۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

تمجید از نیروی قدس سپاه، تحریف حقیقت و خدمت به رژیم


ایرج شكری
ایرج شكری
 روزگار غریبی است. روزگاری که در آن دانشگاه دیده ها و کتابخوانهای باهوشِ دارنده عنوان   «استاد دانشگاه» یا «روشنفکر»، حامی و کارچاق کن نظام درنده خو و پلید خمینی ساخته جمهوری اسلامی می شوند. منافع این ناکسان در بقای رژیم روضه خوانها در ایران چنان است که چندی پیش، گروهی از آنان بدون هیچ شرمی در اطلاعیه یی از آمریکا خواستند که سازمان مجاهدین را از لیست تروریستی خارج نکند، و مدعی شدند که خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی« به جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران، صدمه خواهد زد ». منظورم همان گروه 37 نفره  است؛ گروهی از رجّاله ها و لکاته ها، مخلوطی از ایرانیان بی ُبته و آمریکائیان «اصیل» از تخم و ترکه برده داران و گاوچرانان و گله دزد ها. حامیان رژیم البته همه روش یکسان به کار نمی برند، برخی با صراحت و با هدف اعلام شده این کار می کنند، برخی با تحلیل و تفسیرهای تایید آمیز از سیاستهای رژیم و تبلیغ و تشویق به شرکت در انتخابات در زمان برگزاری انتخابات.
تمجید از دستاوردهای  سپاه قدس
یکی از این افرد باهوش، کسی است که نوشته هایش در دو سایت عصر نو و اخبار روز درج می شود. آن گونه که او همیشه در زیر نوشته های خود نشانی می دهد، ظاهرا در سیاتل آمریکا تشریف دارند . این عالیجناب مدافع تمامیت رژیم است. یک مقاله از ایشان که به دفاع از «جنبش سبز» و تایید نقطه نظرهای موسوی و کروبی اختصاص یافته باشد، من ندیده ام. پس ایشان از حامیان جنبش سبز نیست. یک مقاله که در آن این همه جنایت و سرکوبگری و نقض حقوق بشر توسط رژیم(لااقل بعد از انتخابات ) محکوم شده باشد، در میان نوشته های او نیست، اما هیچوقت فراموش نمی کند که در نام بردن از مقامات رژیم، از جمله محمود احمدی نژاد، حتما کلمه «آقایِ» را قبل از اسم آنان بکار ببرد. او به نحو آشکاری سیاست خارجی رژیم را توجیه و تایید می کند. اخیر این عالیجناب مطلبی با عنوان « نقشه ای جدی یا ترور هالیوودیِ » در مورد اتهامی که آمریکا در مورد طراحی یک اقدام تروریستی علیه سفیر عربستان در آن کشور به رژیم زده نوشته و در آن به بررسی نقش و اقدامات نیروی قدس سپاه پاسداران (یا سپاه قدس) پرداخته و به نحو آشکاری از آن تمجید کرده است. وی  ضمن رد احتمال دست داشتن سپاه قدس در طرح ترور سفیر سعودی، نوشته است«دست داشتن شاخه قدس سپاه بیشتر موجب شک و تردید شده است. بی شک سپاه قدس در دو دهه گذشته بازوی اجرایی جمهوری اسلامی برای به اجرا درآوردن بسیاری از سیاست هایش بوده است. شکست طرح تبدیل دولت عراق پس از صدام حسین به پایگاهی بر ضد ایران و آماده کردن زمینه های حمله نظامی بعدی به ایران از سوی ایالات متحده- که شواهدی بر جدی بودن آن در دوران اولیه جنگ عراق و دوره نخست دولت پرزیدنت جرج بوش موجود است- تقویت گروههای سیاسی متحد ایران درمنازعات سیاسی عراق- از جمله کردها-، دخالت در افغانستان با هدف جلوگیری از به قدرت رسیدن مجدد طالبان،و احیانأ تلاش همزمان برای آهسته کردن روند تثبیت اوضاع در آن کشور تا زمان حل و فصل اختلافات ایران و ایالات متحده، پدید آوردن،تقویت،و پشتیبانی حزب الله لبنان ازجمله مهمترین عملیات استراتژیک سپاه قدس بوده اند. در حوزه تاکتیکی،نیز،برخی گزارشات تأیید نشده-اما جدی- عملیات کوچکتری را در سالهای گذشته به سپاه قدس نسبت داده اند. از جمله، انفجار خبر در عربستان،ربودن ماهرانه آمریکائیان یا بریتانیایی ها در عراق یا لبنان،قتل یکی دو مأمور سری و مهم اسرائیلی ها در اروپا، در سالهای اخبر بیشتر مطرح شده اند. نکته مشترک همه این اقدامات استراتژیک و تاکتیکی- چه آنها که تأیید شده اند و چه آنها که هیچگاه رسمأ تأییده نشد ه اند - ،اما، ماهرانه بودن کم نظیر، وجود ارتباط تنگاتنگ و منطقی بین دستآورد آن عملیات و منافع سیاسی ایران به طور اعم و منافع سیاسی یک مقطع جمهوری اسلامی به طور خاص،پیچیدگی وسری بودن فوق العاده،و دقت فراوان در برنامه ریزی و اجرا بوده است». او در توجیه و حمایت از اقدامات ترویستی نیروی قدس که از آنها به عنوان «عملیات تاکتیکی» نام برده نوشته است: «در زمینه عملیات تاکتیکی،نیز،در مقاطعی ربودن آمریکائیان برای ایران دارای منافع کوتاه مدت- مثلأ اعمال فشار برآن کشور و استفاده از آن برای آزادی مقامات ایرانی ربوده شده از سوی ایالات متحده - درعراق- بوده و انتساب آنها به سپاه قدس زمینه منطقی داشته است. همچنین،قتل ماموران اسرائیلی اقدامات جاسوسی متقابلی است که در پاسخ اقدامات مشابه از سوی اسرائیلی ها صورت می گیرد. بنابراین،همه این اقدامات از منظر منافع سیاسی یک حکومت- مانند همه حکومت های دیگر- دارای توجیهات سیاسی قابل فهم بوده اند،اگر چه برخی از آنها می تواند مخالف قوانین بین المللی بوده، یا حتی ترور و آدمکشی، به حساب آیند. همچنانکه قتل فلسطینیان برجسته از سوی اسرائیل اگر چه برخلاف قوانین بین المللی است، اما دارای توجیه سیاسی و عقلایی از سوی دولت اسرائیل بوده و منتسب کردن آن به دولت اسرائیل قابل قبول می باشد».
مسکوت گذاشتن ترور اپوزیسیون و تحریف واقعیت
این عالیجناب نگفته رژیم در کجا و چه تاریخی «ماموران اسرائیلی» را کشته. حتما منظور ایشان از ترور ماموران اسرائیلی، ترور دکتر قاسملو در وین توسط پاسدار صحرا رودی، کشتار رهبران حزب دموکرات کردستان در رستوران میکونوس  در برلن با مشارکت حزب الله لبنان، ترور دکتر کاظم رجوی درسوئیس و ترور شاپور بختیار در حومه پاریس توسط کماندوهای اعزامی از تهران است، چون به این قبیل «عملیات تاکتیکی» که حتما نیروی قدس سپاه پاسداران در اجرای آن شرکت داشته اصلا اشاره نفرموده اند! این تحلیلگر تحسین کننده سپاه قدس با نقل قول و استناد به نظرات کسانی از آمریکائیان در بی اعتبار بودن اتهام آمریکا به رژیم، اشاره به نظراتی دارد که در آن منشاء شکل گیری سناریو طرح ترور سفیر سعودی، «اپوزیسیون» که همان مجاهدین خلق باشند دانسته شده است. هدف آن هم به راه انداختن جنگ بین آمریکا با رژیم ذکر شده. جبهه گیری و اردویی که این تحلیلگر شیفته سپاه قدس در آن قرار دارد، آنجا بیشتر نمایان می شود که او مجاهدین را دارای حامیان «اسرائیلی» هم دانسته که آن را در نقل قولی در داخل قلاب (کروشه) ذکر کرده است.  این آقای زرنگ و با هوش دست به تحریفاتی هم زده است از جمله در ذکر اقداماتی که در گذشته  برای ممانعت از بهبود رابطه رژیم با غرب، توسط گروهی از دورن خود رژیم صورت گرفته، به مساله ارسال موشک های بازوکا به یکی از کشورهای اروپا در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی، که قرار بود فرانسوا میتران به ایران سفر کند اشاره دارد که به ادعای وی کشف آن محموله که تحقیقات بعدی نشان داد که« منبع ارسال ایران بود» سبب به هم خوردن آن سفر و به باد رفتن دستارودهای سیاسی محتمل آن شد. وی برای مشغول و منحرف کردن ذهن خواننده از واقعیت امر، یاد آور شده است که در جریان «برملا شدن باند سعید امامی این باند را مسئول ارسال آن موشک ها معرفی کردند». تحریف در آنجا است که مساله یی که مانع از سفری که میتران می خواست به ایران بکند شد، ترور شاهپور بختیار در مرداد 1370 بود. در آن ماجرا سلاخی شاپور بختیار و سروش کتبه دستیارش توسط محمد آزادی و علی وکیلی راد صورت گرفت که اولی توانست از فرانسه و اروپا خارج شده و به ایران باز گردد ولی علی وکیلی راد در سوییس به دلیل برقرار نشدن ارتباطش با رابط و چند روزی سرگردانی در سوییس در آن کشوردستگیر و به فرانسه باز گردانده شد. وی در فرانسه محاکمه و به جبس ابد محکوم شد. وکیلی راد در 28 اردیبهشت سال قبل مدت کوتاهی بعد از آزادی کلوتید ریس، دختر فرانسوی بازداشت شده توسط رژیم به اتهام جاسوسی، آزاد و به ایران برگردانده شد و رژیم مثل قهرمان از او استقبال کرد و در فرودگاه حلقه گل به گردنش انداختند. آقای تحلیلگر زرنگ اگر از اقدامی از سوی «باند سعید امامی» یاد کرده برای این بوده است که اولا از کسی نام برده که در ظاهر امر رژیم خودش او را به خاطر جنایتی که مرتکب شده بود، دستگیر و مجازات کرد. ثانیا اقدام آن باند، ارسال محموله سلاح بوده نه سلاخی دو انسان در رشته ترورهای خارج کشوری رژیم، اما همانطور که می دانیم «باند سعید امامی» در تضاد بین اصلاح طلبان به رهبری خاتمی و دستگاه ولایت فقیه افشا شد و رژیم هم با خوراند واجبی به سعید امامی و زیر آب کردن سر او مانع از شناخته شدن سایر آمران و عاملان ماجرا شد و حتی به عکس، این وکلای قربانیان قتلهای زنجیره  یی بودند که مورد تهدید و مجازات زندان قرار گرفتند و ناصر زرافشان وکیل خانواده های پوینده و مختاری به خاطر پافشاری و پیگیری برای روشن شدن حقیقت در مورد این جنایت، به پنج سال زندان محکوم شد و در زندان بسر برد، تا رژیم بدون مزاحم سرو ته قضیه را هم بیاورد. متن بازجویی های سعید امامی هیچگاه در اختیار وکلای قربانیان قرار نگرفت. سوالی که به ذهن می آید و باید مطرح کرد، این است که کسانی امثال نویسنده مقاله مورد بحث (که خودش را تهمورت کیانی معرفی می کند) کیستند؟
جنون و خودکامگی رهبری نظام و سران سپاه منشاء مصیبت برای مردم ایران
آن چه روشن است این است که اکثریت قریب به اتفاق گروههای اوپوزیسیون نه تنها خواهان تهاجم نظامی آمریکا به ایران به خاطر تضادهایی که با رژیم دارد نیستند، بلکه پیوسته به مخالفت با آن برخاسته اند. اما از طرفی ماهیت این رژیم ولایت فقیه و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اش  و روشی را که برای انحصار قدرت در ایران به کار برده است و می برد نباید فراموش کرد. این رژیم رژیمی است که برای تصفیه و سرکوبی مخالفانش از هیچ جنایتی رویگردان نبوده است و در ایجاد بلوا و جنگ برای گسترش اختناق و بکار گرفتن سرکوب نیز. این رژیم انقلاب فرهنگی راه انداخت تا دانشگاهها را تعطیل و از استادان و دانشجویان دگر اندیش تصفیه کند. دست به اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی زد تا در گرد و خاک فتنه «اشغال لانه جاسوسی» و هلهله امت امام، صدای مخالفان و منتقدان را محو، و قانون اساسی ولایت فقیه را به «رفراندم» بگذارد و بعد تایید شده توسط مردم اعلام کند.از عواقب آن گروگانگیری زیان مالی کلان بود بابت پرداخت غرامت در مورد دعاوی آمریکا از دارائیهای مردم ایران، و خدشه به اعتبار ایرانیان در خارجِ کشور. این رژیم با پافشاری بر ادامه جنگ ویرانگر با عراق برای صدور انقلاب خمینی و گسترش دامنه ولایت او به فراسوی مرزهای ایران، چند صدهزار کشته و مجروح و معلول برای مردم ایران به بار آورد و سبب چند صد میلیارد دلار خسارت به خاطر ویرانیها و هزینه های جنگ شد. بنا بر این اگر خامنه ای و سران سپاه - که بقای نظام و اقتدار خود را در صدور انقلاب و در ایجاد تشنج در منطقه و تلاش برای ماهی گرفتن از آب گل آلود با گسترش نفوذ و مستقر کردن عمال خود، در اینجا و آنجا می بینند-، سبب ایجاد رویارویی نظامی با آمریکا شدند، کاری که نباید کرد جانبداری و حمایت از رژیم است. هم چنان که حمایت از جنگ با عراق بعد از آزادی خرمشهر، سیاستی غلطی بود و هر کس یا گروهی که آن را پیش گرفت، اشتباه و تصمیمی به زیان مردم ایران بود. مساله صدور انقلاب شاید به نظر بسیاری امری احمقانه به رسد و به اظهاراتی که در این زمینه به ویژه از سوی فرمانده سپاه پاسداران می شود، به عنوان جوک و حرفهای مسخره نگریسته شود، اما برای آمریکا و کشورهای بزرگ غربی که نقش و منافع مهمی در منطقه دارند، امر صدور انقلاب اسلامی و اعمال نفوذ رژیم مساله یی است که جدی تلقی می شود، چون می دانند که این استراتژی و سیاستی است که رژیم واقعا دنبال می کند و برای آن پولهای کلان خرج می کند. عزیز جعفری از بعد از انتخابات سال 88 تا به حال چند بار در این زمینه نظر خود را به صراحت بیان کرده است. از جمله از آخرین سخنان او در این زمینه اظهاراتی است در مراسمی تحت عنوان «اولین سالگرد 18 شهید لرستانی»، در 21 مهر ماه در خرم آباد که هذیانهای یک آدم مالیخولیایی و خیلی ابلهانه به نظر می رسد، اما اتفاقا آن چه دست اندرکاران سیاسی قدرتهای بزرگ حتما اهمیت زیادی در ارزیابیهای خود به آن می دهند این است که آدمهای دارای افکار ابلهانه و مبتلا به خودبزرگ بینیهای جنون آمیز می تواند دست به اقدامات جنون آمیز و مساله آفرین بزنند. پاسدار جعفری در سخنان خود در آن مراسم در 21 مهر ضمن حمله به جناح رقیب و سرکوب شده و متهم کردن آنان که :« در فتنه 88 عده‌ای می‌خواستند شعار انقلاب اسلامی را متوقف کنند غافل از اینکه توقف شعار انقلاب اسلامی، توقف نور خدا در روی زمین است» گفت:« اسلام قرار نیست در یک منطقه خاص باقی بماند و اراده الهی این است که نور خود را کامل کند، هر چند که کافران نپسندند. [...]همه دنيا امروز حقانيت انقلاب اسلامي را فهميده‌اند و در دنيايي که ماديات؛ زر و زور و قدرت همه جا را فرا گرفته کسي باور نمي‌کرد که حقانيت اسلامي به جهان صادر شود و امروز شاهد شعارهاي انقلاب اسلامي در جاي جاي جهان باشيم امروز شعارهاي انقلاب اسلامي نه تنها در جوامع اسلامي بلکه در جوامع غيراسلامي و در محل اروپا و آمريکا به صحنه عمل گذاشته شده است». این حرفها اگر چه خیلی احمقانه به نظر می رسد اما وقتی خطرناک می شود که پشت آن اراده یی برای تحقق آن وجود داشته باشد، آن هم تا حد«خون دادن» و این آن چیزی است که پاسدار جعفری در همان سخنان بر آن تاکید کرد:« انقلاب اسلامي بدون خون شهدا امکان ندارد که راهي را ادامه بدهد»(خبرگزاری فارس 21مهر). اینان در داخل کشور، چنان که می دانیم حرف و خط خود را با ریختن خون معترضان و با زندان و شکنجه و شلاق پیش می برند و در این مورد همین سردار جعفری  در سخنانی دیگری در 16 مهر با تاکید بر نامحدود بودن دامنه دخالت و اقدام سپاه گفت:« با وجود گستردگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اتصال بسیج به آن و عرصه‌های مختلفی که انقلاب اسلامی با آن روبه‌روست سپاه دیگر تنها بازوی مسلح و توانمند رهبری نبوده بلکه به عنوان بازوی غیرمسلح ایشان نیز محسوب می‌شود[...]همانطور که مقام معظم رهبری(مدظله العالی) هیچ‌گونه محدودیتی را برای سپاه در انجام ماموریت در ابعاد مختلف دفاع از انقلاب اسلامی قائل نشده‌اند سپاه نیز امروز خود را باید در همه عرصه‌ها آماده دفاع از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن نگه دارد»(خبرگزاری فارس).
اکنون در این ماجرای طرح ترور سفیر سعودی،این که اصل ماجرا واقعا طرحی از طرف سپاه قدس بوده یا سناریو سر هم بندی شده آمریکاست، جزئیاتی است که نباید برای ما اهمیت داشته باشد. دستگاه ولایت فقیه و شخص «ولی امر مسلمین جهان» دنبال صدور انقلاب اسلامی به همه جای جهان از یک طرف و سرکوبی و ارعاب و رها کردن سگهای آستان ولایت با لباس پاسدار و بسیجی برای دریدن مردم و مداخله آنها درهمه زمینه ها و حتی خفه کردن صدای کسانی از خودیهای سابق است که خواهان «تعامل» در روابط خارجی و پرداختن به مطالبات مردم در داخل - در حد آن چه در قانون اساسی «جمهوری اسلامی» به آن آنان وعده داده شده است – است. وارد بحث تبرئه کردن رژیم شدن و ضمن آن به تمجید از توانائیها نیروی قدس سپاه پاسداران پرداختن و با احترامات فائقه از سران رژیم اسم بردن، نشانه چیزی جز حمایت از این رژیم سرکوبگر و در خدمت آن بودن نیست.
توضیحات:
- برخی از مقاله نویسان و تحلیگران آمریکایی مدعی شده اند که رژیم هیچ وقت در خاک آمریکا دست به ترور نزده است یا از عامل غیر مسلمان برای اجرای ترور استفاده نکرده است. اتفاقا رژیم اولین تررو را در خاک آمریکا سازمان داد و آن ترور علی اکبر طباطبایی که سابقا وابسته مطبوعاتی سفارت رژیم شاه بود،  در 31 تیر 59 در مریلند بود. قاتل یک سیاهپوست مسلمان شده به نام دیوید بلفیلد بود که بعد از مسلمان شدن اسم داود صلاح الدین را برگزیده بود. وی بعد از انجام ترور به ایران گریخت. چند سال پیش محسن مخملباف به این شخص در فیلم سفر قندهار نقشی داده بود.
- مقاله تهمورت کیانی با عنوان «نقشه ای جدی یا ترور هالیوودیِ» در لینک زیر 
در زیر عنوان مقالاتی که او بعد از ماجرای انتخابات نوشته است آمده است. همانگونه دیده می شود هیچکدام نه به سرکوبی مردم نه به مساله جنبش سبز ربطی ندارد.
مسلمان "خوب" و مسلمان "بد"! خواسته های "یونیورسال" و استاندارد دوگانه غرب!
»  سقوط رامسس سوم و احمد عز! [۱۴ فوريه ۲۰۱۱
»  سخنان سید حسن نصرالله و فوران آتش برتری جویی پارسی! [۱۴ نوامبر ۲۰۱۰
»  چرا آقای احمدی نژاد دوباره نقد را بر نسیه ترجیح داد؟ [۱۵ اکتبر ۲۰۱۰
»  شگفتی اکتبر؛ حمله نظامی یا مذاکره؟(۱) [۲۲ سپتامبر ۲۰۱۰
  تحریم تازه شورای امنیت بر ضد ایران وفرآیند تازه در روابط با چین و روسیه! [۱۵ ژوئن
لیست سایر مقالات تهمورث کیانی در لینک زیر
اول آبان 1390 – 23 اکتبر 2011

هیچ نظری موجود نیست: