بهروز سورن: باز هم سلول انفرادی – نیمه شب نوشته ها – 72
نقد را باید بجان خرید. روی چشم گذاشت و خطا ها را تصحیح کرد. بدون بازنگری و مرور اشتباهات بدام تقدس و کیش شخصیت و فرقه نگری خواهیم افتاد. معضلی که بخشا سازمانهای سیاسی موجود و محفل های مدافع زندانیان سیاسی هنوز با خود حمل می کنند. در نوشتار قبلی که لینک آنرا اینجا می بینید تلاش کردم که سلول انفرادی و اهداف حاکمان برای نگهداری زندانیان را بخشا به بحث بگذارم. نامه هائی در تمجید و نقدی چشم گشا دریافت کردم که انگیزه بخش تداوم این نوشتار شد. شخصیتی گرانقدر که تقریبا باندازه سن من سابقه مبارزاتی در دفاع از کارگران و زحمتکشان دارد برایم نوشت که:
رفیق عزیزوگرامی بهروزبرای شما و تمامی مبارزان مسئولیت پذیر و پرتلاش درراه رهایی ایران و ایرانی ازاسارت و شغال اخوندهای الت دست استعمارپیروقدرتهای بزرگ سرمایه داری ارزوی بهترینها را دارم قبل ازاینکه به مطلب پرمحتوایت دررابطه با شرایط رفتارشغالگران با ازاد زنان وازادمردان مبارزدراسارت اشاره ای داشته باشم اعتراف میکنم درمقابل دانش ودانستنیهای شما مبارزان با یک کلاس که درمدرسه عشق درس خوانده ام بسیارناچیزمیدانم و عمل کرده ام و طی پنجاه سال کارگری و بیش ازچهل سال افتخاردفاع ازحقوق همتبارانم دردونظام شاه و شیخ و انچه برمن گذشته هم دربندهای عمومی و انفرادی بازهم نیازبه اموختن دارم اما رفیق گرامی اکنون که سی وپنج سال ازاشغال کشورمان درراه اهداف سیاستبازان بزرگ میگذرد و همگان براسراردرونی سناریوی شوم امام درماه اگاهی دارند هرچند یاداوری برعملکرد ضدانسانی جمع ماموران حاکم برکشورمان پسندیده است اما ایا میشود ازقومی وحشی با افکاری بیابانی و قرون وسطایی وغارتگروبی احساس انتظارداشت که مخالفین عملکرد وعقیده خودرا به بندکشیده اما با انها به مهربانی و برپایه معیارهای انسانی و حقوق بشری منطبق با روزعمل کند با وجوداینکه اگرازان دوران خارج شویم و به تدریج به ماهییت و هدف واقعی این قوم اگاه شده و میشوم وابعاد گسترده و دربرگیرنده جنایات بیشمارانها را درمقابل عامه مردم اعم ازسرکوب های روزانه اقوام و اقشاراسیب پذیر و پلیسی کردن جوجامعه و برخوردهای وحشیانه با جامعه کارگری و دانشجویی و زنان و اقلیت های قومی و مذهبی و اهالی اهل قلم و روزنامه نگاران و دگراندیشان و کشتارمخالفین خاصا دردهه شصت وبه تدریج که مطمعن شدند کاملا برثروت و قدرت دست یافته اند ترورهای داخل و خارج را دردستورکارقرارداده اند تصورنمی کنم نکته مبهمی وجود دارد که ما دراین برهه اززمان به زندانهای جمهوری اخوندی و نوع برخورد انها با مخالفین توجه و تمرکزکنیم منظورمن این است که کمی هم باید به عملکرد خودمان و علت طولانی شدن عمرچنین رژِیمی که بیش ازدوجنگ اول و دوم جهانی به جان ومال و شرف و تمدن و فرهنگ ما لطمه وارد کرده و همچنان میکند رفیق بهروزبرای اثبات سخنم یک فراخوان عمومی درکشورمحل اقامتتان برای همبستگی و اتحاد و همدلی بدهید و درپایان به درددل من فکرکنید البته من و شما که دراین راه همچون میلیونها هموطنمان بها داده ایم و سختی های بسیاری را متحمل شده ایم میدانیم که بدست اوردن ازادی می پذیرد که برایش باید بها داد و درغیراینصورت امکان پذیرنیست و اگربه مسیردوقرن اخیردرکشورهایی که درانها تحولاتی رخ داده نگاهی بیندازیم می بینیم یک واقعیت انکارناپذیراست. اما چراماباید بیشتربه پردازیم اول نبود امادگی کامل با اراده یک ملت برای تحولی مانند سال پنجاه و هفت که باعث شد حداکثران دوران فریب اخوندی بیسواد و بی احساسی چون خمینی را بخورند و نتوانند ازحاصل انقلاب خود دفاع کنند.دوم اختلاف نظرسازمانها و احزاب و گروهای سیاسی ان دوران و عدم همگرایی برای اگاهی بخشی توده ها.سوم عدم وجود یک رهبری سیاسی دمکراتیک و مورد اطمینان مردم که بتواند ازهمان ابتدا پرده ازترفندهای قدرتهای بزرگ و هدف انها درراستای طالبانیزه کردن منطقه برای مقابله با گسترش کمونیسم و سوسیالیسم بردارد.چهارم کوتاه بودن دوران جنبش های مردمی برای سرنگونی حکومت شاه و اگران دوران طولانی ترمیشد نیروهای مبارزواگاه به درون جامعه مردم می رفتند میتوانست درجهت اگاهی بخشی مفید واقع شود پس با توجه به خلاصه ای که ارائه شد درمی یابیم قراداد خمینی با ستعمارپیروشرکا میبایست چنان شود که شدکه متاسفانه ما هم دران کم بی تقصیرنیستیم چراکه همگان دریکی بودن دشمن اذهان داریم اما هرگزنتوانسته ایم به وزن لازم درمقابل ان برسیم.رفیق عزیز اگرچنین باشیم همچنان باید عمرسیاه رژیم اخوندی را بشماریم.
نقد این نازنین که از سرمایه های سیاسی در دفاع از کارگران است, موجد این نوشته است.
سلول انفرادی محلی است برای فشار روحی و روانی بر زندانی سیاسی که اغلب در بدو دستگیری وی اعمال می کنند. این قائده است. استثنا زمانی است که مسئولین زندان اهداف تنبیهی و یا اجرائی در نظر دارند. اهداف اجرائی را میتوان در زمینه های انتقال زندانیان سیاسی به محلی دیگر و یا اعدام آنان برشمرد. اهداف تنبیهی مجازات و یا فشار مضاعف بر زندانی را در حین تحمل زندان در بر می گیرد. در زندانهایی که بناچار قرار داده شدم بکرات شاهد انتقال زندانیان با دلائل متنوع به انفرادی بودم. در زندان دستگرد اصفهان سلولهای بند 5 که نوساز بودند محلی برای انتقال زندانیان محکوم به اعدام و همچنین مجازات و فشار بر زندانیانی بود که از سوی زندانبان رفتار مشکوک داشتند.
رفتار مشکوک از سوی زندانبان بمعنی تلاش برای ایجاد تشکیلات در زندان بود. هراس و وحشتی بی مثال از ایجاد تشکیلات در زندان داشتند. این مقوله بخصوص در میان وابستگان به سازمان مجاهدین و سازمانهای چپ رادیکال جستجو می شد. هر نوع نزدیکی و صمیمیت میان زندانیان مشکوک تلقی میشد. تجربه شخصی ام اتهام به ایجاد تشکیلات در زندان در زندان سپاه اصفهان و سپس دستگرد ( بند یک ) بند سرموضعی ها بود. اولی تماس با زندانی سلول همسایه و دومی تشویق دیگران به ورزش جمعی ( والیبال ) دو روز بازجوئی و روبرو شدن با دادستان شهر اصفهان را در پی داشت. مسئولین زندان دستگرد اصفهان و سپاه اصفهان از سایه خود نیز می ترسیدند.
کار دستی مشترک نیز از مواردی بودن که حساسیت های زیادی بر می انگیختند و زندانیان سیاسی را با فشارهای مضاعف همانند انتقال به انفرادی مواجه می کردند. در زندان اوین سلولهای بند 209 با هر دو هدف مورد استفاده جانیان حاکم قرار می گرفت. زندانی محکوم به اعدام ساکن آن بود و یا می شد و در موارد بسیاری بعنوان ابزار فشار بهره برداری می شد. سلولی را که در عکس ملاحظه می کنید و میتوان ابعاد آنرا در نظر گرفت تنها برای مدت دو ماه هفت زندانی در آن بسر برده اند. از میان هفت زندانی سیاسی ساکن این سلول, پنج اعدامی ( حرمتی پور و اتحادیه کمونیست ها ) یکنفر آزادی ( سازمان اقلیت ) و بنده نیز این سطور را مینویسم.
یک دستشوئی حقیر و توالت فرنگی وسط آن, پنجره ای بشدت کثیف و زیر سقف سلول, بدون امکان استفاده از هواخوری و هفته ای یکبار حمام. امکان استفاده از رادیو تنها صدای دلخراش اذان و خطبه های همین آقای رفسنجانی که امروزه ناجی اصلاح طلبان و سردار سازندگی سازشکاران است. سلول انفرادی در این مقطع بعنوان ابزار فشار به زندانیان سیاسی مورد استفاده قرار می گرفت. نوبتی نشستن و خوابیدن و ورزش کردن, ماهها بلاتکلیفی و بی خبری, محرومیت از امکان ملاقات با خانواده, نارسائی های بزرگ تغذیه ای و محرومیت از امکانات پزشکی و درمانی را چنانچه بدان اضافه کنیم, میزان جنایات پوشیده و خاموش جمهوری اسلامی در زندانها را نیز میتوان قیاس کرد.
زنان وکودکان بسیاری نیز از تجربه سلولهای انفرادی! بند 209 در امان نماندند و خاطرات تلخ بسیاری را امروزه با خود حمل می کنند. صدای گریه های شبانه و بی تابی های آنان و زجه آن کودکان که من گرسنه ام هنوز در فضای سیاسی کشورمان می پیچد.
بهروز سورن
21.10.2013
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر