۱۳۸۶ بهمن ۱۳, شنبه

ديک چينی دوباره برای حمله به ايران، خيز برداشته است نگاهی به مقاله ی فيليپ جيرالدی

محمد علی اصفهانی

Philip Giraldi فيليپ جيرالدی، يک مقام سابق عاليرتبه ی سی آی اِی است که در حال حاضر به صورت مرتب، ستون ثابتی با عنوان Smoke and Mirrors در سايت ضد جنگ معروف antiwar دارد.او در سال ۲۰۰۵ از طرحی تهيه شده توسط ديک چينی سخن به ميان آورده بود که مطابق آن قرار بود که آمريکا به بهانه ی مقابله با عملياتی تروريستی شبيه عمليات ۱۱ سپتامبر، با بمب های معمولی و بمب های اتمی به ايران حمله کند. طرحی که هنوز نيز می تواند مورد استفاده قرار گيرد. مثل انواع و اقسام طرح های ديگر. از جمله طرح هايی از نوع «حادثه ی تنگه ی هرمز» که بعضی از مفسران سياسی، آن را با «حوادث خليج تانکن» در ويتنام مقايسه کرده اند که حوادثی بود ساخته و پرداخته ی آمريکا برای تصعيد (و يا به قولی ديگر شروع) جنگ ويتنام در سال ۱۹۶۴ که سرانجام با شکست تاريخی آمريکا پايان گرفت. (۱)آنچه می خوانيد خلاصه و جمع و جور شده ی مقاله ی جديد فيليپ جيرالدی به تاريخ ۲۱ ژانويه ی امسال است که در آن او از خيز برداشتن جديد ديک چينی برای حمله به ايران، قبل از پايان دوران رياست جمهوری بوش، نوشته است.ژان بريکمون نيز قبلاً در مقاله يی امکان به راه انداختن جنگ توسط بوش پيش از ترک کاخ سفيد را مطرح کرده بود. (۲)اما، دستکم دو نکته ی جديد را نيز ـ که در نوشته ی جيرالدی نيامده است ـ به عنوان نکاتی که می تواند تقويت کننده ی تز او باشد بايد بر مقاله ی او اضافه کرد:۱ ـ اين سخنان بوش در ۲۹ ژانويه در آخرين سخنرانی سنتی سالانه اش در برابر کنگره، که اگر ضرورت داشته باشد، آمريکا با ايران وارد درگيری خواهدشد... ما با كسانی كه نيروهای ما را تهديد می کنند درگير می شويم... ما از متحدين خودمان و منافع آن ها در خليج فارس دفاع خواهيم كرد... ۲ ـ بازگشت غير منتظره ی پل ولفوويتس، طراح اصلی جنگ عراق، و مهم ترين عضود دم و دستگاه دونالد رامسفلد مخلوع به صحنه ی سياست جهانی آمريکا.پل ولفوويتس بدنام را بعد از آن که از وزارت دفاع آمريکا اخراج شد، جرج بوش به سمت رييس بانک جهانی منصوب کرد. اما فساد اخلاقی و مالی و دزدی های او باعث اعتراض کارکنان بانک جهانی شد؛ و آن ها سرانجام او را از آنجا هم به بيرون انداختند.ولی اينک به گفته ی سرويس جهانی بی بی سی، در حالی که دوستان نزديک بوش، يا در حال کناره گيری، و يا در حال اخراج از کاخ سفيد هستند، وزارت خارجه ی آمريکا، انتصاب پل ولفوويتس را به رياست «هيات مشاوران امنيت بين‌المللی» که سياست‌های مربوط به کنترل تسليحات و خلع سلاح را به وزارت دفاع توصيه می کند، مورد تائيد قرار داده است. و در حال حاضر، او به يکی از سياستگذاران اصلی آمريکا در ارتباط با مسايل اتمی ايران تبديل شده است. (۳)
محمد علی اصفهانی۱۱ بهمن ۱۳۸۶

طنزآميز است اين که به کرّات می بينيم که ديدار های صلح، زمينه ساز جنگند. ديدار اخير جرج بوش از خاورميانه را هم بايد نمونه يی از اين نوع ديدار ها دانست.هدفِ رسمی اين سفر را فراهم آوردن زمينه ی صلح ميان اسراييل و فلسطين اعلام کرده بودند. اما در عمل، قضيه، قضيه ی تقويت خط رودررويی با ايران بود.بوش در منطقه، مشخصاً به تلاش در جهت تضعيف متحدان بالقوه ی ايران، يعنی سوريه، حماس، و حزب الله لبنان پرداخت؛ و بعد از بازگشت به واشنگتن، به حملات خود به ايران به بهانه ی دخالت اين کشور در امور خليج فارس ادامه داد.اطلاعات و افشاگری های متعدد در باره ی «حادثه ی تنگه ی هرمز»، در ششم ژانويه ی امسال، نشان داد که ماجرا ـ به آن صورتی که بيان شده است ـ قصه يی است ساخته و پرداخته ی پنتاگون.اما اين امر، مانع از سخنان خشم آلود دستگاه بوش، و نيز کانديدا های جمهوريخواه انتخابات پيش روی رياست جمهوری آمريکا، نسبت به ايران، در اين مورد نشد. حتی يکی از اين کانديدا ها اظهار داشت که اگر نيرو های ايرانی، کمی بيشتر به ناو های آمريکايی نزديک شده بودند، مستقيماً به بهشت فرستاده می شدند.بعضی از منابع اطلاعاتی من در واشنگتن، چنين فکر می کنند که بوش در سفر اخير خود به منطقه، به اولمرت و همچنين به محمود عباس برای استفاده از هر وسيله يی به منظور انهدام حماس در غزه چراغ سبز نشان داده است.اسراييل نياز چندانی به اين چراغ سبزنداشت؛ و تنها نگرانيش تصويری بود که قتل تعداد زيادی انسان بی گناه فلسطينی به وسيله ی او در عمليات عليه غزه، در جهان برايش به وجود می آورد. محمود عباس هم البته خوشحال بود از اين که شايد در اين ميان بتواند خودش را از شر حماس خلاص کند. به خصوص از آن رو که می دانست که با امکانات خودش و بدون کمک اسراييل، هرگز چنين امری برای او ميسر نيست.نتيجه، مجموعه يی شد از عمليات گسترده و ضربات هوايی اسراييل به نوار غزه، که اسراييل فلسطينيانی را که تعداد بسياريشان شهروندان غيرنظامی بودند طی آن به قتل رسانيد. پس از کنفرانس آناپوليس در ماه نوامبر هم، جنگ اسراييل با فلسطينيان رو به تصاعد گذاشته بود و در طی آن فلسطينيان به وسيله ی اسراييل کشته شده بودند.اما هيچ دليلی وجود ندارد که تعداد انبوه اجساد فلسيطنيان، توانسته باشد در اراده ی حماس خللی به وجود بياورد. و به نظر می رسد که هم آمريکا و هم اسراييل، هر دو، اين را فهميده اند که برخورد با حماس، راه حل نظامی ندارد. اين رشد جديد فضای جنگی را بايد يکی از نتايج تجديد حيات و خيز برداشتن دوباره ی معاون بوش، ديک چينی و نئوکان های حول و حوش او دانست.امروز، چينی و دوستانش دارند حمله به ايران قبل از پايان دوران رياست جمهوری بوش را برنامه ريزی می کنند.در سال گذشته، قدرت چينی در پی يک سلسله مقالات روزنامه ی واشنگتن پست رو به کاهش نهاد. واشنگتن پست در اين سلسله مقالات نشان داده بود که چينی چه طور در بسياری از انتخاب های سياسی دستگاه بوش، نسبت به خود بوش دست بالا داشته است.گفته می شود که بوش از اين که ديده بود در برابر معاون خودش، بدل به يک وزنه ی سياسی خفيف شده است، عصبانی شده بود، و از همين رو بيشتر به سمت کاندوليزا رايس و رابرت گيتس، که در مقايسه با چينی سياست کمتر تندروانه يی دارند، روی آورده بود.آنچه باعث دوباره رو آمدن چينی در دستگاه بوش و تصميم گيری های آن شده است، بهره برداری چينی است از عدم اعتماد بوش به دستگاه های اطلاعاتی آمريکا که بوش آن ها را از ديرباز مانع سياست های مداخله گرانه ی خود در جهان می بيند.اين دستگاه ها برای رييس جمهوری کار می کنند و ساختارشان آنچنان متشکل از عناصر متوازن کننده است که به هر حال عملاً نمی توانند آنگونه که بوش ادعا می کند باشند. بوش و دستگاه او می خواهند با طرح ادعا های نادرست، برای خودشان از سرويس های امنيتی، يک بلاگردان بسازند تا بتوانند تقصيرات خود را به گردن آن ها بياندازند.انتشار گزارش «اِن آی ئی» در مورد ايران در آغاز دسامبر امسال، توانست به عنوان يک ابزار کليدی مورد بهره برداری چينی به منظور سوق دادن بوش به سوی گرايش های جنگ طلبانه ی بيشتر قرار گيرد.اين گزارش با تأکيد بر توقف برنامه ی تسليحات اتمی ايران، در واقع سياست جنگ طلبانه ی بوش را به چالش طلبيده است. سياستی که می خواست از ايران، تصوير يک ديو خطرناک ارائه دهد.بوش که در بهترين حالاتِ خودش هم فردی لجوج و يکدنده است، نمی توانست بگذارد که اين گزارش، طرز فکر شخصی ا و را تغيير دهد.او در همين سفر اخير خود به خاور ميانه، لجاجت و يکدندگيش را در مورد اختلاف نظر با سازمان های اطلاعاتی آمريکا بروز داد: او به اولمرت و نيز به مقامات سعودی گفت که گزارش «اِن آی ئی» در نگاه او به ايران تغييری نداده است و نفوذی در اين مورد بر او نداشته است.او همچنين اظهار داشت که:ـ من از سرويس های اطلاعاتی خودمان دفاع کردم. اما در اين زمينه، به وضوح اعلام داشته ام که اين سرويس ها مستقلند و به نتايجی می رسند مجزّا از آنچه من می خواهم يا نمی خواهم.بوش به اولمرت گفته است که نظر سرويس های اطلاعاتی اسراييل که می گويند ايران دوباره برنامه ی اتمی تسليحاتی خود را از سر گرفته است، با ارزيابی های او همساز تر و همخوان تر است. ادعای بوش مبنی بر اين که بايد جامعه ی اطلاعاتی آمريکا را در حالی که خودش جزيی از دولت است جدا از دولت به حساب آورد، البته ادعايی پوچ است؛ ولی اين را بايد يکی از عوارض بيماری تفکر چينی و ياران او دانست.بوش و چينی دوباره در مسير انديشه يی حرکت می کنند که خواهان تحميل «دموکراسی آمريکايی» بر خاورميانه، حتی با زور ارتش و سلاح است.وقتی که در اوايل ژانويه، مايک مک کانِل، رييس شورای اطلاعات و يکی از تحليلگران برجسته ی سيا، چينی را به اجمال از عواقب سوء يک عمليات نظامی عليه ايران آگاه کرد، او مغرورانه پاسخ داد که آمريکا می تواند با هر نوع عواقبی مقابله کند.مطابق گواهی های متعدد، چينی، مرتباً و منظماً در جلسات شورای امنيت ملی آمريکا، صحت گزارش «اِن آی ئی» را نفی می کند و می گويد که جامعه ی اطلاعاتی آمريکا می خواهد آنچه را در مورد عراق پيش آمده بود جبران کند و از اين روست که عالماً و عامداً به تضعيف سياست آمريکا در باره ی ايران می پردازد.مک کانل، و ژنرال مايکل هِيدِن از سيا، هر دو ، احساس می کنند که در برابر سرسختی کاخ سفيد، نتايج کارشان خنثی شده است. اين دو به اين نتيجه رسيده اند که چينی مصمم است که توسط متحدان خود در «تينک تانک» های تحت نفوذ نئوکان ها در واشنگتن، دستگاه های اطلاعاتی را بدنام و لکه دار کند.چينی کارزار انتقاد از گزارش «اِن آی ئی» را شخصاً ترويج می کند. با استفاده از ارگان های متداول و هميشگی مدياتيک نئوکان ها، مثل وال استريت ژورنال، ويکلی استاندارد، نشنال رويو، و فاکس نيوز.مطابق گزارش های منابع اطلاعاتی در واشنگتن، چينی دارد دوباره جرج بوش را برای حمله به ايران، قبل از اتمام دوران رياست جمهوری او، بر می انگيزاند.چينی، اينچنين القاء می کند که اگر اسراييل به ايران حمله کند، آمريکا نيز بايد وارد اين حمله شود، و انتخاب ديگری به جز پيوستن به عمليات نظامی تل آويو عليه ايران ندارد.تجديد حيات سياسی چينی، و بی ثباتی يی که نتيجه ی تمايل بوش به متحد کردن دولت های عربی عليه ايران است، زنگ خطر را برای بسياری از اعضای عاليرتبه ی اطلاعاتی آمريکا به صدا در آورده است؛ و اينان را در خوشبينی شان نسبت به رفع خطر حمله به ايران در پی انتشار گزارش «اِن آی ئی» دچار ترديد کرده است.امروز بسيارند کسانی که معتقدند که بوش با چينی در اين مورد همعقيده است که قبل از آن که
رييس جمهوری جديد آمريکا کار خود را شروع کند، بايد جنگی ميان آمريکا و ايران رخ دهد!
www.ghoghnoos.org
توضيحات:
٭ عنوان اصلی مقاله:
The Return of Dick Cheney
www.huffingtonpost.com/philip-giraldi/the-return-of-dick-cheney_b_82566.html

۱- از خليج تانکِن در ۱۹۶۴ تا خليج فارس در ۲۰۰۸
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/iran-tonkin.html

۲ ـ چرا بوش می تواند قبل از ترک کاخ سفيد، به ايران حمله کند؟
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar04/bricmont-iran.html

۳ ـ گزارش سرويس جهانی بی بی سی در اين باره:
http://news.bbc.co.uk/go/pr/fr/-/1/hi/world/americas/7208286.stm

هیچ نظری موجود نیست: