۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

حماسه سیاهکل، مقاومت و ستیز بر پائی جنبش نوین کمونیستی ایران



گفتگو رادیو پیام آزادی با آقای مهرداد باباعلی پژوهشگر چپ،استاد دانشگاه در پاریس در باره چهلمین سال بر پائی جنبش فدائی

جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۴ فوريه ۲۰۱۱

sihkal.jpg
آثار و نوشته های بنیانگذاران جنبش فدائی حاکی از این است که جنبش نوین کمونیستی به اعتبارگسست و برش و فاصله گرفتن از حزب توده که مخاطب اول و اصلی آن می باشد.این جنبش در مقابل احزاب سنتی مانند حزب توده و جبهه ملی و به طوراخص در مقابل حزب توده است تا جبهه ملی. این جنبش، فرهنگ باسازی مقاومتی است که صورت نگرفته بود.

بخش اول را بشنوید

توسل به جنبش چریکی در ایران به هیچ وجه کپی برداری از روی نسخه های امریکای لاتین و... نبوده. بلکه شرایط واحد سیاسی در سطح بین المللی منجر به پیدایش جنبش های مشابه گردیده است.
در ایران کودتای ۲۸ مرداد و برقراری دیکتاتوری و جباریت کلاسیک شاه امابه اقتدار نظامیان نمی انجامد. البته شاه خود ،بزرگ ارتش داران است.
شرایط بین المللی پس از جنگ جهانی دوم در مورد ایران به عنوان پل پیروزی حاکی از توافق میان دو قطب جهانی براین که در ایران یک حکومت اتوکراتیک فردی و یا اولیگارشی غیر نظامی حاکم باشد، است.
همسایه شمالی ایران نظیر ایالات متحده امریکا خواهان این نبود که در ایران یک رژیم نظامی بر سر کار باشد. برای شوروی این توافق وجود داشت، که در ایران رژیم شاه باشد و نه حکومت نظامیان.
شکل حکومت استبدادی در ایران در آن دوره باید مورد توجه باشد.
پیروزی بسیار آسان کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت رژیم شاهنشاهی و عدم مقاومت حزب توده و این که جبهه ملی نیز قادر به ممانعت از آن نیست، واقعه مهمی است که به لحاظ سیاسی و روانشناسی اجتماعی در جامعه ایران رخ می دهد.
کودتای ۲۸ مرداد سرآغاز جنبش نوین کمونیستی در ایران است.
سنتی ها احزابی هستند که در ۲۸ مردادیا فلج بودند و یا مقاومت نکردند. آن ها شامل حزب توده و از جانب جبهه ملی هم دست بسته و سر به نواله تقدیر نهاد، می شوند. روحانیت درکودتای ۲۸ مرداد در کنار رژیم کودتا بود.


بخش دوم را بشنوید

آثار و نوشته های بنیانگذاران جنبش فدائی حاکی از این است که جنبش نوین کمونیستی به اعتبارگسست و برش و فاصله گرفتن از حزب توده که مخاطب اول و اصلی آن می باشد.این جنبش در مقابل احزاب سنتی مانند حزب توده و جبهه ملی و به طوراخص در مقابل حزب توده است تا جبهه ملی. این جنبش، فرهنگ باسازی مقاومتی است که صورت نگرفته بود.
در مقابل سیاست خروج و فرار و مهاجرت حزب توده و سیاست تمام احزاب دیگر مانند نهضت آزادی و سیاست صبر و انتظار جبهه ملی و اللهیار صالح و بخش هائی از جبهه ملی که با شعار شاه باید سلطنت کند نه حکومت که در چارچوب قانون اساسی شاه حرکت می کردند، جنبش فدائی به باز سازی سیاست مقاومت، فریاد و شکستن سکوت و ترویج گفتمان نه گفتن به رژیم است. که صدای شأن و مشروعیت خواست های مردم ایران است.
نگاه کنید به رهبران این جنبش و مقابسه کنید.
فرهنگ جدیدی از رهبر، رهبری و مبارزه سیاسی ارائه می شود. رهبران در صف مقدم مبارزه ایستاده اند. در راه هدف ایثار باید کرد تا انجام وظیفه. با فرهنگ کم ترین هزینه در باه مبارزه و آن چه که امروزه سیاست رئال پلیتیک نامیده می شود میانه ای ندارد. برای تحقق یک ایده ال، رهائی از استبداد عدالت و مساوات می رزمد، در حالی که هدف اصلی و مرکزی این جنبش، نفش ایجاد مقاومت بود.


بخش سوم را بشنوید

جایگاه جنبش فدائی،جایگاه فریاد است. قاطعیت شاه باید برود، حاصل قاطعیت فرهنگ مقاومت است و فدائیان خلق پیشرو آن هستند.
فدائیان در شکل دادن به گفتمان سازش ناپذیری و ارائه چهره صریح و شفاف از اپوزیسیون در مقابل پوزیسیون به صورت فعال نقش داشتند. در سال های اخیر شاهد این شفافیت نیستیم بلکه در این عرصه درهم ریختگی وجود دارد.
فقر تئوریک را در بهترین آثار جنبش فدائی می توان دید.
نکته اصلی قرابت حنبش فدائی به عنوان دستگاه فکری با اندیشه توده ای در پوپولیسم و خلق گرائی آن است.
در این دستگاه فکری، مبارزه علیه امپریالیسم مطلقا و فی نفسه مترقی است.
رادیکالیسم پوپولیستی در حنبش فدائی در مقابل جباریت کلاسیک رزمنده است. اما در مقابل جباریت بی چهره (جمهوری اسلامی) این رادیکالیسم کم رنگ می شود و قدرت اعتراضی خود را از دست می دهد.

هیچ نظری موجود نیست: