آغلز سخن: در این نوشتار کوتاه هیچ بغض و غر ضی در کار نیست و تنها هدف روشن کردن یک ابهام است. اشاره کردن به سازمان مورد اشاره، - سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - بمنزلهء دشمنی با افرادی که فعلا در این سازمان هستند، نیست. چه بسا خیلی از آنها با نگارنده در زمان عضویت (نگارنده) در این سازمان دوست بوده اند. هدف بیشتر روشن شدن مسئله ای بنمام کمییت و کیفیت در این سازمان است. مسئلهء اصلی این است که این سازمان هم بر اساس پسوند عنوانش و هم غیر مستقیم این شبهه را در میان طیف سیاسی ایرانی بوجود آورده است که گویا بزرگترین سازمان چپ ایران بوده است. نگارنده خود در زمانیکه در این سازمان بود به این شبهه دچار گشته بود، اما واقعییت که در بیرون از کادرها و کلیشه ها ذهن انسان ها سیر می کند، داستان دیگری از این افسانه خود بزرگ بینی یا نارسیسیم سیاسی ، حزبی دارد. در زیر سعی می شود به نکاتی هر چند اندک در این باب توجه شود. نمی توان با مسائل سیاسی که در زمان حال بواسطهء استبدادی که بر کشور ایران حاکم است، ملزوما در مورد آمار سیاسی دقیق بود. اما و اگر در ایران حکومتی آزاد و دمکراتیک و بی غرض و مرض بود، براحتی علاقمند می توانست بر اساس آمار بی طرفانه به کمییتها پی ببرد.
کمییت و کیفیت سازمان فداییان (اکثریت): از لحاظ کمییت سازمان فداییان (اکثریت) که محصول انشعاب سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود، خود را اکثریت این بخش از فداییان می نامید و پسوند "اکثریت" هم دال بر این ادعا بود. قبل تر ادعا می شد که سازمان چریکها بزرگترین سازمان سیاسی ایران و حتی در میان چپ خاورمیانه بوده است. همگان اذعان دارند که رهبران فدایی خود بارها مدعی شده اند که بر اثر ضربات رژیم استبدادی پهلوی از سازمان چریکها تنها چند نفر توانستد تا آستانهء انقلاب زنده بمانند. و مراجعه به رهبران سازمان چریکها در مقطع و بعد از انقلاب این را ثابت می کند که کسانی که سکان رهبری فداییان را در دست گرفتند، خیلیهایشان قبلا رهبر نبوده و از زندان آزاد شده و جذب مرکزیت شده و رهبرشدند. در بدنه هم بیشتر عضوگیریها بواسطهء انقلاب 1357 و بعد از آن بود. پس این ادعا یا شایعهء بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه نمی توانسته ، درست باشد. شکی نیست که بعد از انقلاب مردم زیادی، بخصوص جوانان به صفوف سازمان ها و احزاب سیاسی مخالف شاه پیوستند. از جمله تعداد زیادی به فداییان روی آوردند، اما چه تعداد به کدام سازمان پیوستند را نمی توان براحتی ارائه داد. چه بسا سازمانهای دیگر بیشترین افراد را داشتند و یا همگی با هم دهها برابر فداییان نفر داشتند.
نکتهء دیگر بر می گردد برمسئله ایی بنام اکثریت و اقلیت، در آنزمان که انشعاب بزرگ در میان فداییان در سال 1359 روی داد. شایعاتی بود که، بخش فداییان اقلیت در مقابل بخش اکثریت این ادعا را داشت که گویا آنها تنها در مرکزیت اقلیت بودند و الی در بدنه از نظر کمییت، اکثریت بودند و ادعای سازمان اکثریت، در مورد با خود همراه کردن اکثریت تشکیلات فداییان درست نیست. اگر از این هم بگذریم در بعد دیگر در جریان انشعاب بعدی در 16 آذر 1360 بخش زیادی از بدنه اکثریت تحت رهبری آقای علی کشتگر و آقای هلیل رودی و غیره... انشعاب کردند، پس بعد از این سازمان اکثریت نمی توانست همچنان اکثریت بماند. اما نکتهء بسیار مهم آنست که بعد از حملهء رژیم به سازمان اکثریت در سالهای 62-63 تعداد زیادی از اعضای اکثریت بواسطهء سخت تر شدند وضعییت این سازمان، از این سازمان کنده شدند و به زندگی عادی روی آوردند، پس باز هم تعداد کم شد. در جریان سرکوب و اعدامهای جمهوری اسلامی هم تعداد زیادی از اعضای این سازمان بوسیلهء رژیم در زندانها کشته یا اعدام شدند. درخارج از کشورو مهاجرت هم هر سال تعداد زیادی از اعضای سازمان فداییان اکثریت از این سازمان کناره گیری کرده اند، که این روند ادامه داشته است. پس از آن تعداد هم کمتر و کمتر شده است. در حال حاضر اگر نگاهی به اجلاس این سازمان شود، کل اعضای آن نمی تواند در حد اکثریت، مقایسه ای مورد اشاره باشد. سازمانی که ادعا می کند که تشکیلاتی در داخل کشورهم ندارد، نمی تواند حتی بر اساس تعداد هواداران و یا دوست داران احتمالی بزرگترین باشد. اگر آمار بر اساس تعداد هواداران باشد، چه بسا هوادران گروههای دیگر بیشتر باشند. اگر آمار نگرفته بر اساس اعضا هم باشد، چه بسا اعضای گروههای چپ موجود در خارج کشور بیشتر باشد.
اما در مورد کیفییت سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)، می توان به در اینجا به میزان موفقییت سیاستها و همخوانی ادعا ها با آنها اشاره کرد. سازمان فداییان اکثریت متاسفانه در مورد جمهوری اسلامی از اول تا الآن کارنامه ای چند گانه دارد. افراطی ترین هواداری از رژیمی که دیگر مبارزین را سرکوب می کرد در مقطع و اوایل دههء 60 شمسی در کارنامه این سازمان است. در توهمات بعدی در دههء 70 و 80 شمسی هم می توان کارنامه ای دیگر را اضافه کرد. تاکتیکهای غلط وبی مسئولیتانه در قبال بخش مخفی در داخل کشور در سالهای 1360، که به فاجعهء زندانی شدن، مرگ و آوارگی بخشی انجامید. رها کردن و در معضییت قرار دادن در زندگی مشقت بار بخشهایی دیگر از این انسانها را می توان یک کارنامهء دیگر بحساب آورد.
درحال حاضر سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، عنوانی را بدنبال خود می کشد که حداقل در چند مورد مشخص نمی تواند، اسم این سازمان باشد. در این سازمان می توان نشان داد که تعداد بسیار کمی وجود دارند که به فدا کردن خود در راه آرمان و خلق اعتقاد داشته باشند، پس عنوان فدایی تنها می تواند اسمی به عاریت گرفته از گذشته باشد و الی معنای کاربردی در زمان حال را ندارد. پسوند اکثریت را هم با تو جه به کمییت این سازمان نمی توان درست دانست، چون تعداد زیادی از سازمانها وجود دارند، که خود را تحت نام فدایی می دانند و تعداد زیادی هم هستند که خود را از این سازمان جدا کرده اند، پس این سازمان نمی تواند اکثریت حتی فداییان باشد، چه برسد به سازمان اکثریت چپ ایران. در مقیاس دیگر بزرگترین سازمان چپ ایران هنوز تشکیل نشده است و نمی توان ادعا کرد که چه زمانی و توسط چه کسانی تشکیل خواهد شد. بزرگترین سازمان چپ را شاید به عناوینی به افراد بیشمار چپ منفرد ایرانی که به شیوه های مختلف تاثیرگذار هستند، متعلق دانست. نیرویی که شکل سازمانی مشخص ندارد این اجزاء منفرد را به حرکت در همهء عرصه های سیاسی وا می دارد. مبارزه دربخش زیادی از این عرصه ها که شامل آزادیخواهی و عدالت طلبی و مقابله با حکومت جمهوری اسلامی می باشند، در برنامه آنهاست. پس بر این اساس حقیقت وجود داشتن" بزرگترین سازمان چپ ایران" درقالب یک سازمان و حزب موجود را کسی براحتی نخواهد پذیرفت.
در آخر مفید است که همانطور که واقعییت وجود خارجی دارند، آنها را انعکاس داد، نه آنچه ادعا و یا شبه ادعا می شود. خود را به نشنیدن و ندیدن نشان دادن و عدم تلاش در اطلاع رسانی کار مفیدی در دراز مدت زندگی سیاسی نیست. درست گفتن در سیاست کار مفیدی است و حداقل ثمرهء این کار این است که اعتماد دیگران را می توان بیشتر جذب کرد و تحلیل گران هم خوبتر می توانند مسائل را در مورد ادعا و مدعی بسنجند. اگر شبهه ای است، آنرا هم باید روشن کرد، تا اعتماد و عدالت نسبی موجود هم بیشتر آسیب نبیند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر