۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه



شب یلدا در نگاه جاودانه‌ها فاطمه کزازی و مریم گل‌زاده‌غفوری


داداش جون سلام، سلام به روی ماهت. نمی‌دونی امشب که توی رختخواب خوابیدم هر چه کردم نتونستم بخوابم. راستی می‌دونی همین امشب، شب یلداست. طولانی‌ترین شب سال. نخیر فایده‌‌ای نداشت. اصلاً گویی خواب از کله‌ام پریده. خدا کنه این شب لعنتی زودتر تمام شود و صبح بشه. خلاصه کنم بلند شدم و دنبال ورقی گشتم و الان دارم این نامه رو در تاریکی شب و زیر نور یک فانوس برایت می‌نویسم. راستی دلم برایت تنگ شده ولی خوب هر طور شده می‌‌گذره. راستی می‌دونی حدود ده- پانزده روز دیگر یک سال هست که تو را ندیده‌ام. ولی خوب همیشه وقتی عکست رو می‌بینم خاطرات گذشته مثل یک فیلم برام زنده میشه. امیدوارم خسته‌ات نکرده باشم. همه خوبند و سلام می‌رسانند و من معده‌ام دیگر درد نمی‌‌کنه و حالم کاملاً خوبه و از این بابت نگران نباش. خداحافظ قربان تو خواهرت.»

فاطمه کزازی - شب یلدا ۱۳۶۱

برای شناخت بیشتر فاطمه کزازی به مقاله‌ی شب لعنتی و فانوس (به یاد فاطمه کزازی) نوشته ایرج مصداقی مراجع شود:

 

 
 
نام‌: مریم گلزاده غفوری
نام پدر:‌ علی
بند :‌۴ واحد سه قزلحصار


به نام خدای مهربان

سلام به تمامی خانواده عزیزم

اکنون خوشحالم که توانستم خود را و خدای خود را بهتر بشناسم و به مراتب با دید بازتر و واقعی‌تر به محیط زندگی و واقعیات موجود نگاه کنم. بهترین و زیباترین درس‌ها را که به روابط انسان‌ها مربوط می‌شود بگیرم. ملموس شدن واژه‌هایی چون عشق و محبت و درک مفهوم انسانیت. بیایید یگانه باشیم و زندگی‌مان را با بالاترین هدف‌ها انتخاب کنیم و لحظه‌های زمان را از نو تعریف کنیم. راستی دیشب، شب یلدا بود. طولانی ترین شب سال را گذراندیم. اینجا دور هم نشستیم و حافظ خواندیم البته به یاد شما. احمدجان و طاهره جان شما هم مثل همیشه پرتلاش باشید.

خدا یار و نگهدار همگی‌تان – مریم

۱/ ۱۰ / ۶۳

برای شناخت بیشتر مریم گلزاده غفوری به مقاله‌ی «سلامم غریبانه در هر خانه را خواهد زد» نوشته ایرج مصداقی مراجعه شود.


صدای آیت‌الله گلزاده غفوری وقتی خبر شهادت دخترش مریم را می‌شنود.


رژیم از دادن نشانی قبر مریم و همسرش تا کنون خودداری کرده است.


هیچ نظری موجود نیست: