يکشنبه ۲٣ مرداد ۱٣۹۰ - ۱۴ اوت ۲۰۱۱
(در حاشیه ی دریوزه گری به اسم جنبش، در بارگاه کلینتون و دیگران به منظور ممانعت از خروج نام مجاهدین از لیست سیاه آمریکا)
بزرگترین و رسمی ترین تروریست جهان که ـ به طور خاص الخاص ـ تروریست نژاد پرست بنیادگرای مرتجع جنایتکاری به نام دولت اسراییل را نیز در پناه خود گرفته است، این روز ها در ارتباط با نگاه داشتن یا بیش از این نگاه نداشتن نام سازمان مجاهدین در «لیست سیاه» خود یا همان لیست معروف سازمان های از نظر او تروریست، در حال تصمیم گیری است.
همزمان، پاره یی از عناصر غیر مشکوک و مشکوک و بدتر از مشکوک، به همراه بعضی از کسانی که خود را حامی «جنبش سبز» می نمایانند، دست به دامان هر کس و ناکسی در آمریکا شده اند تا مانع خروج نام سازمان مجاهدین از لیست سیاه شوند.
رسوایی عمل اینان، آشکار تر از آن است که نیازی به توضیح یا توصیف یا تشریح داشته باشد. بنابر این، بدون آن که خود را وارد این موضوع بدیهی تر از بدیهی کنم، بد نیست که به طور مختصر و مفید، به چند مورد زیر اشاره یی فهرست وار داشته باشم:
۱ ـ آویزان شدن رهبری گم کرده راه سازمان مجاهدین خلق، به دامان کثیف ترین و نابکار ترین جناح امپریالیسم، نمی تواند توجیه کننده ی آویزان شدن گروهی دیگر که متأسفانه نام جنبش را نیز با رفتار خود آلوده می کنند، به دامان جناح دیگر امپریالیسم، و خواهش و تمنا از او برای نگاه داشتن نام سازمان مجاهدین در لیست تروریستی خود باشد.
آن کس که به نیروی توده ها متکی است، خود را به این جناح و آن جناح امپریالیسم نمی آویزد. نه برای زمینه سازی تجاوز نظامی به ایران به امید شکستن تغاری و ریختن ماستی و بقیه ی قضایا؛ و نه برای گدایی و دریوزه گری با در دست گرفتن کاسه ی شکسته یی که او برای نهان کردن بند زدگی هایش، بر آن رنگ سبز زده است.
۲ـ خوشبختانه، هیچ یک از کسانی که به نام «جنبش سبز » (که من آن را به دلیل رنگین کمانی بودنش از همان نخستین هفته، «جنبش خرداد» نامیده ام ٭ و می نامم) می کوشند تا با التماس از هیلاری کلینتون ها، نام سازمان مجاهدین را همچنان در لیست سیاه آمریکا نگاه دارند، جزء چهره های مطرح جنبش نیستند.
لکه ی ننگی که این دریوزه گران می خواهند دامان «جنبش سبز» را به آن بیالایند، آن قدر سیاه است که نمی توان آن رابا رنگ سبز پوشانید.
۳ ـ در میان این ها، هرگز حتی یک تن از مشاوران و نزدیکان چهره های شاخص «جنبش سبز» (رهنورد و موسوی و کروبی) را نمی توانیم بیابیم.
من شخصاً تردیدی ندارم که علی رغم همه ی ناجوانمردی های مجاهدین در حق این سه تن، و در حق کل جنبش، و علی رغم نظر منفی این سه تن (و بسیاری از نیرو های فعال جنبش) نسبت به سازمان مجاهدین (در هیأت کنونی اش) اگر اهریمن جماران، «همراهان جنبش» را به بند نکشیده بود، اینان حتی اگر نه به صورت مستقیم، دستکم به صورت غیر مستقیم، برائت خود را از این دریوزه گری آشکار به بارگاه امپریالیسم، اعلام می کردند و اجازه نمی دادند که کسانی به نام اینان، اما به کام اهریمن جماران، دست به چنین اقدامی بزنند.
۴ ـ شخصاً نه تنها کوچک ترین همراهی یا هم اندیشی یی با سازمان مجاهدین و تشکل دیگر وابسته به این سازمان، به نام «شورای ملی مقاومت» ـ که یازده سال پیش در تابستان ۱۳۷۹ از عضویت در آن کناره گیری کردم ـ ندارم، بلکه در ست بر عکس، معتقدم که رهبری این سازمان، خودش را به تدریج، و اندک اندک، و نرم نرمک، در صف ضد خلق ثبت نام کرده است. اما گناه رهبری را بر گردن بدنه انداختن، کاری است به غایت بی خردانه، و حتی به غایت بی شرمانه.
بگذار رهبری مجاهدین، مستقیماً یا به وسیله ی کسانی که آنان را برصدر خوان خون پیروان خود نشانیده است، به همراه کسانی که به چیدن بادمجان بر گرد بشقاب های این سفره مشغولند، فرمول کهنه شده و زنگ زده ی خود را تکرار کند که: جدا کردن حساب رهبری از بدنه، یعنی جدا کردن سر از بدن؛ و جدا کردن سر از بدن هم یعنی گردن مجاهدین را با شمشیر زدن همچنان که در عربستان سعودی با «مجرمان» می کنند! (انگار قدیمی ها چندان هم بیهوده نگفته اند که بعضی صفت ها و رفتار های رایج در بعضی نواحی، از طریق غذا های تهیه شده از آن نواحی، به خورندگان غذا منتقل می شوند، و این ها وقتی پرخوری کنند، به هنگام بالا آوردن، آن را بالا می آورند!)
این همه تجربه ها، هم در طول تاریخ معاصر جهان، و هم در طول تاریخ معاصر خودمان، از خیانت رهبران سازمان ها و احزاب فراوانی در حق افراد آن سازمان ها و احزاب، که به کودتاها، یا طغیان ها، یا انشعاب های پی در پی نیز منجر شده است در پیش روی ما هستند، و انکار کنندگان این موضوع بسیار متداول و پیوسته تکرار شده و پیوسته تکرار شونده را به ریشخند می گیرند.
۵ ـ خروج سریع سازمان مجاهدین از لیست سیاه آمریکا، کمک به بدنه ی این سازمان، و به خصوص به کسانی است که در پادگان اشرف مورد انواع ستم ها از همه سو قرار گرفته اند، و بدل به گروگان هایی شده اند:
ـ در دست نوری مالکی و دو صاحب ایرانی و آمریکایی این موجودِ همزمان از آخور و توبره خورنده، همراه نفرات دیگر آن صاحبان، مثل سفیر باتلر که پیشنهاد می کند ساکنان اشرف را از محل اقامتشان به «گتو» هایی در خاک عراق منتقل کنند و به دست نیرو های مالکی بسپارند که قشنگ از آن ها «محافظت» کنند تا زمان «راه حل نهایی مسأله» فرارسد، از یکسو،
ـ در دست نئوکان ها و اسراییل و جان بولتون های صریحاً خواهان بمباران ایران و قتل عام و نابودی نسل های کنونی و آینده ی مردم ایران٭٭، و جنایتکاران مسلّم علیه بشریت چون دو رییس سابق کل سازمان سیا (که مجاهدین، به خاطر خوشنامی این سازمان، آن را به نام دیگرش، «آژانس اطلاعات مرکزی»، می خوانند) و رییس سابق اف بی آی (که باز به دلیل خوشنامی این موسسه، مجاهدین از آن به با عنوان « اداره ی بازرسی فدرال» یاد می کنند) و وزیر «دادگستری» جرج بوش دادگستر به هنگام جنایات مهیب و موی بر تن راست کننده در عراق و افغانستان و زندان های متعدد آشکار همچون ابوغریب و گوانتانامو، و زتدان های پنهان همچون زندان های پراکنده در سراسر جهان و حتی در قلب اروپا، و چندین تن دیگر از وزیران کابینه ی جنگی منفور ترین انسان جهان بر طبق نظر خواهی های رسمی، و دو رییس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا (در هم جمع آورنده ی تمام نیرو های زمینی و هوایی و دریایی) که هنوز خون هزاران و هزاران انسان در منطقه و سراسر جهان بر چکمه هایشان ماسیده است، به علاوه ی ده ها جانور دیگر از این «نوع» ویژه و استثنایی و متأسفانه نه رو به انقراض،
ـ و در دست رهبران مالیخولیایی یی که در رویا های خونین خود، خویش را با کمک اینان، نشسته بر سریر حکمرانی می بینند.
۶ ـ مبتذل تر از این، استدلالی نیست که دریوزه گران به بارگاه کلینتون، با سوء استفاده از نام «جنبش سبز» به کار می گیرند که گویا خروج نام سازمان مجاهدین خلق، به «جنبش سبز» لطمه خواهد زد!
خانم ها و آقایان! به ریش داشته و نداشته ی خودتان می خندید؟ یا به جنبش و شهیدان و اسیران آن، و به «همراهان جنبش»، و به توده های جنبش؟
اگر اولی است، مانعی ندارد. بخندید، و فراموش نکنید که آیینه یی هم در برابر خود بگذارید تا چهره ی خندان خود را هم در آن ببینید و بیشتر کیف کنید. هرچند که می دانم جای تعدادی از شما، نه در جلوی آینه، که در پس آینه است، به مصداق کلام حافظ که:
در پس آینه، طوطی صفتم داشته اند.
الی آخر.
اما اگر دومی است، یعنی اگر به جنبش و شهیدان و اسیران آن، و به «همراهان جنبش»، و به توده های جنبش می خندید، من به عنوان قلمزنی کوچک در خدمت این جنبش بزرگ، جسارتاً سخنی با شما دارم:
ـ این جنبش، جنبش مردم ایران برای آزادی و استقلال است. و آزادی و استقلال ـ که لازم و ملزوم یکدیگرند ـ را با دریوزه گری سرو کاری نیست. چه دریوزه گری به در خانه ی این جناح امپریالیسم، و چه دریوزه گری به در خانه ی آن جناح امپریالیسم.
جنبش، حالا نامش را چه «جنبش سبز» بگذاریم و چه «جنبش خرداد»، و چه نه این و نه آن، سیاست خود را، هم از زبان توده ها، و هم از زبان «همراهان» خود، پیشاپیش اعلام کرده است:
دست دشمنان داخلی و خارجی، از ساحت ایران کوتاه باد!
۷ ـ برای رهایی میهن، ما به همه ی فرزندان میهن نیازمندیم؛ و بخشی از این فرزندان، در بدنه ی یک سازمان، از چند سو محصورند، و خروج نام آن سازمان از لیست سیاه آمریکا، به آنان یاری خواهد رسانید تا خود را آسان تر برهانند و در خدمت ایران قرار دهند.
ایرانی که مدینه ی فاضله یا همان آرمانشهرش که در غریو توده های جنبش، و در تلاش بی وقفه و آرام فعالان مدنی ـ که در پی اعتلای نام انسان و هویت آزاد و مستقل و رهای از قید و بند های ارتجاع کلاسیک و مدرن او هستند ـ اعلام شده است و می شود، شباهتی به آنچه «شهر اشرف» نامیده می شود ندارد. شهری که تنها جنایتکاران ابله گمان می کنند که با قتل عام ساکنانش است که رها خواهد شد، و نه با گشودن دروازه هایش رو به افق های باز.
۲۳ مرداد ۱۳۹۰
توضیحات
٭ شعر بلند «خطابه برای شهیدان جنبش خرداد»:
www.ghoghnoos.org
ویدئوکلیپ همین شعر:
www.ghoghnoos.org
٭٭ در این رابطه:
جان بولتون می گوید که تنها راه، حمله ی نظامی به ایران است ـ او را و همدستان او را انتخاب می کنیم، یا جنبش را و مردم را؟ ـ ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
www.ghoghnoos.org
مراقب جنبش خودمان باشیم! ـ ۱۰ تیر ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org
سخنان نماینده ی روسیه در ناتو را تا حدودی جدی بگیریم ـ ۱۶ مرداد ۱۳۹۰
www.ghoghnoos.org |
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر