۱۳۸۶ آذر ۲۱, چهارشنبه

براي ثبت در تاريخ و نسلهاي آيندهپرسش و پاسخ های لوموند


مقدمه و برگردان:محمد علی اصفهانی

انتشار گزارش غير منتظره ی ۱۶ سازمان اطلاعاتی اصلی آمريکا، از جمله سيا، در مورد برنامه ی هسته يی ايران، پرسش های بسياری را مطرح کرده است. پرسش هايی که طبعاً پاسخ هاشان به زاويه ی ديد، و به ديدگاه پاسخ دهندگان بستگی دارد.در اين ميان، Sylvain Cypel ، سيلوَن سيپل، نويسنده و کارشناس فرانسوی مسائل خاورميانه، و از سردبيران روزنامه ی لوموند که در حال حاضر در نيويورک به سر می برد، در شماره ی ششم دسامبر اين روزنامه، به صورتی جمع و جور و بيشتر دارای جنبه ی خبری و نه تحليلی، تعدادی از اين پرسش ها را همراه با پاسخ هايی به آن ها در کنار هم گذاشته است.فکر کردم که فارسی شده ی مقاله ی او که با زبانی ساده و روان نوشته شده است، بتواند برای همه ی ما مفيد باشد.مخصوصاً به دليل خبری بودن و نه تحليلی بودنش. يعنی دعوت به تأمل و کمک به شناخت مستقل تر چند و چون ماجرا.اما حتماً بايد پيش از آن، به اختصار تمام، چند نکته را که پرداختن به هر کدام آن ها مطلبی جداگانه می طلبد، به خود يادآوری کنيم:٭ آنچه در اين روز ها می گذرد، محصول کشمکشی است در آمريکا ميان جنگ طلبان مطلقاً عقل باخته يی که به طور خاص به وسيله ی ديک چينی و خود جرج بوش و لابی های اسراييل نمايندگی می شوند، با بخش های ديگری از حاکميت آمريکا چه در ميان «دموکرات» ها و چه در ميان «جمهوری خواهان» (جمهوری خواهان محافظه کار و يا نو محافظه کار).تيتر مقاله ی پنجم دسامبر Robert Kagan که يکی از چهره های سرشناس نومحافظه کار است در «واشنگن پست» خود بسيار گوياست:«زمان گفتگو با ايران فرا رسيده است»!٭ نهايت ساده نگری خواهد بود اگر خطر تجاوز نظامی به ايران را تمام شده تلقی کنيم. و در نتيجه: نهايت بی خردی خواهد بود اگر اندک خللی در اراده ی ما به هماهنگ و متشکل شدن و با هوشياری کامل و بدون پلک برهم زدن، به مقابله با خطر جنگ برخاستن به وجود آيد؛ و زمانی دوباره به خود آييم که بمب های آمريکايی و اسراييلی ايران را ويران کرده اند.نه اسراييل که هدفش انهدام تأسيسات اتمی ايران حتی به قيمت انهدام ايران است، دست روی دست گذاشته است؛ و نه چينی و بوش؛ و نه مستخدمين بومی اينان که تمام بود و نبود خود را با بمباران ايران، و بعد از ويران شدن آن، ورود به مرحله ی جنگ زمينی، تحت فرماندهی آمريکا گره زده اند.هنوز راه های زيادی پيش روی دشمنان خارجی ايران و به خدمت گرفته شدگانشان قرار دارد:ـ «کشف» يک مرکز مخفی اتمی جديد مثلاً.ـ يا «اثبات» اين که هر چه در عراق و فلسطين و لبنان می گذرد، نه به خاطر تجاوز آمريکا و اسراييل و قتل عام مردم بی پناه اين سرزمين هاست؛ بلکه به خاطر سلاح ها و بمب های ميليونی ساخت ايران است... و برای ايجاد امنيت سربازان آمريکايی در عراق، و برای استقرار امنيت اسراييل در لبنان و حوالی آن، و برای رفع شر «تروريست های بنيادگرای حماس» در اسراييل اشغالی بايد مردم ايران را و راه ها و پل ها و بيمارستان ها و مهد کودک ها و جاده ها و صنايع و تأسيسات کليدی و کوچه و خيابان ايران را بمباران کرد... حکومت ايران، به وسيله ی مزدورانش فلسطين را دو تکه کرده است؛ و محمود عباس صلح طلب و شريف هم که خواهان ذبح جنايتکاران حماس در پيش پای اهود اولمرتِ همچون خود او صلح طلب و شريف است و از همين رو اسراييل را تشويق می کند که يک ميليون و نيم فلسطينی را در نوار غزه از فقر و بی غذايی و بيکاری و بيماری، و با قطع آب و برق و مواد اوليه ی غذايی، و با بمباران و خمپاره باران، و قتل عام و قتل خاص، زجر کش کند، بر اين امر گواهی می دهد.ـ حمله ی «پيشگيرانه» ی اسراييل، مثلاً. و در پی دريافت يا عدم دريافت پاسخ از سوی ايران، ورود آمريکا به جنگ برای دفاع از دوست و متحد خود. آنگونه که قبلاً نيز در سناريو هايی، از جمله سناريوهايی با کارگردانی ديک چينی، پيش بينی شده بود.ـ کشف طرح يک «يازده سپتامبر» ديگر که اين بار در ايران برنامه ريزی و آماده سازی شده است.و الخ...٭ در هرصورت، و به هر دليل، و به هر شکل، و به هر انگيزه، و به هر وسيله، اگر خطر حمله ی نظامی دشمن خارجی به ايران بر طرف شود، آن که زيان خواهد ديد، فقط و فقط دشمن داخلی مردم ايران، يعنی حکومت جانيان اصولگرا و غير اصولگرا و «مدره» و غير مدره و «اصلاح طلب» و غير اصلاح طلب و «پراگماتيست» و غير پراگماتيست ايران است و بس. (و البته متحدان «ايرانی» دشمن خارجی نيز).٭ فقط، کسانی که به نيروی توده ها باور ندارند، و راه نجات را در بيرون توده ها و از بالای سر آن ها می جويند، هستند که در نگرفتن جنگ با ايران را معادل دادن وقت اضافی به ملايان می دانند؛ و نگرانند که مخالفان جنگ، می خواهند وقت اضافی برای «رژيم» بخرند و به بقای آن کمک کتتد.اين ها چه خود بدانند (و بخشيشان خود می دانند و به همين دليل درپی دشمن خارجی روان و دوانند) و چه خود ندانند (و بخشيشان چنيند) در واقع امر، از ملايان می ترسند و خود را در برابر اين مفلوکان پا به گور، عاجز و ناتوان می بينند؛ و رجزخوانی های احتماليشان هم چيزی است برای فرار از ترس خود. همانطور که کودکان در کوچه های خلوت شب می کنند. و تا اينجای قضيه، حق دارند. اما حق ندارند که ارزيابی خودشان از خودشان را به مردم نيز تعميم دهند.در معادلات اينان، مردم نقشی ندارند. مردمی که در همين چند سال اخير، اگر در تنور بحران ساختگی اتمی از سوی دو رقيب پياده و سواره دميده نشده بود، دمار از روزگار آخوند در آورده بودند. و در خواهند آورد...٭ تضاد هارا اصلی و فرعی کردن، در ذات خود، حرف درستی است. اما در يک ارگان زنده ، مثلاً جامعه ی امروز جهانی (که ايران هم يک جزء ارگانيک و زنده ی آن است) نمی توان يک خط کش در دست گرفت و با نگاهی هندسی (و يا حد اکثر: مکانيکی) بين تضاد ها خطوط صاف مستقيم يا شکسته کشيد...به هر حال:نه مقدمه جای ذی المقدمه را گرفت؛ و نه ذی المقدمه جای مقدمه را. مقدمه و ذی المقدمه، گاهی يک کل واحدند!محمد علی اصفهانی شانزدهم آذر ۱۳۸۶
www.ghoghnoos.org
ـ ايران، خطرناک بود. ايران، خطرناک است. و ايران، خطرناک خواهد بود در صورتی که از دانش لازم برای توليد بمب اتمی برخوردار باشد.يک روز بعد از اعلام عمومی گزارش «اطلاعات ملی» که ۱۶ سازمان اصلی جاسوسی آمريکا را در بر می گيرد، جرج بوش در روز سه شنبه چهارم دسامبر اين سخنان را بر زبان راند.در گزارش اين ۱۶ سازمان جاسوسی، ارزيابی شده است که تهران «در پاييز سال ۲۰۰۳ ميلادی، برنامه ی توليد سلاح اتمی خود را متوقف کرده است.»انتشار اين گزارش، پرسش های چندی را در پيش روی ما می گذارد:پرسش اول:نا چه اندازه می توان به اين گزارش اعتماد کرد؟پاسخ به پرسش اول:اين گزارش «از ضريب اطمينان بالايی برخوردار است». تهيه کنندگان گزارش، اينچنين پاسخ می دهند. و در زبان دستگاه های اطلاعاتی، اين، يک ترم قوی است. اگرچه اسراييلی ها اين پاسخ را به چالش بطلبند.اگر اين گزارش، معتبر است، پس تکليف گزارش ديگری که «اطلاعات ملی» در سال ۲۰۰۵ ميلادی منتشر کرده بود و در آن ارزيابی کرده بود که ايران برنامه ی توليد سلاح اتمی را پيگيری می کند چه می شود؟آيا «اطلاعات ملی آمريکا» اشتباه کرده بود؟ و يا اشتباه نکرده بود بلکه تحت فشار قرار گرفته بود که آنچه را مقامات عاليرتبه می خواستند، با وجود نادرست بودن آن، به عنوان نتيجه ی تحقيقات خود اعلام کند؟پرسش دوم:چرا گزارش امسال، با اين نتيجه گيری که می بينيم، به صورت عمومی منتشر شد؟پاسخ به پرسش دوّم:نزاعی سخت، ديک چينی [معاون جنگ افروز بوش] و رابرت گيتس، وزير دفاع آمريکا را رو در روی هم قرار داده است. (۱)Harry Reid ، هری ريد، رييس فراکسيون حزب دموکرات در سنا [فراکسيون غالب] به عنوان يک وزنه ی سنگين، در انتشار عمومی اين گزارش نقش عمده يی ايفا کرد:او کاخ سفيد را تهديد کرد که در صورتی که بخواهد مانع انتشار عمومی اين گزارش شود، اين گزارش به طريقی از طرق، منتشر خواهد شد؛ و آن وقت، جرج بوش بايد بهای بی اندازه سنگينی بپردازد.همچنين، بنا به گفته ی يک کارشناس، دستگاه اطلاعاتی آمريکا که در ماجرای صحنه سازی و شايعه پراکنی مربوط به وجود جنگ افزار های موهوم کشتار و تخريب جمعی نامتعارف در عراق عصر صدام، آبروی خودش را باخته بود، اين بار برای اجتناب از آبروباختگی مجدد، بر انتشار گزارش اخير مربوط به ايران پافشاری کرد.پرسش سوم:آيا تهديدِ افزون کردن مجازات ها عليه ايران کمتر شده است؟پاسخ به پرسش سوم:«اطلاعات ملی» توصيه می کند که بايد اين مجازات ها را سخت تر کرد. اما کاخ سفيد در روز سه شنبه [۴ دسامبر، يک روز بعد از انتشار گزارش] هراس خود را از احتمال عدم پذيرش چنين توصيه يی و «تأثير منفی» گزارش «اطلاعات ملی» بر جامعه ی جهانی ابراز داشت.ناظران سياسی نيز معتقدند که با اين گزارش، ضرورت فوريت داشتن تشديد مجازات ها عليه ايران رنگ باخته است.پرسش چهارم:آيا ديگر، گزينه ی نظامی عليه ايران مطرح نخواهد بود؟پاسخ به به پرسش چهارم:«اين گزارش، هيچ چيزی را عوض نمی کند». جرج بوش، در همين سه شنبه، چنين گفت. و افزود:«يک ديپلماسی کارآ، ديپلماسی يی است که در آن، راه برای همه گزينه ها باز باشد».Barbara Bodine ، باربارا بادين، ديپلمات، و هماهمگ کننده ی سابق ديپلماسی آمريکا در بغداد در سال ۲۰۰۳ ميلادی، اما، اينچنين می گويد:«از اين پس، دستگاه بوش، ديگر بهانه يی برای حمله ی نظامی به ايران نخواهد داشت. او نمی تواند بدون موافقت کنگره ـ که پيشنهاد او برای حمله به ايران را رد خواهد کرد ـ به چنين کاری دست يازد.»پرسش پنجم:آيا يک تغيير استراتزی در برخورد با ايران در کار است؟پاسخ به پرسش پنجم:بسياری از تحليلگران آمريکايی، اينطور می انديشند. آن ها تحليل خود را چنين توضيح می دهند:اين گزارش، سمت و سويی به منطق عقل دارد؛ و در همان حالی که فشار بر ايران را پيشنهاد می کند، به ايران اين امکان را می دهد که «به اهداف خود در زمينه ی احساس امنيت و نيز حفظ پرستيز خود در منطقه دست يابد» بدون آن که به بمب اتمی متوسل شود.ديگر از اين پس، صحبت از به زانو درآوردن ايران نيست؛ بلکه صحبت از پيوندی است ميان تنبيهات ، و امکان گشايش روابط به صورتی که ايران از اين که آمريکا می خواهد او را از پای در آورد نگرانی يی نداشته باشد.از نظر «باربارا بادين» [که در بالا به او و سِمَتش اشاره شد]:«به همان اندازه که اعمال فشار بر ايران می تواند ضروری باشد، ورود به گفتگو با تهران نيز ضروری است».علاوه بر او، سناتور جمهوريخواه، Chuck Hagel ، چاک هاجل، نيز مقامات آمريکايی را به گفتگوی مستقيم با تهران، فرا می خواند.پرسش ششم:جرج بوش، چه وقت از تحليل اخير «اطلاعات ملی» مطلع شده بود؟پاسخ به پرسش ششم:اين پرسش، برای اعتبار بوش پرسشی حياتی است.او در سپتامبر امسال از تهديدی به نام «هولوکاست اتمی» در رابطه با ايران حرف زد؛ و بعد از آن هم در ۱۷ اکتبر، سخن از «جنگ جهانی سوم» به ميان آورد. آيا او در موقعی که اين چيز هارا می گفت، در جريان تحليل اخير «اطلاعات ملی» قرار داشت يا نه؟مطابق روزنامه ی واشنگتن پست، Mike McConnell ، مايک مک کانل، مدير «اطلاعات ملی»، در ماه اوت، جرج بوش را در جريان «اطلاعاتی جديد» (از جمله به دست آمده از طريق شنود تلفنی مقامات بالای حکومت ايران) قرار داده بود؛ و به او گفته بود که اين اطلاعات، نگاه به برنامه ی اتمی ايران را ديگرگون می کند.جرج بوش اما اينطور پاسخ می دهد:« او خودِ اين اطلاعات را به من نداد؛ [و به من گفت که] برای تحليل اين اطلاعات، زمان، لازم است».آنطور که رسماً گفته می شود، آقايان بوش و چينی در ۲۸ نوامبر در جريان تحليل اين اطلاعات قرار گرفته اند. اما مقامات موثق عاليرتبه يی که نخواسته اند نامشان فاش شود، تأکيد می کنند که هم بوش و هم چينی، هر دو، «در اين چند هفته ی اخير» از موضوع اطلاع داشته اند.«در اين چند هفته ی اخير» يعنی چه؟ بيشتر و يا کمتر از شش هفته؟ يعنی: فاصله ی ميان ۱۱ اکتبر که جرج بوش از «جنگ جهانی سوم» حرف زد تا ۲۸ نوامبر؟ يا کمتر؟اين برای آقای بوش، سئوالی است وخيم و سرنوشت ساز!
-------------------------------------------------------------------
۱ ـ در مجمعی از روزنامه نگاران فرانسوی، همين چندی پيش، سيمور هرش، به آنان اطّلاع داد که تصميم حمله به ايران، پيشاپيش اتّخاذ شده است؛ و در اين امر، حرف آخر را ديک چينی، معاون جنگ طلب بوش می زند؛ و رابرت گيتس، وزير دفاع آمريکا، که از عواقب شوم حمله ی نظامی به ايران آگاه است، به زودی استعفا خواهد داد.عطوان، سردبير «القدس العربی» در مقاله ی:به اين ۹ دليل، بوش می خواهد به ايران حمله کندترجمه ی فارسی:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar05/noh-dalil.html


اطلاعيه كميسيون تحقيقات
دفاعي و استراتژيك
شوراي ملي مقاومت ايران
در پي انتشار گزارش جامعه اطلاعاتي آمريكا در باره فعاليتهاي هسته اي رژيم آخوندي كه ارزيابي 16 سرويس گوناگون اطلاعاتي را در برميگيرد, كميسيون تحقيقات دفاعي و استراتژيك شوراي ملي مقاومت ايران, افشاگر تاسيسات پنهان اتمي رژيم آخوندي در اوت سال 2002 (مرداد1381), توجه هموطنانمان را به موارد زير جلب ميكند :
1-جاي خوشوقتي است كه درتاييد روشنگريهاي مقاومت ايران, براي نخستين بار در يك سند رسمي كه مورد اتفاق نظر جامعه اطلاعاتي ايالات متحده است , ابراز اطمينان ميشود كه دستگاههاي نظامي رژيم ايران تحت هدايت حكومت آخوندي تا پائيز 2003 به توسعه تسليحات هسته اي مشغول بوده اند و از آن پس رژيم, به خاطر همين افشاگريها و بازرسي ها و فشارهاي بين المللي, به ناگزير دست و پاي خود را تا حدودي جمع كرده است. در غيراينصورت آخوندها اكنون به بمب اتمي بسيار نزديك شده بودند. يك فاجعه اتمي بسيار محتمل و جنگ با اين رژيم اجتناب ناپذير بود.
- در گزارش جامعه اطلاعاتي, بدرستي و با اطمينان زياد قضاوت شده است كه بخاطر كمبودهاي اطلاعاتي نميتوان به توقف در كل برنامه تسليحات هسته اي رژيم ايران يقين نمود.
اين امر به وضوح حاكي از استمرار پنهانكاري و دروغگويي مستمر رژيم آخوندهاست. در همين رابطه آخوند حسن روحاني دبير پيشين شوراي عالي امنيت رژيم, 2سال پيش فاش كرد كه: « اگر در كشوري اورانيوم در سطح 20% توجيه براي سوخت نيروگاه دارد , وقتي به 25%، 50% و 60% مي‌رسد يعني هدف ساخت بمب است. درحاليكه آثار غناي اورانيوم دركارگاههاي ما بالاي 50% وجود دارد. بازرسان وقتي از كارگاه‌هاي ما نمونه گيري كردند از طريق استفاده از يك نوع دستمال‌هاي خاصي كه بر روي نقاط مشكوك مي‌كشند و آن را به آزمايشگاه برده و مورد آزمايش قرار مي‌دهند، مشخص مي‌شود كه چه فعل و انفعالاتي در آن مكان صورت گرفته است. اين آزمايش حتي نشان مي‌دهد كه در چه تاريخي اين اقدامات صورت گرفته است. در تابستان 1382 وقتي نمونه‌گيري كردند و بعد مورد آزمايش قرار دادند، گفتند كه در ايران آلودگي با غناي 70 و 80 درصد پيدا شده است.» ( خبرگزاري حكومتي فارس-2 اسفند1384).
3-در گزارش جامعه اطلاعاتي با « اطمينان متوسط» ارزيابي شده است كه «تهران برنامه تسليحات هسته اي خود را تا اواسط سال 2007 از سر نگرفته اما نمي دانيم كه مقاصد كنوني آن توسعه تسليحات هسته اي است يا خير».
در همين گزارش تصريح شده است كه منظور از عبارت «اطمينان متوسط» اين است كه چنين اطلاعاتي « از كيفيت كافي برخوردار نيست و يا به اندازه كافي اثبات نشده است» . واقعيت اين است كه رژيم آخوندي بمب اتمي را تضمين بقاي رژيم ميداند و هيچگاه از آن دست نكشيده و دست نخواهد كشيد و به همين خاطر خطر اتمي اين رژيم براي مردم ايران و جهان پيوسته باقيست.
4- همچنانكه در گزارش جامعه اطلاعاتي مكررا مورد تاكيد قرار گرفته است, برنامه رژيم ايران « در درجه اول بخاطر فشارهاي بين المللي و تحت تاثير اين فشارها» دچار وقفه و تأخير گرديد. اما پس از روي كار آمدن پاسدار احمدي نژاد, همچنانكه در گزارش جامعه اطلاعاتي ذكر شده است فعاليتهاي سانتريفيوژي از سر گرفته شد و حتي در سال 2007, پيشروي مهمي در نصب سانتريفيوژها در نطنزصورت گرفت.
5- گزارش جامعه اطلاعاتي بدرستي خاطرنشان كرده است كه موجوديتهاي مربوط به رژيم ايران, كماكان به « توسعه توانايي هايي ادامه مي دهند كه مي تواند در صورت تصميم گيري لازم، براي توليد تسليحات هسته اي به كار روند». همچنين رژيم ايران به «راه كارها» ي مختلفي مي انديشد كه گسترش فعاليتهاي هسته اي را در شرايط مناسب بدنبال دارد. مگر اينكه «تشديد بازرسي هاي بين المللي و فشارها » سران رژيم را به توقف وادارد و « مانع ايران از دستيابي نهايي به تسليحات هسته اي شود».
6- گزارش جامعه اطلاعاتي تصريح ميكند كه رژيم ايران «ممكن است از تاسيسات سري, و نه مراكز هسته اي اعلام شده خود, براي توليد اورانيوم با غناي بالا استفاده كند. نشانه هاي فزاينده اطلاعاتي نشان مي دهد كه (رژيم ايران) وارد فعاليت هاي سري تبديل اورانيوم و غني سازي آن گرديده است.
7-با اينهمه كميسيون تحقيقات دفاعي و استراتژيك شوراي ملي مقاومت ايران هشدار ميدهد كه فريب كاري و پنهان سازي وحداكثر تلاش براي گمراه كردن جوامع اطلاعاتي شگرد شناخته شده و هميشگي رژيم آخوندهاست.
-اگر رژيم در صدد دستيابي بمب اتمي نبود, هيچ نيازي به اين همه پنهان كاري و هزينه و صدور قطعنامه هاي شوراي امنيت و سرشاخ شدن با جامعه بين المللي نداشت.مشاور امنيت ملي رئيس جمهور آمريكا,طبق گزارش جامعه اطلاعاتي بدرستي خاطرنشان كرده است كه رژيم « ايران يك برنامه تسليحات اتمي مخفي دارد كه هرگز به آن اذعان نكرده و كماكان آن را انكار مي‌كند» .
8-استفن هدلي در همين باره گفت:«در اوت 2002 يك گروه اپوزيسيون ايراني وجود يك مجتمع غني‌سازي اورانيوم در ايران در جايي بنام نطنز را افشا كرد. اين مجتمع سرّي بود و به آژانس اطلاع داده نشده بود. ايران در آنزمان هيچگونه راكتور برق آماده براي استفاده‌يي نداشت بنابراين ضرورت اين مجتمع غني‌سازي اورانيوم به چه خاطر بوده ؟كما اينكه ايران بطور فعال موشكهاي بالستيك را توسعه داده است».
9- يادآوري ميكنيم كه خانم مريم رجوي رئيس جمهور بر گزيده مقاومت ايران در سخنان خود براي هموطنان مان در سوئد در روز سوم آذر ماه اعلام كرد :
« جنگ اين رژيم با مردم ايران و جنگ مردم ايران براي آزادي در برابر اين رژيم منحصر به غني سازي اورانيوم يا دست برداشتن از اسلحه اتمي و حتي عراق نيست. جنگ بر سر تماميت فاشيسم مذهبي است كه فرهنگ و تاريخ آن، در يك كلمه، تجاوز و تعدي است. تجاوز و تعدي به حيثيت و حرمت و حقوق زن و مرد ايراني و به همه ايرانيان. راه حل سوم، تغيير تماميت رژيم ولايت فقيه بدست مردم و مقاومت ايران است.»
10-در پي نامگذاري سپاه پاسداران و وزارت دفاع رژيم آخوندها در ليست اشاعه دهندگان تسليحات كشتار جمعي, رهبر مقاومت در پيام خود بتاريخ هفتم آبان تاكيد كرد :
« گفته ايم و تكرار مي كنيم كه تغيير و سرنگون كردن فاشيسم مذهبي, در آينده نيز مانند گذشته, به پاي هيچكس جز مردم و مقاومت ايران نوشته نشده است. حتي وقوع جنگ و حمله هوايي به مراكز پاسداران و سايتهاي اتمي رژيم, اين معادله را تغيير نمي دهد. يعني كه در هر حال, سرنگوني و تغيير دمكراتيك در ايران, منحصراً در ظرفيت و صلاحيت و توانمندي مردم و مقاومت ايران است. كافي است ممنوعيت ها و محدوديت هاي اين مقاومت كه بدرخواست آخوندها برقرار شده, برداشته شود.
در عين حال خاطرنشان مي كنيم كه امروز صورت مسئله, باز هم سياستِ تغييرِ رژيم و بلوغ آن است و نه چيز ديگر. برخي ساده لوحانه گمان مي كنند تهديد جامعه بين المللي, ”جنگ“ با اين رژيم است. اما بنا بر سه دهه تجربه, ما قاطعانه برآنيم كه تهديد واقعي در رابطه با اين رژيم, ”نه جنگ“ است. يعني كه نگراني عمده پيوسته در صلح و سازش با رژيمي است كه بالمآل جنگ را در تقدير دارد و روزي آن را براي جامعه بين المللي اجتناب ناپذير مي كند. رژيم جنگ افروزي كه بيدريغ ساز و برگ و اسباب جنگ تدارك مي بيند. زيرا بقاي خود را تنها در ”توسعه“ و جنگ و بحران و سلاح اتمي مي بيند».
كميسيون تحقيقات دفاعي و استراتژيك
شوراي ملي مقاومت ايران
14آذر 1386

هیچ نظری موجود نیست: