تصویری از حجت الاسلام رسایی را دیدم که گوشی موبایل آیفون مربوط به شرکت اپل در دست داشتند که بیش از ۲ میلیون تومان ارزش دارد.
آفتاب: فریدالدین هادی
در وبلاگش نوشت: امروز در عکس های منتشر شده از جلسه روز گذشته مجلس شورای
اسلامی تصویری از حجت الاسلام رسایی را دیدم که گوشی موبایل آیفون مربوط به
شرکت اپل در دست داشتند که بیش از ۲ میلیون تومان ارزش دارد:
وقتی با این تصویر مواجه شدم برای یک لحظه یادم به حرف های سال ۸۸ جناب رسایی افتاد که از تعبیر پابرهنگان و اقشار ضعیف جامعه برای تبلیغات انتخاباتی آقای احمدی نژاد استفاده می کند ، ایشان در جمع مردم اراک می فرمایند : (در چند سال اخیر برخی ارزشهای دینی که در گذشته با تلاش عدهای کمرنگ شده بود بار دیگر احیا شد؛ به گونهای که امروز اشرافیگری بر خلاف گذشته که ارزش دانسته میشد، تبدیل به ضدارزش شده است.)
همچنین در ادامه همان سخنرانی ایشان می گوید: امروز ببینید پابرهنگان در ستادهای انتخاباتی چه افرادی حضورپیدا میکنند و ثروتمندان و اشراف در چه ستادهایی هستند و خود قضاوت کنید چه کسی میتواند نماینده واقعی مردم و تودههای آن باشد.
به فاصله کمی از این سخنان گهربار در خبرگزاری ها اخبار مربوط به خودروی سواری مگان ایشان که در حدود ۶۰ میلیون تومان می ارزد منتشر شد !
اما جناب رسایی عزیز سوال اینجاست که گوشی موبایل دو میلیونی و ماشین شصت میلیونی ارزش است یا ضد ارزش ؟ چگونه حضرتعالی با حقوق در حدود دو میلیون تومانی مجلس می توانید هم در خیابان ایران زندگی کنید و هم شان و شئونات یک نماینده مردم شریف تهران را رعایت نمایید؟
شاید اگر به سیره عملی و کلمات گهربار مولای متقیان امیر مومنان علی علیه السلام توجه کنید برایتان نافع باشد:
حضرت علی (ع) در نامه ای به والی بصره که در مهمانی شرکت کرده بود که نیازمندان در آن مهمانی جایی نداشتند، او را از این کار برحذر داشته و به ساده زیستی دعوت می کند.همچنین ایشان در نامه ای به فرماندار بصره می فرمایند(نامه ۴۵ نهج البلاغه):
آگاه باش! هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند و از نور دانشش روشنی می گیرد.
آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دوقرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری ندارید، اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید.سوگند به خدا، من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام؛ بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است.
آری! از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک در دست ما بود
که مردمی بر آن بخل ورزیدند و مردمی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند وبهترین داور خداست.
جناب رسایی ما نمی گوییم حضرتعالی مانند امام اول شیعیان به دو جامه و دو قرص نان رضایت دهید ولی به شما توصیه می کنیم حداقل مانند طبقه متوسط جامعه زندگی کنید . مگر آن پیر فرزانه انقلاب و امام امت بارها مسئولین را به ساده زیستی دعوت نکرد؟ مگر ایشان این کلمات را نفرمود:
ما بحمدالله امروز همه دست اندرکارهایمان کاخ نشین نیستند , دولت ما یک دولت کاخ نشین نیست . آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد , آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم . آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند. آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند ـ خدای نخواسته ـ و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند. آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ما در طول مشروطیت از این کاخ نشین ها خیلی صدمه خوردیم , مجلس های ما مملو از کاخ نشین بود و در بینشان معدودی بودند که از آن کوخ نشین ها بودند و همین معدودی که از کوخ نشین ها بودند از خیلی از انحرافات جلو می گرفتند و سعی می کردند برای جلوگیری . آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشند , چطور و زرق و برق دنیا ـ خدای نخواسته ـ در آنها تاثیر بکند , آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم .
آیا رفتار شما باعث نمی شود به فرموده امام فاتحه مملکت را بخوانیم؟
در پایان باز هم توجه شما در به سخنانی از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته جلب می کنم.
ایشان در سخنان خود در جمع مسئولین نظام در سال ۸۴ می فرمایند: یک وقت هست که ما در زندگى شخصى خود مثلاً حرکت اشرافگونه یى داریم بین خودمان و خدا؛ که اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما یک وقت هست که ماجلوى چشم مردم یک مانور اشرافى گرى مىدهیم؛ این دیگر مباح و مکروه ندارد؛همه اش حرام است؛ به خاطر اینکه تعلیم دهنده ى اشرافیگرى است به: اولاً زیردستهاى خودمان، ثانیاً آحاد مردم به این کار تشویق مىشوند. ما نباید مردم را به این کار تشویق کنیم. ممکن است در داخل جامعه کسانى پولدار باشندو ریخت و پاش کنند – البته این کار بدى است، ولى به خودشان مربوط است – اما ریخت و پاش ما اولاً از جیبمان نیست، از بیت المال است؛ ثانیاً ریخت و پاش ما مشوق ریخت و پاش دیگران است. واقعاً «النّاس على دین ملوکهم». ملوک در اینجا به معنى پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس على دین ماها.
جناب رسایی به نظرم وقتی مسئولی تجملات و زرق و برق دنیا قلب او را پر کرده باشد، چگونه میتواند برای رفع فقر، فساد و تبعیض برنامهریزی کند چراکه او به جای فکر خدمت به مردم، با تمام توان، خدمت به خود، خانواده و بستگان و ... را مدنظر قرار داده و رفاه خود و وابستگان سببی، نسبی و حزبی خود را بر رفاه مردم ترجیح میدهد. آیا حرف های شما در مجلس اینگونه است؟
وقتی با این تصویر مواجه شدم برای یک لحظه یادم به حرف های سال ۸۸ جناب رسایی افتاد که از تعبیر پابرهنگان و اقشار ضعیف جامعه برای تبلیغات انتخاباتی آقای احمدی نژاد استفاده می کند ، ایشان در جمع مردم اراک می فرمایند : (در چند سال اخیر برخی ارزشهای دینی که در گذشته با تلاش عدهای کمرنگ شده بود بار دیگر احیا شد؛ به گونهای که امروز اشرافیگری بر خلاف گذشته که ارزش دانسته میشد، تبدیل به ضدارزش شده است.)
همچنین در ادامه همان سخنرانی ایشان می گوید: امروز ببینید پابرهنگان در ستادهای انتخاباتی چه افرادی حضورپیدا میکنند و ثروتمندان و اشراف در چه ستادهایی هستند و خود قضاوت کنید چه کسی میتواند نماینده واقعی مردم و تودههای آن باشد.
به فاصله کمی از این سخنان گهربار در خبرگزاری ها اخبار مربوط به خودروی سواری مگان ایشان که در حدود ۶۰ میلیون تومان می ارزد منتشر شد !
اما جناب رسایی عزیز سوال اینجاست که گوشی موبایل دو میلیونی و ماشین شصت میلیونی ارزش است یا ضد ارزش ؟ چگونه حضرتعالی با حقوق در حدود دو میلیون تومانی مجلس می توانید هم در خیابان ایران زندگی کنید و هم شان و شئونات یک نماینده مردم شریف تهران را رعایت نمایید؟
شاید اگر به سیره عملی و کلمات گهربار مولای متقیان امیر مومنان علی علیه السلام توجه کنید برایتان نافع باشد:
حضرت علی (ع) در نامه ای به والی بصره که در مهمانی شرکت کرده بود که نیازمندان در آن مهمانی جایی نداشتند، او را از این کار برحذر داشته و به ساده زیستی دعوت می کند.همچنین ایشان در نامه ای به فرماندار بصره می فرمایند(نامه ۴۵ نهج البلاغه):
آگاه باش! هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند و از نور دانشش روشنی می گیرد.
آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دوقرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری ندارید، اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید.سوگند به خدا، من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام؛ بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است.
آری! از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک در دست ما بود
که مردمی بر آن بخل ورزیدند و مردمی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند وبهترین داور خداست.
جناب رسایی ما نمی گوییم حضرتعالی مانند امام اول شیعیان به دو جامه و دو قرص نان رضایت دهید ولی به شما توصیه می کنیم حداقل مانند طبقه متوسط جامعه زندگی کنید . مگر آن پیر فرزانه انقلاب و امام امت بارها مسئولین را به ساده زیستی دعوت نکرد؟ مگر ایشان این کلمات را نفرمود:
ما بحمدالله امروز همه دست اندرکارهایمان کاخ نشین نیستند , دولت ما یک دولت کاخ نشین نیست . آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد , آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم . آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند. آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند ـ خدای نخواسته ـ و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند. آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ما در طول مشروطیت از این کاخ نشین ها خیلی صدمه خوردیم , مجلس های ما مملو از کاخ نشین بود و در بینشان معدودی بودند که از آن کوخ نشین ها بودند و همین معدودی که از کوخ نشین ها بودند از خیلی از انحرافات جلو می گرفتند و سعی می کردند برای جلوگیری . آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشند , چطور و زرق و برق دنیا ـ خدای نخواسته ـ در آنها تاثیر بکند , آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم .
آیا رفتار شما باعث نمی شود به فرموده امام فاتحه مملکت را بخوانیم؟
در پایان باز هم توجه شما در به سخنانی از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته جلب می کنم.
ایشان در سخنان خود در جمع مسئولین نظام در سال ۸۴ می فرمایند: یک وقت هست که ما در زندگى شخصى خود مثلاً حرکت اشرافگونه یى داریم بین خودمان و خدا؛ که اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما یک وقت هست که ماجلوى چشم مردم یک مانور اشرافى گرى مىدهیم؛ این دیگر مباح و مکروه ندارد؛همه اش حرام است؛ به خاطر اینکه تعلیم دهنده ى اشرافیگرى است به: اولاً زیردستهاى خودمان، ثانیاً آحاد مردم به این کار تشویق مىشوند. ما نباید مردم را به این کار تشویق کنیم. ممکن است در داخل جامعه کسانى پولدار باشندو ریخت و پاش کنند – البته این کار بدى است، ولى به خودشان مربوط است – اما ریخت و پاش ما اولاً از جیبمان نیست، از بیت المال است؛ ثانیاً ریخت و پاش ما مشوق ریخت و پاش دیگران است. واقعاً «النّاس على دین ملوکهم». ملوک در اینجا به معنى پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس على دین ماها.
جناب رسایی به نظرم وقتی مسئولی تجملات و زرق و برق دنیا قلب او را پر کرده باشد، چگونه میتواند برای رفع فقر، فساد و تبعیض برنامهریزی کند چراکه او به جای فکر خدمت به مردم، با تمام توان، خدمت به خود، خانواده و بستگان و ... را مدنظر قرار داده و رفاه خود و وابستگان سببی، نسبی و حزبی خود را بر رفاه مردم ترجیح میدهد. آیا حرف های شما در مجلس اینگونه است؟
تصاوير کوچک | تصاوير بزرگ | اسلايد تصاوير |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر