این شخص فحاش مشخصاتش اینه: سرهنگ پاسدار سعید تاجیک / فرمانده بسیج پالایشگاه تهران واقع در باقر شهر شهرری / معاون بازرسی سپاه ورامین
مسئول انصار حزب الله شهر ری/
امید حسینی (از ولایتمداران) در آهستان نوشته است: دوستان عزیز! میدانم كه لحن نوشتهام تند است خیلی تند. اول از شما خواهش میكنم كه این را یك آسیبشناسی دوستانه بدانید اما اگر چارهای نبود بگذارید به حساب همان بازی من در پازل هاشمی رفسنجانی!
دقیقا از همان لحظهای كه فیلم توهین جماعت مدعی حزباللهی به فائزه هاشمی منتشر شد، میدانستم كه بلافاصله سایتها و وبلاگهای زیادی برای توجیه این رفتار احمقانه و بعد از محكوم كردن آن، فورا مینویسند اما… منتظر این لحظه هم بودم كه عدهای برای توجیه این رفتار وحشیانه دنبال دلائل متعددی باشند. توجیهاتی مثل نفوذی بودن آن جماعت وحشی، ساختگی بودن فیلم و حتی مظلوم نمایی خاندان هاشمی در آستانه انتخابات ریاست مجلس خبرگان!
در بحثهای گوگل ریدر نوشتم كه من حتی به اندازه یك هزارم درصدهم ساختگی بودن این فیلم و نفوذی بودن این افراد را باور نمیكنم. چند ماه پیش هم بعد از ماجرای حمله جماعت فوق ارزشی به دفتر آقای صانعی، همین را به آقای دژاكام گفتم كه بیایید برای یك بار هم كه شده در كنار همه احتمالات و توجیهات، احتمال دخالت این بیشعوران مدعی شعور و بصیرت را قبول كنیم اما نه فقط در حد یك احتمال ضعیف، كه قویترین احتمال و بعد سفت و سخت در برابر آنها بایستیم تا بیشتر از این نام بسیج و حزب الله و ولایت را لكه دار نكنند.
البته این بار نفوذی نبودن این آدمهای دریده آنقدر روشن است كه برخی دوستان ما به توجیهات جدیدتری متوسل شدهاند: «تقسیم گناه!» گناه بزرگتر، گردن قوه قضائیه برای عدم برخورد قاطع با دختر هاشمی رفسنجانی و گناه كوچكتر متوجه آن چند نفر بیشعوری كه از روی محبت به ولایت، دهانشان را به فحاشی باز كردهاند!
دقیقا براساس همین منطق، دوست عزیزی در رجانیوز مطلبی نوشته با عنوان «چه كسی مسئول فحاشی به فائزه هاشمی رفسنجانی است؟» بعد از خواندن این مطلب خیلی سعی كردم جلوی خودم را بگیرم، اما چارهای نیست. امروز همهی ما مصداق یك نیروی بسیجی و حزباللهی هستیم. وقتی یك ریشوی چفیه به دوش در گوشهای از كره خاكی اشتباهی میكند، خواسته یا ناخواسته اشتباهش به حساب من هم نوشته میشود؛ پس من هم حق دارم كه از خودم دفاع كنم و از مدعیان دریدهای كه به نام بسیجی و حزباللهی هر غلطی میكنند، اعلام برائت كنم.
مشكل من دقیقا با پاراگراف اول این نوشته و منطق آن است. نویسنده، انتشار فیلم را دریچهای برای تهاجم به بسیج میداند، اما من برعكس ایشان، رفتار آن چند نفر و خود آنها را مایه لكهدار شدن نام بسیج میدانم. اتفاقا انتشار چنین فیلمهایی به ما كمك میكند كه دین و ایمانمان را در ترازوی حق و انصاف بگذاریم و ببینیم آیا دینمان بر توجیه میچربد یا برعكس؟!
البته نویسنده محترم اقدام آن چند نفر را محكوم میكند و اعتقاد دارد كه «در واقع با این كار و سپس انتشار آن، جمع زیادی از ملت بابصیرت ایران اسلامی و بسیجیان مدافع انقلاب مظلوم واقع و اشتباه دو سه نفر توسط رسانههای بیگانه به پای آنها هم گذاشته شده» اما به جای رفع این شبهه و اثبات اینكه رفتار آن چند نفر برای بسیجیان و مردم ایران قابل قبول نیست، پای توجیهات دیگری را باز میكند و اصل قضیه را ناشی از ضعف قوه قضائیه در برخورد با فائزه هاشمی میداند! كاش لااقل به همین مقدار بسنده میكرد اما متاسفانه در ادامه به رابطه بسیج و بسیجی با ولایت فقیه هم متوسل میشود:
«نبود درك رابطه ولایت مدارانه یك ملت با ولی امر در نظام شیعی نقطه شكست اكثر تحلیلهای بینالمللی از رخدادهای ایران است. درك اینكه در یك كشور رابطه یك ملت با حاكم خود رابطهای است كه در عین عقلانیت، سرشار از محبت است، كمی برای تحلیلگران غربی مشكل است. از این رو، رسانههای غربی در تحلیلهای اغلب كمّی خود، كیفیت رابطهی جوان بسیجی ایرانی را كه در مقابل مقام ولایت اشك میریزد، نمیتوانند تحلیل كنند و یا مشت در خاك شلمچه كردن و به یاد خونهایی را كه ۲۰ سال پیش ریخته شده، نمیتوانند در ذهنهای مادی خویش تجزیه و تحلیل كنند. رابطهی بسیج و بسیجی با ولایت فقیه رابطهای بر اساس محبت است. به قول حسین قدیانی بابای ماست خامنهای!»
نتیجه اینكه برخلاف آن محكومیت خشك و خالی ابتدایی، مینویسد«از این منظر، رفتار خشن و این چنینی را میتوان واكنشی به تهاجم علیه تمام آرمانها و علایق یك ملت دانست كه در عین حال كه غیر منطقی و غلط است، طبیعی است!»
ضمن احترام به نویسنده این مطلب، واقعا برای چنین تحلیلی متاسفم كه توهینهای آن جماعت وحشی را با اشك ریختن جوانان بسیجی و احساسات آنها در شلمچه مقایسه میكند و این فیلم را نشانه محبت فحاشان دریده به ولایت فقیه میداند! كدام محبت؟ محبتی كه جز بردن آبرو و بدنام كردن محبوب هنری نداشته باشد، محبت نیست، عین خیانت است.
من به آن چند نفر نامرد بیغیرت و به همه كسانی كه این روزها قصد توجیه رفتار آنها را دارند میگویم كه كاش لااقل از ولایت دم نمیزدید. از بسیج دم نمیزدید. كاش نشان حزب الله را یدك نمیكشیدید. كاش مرد بودید و از خودتان مایه میگذاشتید. كاش آنقدر غیرت داشتید كه از مردانگی خودتان و از آبروی خودتان مایه میگذاشتید و كاری به آبروی ولایت نداشتید. ولایت چه نیازی به محبت شما دارد؟ ولی فقیه میگوید ظلم نكنید، اما ظلم میكنید و ظلمتان را عین محبت به ولایت میدانید! میگوید حتی برچسب افراطیگری به شما نزنند، اما افراط میكنید و اسمش را هم محبت میگذارید!
من متهمتان نمیكنم كه محبت ندارید شاید محبتتان خیلی بیشتر از دیگران باشد، اما كاش ذرهای هم شعور داشتید و دایهی مهربانتر از مادر نمیشدید. ولایت بیشتر از آنكه به محبت چند آدم دریده نیاز داشته باشد به شعور نداشتهتان نیاز دارد كه بفهمید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر