اوت ٢٠٠٨ باراک اوباما
نوشته Serge HALIMI
آقاي باراک اوباما آدم خوش شانسي است. او مي خواهد جانشين يکي از نامحبوب ترين رئيس جمهوران تاريخ کشورش شود، جوان است، دورگه است و به نظر مي رسد که تمام دنيا منتظر ورود ايشان به کاخ سفيد مي باشد. درنتيجه او ظاهرا از هر کس ديگري براي « تجديد سرکردگی آمريکا در جهان » مجهزتر است (١). يعني براي خريدن آبروي آمريکا، و براي آنکه دخالت هاي آمريکا در خارج از مرزهايش به شکل کامل تري انجام پذيرد چرا که قابل قبول تر و با یاران بیشتر همراه خواهد بود.
نويسنده Serge HALIMI
دبیر هيئت تحريريه لوموند ديپلوما تيکآخرين مقالات اين نويسنده:
برگردان: Asia Tehrani آسيا تهراني
از جمله دخالت هاي نظامي، به خصوص در افغانستان، او چنين وعده مي دهد : « براي آنکه بتوانيم در همه جا، از جيبوتي تا قندهار، آماده حمله باشيم، من ارتش قرن بيست و يکم را تشکيل خواهم داد با متحديني به نيرومندي اتحاد ضدکمونيستي اي که باعث پيروزي جنگ سرد شد (٢).» به تمام کساني که هنوز اميدوارند که يک رئيس جمهور « چند فرهنگي »، با يک پدر کنيايي، طبيعتا ورود آمريکا را به يک عصر جديد مهيا خواهد کرد و با سرور و شادماني حلقه اي دورتادور دنيا خواهد زد که در آن تمام مردم دست در دست هم خواهند داد، اين کانديداي حزب دموکرات جواب داده است که او بيش از آنکه از پينک فلويد و آقاي جرج مک گاورن الهام بگيرد، سياست خارجي « واقع بينانه پدر جرج بوش، جان کندي و از بعضي نقطه نظرها، رونالد ريگان را که ديدگاههاي هردو حزب [جمهوري خواه و دموکرات. م] را درنظر مي گرفت » ترجيح مي دهد (٣). درنتيجه سياست احترام متقابل، با انتخاب او نيز به دست نخواهد آمد، اما شايد امپرياليسم نرم تر، ماهرتر و بازترشود و حتي چه مي دانيم، شايد کمترکشتار کند. ليکن فراموش نکنيم که درهشت سال تحریم دوران رياست جمهوري کلینتون تعداد بي شماري از عراقي ها کشته شدند...
آقاي باراک اوباما آدم بااستعدادي است. کتابش به نام « جرات اميد داشتن » که برنامه انتخاباتي او هم هست، آميخته اي است از استعدادي بي سابقه، حيله گري، طنز، جملاتي که با آگاهي تمام تعادل سياسي را برقرار مي کنند و بدون آنکه مسئله اي را حل نمايند (تقريبا) همه را راضي نگه مي دارند، « دلسوزي » سياسي براي رقيبانش که به قول او « انگيزه شان را در ک مي کند و قادر است که ارزش هايي که خود نيز آنها را قبول دارد را نزد آنان تشخيص دهد». این کتاب شامل عتقادات شخصي او نیز هست، اعتقاداتي متعادل شده که با يک بزرگداشت نگران کننده از رئيس جمهور سابق، ويليام کلینتون، بيان شده است. به قول اوباما، ويليام کلینتون « تمام زیاده روی هائی که مانع انتخاب شدن وي مي شد را از برنامه دموکرات ها حذف کرد (٤).» اما کدام زیاده روی ها ؟ رد حکم اعدام ؟ کمک هاي اجتماعي به فقرا ؟ دفاع از آزادي هاي عمومي ؟ نوعي تقسيم ثروت ؟
آقاي باراک اوباما بلندپرواز است. اما اين بلندپروازي مشروع برای « بردن انتخابات » او را به کدام سو هدايت خواهد کرد ؟ اگر به ماه هاي اخيرنگاه کنيم خواهيم گفت به جناج راست. البته نه به آن اندازه که به خود اجازه دهيم تا آقاي اوباما را با کانديداي حزب جمهوري خواه، جان مک کين مقايسه کرده و ساده نگرانه بگوئيم « چه علي خواجه، چه خواجه علي » . ليکن بسيار راست تر از نطق هاي مترقي شروع کارزارش، و بازهم بسيار راست تر از آن چيزي که هوادارن ايده آليست اش انتظار شنيدن آن را دشته اند. چرا که شعار « آري، ما مي توانيم »، درواقع تبديل شده است به آري، ما مي توانيم به ماده بسيار محافظه کارانه دادگاه عالي قضائيه مبني بر لغو حکم اعدام تجاوزکنندگاني که مرتکب قتل نشده اند ايراد گرفته و آنرا قانوني « تندرو» تعبير کنيم، آري ما مي توانيم جلوي لابي هوادار اسرائيل، مواضعي بگيريم که در راستاي ارتجاعي ترين نظرگاه های دولت آقاي اهود المرت باشد، آری ما می توانیم خلاقیت را الزاما مربوط به بخش خصوصی بدانیم، مي توانيم وظيفه ناتمام آقايان کلینتون و آنتوني بلرمبني بر تعريف دوباره مترقي بودن را به انجام برسانيم و اتحاد طبقاتي اي را درنظر بگيريم که در آن مديران و کارمندان عالي رتبه عاملين اصلي خواهند بود.
اما نگران کننده تر از اينها اين است که آقاي اوباما، به خاطر کمک هاي مالي همه جانبه اي که صندوق هاي کارزار انتخابي اش را پرکرده اند، جسارت اين را پيدا کرده است که به سيستم دولتي کمک مالي به کانديداهاي رياست جمهوري ضربه بسيار جدي و حتي مهلکي وارد آورد. طبق اين سيستم، دولت به هرکدام از کانديداها مبلغي معادل ١.٨٤ ميليون دلار(براي انتخابات ٢٠٠٨) کمک خواهد کرد به شرطي که کانديداها قبول کنند که هيچکدام بيشتر از اين مبلغ براي کارزارشان خرج نخواهند کرد [درنتيجه، برابري امکانات براي هردو کانديدا رعايت خواهد شد. م]. آقاي اوباما اعلام کرده است که بعد از ماجراي واترگيت، او اولين کانديداي رياست جمهوري خواهد بود که از خير اين پول خواهد گذشت. بايد درنظر داشت که در آمريکا، پول نقش بسيار مهمي در سياست بازي مي کند. آقاي اوباما اعلام کرده است که اين مشکل را حل نخواهد کرد. با وجود اين، هنوز مسائل دیگری وجود دارند که به او فرصت دلگرم کردن بدهد. امري که به دوستان واقعي خلق آمريکا جرات اميد داشتن مي دهد.
پاورقي ها
١) باراک اوباما، « بازسازي رهبري آمريکا»، سياست خارجي، نيويورک، ژوئيه ٢٠٠٧.
٢) همان مرجع. چنين هدفي در واقع نياز به بالابردن بودجه پنتاگون و اضافه کردن « ٦٥ هزار سرباز و ٢٧ هزار تفنگدار دریائی » به نيروي نظامي آمريکا خواهد داشت.
٣) نطق او در گرينبورک (ايالت پنسيلوانيا)، ٢٨ مارس ٢٠٠٨.
٤) باراک اوباما، « جرات اميد داشتن »، انتشارات کراون، نيويورک، ٢٠٠٦، ص ٣٥.
... بر بالين شرکت هاي چند مليتي تاراجگر، منجي يا ساده لوح
نوشته Ibrahim WARDE
عصر رونق خصوصي سازي ها با تعارضي در آميخته است. وجوهي که دولت ها و بانک هاي مرکزي در خزانه هاي خويش به قصد سرمايه گذاري انباشته اند – و نام خوش آواي «صندوق هاي مالي دولتي» به خود گرفته است – با توش و توان به درون سرمايه هاي چند مليتي، خصوصا سرمايه هاي مالي راه يافته اند. اين صندوق ها بيشتر از آنرو اشتها برانگيزند که بحران گريبانگير اعتبارات رهني ابداعي ايالات متحده، ترازنامه مؤسسات مالي را شکننده و تشنه نقدينگي کرده است. وزير دارائي نروژ، کشوري که هرچه نفت خام گران تر شده، انباشت دارائي هاي آن رو به فزوني داشته و گردش نقدينگي هاي آن – همانند نقدينگي هاي کشورهاي خليج فارس – شدت گرفته فشرده کلام را بدست داده است: «آنها ما را خوش نمي دارند اما به پولمان چشم دوخته اند». چين که به ويژه نگران افت ارزش سرمايه گذاري هائي است که به دلار کرده سهام شرکت فرانسوي توتال و شرکت انگليسي BP (بريتيش پتروليوم سابق) را به دست اداره دولتي ارز (SAFE) که خزانه داري ذخيره هاي ارزي بانک مرکزي کشوراست، بازخريده. به تازگي اين نهاد دولتي براي بدست آوردن ۶/۱ % ارزش سهام توتال ۸/۱ ميليارد يورو و به ازاء ۱ تا ۲% سرمايه BP ۲۴/۱ ميليارد يورو پرداخته است. سهم اين نهاد در دارائي هاي اين دو شرکت هنوز چندان نيست اما مي تواند افزايش يابد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر