همه کمبودها و معضلات و مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه مانند تورم و گرانی، فقر و قلاکت اقتصادی، بیکاری و غیره را به عوامل خارجی نسبت دهند. به علاوه این توافق نه بر سر منافع مردم ایران، بلکه برای حفظ حاکمیتشان صورت گرفته است. اکنون این حکومت جانی در مقابل سئوالات عدیدهای، به ویژه این سئوال قرار گرفته است که چرا و به چه دلیل این مذاکرات را در طول ده سال گذشته کش دادید و جامعه ایران را به این همه مصیبت و فلاکت اقتصادی و اجتماعی دچار کردید؟
حکومت اسلامی ایران در سالهای اخیر، به ویژه در یک دهه گذشته، دستیابی به انرژی اتمی را به یک مسئله حیثیتی و البته امنیتی در برابر غرب تبدیل کرده و غرب نیز همواره ایران را به حرکت به سمت بهرهبرداری نظامی از انرژی اتمی متهم ساخته است. بنابراین، در این بازی خطرناک حکومت اسلامی و رقبایش، بازنده اصلی مردم ایران هستند و بعد از این نیز خواهند بود. مگر این که مردم آزاده و ستمیده ایران، موازنه و معادله سیاسی و اجتماعی کنونی به نفع خودشان کنونی را بر هم بزنند و سرنوشت خود و جامعهشان را مستقیما به دست خویش گیرند.
در طول مذاکرات که از 14 مهرماه 1382 آغاز شد، جامعه ایران تا به امروز هزینههای سنگینی را در راه فعالیتهای هستهای حکومت اسلامی حقوق پرداخته کرده است. در حالی که سران و مقامات حکومت اسلامی، بدون توجه به وضعیت مردم، و با بیاعتنایی به آژانس انرژی اتمی و سازمان ملل متحد فعالیتهای هستهای را پیگیری کرده واکنون در مقابل رقبایش زانو زده است.
در ماجرای مناقشه حکومت اسلامی با جامعه بینالملل بر سر برنامه هستهای از سال 2006 و با روی کار آمدن محمود احمدینژاد تا تابستان 2010 اعضای شورای امنیت سازمان ملل به ترتیب 4 قطعنامه تحریمی(1737، 1747، 1803 و 1929) علیه ایران به تصویب رسانده و مفاد آن را اجرایی کردهاند. همچنین برخی کشورها از جمله ایالات متحده امریکا، کانادا، ژاپن، کره جنوبی و اتحادیه اروپا به صورت جداگانه تحریمهایی را به دلیل فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی تصویب و به اجرا گذاشتهاند.
در این کشمکش و رویارویی، حکومت اسلامی پروژه اتمی را به یک پروژه محرمانه تبدیل کرده و رسانهها از پرداختن به آن منع شدهاند. غرب نیز در سوی دیگر بازی با تبلیغ نزدیکشدن ایران به بمب اتمی، تحریم گستردهای علیه ایران وضع کرده است. اما آیا واقعا اینگونه بوده است که دو سوی این پرونده روایت کردهاند؟ قطعا نه!
حال چند ماه است که حکومت اسلامی ایران و گروه 5+1، هر دو پذیرفتهاند که به یک توافق جدید دست یابند. اما هنوز هم شهروندان ایران و افکار عمومی مزدم جهان به معنای واقعی نمیدانند که حکومت اسلامی ایران در این توافق چه به دست آورده و چه از دست داده است. اما هنگامی که به زیست و زندگی و روزگار خود و اطرافیانش نگاه می کنند تا عمق وجودشان میسوزند و به عمق فاجعه پی میبرند. در حالی که به گفته فیروزآبادی رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح حکومت اسلامی، چه توافق حاصل بشود و یا نشود ما جشن خواهیم گرفت؟! روشن است که او چنین نظری داشته باشد. آنها از محاصره اقتصادی به نفع خودشان بهرهبرداز کردند و اکنون نیز با لغو تحریمها نیز باز هم بهرهبرداری خواهند کرد. پس تعجبی ندارد که آنها در هر دو حالت جشن بگیرند. حسن روحانی این توافق را «تسلیم شدن غرب و شرق در برابر ایران» میداند، اما جناح سیاسی مخالف او در ایران، تیم مذاکرهکننده هستهای را به «وادادگی» و «عقبنشینی» متهم میکند. این سخنان و موضعگیریهای سران و مقامات حکومت اسلامی، همه دروغ و عوامفریبی است.
محمود احمدینژاد، در طول هشت سال ریاست جمهوریاش با حمایت رهبرشان خامنهای، قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران را کاغذه پاره نامیده و همه سران و مفامات ریز و درشت حکومت، همواره عربده میکشیدند که این تحریمها، تاثیری در جامعه ایران ندارد. البته از یک نظر درست میگفتند چرا که این تحریمها، نه تنها ضرری به آنها وارد نکرده است، بلکه بر عکس بر اثر این تحریمها، در اثر فساد اقتصادی و رانتخواری و رشوهخواری در تمام ارگانهای حکومت اسلامی و عوامل آنها، ثروتهای کلانی به جیب زدهاند.
همچنین نماینده خامنهای در سپاه پاسداران، «تعلیق غنیسازی» را «خط قرمز جمهوری اسلامی» عنوان کرده بود مجددا طی اظهاراتی با گفتن این که «برخی گروهها به دنبال ورود به خطوط قرمز هستند» به صورت تلویحی دولت حسن روحانی را تهدید به برخورد کرده بود. سیاستهای و عملکردهای احمدینژاد، از حمایتهای خامنهای و سپاه پاسداران برخوردار بود.
حجت الاسلام علی سعیدی در فروردن ماه 1393، در جمع مسئولان نمایندگی آیتالله خامنهای در بسیج گفت: «در شرایط حساس و پیچیدهای به سر میبریم که در این شرایط بیشترین مسئولیت متوجه سپاه و به ویژه بسیج است. برخی گروهها به دنبال ورود به خطوط قرمز هستند که طبیعتا نیروهای ارزشی و متدینین جامعه تحمل نخواهند کرد.»
او همچنین اضافه کرد: «عدهای تلاش دارند فضای جامعه را دوقطبی کنند که الحمدالله همواره با درایت و روشنگری مقام معظم رهبری، جامعه از چند یا دوقطبی شدن دور شده است.»
علی سعیدی پیش از این نیز در اظهاراتی مشابه در آبان ماه سال 92 گفته بود: «تعلیق هستهای معنا ندارد و برای جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات خط قرمز بوده و اصل ما اصل غنیسازی برای اهداف صلحآمیز است.»
چند روز پیش و کمتر از یک هفته مانده به پايان ضربالاجل ايران و گروه 5+1 برای توافق نهايی، خامنهای بار دیگر «خط قرمزهای ايران» در اين مذاکرات را برشمرد و اعلام کرد و گفت لغو تحريمهای غرب «نبايد به اجرای تعهدات ايران منوط شود.»
به گزارش وبسايت خامنهای، او روز سهشنبه دوم تیر 1394، در جمع مديران ارشد حکومت اسلامی، گفت: «لغو تحريمها نبايد به اجرای تعهدات ايران منوط شود، نگويند شما تعهدات را انجام دهيد بعد آژانس گواهی دهد تا تحريمها لغو شود ما اين مسئله را مطلقا قبول نداريم.»
خامنهای تاکيد کرد: «تحريمهای اقتصادی، مالی و بانکی چه مربوط به شورای امنيت، چه کنگره آمريکا و چه دولت امريکا بايد فورا هنگام امضای موافقتنامه لغو و بقيه تحريمها هم در فواصل معقول برداشته شود.»
او با بيان اين که «اجرائيات لغو تحريمها نيز بايد با اجرائيات تعهدات ايران متناظر باشد»، افزود: «ما با موکول کردن اجرای تعهدات طرف مقابل به گزارش آژانس، مخالفيم چون آژانس بارها و بارها ثابت کرده مستقل و عادل نيست بنابراين ما به آن بدبين هستيم.»
خامنهای تاکيد کرد: «میگويند آژانس بايد اطمينان پيدا کند، اين چه حرف نامعقولی است چگونه اطمينان پيدا کند مگر اين که وجب به وجب اين سرزمين را بازرسی کند.»
او با اشاره به ديگر خط قرمزهای ايران در مذاکرات اتمی گفت: «ما برخلاف اصرار آمريکايیها محدوديتهای بلند مدت 10، 12 ساله را قبول نداريم و مقدار سالهای مورد قبول محدوديت را به آنها گفتهايم.»
خبرگزاری رويترز روز 28 خرداد به نقل از مقامهای ايرانی و غربی گزارش داده بود که با وجود اختلافات موجود، به نظر میآيد احتمال دستيابی دو طرف به توافق جامع و نهايی برای محدود کردن برنامه هستهای جمهوری اسلامی به مدت دستکم 10 سال، در ازای تسهيل در تحريمها عليه ايران، افزايش يافته است.
خامنهای اضافه کرد: «آمريکايیها درباره تحريمها يک فرمول پيچيده، چند لايه و عجيب و غريب مطرح میکنند که معلوم نيست از آن، چه چيزی در میآيد اما ما صريحاً مطالبمان را میگوييم.»
او همچنين بار ديگر اعلام کرد: «بازرسیهای غير متعارف، پرسوجو از شخصيتهای ايران و بازرسی از مراکز نظامی» را از ديگر «خطوط قرمز هستهای» ايران اعلام کرد.
در ماههای گذشته مسئله دسترسی به مراکز نظامی ايران بر اساس پروتکل الحاقی در پيمان منع گسترش سلاح هستهای معروف به انپیتی و همچنين مصاحبه با دانشمندان هستهای ايران برای حل «مسائل باقیمانده» بين ايران و آژانس بينالمللی انرژی اتمی به موجی از رويارويیها بين تيم مذاکرهکننده هستهای و مخالفان آنها در ايران منجر شده است.
خامنهای تاکيد کرده است که ايران اجازه بازرسی از مراکز نظامی را نمیدهد، اما آژانس بينالمللی انرژی اتمی، مقامات آمريکايی و فرانسه خاطرنشان ساختهاند که توافق هستهای نهايی با ايران بايد امکان بازديد از مراکز نظامی آن را هم فراهم آورد.
مجلس شورای اسلامی نیز با وجود مخالفت دولت، جزئيات طرح موسوم به طرح «الزام دولت به حفظ دستاوردهای هستهای» را تصويب کرد.
بر اساس مصوبه نمايندگان مجلس، آژانس بينالمللی انرژی اتمی «در چارچوب توافقنامه پادمان مجاز به انجام نظارتهای متعارف» از سايتهای هستهای ايران است.
در صورت تصويب نهايی اين طرح در عين حال، «دسترسی به اماکن نظامی، امنيتی و حساس غيرهستهای، اسناد و دانشمندان ممنوع است و بايد مصوبات شورای عالی امنيت ملی رعايت شود.»
خامنهای در بخش ديگری از سخنان خود اظهار داشت که آنچه در جلسات عمومی میگويد «عينا» همان مسائلی است که در جلسات خصوصی به رییس جمهوری و ديگر مسئولان ذیربط میگويد.
او اضافه کرد: «بنابراين اين خط تبليغی غيرصحيح که از برخی خطوط قرمز رسمی در جلسات خصوصی صرفنظر شده است، خلاف واقع و دروغ است.»
خامنهای با بيان اين که تيم مذاکره ايران «انصافا با شجاعت، مواضع را بيان و دنبال میکند» در عين حال گفت که «البته آنها ممکن است در تشخيص و عمل خطا کنند اما متدين و غيور هستند.»
او در ادامه تاکيد کرد که با انتقاد از تيم مذاکرهکننده اتمی ايران مخالف نيست و آن را «لازم و کمککننده » میداند.
خامنهای اضافه کرد: «اما اين يک واقعيت است که انتقاد کردن از عمل کردن آسانتر است چرا که ديدن عيبهای طرف مقابل راحت است اما درک دشواریها و نگرانیهای او، مشکل میباشد.»
خامنهای گفت: «اين حرف من، نبايد مانع ادامه انتقادها شود اما متوجه باشيم که تيم هستهای برخی از مسائلی را که مورد انتقاد است میداند اما بعضی ضرورتها او را به برخی اقدامات میکشاند.»
خامنهای، پیش از این از تيم مذاکرهکننده اتمی ايران خواسته بود که با دعوت از افراد شاخص مخالف تفاهم لوزان حرفهای آنان را نيز بشنوند.
او پيش از اين نيز در روز اول فروردين سال جاری، از دولت و طرفدارانش خواسته بود که به کسانی که به گفته او «ابراز دغدغه و دلواپسی میکنند» اهانت نکنند.
عنوان «دلواپسان» در رسانههای حکومت اسلامی ايران، برای منتقدان مذاکرات درباره برنامه اتمی ايران که بيشتر آنها نزديک به جبهه پايداری هستند، به کار میرود.
محمدحسن ابوترابی فرد، نایب رییس اول مجلس شورای اسلامی، روز یکشنبه 21 تیر 1394، در یک برنامه تلویزیونی، گفت که در صورت «به نتیجه نرسیدن» مذاکرات با گروه 5+1 ایران به «تمامی 19 هزار» سانتریفیوژ تاسیسات اتمی نطنز گاز تزریق خواهد کرد.
به گفته ابوترابی، درحال حاضر تنها به «9 هزار سانتریفیوژ» در سایت اتمی نطنز گاز تزریق میشود. او اضافه کرد: «همزمان ماشینهای آیآر 8 را که 20 برابر آیآر یک فعالیت میکند نهایی خواهیم کرد و فعالیتها را برای رسیدن به نقطه 190 هزار سو ادامه خواهیم داد.»
پیش از این نیز حسن روحانی، رییس جمهوری حکومت اسلامی ایران، روز سهشنبه 9 تیرماه گفته بود که در صورتی که توافق احتمالی بین ایران و گروه 5+1 «زیر پا» گذاشته شود، ایران به روال قبلی باز خواهد گشت.
اما از همه مضحکتر سخنان شامگاه شنبه 20 تیر ماه محسن رضایی علیه آمریکاست. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ساعات پایان مذاکرات وین، شرایط را چنان پیچیده کرده که کسی تصویر دقیقی از سرنوشت مذاکرات ندارد. محسن رضایی که این روزها، بین پوشیدن کت و شلوار و لباس نظامی در رفت و آمد است به استودیوی گفتگوی ویژه خبری آمد تا با امیر شجاعی، مجری سیاسی شبکه 2 به تحلیل اوضاع بپردازد. سخنان او در بخشی از برنامه با ارتباط با وین و گفتگو با یک تحلیلگر آمریکایی قطع شد. رضایی در دقایقی از برنامه، آمریکاییها را تهدید به اسیر گرفتن سربازانش کرد و البته به آنها توصیه کرد لبخندهای دکتر روحانی و ظریف با غنیمت بدانند تا سیلی 100 هزار سانتریفیوژی نخورند.
محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با سخنان شدیداللحن آمریکا و متحدانش را تهدید کرد که اگر در پای میز مذاکره مسائل را حل و فصل نکنند پشیمان خواهند شد. او گفت که استکبار جهانی باید سخنان مسئولان کلیدی جمهوری اسلامی را بسیار جدی بگیرد و وقتشان را تلف نکند. او که فرمانده اسبق سپاه پاسداران حکومت اسلامی است، گفت: «آمریکا نیز بداند از لحاظ نظامی علیه ایران هیچ کاری نمیتواند بکند. من به عنوان یک سرباز و پاسدار انقلاب قول میدهم اگر آمریکاییها بخواهند به ایران چشم بد داشته باشند و به فکر حمله نظامی باشند مطمئن باشند ما در هفته اول حداقل 1000 آمریکایی را اسیر میگیریم و آن موقع برای آزاد کردن هر یک از آنها باید چند میلیارد دلار بدهند.
این موضع محسن رضایی، همان موضع سران داعش و دیگر گروههای تروریستی اسلامی همکیش حکومت اسلامی ایران است که برای آزادی گروگانها، میلیونها دلار اخاذی میکنند.
محسن رضایی که این روزها به دلیل حساسیت اوضاع و خطر بروز جنگ لباس نظامی به تن کرده است، ادعا کرد: «آمریکا در بنبست گیر کرده است و مذاکره تنها راه نجات آنهاست و اگر وارد جنگ شوند در همان هفته اول به زانو در خواهند آمد.
لازم به ذکر است استراتژیستهای پنتاگون ارزبایی کردهاند که اگر جنگی آغاز شود در کمتر از یک ماه قادر به شکست نیروهای ایران هستند!
او در برابر این سئوال که «از صحبتهای جان کری برمیآمد آنها مطالبات جدیدی را مطرح کردند تا با این تاخیر مواجه شده. این مطالبات چیست؟
جواب داد: روشن است آمریکاییها، بحث را از هستهای روی مسایل موشکی بردهاند. این کانال انحرافی است که طرح میکنند و میگویند ایران نباید موشکهای بالستیک داشته باشد و از 300 کیلومتر به بالا نباید موشک داشته باشیم. این کار خلع سلاح است. مگر میشود ما موشک نداشته باشیم. این کار شک برانگیز است و نشان میدهد آنها نیت شومی در سر دارند. چون اگر ایران بیش از 300 یا 400 کیلومتر موشک نداشته باشد، معنیاش این است که آنها قصد دارند در آینده جنگی را به ایران تحمیل کنند و ایران قدرت مقابله به مثل را در این جنگ نداشته باشد. لذا من فکر میکنم یکی از اشتباهات بزرگ آمریکایی این است که علایم مشکوکی را به میز مذاکره منتقل میکنند و صحنه میز و بحثهای تفاهم آمیز مذاکرات را سمتی میبرند که تمامی مذاکرات را میتواند با خطر مواجه کند...
در همان زمان و در تاریخ 12 مارس 2006، در جمعبندی مقالهای به نام «پرونده اتمی جمهوری اسلامی ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد»، نوشته بودم: «... چه باید کرد؟
گرایشات بورژوایی اپوزیسون لیبرال، مذهبی و ناسیونالیست، که مدت¬ها برای رسیدن به «دمکراسی؟!» با تحریم اقتصادی و حمله نظامی به ایران را انتظار می¬کشیدند اکنون با ارجاع پرونده اتمی جمهوری اسلامی به شورای امنیت سازمان ملل متحد شور و شوق¬شان زیاد شده است. این گرایشات که منافع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را در سیاست¬های امپریالیستی دنبال می¬کنند، طبیعی¬ست که چشم¬انداز و استراتژی¬شان در تضاد و در تقابل با چشم¬انداز و استراتژی جنبش¬های اجتماعی و آزادی¬خواه جامعه ایران و در راس همه طبقه کارگر باشد. این جریات از خیزش توده¬ای در جهت سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی، وحشت دارند و به همین دلیل انقلاب را مترادف با خشونت معرفی می¬کنند. همین گرایشات علاوه بر کارنامه سیاهی که در همکاری با جمهوری اسلامی در سال¬های اوایل انقلاب 57 ایران دارند، اخیرا نیز یک دوره هشت ساله مردم را تشویق می¬کردند به سیاست¬های¬ فرقه¬های 18 گانه «دوم خرداد» جمهوری اسلامی و رفرم¬های قطره چکانی آن¬ها امیدوار باشند که عملا به نفع و بقای حاکمیت جمهوری اسلامی بود. اکنون نیز چشم امید خود را به سیاستهای شورای امنیت سازمان بسته¬اند.
در همان مقاله تاکید کرده بودم: «اگر دولت¬های به اصطلاح دمکرات غرب و سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بین¬المللی، واقعا علاقه¬مندند که جمهوری اسلامی از حاکمیت برکنار شود و آزادی و دمکراسی واقعی در ایران برقرار گردد تا به روند صلح و دمکراسی در خاورمیانه کمک شود، به جای تحریم اقتصادی و احتمالا حمله نظامی به ایران، رژیم جمهوری اسلامی ایران را در سطح بین¬المللی بایکوت سیاسی کنند. یعنی سفارت¬خانه¬ها، مساجد و مراکز به اصطلاح «تجاری و فرهنگی» جمهوری اسلامی را تعطیل کنند، نمایندگان این رژیم را از سازمان ملل متحد، سازمان جهانی کار و دیگر جوامع بین¬المللی اخراج نمایند، از طریق رسانه¬های خود اخبار و اعتصاب و اعتراض و مبارزات کارگران، زنان، جوانان و دانش¬جویان، مردم انقلابی کردستان و... را انعکاس دهند تا مردم آزادی¬خواه و کارگران و سوسیالیست¬های جهان، در همبستگی با مبارزات مردم آزادی¬خواه ایران، تجمعات اعتراضی، فرهنگی و کنفرانس¬هایی برای آینده ایران ترتیب دهند. در چنین شرایطی اکثریت مردم ایران و در پیشاپیش همه طبقه کارگر، مبارزه خود را با برخورداری از حمایت و پشتیبانی افکار عمومی بین¬المللی، در سطح سراسری و گسترده¬ای سازمان¬دهی می¬کنند تا با سرنگونی جمهوری اسلامی، سرنوشت خود را به دست خویش رقم بزنند و حکومت آزاد، برابر و انسانی خود را تشکیل دهند. آن موقع ایران، به سنگر محکمی در روند صلح و دمکراسی و آزادی در خاورمیانه تبدیل خواهد شد. طبیعی¬ست که بسته شدن سفارت¬خانه¬ها و کنسولگری¬های جمهوری اسلامی، کم¬ترین لطمه¬ای به کسانی که به ایران رفت و آمد می¬کنند وارد نمی¬سازد، چرا که در عرف و قوانین بین¬المللی و دیپلماتیک رسم بر این است که چنین وظایفی در هر کشوری بلافاصله به یک دفتر ویژه¬ای واگذار شود.
مسلم است که نیروهای جنبش کارگری و کمونیستی و آزادی¬خواه داخل و خارج کشور، اولویت فعالیت¬های سیاسی و اجتماعی این دوره خود را به سازمان¬دهی تشکل¬یابی مستقل طبقه کارگر بر علیه هجوم سرمایه و رژیم حامی سرمایه اختصاص دهند تا از یک سو صف طبقاتی خود را محکم کنند و از سوی دیگر با تحمیل گام¬به¬گام مطالبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود زمینه¬های تحولات سرنوشت¬ساز تاریخی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به نقع اکثریت جامعه ایران، فراهم سازند. این راهی است که در مقابل ما قرار دارد.»
یک بحث دیگری هم که در این سالها در رابطه با فعالیت¬های اتمی ایران مطرح شده، تاکید به مسئله «حق» هر کشوری از جمله ایر ان برای دست¬یابی به انرژی اتمی است. چنین بحثی علاوه بر توجیه سران و¬ مقامات حکومت، از زبان برخی از سازمان¬ها و شخصیت¬های مخالفین آن نیز به گوش میرسید. پرسیدنی است که این چه حقی است که با اختصاص میلیاردها دلار بودجه به آن، حتی نگاهداری معمولی این نیروگاه¬ها نیز بسیار مشکل و خطرناک و به تخصص و دانش بالایی نیاز دارد. برای مثال انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل در شوروی سابق، چه خسارات و لطمات انسانی هولناکی به بار آورد. همچنین ضایعات انسانی و تخریب و ویرانگری هولناک و تکان¬دهنده اولین بمب اتمی که به دستور دولت ایالات متحده آمریکا، بر روی مردم شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن انداخته شد، به عنوان یک فاجعه عظیم انسانی و قدرت تخریب و ویرانگری گسترده سلاح¬های کشتار جمعی اتمی در تاریخ ثبت شده است. بنابراین سیاست اصولی و انسانی این است که با صدای رسا فریاد بزنیم که نه تنها نیروگاه¬های اتمی موجود در سطح جهان باید برچیده شوند، همه سلاح¬های کشتار جمعی باید نابود گردند، بلکه هیچ کشوری از جمله حکومت اسلامی ایران نیز حق هیچ¬گونه فعالیت در این راستا را نداشته باشد. به علاوه ایران بر روی دریایی از انرژی طبیعی نفت و گاز خوابیده است و کمترین نیازی به انرژی اتمی ندارد. بنابراین روشن است که هدف جمهوری اسلامی، جز دست¬یابی به سلاحهای کشتار جمعی چیز دیگری نبوده و نیست.
به این ترتیب، توجيهات ناسيوناليستى و بورژوايى براى دستيابى به سلاحهاى اتمى و دولتهايى كه تلاش مىكنند اين سلاحها را در انحصار خود داشته باشند و يا دولتهايى كه مانند حکومت اسلامی ایران، نان روزانه مردم يك كشور را به بودجههاى كلان ميلياردى فعاليتهاى هستهایشان اختصاص مىدهند، همگى در راستاى منافع اقتصادى، سياسى و نظامى سرمايهدارى جهانى است و هيچ نفعى براى كارگران و مردم محروم و تحت ستم و آزاده ندارد.
گفته مىشود كه فعاليت هستهاى حق طبيعى هر كشورى و از جمله حق طبيعى منافع «ملى» است، گويى كه سلاح اتمى قرار است، سفره خالى كارگران و محرومان جامعه ايران را رنگينتر كند؛ دستاوردى براى آموزش و بهداشت و رفاه جامعه داشته باشد؛ محيط زيست و زندگى مردم سالم شود؛ از مرگ و مير كودكان و كارهاى جانكاه كودكان كار جلوگيرى گردد؛ به رشد تكنولوژى كارخانههاى توليدكننده مايحتاج مورد نياز جامعه يارى رساند و...، كه اين چنين سينه چاك فعاليتهاى ميليتاريستى و اتمى را منافع و حق طبيعى ملى معرفى مىكنند؟!
تكنولوژى و نيروگاههاى اتمى، در بهترين حالت قرار است درصدى از برق يك كشور را تامين كند، در عينحال بخش عمده آن براى توليد بمبهاى اتمى به كار گرفته مىشود، محيط زيست و درياها و جانداران دريايى را با خطر نابودى مواجه مىسازد و كسانى را كه در نزديكى نيروگاههاى اتمى زندگى مىكنند، به بيمارىهاى ظاهرا ناشناخته مبتلا سازد. در صورت بروز حادثهاى براى نيروگاه اتمى مانند چرنوبيل، راديوآكتيو در هوا پخش مىشود و جان صدها هزار انسان را با خطر مرگ مواجه مىسازد. احتمالا در صورت بروز جنگ، با استفاده از اين سلاح مخوف، بشريت باز هم شاهد فجايعى چون ناكازاكى و هيروشيما خواهد بود. حتى فرض كنيم هيچكدام از اين حوادث روى ندهد و به اصطلاح نيروگاههاى اتمى در راستاى اهداف «صلحجويانه» كار كنند، فقط نگهدارى زبالههاى اتمى، مسئله بسيار خطرناكى است و دفن آن، نسلهاى آينده را با بيمارىهاى تازه و خطرات تازه روبهرو خواهد كرد. بنابراين هيچ توجيهى در راستاى فعاليتهاى اتمى جمهورى اسلامى و يا هر كشور ديگر در جهان، نبايد از سوى افكار عمومى پذيرفته شود. هرگونه تلاش در اين راستا را بايد شديدا محكوم كرد و جلو آن را گرفت. فراتر از آن بايد خواهان نابودى و از بين بردن همه سلاحهاى اتمى در سطح جهان و بستن نيروگاههاى اتمى شد. اين خواست نه تنها منافع مردم ايران، بلكه منافع مردم جهان را به دنبال دارد.
تاکنون توليد و فروش سلاحهاى اتمى و تلاش براى دستيابى به انرژى اتمى، زندگى ساكنان كره زمين را به خطر انداخته است، اما از آنجايى كه سود سرشارى به جيب دولتها و شركتهاى سازنده آنها سرازير مىكند، همچنان به توليد و فروش آن ادامه میدهند. واقعيتها نشان مىدهد كه بر خلاف ادعاهاى همه كسانى كه در توليد و فروش نيروگاه هاى اتمى ذینفع هستند، بشر براى زيست و زندگى هيچ نيازى به اين نيروگاههاى هولناك ندارد. سيستم سرمايهدارى در طول تاريخ، منافع اقتصادى، سياسى و نظامى خود را بر زيست و زندگى سالم و انسانى ترجيح داده است. بنابراين هر جريان و انسان آزادهاى براى دفاع از جان انسانها و مواظبت از محيط زيست، بايد خواهان بر چيده شدن كليه نيروگاههاى اتمى در سراسر جهان و نابودى كليه سلاحهاى كشتار جمعى و جهانى عارى از سلاح شد.
ايران در سی و شش سال گذشته، براى راهاندازى نيروگاههاى اتمى، توسط روسىها، فرانسوىها، آلمانىها و... ميلياردها دلار فقط خرج نيروگاه اتمى بوشهر كرده است كه هنوز هم به بهرهبردارى نرسيده است. در حالى كه اگر اين مبالغ صرف مثلا تاسيس كارخانههاى صنعتى مدرن و پيشرفته و يا مدرنيزه ساختن ابزارهاى توليدى و ايمنى صنايع مىشد، از يكسو صدها هزار كارگر در اين كارخانهها اشتغال پيدا مىكردند و بيكارى در اين ابعاد ميليونى پيش نمىآمد و از سوى ديگر، لوازم مورد نياز جامعه با قيمت ارزان و مناسبى به دست مصرفكنندگان مىرسيد. بنابراين، نياز به تحليل و تفسيرهاى پيچيدهاى نيست تا تشخيص داده شود تلاش براى دستيابى به سلاحهاى كشتار جمعى در دو حکومت شاهنشاهى و اسلامى، غير از ضرر و زيان مالى و جانى سودى براى جامعه نداشته است. اكنون نيز رقابت و كشمكش در اين عرصه، جامعه ايران را دچار انواع و اقسام فلاکتها و آسیبهای اجتماعی کرده است كه بيشترين قربانيان آن مزدبگيران و مردم محروم و فقير هستند. ما نتايج چنين فجايع انسانى را در بيش از يك دهه محاصره اقتصادى عراق شاهد بوديم. علاوه بر اين ادعا مىشود هر كشورى كه سلاحهاى اتمى داشته باشد، تضمينكننده امنيت آن كشور است، در حالى كه چنين ادعايى صحت ندارد، زيرا آرايش اقتصادى، سياسى، نظامى و بلوكبندىهاى دنياى امروزى طورى است كه اتفاقا كشورى كه دست از سياستهاى ميليتاريستى و كشمكشهاى جهانى و منطقهاى بردارد و هزينههاى سنگين ميليتاريستى، به ويژه توليد سلاحهاى اتمى را صرف رفاه اجتماعى و پيشرفت علمى و تكنولوژيك مثبت نمايد، ثبات و امنيت آن نيز بيشتر است.
بايد هرگونه تلاش براى دستيابى به سلاحهاى اتمى، توليد و فروش آن به ويژه تلاشهاى حکومت اسلامى، براى دستيابى به سلاحهاى كشتار جمعى را صريحا محكوم كرد؛ خواهان نابودى كليه سلاحهاى كشتار جمعى در جهان شد و خواهان اختصاص بودجههاى ميلياردى سلاحهاى كشتار جمعى، به مسايل انسانى و اجتماعى در ايران و جهان گرديد. بدون شك ساختن جهانى بدون سلاح، به ويژه سلاحهاى اتمى، بدون جنگ و كشتار، بدون تبعيض و بدون استثمار و ...، با تلاش و مبارزه متشكل طبقاتى پيگير و جدى عملى و امكانپذير است!
همچنین در مطلب دیگری که قبل از تحریم اقتصادی ایران، تحت عنوان «احتمال تحریم اقتصادی ایران و وظایف ما!» که در تاریخ هشتم سپتامبر 2006، در یاداشت هفته سایت «دیدگاه» نوشته بودم به این مسئله پرداخته بودم که «هر چند که هنوز زود است از احتمال حمله نظامی سخن به میان بیاوریم تحریم اقتصادی اجتنابناپذیر به نظر می¬رسد. در هر صورت اگر بدترین احتمالات، یعنی تحریم اقتصادی و حمله نظامی را در نظر بگیریم، طبیعی است که طبقه کارگر و همه جنبش¬های حق¬طلب در داخل کشور و نیروهای اپوزیسیون در خارج کشور سیاست¬های خود را با شرایط موجود منطبق سازند و نسبت به آن وظایفی را عهده¬دار شوند. در مجموع این نیروها را می¬توان به سه بخش تقسیم کرد که هر کدام از این بخش¬ها نیز به بخش¬های مختلف تقسیم می¬شود. در این جا فقط به سه بخش کلی اشاره می¬کنیم.
- نیروهایی که برای سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه می¬کنند و مخالف تحریم اقتصادی و حمله نظامی به ایران هستند. زیرا بر خلاف تبلیغ دولت آمریکا و متحدان ایرانی¬اش، آمریکا اگر تا دیروز سیاستهای خود با کودتاها و میلیتاریسم بومی پیش می¬برد، اکنون مستقیما کشورگشایی می¬کند و با راه انداختن جنگ و کشتار کشورها را به اشغال نظامی خود در می¬آورد. وقایع هولناک افغانستان و عراق در مقابل جامعه جهانی و جامعه ایران قرار دارد. بنابراین، پرواضح است که لشکرکشی آمریکا و طرح خارومیانه بزرگ کم¬ترین ربطی به روند دموکراسی و آزادی و رفاه در این منطقه بحرانی ندارد، بلکه برعکس همه چیز تحت تاثیر جنگ قرار می¬گیرد و تار و پود جامعه را می¬سوزاند.
- نیروهایی که طرفدار محاصره اقتصادی و حمله آمریکا هستند و افق و چشم¬انداز خود را به سیاست¬های آمریکا گره می¬زنند.
- مردمی که نظاره¬گر هستند و نسبت به وقایع عکس¬العملل چندانی از خود نشان نمی¬دهند.
اما امید جامعه بیش¬تر به نیروهای بخش اول این تفسیم¬بندی، یعنی نیروهای کارگری و چپ و آزادی¬خواه است. این نیروها به دلیل وظایف سنگین طبقاتی و اجتماعی، باید در شرایط موجود فعال¬تر از گذشه باشند. در چنین روندی است که بخش سوم، یعنی مردمی که نظاره¬گر هستند، به بطن صحنه سیاسی کشیده می¬شوند...
بدین ترتیب، کلیه نیروهای کارگری و کمونیستی و آزادی¬خواه و برابری¬طلب، چه در داخل و چه در خارج کشور هماهنگ و هم جهت با یکدیگر بر علیه تحریم اقتصادی و جنگ احتمالی و در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی، نه تنها موضع فعالی به عهده می¬گیرند، بلکه طرحها و آلترناتیوهای سیاسی و اجتماعی خود را در سطح وسیعی به گوش جامعه می¬رسانند.»
از نگاه کارشناسان نیز حکومت اسلامی ایران، چارهای جز پذیرش توافقنامه ژنو نداشته است. چرا که تحریمهای اقتصادی ضربه شدیدی به اقتصاد ایران وارد کرده است. اگر چه اندازهگیری میزان خسارت ناشی از تحریمهای اقتصادی غرب علیه ایران به صورت دقیق امکانپذیر نیست، اما برآوردهای سازمانهای اطلاعاتی نشان میدهد که ایران حداقل سالانه 100 میلیارد دلار از محل تحریمها زیان دیده است.
صادرات نفت ایران در سالهای اخیر، به کمتر از یک میلیون بشکه در روز رسیده است. درآمد صادرات نفت ایران، از 110 میلیارد دلار در سال به کمتر از 50 میلیارد دلار در سال 2012 کاهش یافت. کاهش صادرات نفت، به کاهش سرمایهگذاری در حوزه نفت و گاز و عقبماندگی ایران در میدانهای نفتی مشترک انجامیده است. معاون وزیر نفت زیان ناشی از این عقبماندگی را 30 میلیارد دلار در سال اعلام کرده است. همچنین به گفته رکنالدین جوادی، صنعت نفت ایران برای حفظ شرایط موجود به 30 میلیارد دلار سرمایهگذاری در سال نیاز دارد.
همچنین تحریمهای بینالمللی اقتصاد ایران را با کسری نقدینگی روبهرو کرده است. به طوری که بر اساس برآورد مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ایران، 67 درصد واحدهای اقتصادی ایران در سه سال گذشته با ظرفیت 30 درصدی فعالیت کردهاند. علاوه بر این نرخ تورم نیز در ایران رشد کرده و همزمان با آن نرخ رشد اقتصادی منفی شده است. سرمایهگذاران بینالمللی ایران را ترک کردهاند و تجارت خارجی ایران کاهش یافته است.
حکومت اسلامی ایران، تا به حال جزئیاتی از هزینه برنامه اتمی خود منتشر نکرده است. اما احمد شیرزاد نماینده اصفهان در مجلس ششم، به شدت از غیرشفاف بودن برنامه اتمی ایران انتقاد کرده است. او هشت سال پیش نیز در یک سخنرانی گفت: «هیچکدام از مجالس اول تا ششم که ما بودیم در جریان این پروژهها نبودند و هیچ نوع شفافیتی وجود نداشت، آنوقت چگونه انتظار دارید در یک فرایند عقلانیت وجود داشته باشد. مجلس ششم خیلی تحقیق کرد و در نهایت به اینجا رسیدیم که در مورد پروژههای هستهای ایران تنها یک گزارش تخصصی در سازمان انرژی اتمی ایران وجود دارد که آنهم گزارش یک کارمند لیسانسیه این سازمان است که در این گزارش تولید برق هستهای توصیه میشود، در حالی که در تمام ادلههایی که در این گزارش آمده، دستکاری شده است.»
حسن غفوری فرد عضو کمیته تحقیق از نیروگاه اتمی بوشهر نیز در سال 90 گفته بود: « ساخت یک نیروگاه از صفر مقرون به صرفهتر از تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر است.»
بنا بر اعلام مسئولان جمهوری اسلامی، نیروگاه بوشهر با هشت سال تاخیر در سال 2008 به بهرهبرداری رسید، این نیروگاه دو سال پیش به صورت رسمی به شبکه برق ایران پیوست تا تاخیز در بهرهبرداری از آن به یازده سال برسد.
سازمان ملل متحد خسارت مستقیم وارد شده به ایران در جنگ هشت ساله را 97 میلیارد دلار برآورد کرده است. حکومت اسلامی ایران، اعلام کرده که هشت سال جنگ با عراق را تنها با 52 میلیارد دلار اداره کرده، اما برآوردهای کارشناسی هزینه تحمیل شده به ایران برای جنگ را بیش از 700 میلیارد دلار نشان میدهد.
برآوردهای سازمانهای اطلاعاتی نشان میدهد که ایران حداقل سالانه 100 میلیارد دلار از محل تحریمها زیان دیده است.
بر اساس گزارش نهادهای بینالمللی، ایران 94 تا 112 میلیارد دلار برای هدایت جنگ و 11 میلیارد دلار برای واردات نظامی هزینه کرد. هزینه غیرمستقیم ناشی از کاهش درآمدهای نفتی و تولیدات کشاورزی برای ایران نیز 627 میلیارد دلار برآورد شده است.
به اقرار یکی از نمایندگان مجلس در سال 1392، ایران در هشت سال گذشته توانسته است «دو تن اورانیوم غنیسازی کند و چنانچه کل ظرفیت مرکز نطنز به بهرهبرداری برسد، پس از هفت سال تنها پاسخگوی نیاز یک سال نیروگاه بوشهر خواهد بود.»
در چنین شرایطی، مردم ایران به خصوص طبقه کارگر، نباید به سیاستها و تبلیغات حکومت اسلامی متوهم شوند. چرا که بیتردید هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی، نه تنها بهبود چندانی در جامعه ایجاد نخواهد کرد، بلکه به احتمال زیاد فشارهای اقتصادی و سرکوبهای سیاسی هم افزایش خواهد یافت.
جنبش کارگری کمونیستی و همه نیروهای آزادی¬خواه، که در این سی و شش سال در جهت سرنگونی رژیم سرمایه¬داری جمهوری اسلامی و برپایی یک جامعه آزاد و برابر و انسانی مبارزه کرده¬اند و در این راه نیز قربانیان زیادی داده¬اند، با هرگونه تحریم اقتصادی و حمله نظامی به ایران شدیدا مخالف¬ بودندد، زیرا این سیاست را در چند سال گذشته در همسایگی خود، یعنی در افغانستان و عراق از نزدیک شاهد بوده¬اند، آگاهند که «دمکراسی» اهدایی آمریکا و متحدانش به مردم رنج¬دیده و محروم این دو کشور، جز رنج و درد و محرومت اقتصادی و اختناق سیاسی و قتل و غارت و جنایت و برپایی جمهوری¬های اسلامی دیگر که در آن زنان، کارگران و مردم آزادی¬خواه و حق¬طلب از هیچ¬گونه حقوق فردی و اجتماعی و آزادی برخوردار نیستند، چیز دیگری نصیب¬شان نشده است. حتی قوانین اساسی این کشورهای جنگ¬زده و فلاکت¬زده متاثر از قوانین ارتجاعی اسلامی است. مضاف براین که در بیش از یک دهه محاصره اقتصادی عراق، صدها هزار انسان، به ویژه کودکان به دلیل کمبود دارو و درمان و بهداشت و مواد غذایی کافی جان خود را از دست دادند، در حالی که صدام حسین و حکومتش هم¬چنان قدرقدرتی میکرد. پس از اشغال نظامی این کشور نیز جنگ و خشونت نیروهای اشغالگر از یک سو و جریانات مرتجع ملی و مذهبی از سوی دیگر، هر روز قربانیان بی¬شماری از مردم بی¬دفاع و زنان و کارگران و مردم محروم می¬گیرند. بنابراین، اگر طرح مشابه طرح عراق، اکنون در ایران نیز پیاده شود شاید ابعاد تخریب و ویرانگری و کشتار آن به مراتب بیش¬تر و گسترده¬تر از عراق خواهد بود. اما تفاوت بزرگی که بین عراق و افغانستان و ایران وجود دارد، این است که جامعه ایران، از یک جنبش قوی و اجتماعی کارگری سوسیالیستی برخوردار است که وجود این جنبش، هم طرح¬های رژیم جمهوری اسلامی و هم آمریکا و متحدانش و هم گرایشات رنگارنگ بورژوایی اپوزیسیون ایرانی را نگران کرده و مانع اصلی پیشرفت طرح-های شوم آن¬ها است.
اساسا دود محاصره اقتصادی ایران، نه به چشم حکومت اسلامی، بلکه به چشم توده¬های مردم رفته است. در این سالها، نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی، به بهانه «موقعیت جنگی» و «تامین امنیت کشور»، هرگونه اعتراض توده¬ای را به وحشی¬تر شکلی سرکوب کردهاند. در حال حاضر دستمزدهای بسیار ناچیز کارگران، حتا به موقع پرداخت نمی¬گردد، گرانی و تورم کمرشکن شده است. قیمت¬ کالاهای ضروری مردم، روزبروز افزایش یافت و زیست و زندگی مردم بیش از پیش در تنگنا قرار گرفته است.
مسلما، حکومت اسلامی ایران در کلیت خود و با همه جناح¬هایش ارتجاعی و غیرانسانی است، بنابراین، نباید توهم به این جناح و یا آن جناح را در جامعه پخش کرد. همچنین باید با صراحت به جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش، لغو هرگونه شکنجه روحی و جسمی و اعدام، برابری زن و مرد در همه شئونات اجتماعی، لغو کار کودکان و تامین زندگی آنان و خانواده¬هایشان، به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت مردم تحت ستم و عدم برتری هیچ ملتی بر ملت دیگر، به طور کلی بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت و عقیده باید حق و حقوق حقوق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی شهروندان به طور یکسان و برابر به رسمیت شناخته شود. حقوق و آزادی¬های فردی و اجتماعی تضمین گردد. باید این مطالبات حداقل را آن قدر تکرار کنیم و پافشاری نماییم تا به مسئله روز افکار عمومی جامعهمان تبدیل شود!
در هر صورت اکنون حکومت اسلامی ایران با گروه 5+1 و در راس همه آمریکا به توافق رسیدهاند. به همین دلیل قرار است تحریمها اقتصادی ایران لغو شوند. این حرکت جدا از بده و بستانهای نهان و آشکار حکومت سرمایهداری اسلامی ایران با حکومتهای قدرتمند سرمایهداری جهان، دستکم فضای تبلیغات جنگ روانی و کمی هم نگرانی مردم را کم میکند خود گام مثبتی است. به علاوه من هم جزو کسانی بودم که در این سالها مخالف تحریم اقتصادی ایران و هر کشور دیگری بودم. چرا که چنین سیاستی قبل از این که ضربهای به حاکمیت بزند به ضرر مردم تمام می شود. بیکاری و گرانی و تورم افزایش مییابد به ضرر اکثریت مردم است. آلترناتیو امثال من بایکوت سیاسی حکومت اسلامی و جلوگیری از فروش سلاح و دستگاههای کنترل جامعه و... بود و هنوز هم هست. این خواست و انتظار ما نه از حکومتهای سرمایهداری، بلکه از طبقه کارگر و هم نیروهای سوسیالیست، آزادیخواه و عدالتجو و ضدجنگ جوامع غربی است. یعنی آنها دولتها را تحت فشار بگذارند تا در زمینه نظامی و امنیتی هیچگونه همکاری با حکومت اسلامی نداشته باشند و این حکومت را به دلیل جنایات بیشمار علیه بشریت در بایکوت سیاسی قرار دهند.
سهشنبه بیست و سوم تیر ماه 1394 - چهاردهم ژوئیه 2015
*لینک مطالبی که از سال 2006، درباره فعالیتهای هستهای حکومت اسلامی و تحریم اقتصادی ایران و مذاکرات 5+1 نوشتهام و از جمله در سایت «دیدگاه» منتشر شدهاند، به شرح زیر هستند:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر