نه سرما و نه سرو صدای تلویزیون بزرگی که بالای آب نمای اصلی پارک کار گذاشت شده هم نتوانست از تجمع مادران قربانیان حوادث اخیر پس از انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری جلوگیری کند. ساعت پنج بعد از ظهر بود و مادران کم کم با لباس های مشکی در پارک جمع می شدند سربازان اما مصمم بودند تا از ایجاد هر گونه تجمعی جلوگیری کنند . مادران آرام و بی صدا دور آب نمای بزرگ پارک لاله که در وسط پارک قرار دارد شروع به حرکت کردند. در حالی که هر لحظه به تعدادشان اضافه می گردید، همچنان ساکت و آرام به دور آب نمای اصلی پارک که در کنار آن آلاچیق هایی برای استراحت تعبیه شده بود در حرکت بودند. عمو پورنگ در تلویزیون بزرگ بالای آب نما که دست کمی از یک سینما نداشت سعی داشت با همکاری بچه های دستیارش امیر مهدی و متین و به کمک نمایش و ضرب المثل و شیرین کاری به بچه بگوید که دروغ کار زشتی است و دروغگو دشمن خداست. سربازان مدام جمعیت را پراکنده می کردند و اجازه ی تجمع را نمی دادند، چند تایی از مادران با سربازان که اغلب جوان بوده و معلوم بود که دوره ی نظام وظیفه ی خود را می گذراندند وارد بحث شدند. اما سربازان مدام تکرار می کردند که آنها مامور هستند و معذور، برخی از مادران نیز با سربازان همدردی کرده و سعی می کردند از حوزه ی ماموریت آن ها خارج شوند تا دردسری برای آنها پیش نیاید، از همین روی مادران کم کم به سمت در غربی پارک کشانده شدند. در آن جا در دسته های چند تایی به راه پیمایی سکوت پرداختند.
خانم میم می گوید از صبح ساعت نه به داخل متروی تهران می روم و در خطوط شلوغ وارد واگن ها می شوم عکس فرزندم را از کیفم بیرون می آورم و درباره ی او با مردم صحبت می کنم از این طریق اطلاع رسانی می کنم او می گوید تاکنون حتی یک نفر هم پیدا نشده که بخواهد با من برخورد تندی داشته باشد مردم همه همدلانه به حرف های من گوش می دهند زنان گاه حتی با شنیدن سن و سال فرزندم و اینکه با خون جگر خوردن های من و پدرش تازه به دانشگاه راه یافته بود می گریند. او می گوید من از این طریق یاد فرزندم را زنده نگه می دارم.
خانم الف نیز عکس کوچکی از فرزندش را از کیف مشکی خود درآورده و می گوید هر شنبه به اینجا می آیم و هر موقع که مناسب باشد آن را از کیفم خارج می کنم و در بالای سرم نگه می دارم نمی توانم آرام بگیرم ما هم فرزندانمان را از دست داده ایم و هم تحت فشار هستیم اما من از خون فرزندم نمی گذرم تا قاتلش را نیابم آرام نمی گیرم.
خانم دال می گوید اوایل می توانستیم به یاد کشته هایمان شمعی بیافروزیم اما مدتی است که فشارها افزایش یافته و ما ترجیح می دهیم در سکوت حضور خود را اعلام نمائیم. او می گوید شب های جمعه به یاد فرزندم یک شمع در جلوی در منزلم روشن می کنم که بعد از گذشت چند ساعت تبدیل به ده ها شمع می شود مردم و همسایه ها هر کدام شمعی به یاد فرزندم در مقابل در منزل ما قرار می دهند او می گوید تنها همین همدردی ها است که باعث تسلای دل مادران می شود.
خانم سین می گوید چهار ماه است از فرزندم بی خبرهستم او در جریان تظاهرات هجدهم تیر ماه و سالگرد حمله به کوی دانشگاه دستگیر شده در طول این مدت تمامی مراکز و نهادهای قضایی و امنیتی و یا هر جایی را که او احتمال می داده که از پسرش خبری داشته باشند زیر پا گذاشته او می گوید هنوز نا امید نیستم هر روز به امید یافتن نشانه ای از فرزندم از خانه بیرون می آیم.
مادران هم چنان در اطراف پارک مشغول به راه پیمایی هستند سربازها هم مشغول تذکر پس از چند دوری کم کم از تعداد جمعیت کاسته می شود ساعت از هفت بعداز ظهر گذشته است چند تایی سرباز در مقابل در جنوبی و غربی پارک به گفتگو با یکدیگر مشغول اند و چند تایی هم مشغول تماشای اخبار ورزشی از تلویزیون بالای آب نمای اصلی پارک لاله هستند. مادران پراکنده شده اند با هم قرار هفته ی آینده را گذاشتند. سربازان می دانند وضعیت تیم های منچستر و چلسی در جدول لیگ مسابقات چگونه است.
سیما حامد از تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر